PEZHVAKEIRAN.COM نامه شاهین نجفی به ندامت نامه محسن نامجو
 

نامه شاهین نجفی به ندامت نامه محسن نامجو
شاهین نجفی

توضیح: این مطلب واکنشی ست نسبت به متنی که محسن نامجو تحت عنوان"ندامت نامه" منتشر کرده است. نامجو به خاطر به کار گرفتن آیاتی از قرآن در قطعه ای موسیقیایی مورد انتقاد شدید قرار گرفته بود و پس از آن ندامت نامه ای را منتشر کرد که متن کامل آن در پایان این مطلب می آید. 

شاید میشد این نوشته  تجزیه ای باشد  برای آنچه تو تجربه کرده ای، ولی افسوس  میدانم تعزیه ای میشود برای ندامت نامه ات. برای کسی که اشتباه فهمیده شد. چه خوب که در این قسمت از تاریخ و  جهانی تا افتخاراتمان سنگین تر شود ویکی بر شمار توابین و نادمین و عریضه نویسان در گاه و بارگاه افزوده.

ز سفره چه می جویی ... با خودت چه می گویی

این  گناه بر گردن حافظه ی تاریخی ماست که از یاد بردیم وقتی گفتی که هیچ گاه در هیچ اعتصاب غذایی شرکت نکردی و با هیچ دانشجویی در روزهای خونین تیر ماه در هیچ سالی همراه نبودی و قلع و قمع قلم به دستان  را به سکوت نشستی و با مخالفان این سیستم ۳۰ ساله که در آن زنده بودن را استشمام میکنیم هم سخن نشدی و عاملان بارگاه خلیفه از تو تقدیر کردند و با هیچ جمع مشکوکی پیوند نخوردی و دوری از این خاک سوخته برایت مرگ آور بود. نامجوی دوست داشتنی من. مرد نعره های رندانه  در بلوز  ترکیب شده با ناله های تاریخی. به شرمگاه این جنازه چنان لگد زدی که ازخوف سب متولیان و خادمان بقعه به علم کشی و سینه زنی کشانده شدی. آی سامری خفن شدی... در سه راه آذری کفن شدی

ای کاش زندگی را در فریاد های عاصی لنگستون هیوز میشنیدی: بگذارید این وطن دوباره وطن شود بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود. در راه نیشاور وقتی که د دورز گوش میکردی حتمن میدانستی که چرا جیم موریسون از آمریکا هجرت کرد. از آیدای شاملو تاییدیه می گیری که اگر شاملو در قید حیات بود کارهایت را تایید میکرد. آیا از خود  پرسیده ای که شاملوها  چرا چنین شدند وچنان ماندند؟ نه می مانی سر بلند و نه هجرت میکنی خشمگین. قسم خروس را باور کنیم یا دم آقا را؟

تو  امروز  به یقین تنها می توانی مورد تایید شهریار شاعر باشی. در این شک نکن و بدان از تو چیزی بیش از  یک افتخار ملی هم وزن حسین رضازاده نمی سازند. هر آنچه خواندی آب بکش و دوباره آغاز کن. شاگرد کدام مکتب بودی که یکباره وان یکاد مادر از گردنت آویزان میشود تا از آن در روز خطر مایه بگذاری که این خود نفس توانایی آن خدا  که واعتصموابه حبل الله را فرمان می دهد نفی می کند و امروز اذان گو و دعا خوان ملودی های مذهبی شدی و قرار داشتی که بته دار بودنت را در پنتاتونیک خواندن مراثی به عالم موسیقی عرضه کنی. مرا یاد میلان کوندرا میاندازی وقتی از رقصنده ها میگفت، وقتی که ماسکهای انسانی بر صورت دارند و در باطن منافع و مصالح شخصی خود را زمزمه میکنند. آری ما بی بته ایم که زنده بودن و نفس کشیدن در فضای مسموم و چندش انگیز۳۰ سال سلطه و خفقان و بحران و تشویش و ریا و شرارت و زندان را انکار میکنیم. ما بی بته ایم که فقر و فلاکت و فشار و فرومایگی و رذالت و جهالت و خیانت را چشم در چشم  قاریان حکومتی و مطربان ولایتی و مداحان مزد بگیر فریاد می زنیم. ما بی بته ایم که زنانمان را از حقوق انسانی خود  محروم میکنند و چشم نمی بندیم، و مردان این سرزمین را به دار می آویزند و قتل عام میکنند و نظاره نمیکنیم. ای کاش به آن آزادی که مولایت حسین از ذلتی تاریخی هیهات میکشید کمی عشوه میکردی تا زمان در سوگت به مویه نمی مرد محسن جان. وقتی که برشت می گوید هنر پتکی ست که قرار است واقعیت را شکل دهد، تو در خلاف جریان آن چه آفریدی؟ خودت را ویران میکنی. تو باب دیلان نبودی و نیستی اما  گویی قرار است باب دیلان کسانی شوی که یک خط از تو را نمیفهمند و امروز از تو به عنوان هنرمندی گمنام با شجاعتی توامان با خفتی تحقیر آمیز یاد میکنند.

از کدام ملت عذر میخواهی عزیز؟ تو که از نسل خودمانی و میدانی  که ما در خلوت و آشکار به ریش و ریشه ی اینان که تو بته دار بودنت را با آن  می سنجی، می خندیم. اما به تو نمیخندیم. چرا که  این روز ها محسن نامجو گریه دار شده است. حتمن حساب کردی و می دانی.

غم انگیز است که کسی گیتار جاز را در کنسرواتواری در اتریش تعلیم ببیند و مفاتیح الجنان بخواند و بلوز بنوازد و محسن نامجو هم باشد و سهمش را از ملتی طلب کند که او را کشته اند. مردمی که بدیهی ترین حقوق انسانی از آنها دریغ شده است و سینمایش ده نمکی ست و موسیقیدانش ...

تو اعتراض به واقعیت دردناک این زمین را هرج و مرج طلبی میخوانی وبه محافظه کار بودنت می بالی و دلایلی داری که بعد ها می گویی. پس چرا ما از تمامیت تو فقط آن چند تا مثلن ترانه اعتراضی یا انتقادی را به قول خودت بر گزیدیم؟

چون تشنه ایم  برای شنیدن، چون خسته ایم از انسان فرض نشدن، و باور کردیم که تو دردهایمان را از حنجره با قلبت نعره می کشی. چشم بر این ستم فرهنگی که بر موءلفان وهنرمندان این سرزمین میرود میبندی و با کمال افتخار سانسور دولتی را مجاز میشماری و امروز به توبه مینشینی.

آی محسن دوست داشتنی. کاش در همان کوچه- باغ های خراسان میماندی و کشف نمیشدی.کاش شاگرد حاج قربان نبودی. امروز حتی از آن عشق  پانزده سانتی که به تو داشتیم نیز دیگر خبری نیست عزیز .

ما از تو عذر میخواهیم که اشتباه فهمیدیمت.

ما از تو عذر میخواهیم که با ترانه هایت زندگی کردیم و حق وحساب نپرداختیم.

هنوز در پی آنیم که آن عرش کبریایی با ما راه بیاید و ار نماینده اش در زمین امان بطلبیم. ما ثابت میکنیم که تایید گر این سفاهت محتومیم و دیازپام های مقدس را می بلعیم و هنوز سرنگ انسولین سهم ماست و خیابان شهید قندی سهم ماست و قبری که به آن می خندی و هیچ آینده ای و هیچ  ...

»به بغض مینشیند خنده، به نوار زخم بندیش گر ببندی، رهایش کن رهایش کن « . 

متن کامل ندامت نامه محسن نامجو: 

‏"به نام خدا ‏ 
بنده، محسن نامجو، طي اين نامه بدون ذكر هيچ مقدمه‌اي بابت تبعات اجتماعي كه تجربه شخصي و خصوصي‌ام ‏اين‌گونه در پي داشته، به طريق زير رسما عذرخواهي مي‌كنم: ‏ 
‏1. ابتدا از وجود مبارك و مقدس مادرم، كه اولين معلم قرآن من در سنين كودكي بود و خوشبختانه هيچگاه قطعه ‏موردنظر را نشنيده است تا براي هميشه از من نااميد شود. ‏ 
‏2. از تمام مراجع عظام و بزرگان ديني كشورم كه مي‌دانم از مدتي پيش توسط عده‌اي از غرض‌ورزان ‏CD‏ بنده ‏به سمع و نظرشان رسيده است و خاطرشان را آزرده كرده است. ‏ 
‏3. رسمي‌ترين عذرخواهي من از تمام ملت مسلمان، به‌ويژه در كشور عزيزم ايران مي‌باشد. ‏ 
اما بعد از اين عذرخواهي رسمي كه اميدوارم صميمانه و صادقانه مورد قبول واقع شود، خيلي كوتاه چند نكته را ‏براي رفع سوء‌تفاهمات ذكر مي‌كنم: ‏ 
‏1. برادر ارجمند جناب آقاي سليمي در قسمتي از متن اوليه شكايتشان ذكر كرده بودند كه اين قطعه در سايت متعلق ‏به نامجو يافت شده. آقاي سليمي عزيز، من بزرگترين ضرر و زيان را از طريق سايت‌هاي اينترنتي كه هيچ‌كدام ‏متعلق به من نيست ديده‌ام و چندين‌بار براي پخش شدن غيرقانوني كارهايم توسط مخاطبان ناشناس، مجبور به ‏توضيح رسمي يا غير رسمي شده‌ام. باور كنيد كه نه من و نه حتي مراجع دولتي نمي‌توانند روي اين سايت‌هاي ريز ‏و درشت كنترل داشته باشند. هنوز هم تمام هستي و نيستي ما با قيمت 3800 تومان در بعضي از اين وب‌سايت‌ها ‏به فروش مي‌رسد و سودش در جيب عده‌اي ناشناس مي‌رود، بدون اينكه كسي فكر كند كه اين حاصل سال‌ها زندگي ‏و دريافت‌هاي حقير بوده است. ‏ 
برادر عزيز تنها سايت رسمي متعلق به بنده كه بعد از دانشجو شدنم در كشور اتريش تاسيس شده است با آدرس ‏http://www.mohsennamjoo.at/‏ مي‌باشد كه هرگونه خطايي در آن مشاهده شود، مسئوليت آن مستقيما متوجه بنده ‏خواهد بود. مي‌توانيد خودتان ببينيد و قضاوت كنيد. ‏ 
‏2. هميشه برايم سخت بوده است كه از كارهاي انجام شده به‌ويژه در راستاي محتواي مذهبي و اسلامي صحبت ‏كنم. اما خواهش مي‌كنم از نظر دور نداريد كه من يك مسلمان‌زاده‌ام و هيچ‌گاه خود را در حدي نمي‌دانم كه با ‏مقوله‌اي در سطح اعتقادات يك ملت شوخي كنم. ‏ 
بنده در حال حاضر روي 2 دعا از كتاب مفاتيح‌الجنان ملودي‌هاي مذهبي ساخته‌ام. همچنين 3 ملودي مختلف ‏متناسب با كلام اذان آماده ضبط و انتشار دارم كه هر كدام از آن‌ها اگر خدا بخواهد مي‌تواند براي روح ملت ‏مسلمان ايران، مانند اذان مرحوم موذن‌زاده تا چند سال به يادگار بماند. از باقي فعاليت‌ها چيزي نمي‌گويم تا بيش از ‏اين حمل بر ريا نشود. اما فقط اين را اضافه مي‌كنم كه هيچ‌كدام از جريان‌هاي گذراي روزگار نمي‌تواند مرا در ‏اصولي كه به آن پايبندم متزلزل كند. سه روز بعد از نوشتن اين ندامت‌نامه قرار است در سانفرانسيسكو و چند شهر ‏ديگر كشور آمريكا روي صحنه بروم اما حلقه "وان يكاد"ي كه مادرم برايم خريده است را چه اين‌جا و چه در هر ‏جاي ديگر بر گردن دارم. باور كنيد اگر پاي ماجراجويي و مطرح كردن خويش در ميان باشد مي‌توان از ‏شكايت‌هايي اين چنين، استفاده كرد و كار اقامت هميشگي در خارج از ايران را به سامان رساند، اما خداوند شاهد ‏است كه دوري از ايران برايم مرگ مسلم است. ‏ 
قبلا هم اقدام من به‌خاطر شركت نجستن و قبول نكردن دعوت گروه‌هاي سياسي خارج از كشور، توسط مراجع ‏دولتي كشورم پس از بازگشت، مورد تقدير واقع شده است. اين پرگويي‌ها را اضافه كردم كه بيرون بودنم از ايران، ‏حمل بر سوءاستفاده يا خداي ناكرده موضع‌گيري در قبال ملت ايران و اعتقادات آنان نشود. چرا كه اگر ايران ‏اسلامي را نفي كنم يعني بيش از 30 سال هوايي را كه استشمام كرده‌ام نفي مي‌كنم، يعني مشخصا خودم و تمام ‏ريشه‌هايم نفي شده است و من چنين بي‌بته نيستم. ‏ 
‏3. اما در آخر، علاوه بر تشكر از لحن دوستانه شما، در ادامه جوابيه برادرم اضافه مي‌كنم كه هيچ‌گاه و به هيچ ‏دليل، من نه قصد اشاعه چنين قطعه‌اي را داشتم و نه تا جايي كه توانايي‌ام رسيده اجازه آن‌را به كسي داده‌ام. برادر ‏عزيز، شما خودتان قضاوت كنيد، مگر كدام ما ضامن پاسخگويي به تمام تجربياتي كه در خلوتي شخصي‌ و منزلي ‏شخصي، انجام مي‌دهيم هستيم؟ اين جهنمي است كه دنياي رسانه براي ما ايجاد مي‌كند و سوءتفاهمي به اين بزرگي ‏را موجب مي‌شود. ‏ 
حدود 3 سال از ضبط اين تجربه ناميمون مي‌گذرد و اينكه اخيرا به گوش شما رسيده است، نشان‌دهنده آن است كه ‏در تمام اين 3 سال دوستان يا حتي دشمنان من كه كپي اين قطعه به دستشان رسيده است، براي رعايت حريم ‏مسلماني از نشر آن در جامعه جلوگيري كرده‌اند. ‏ 
آن سايت اينترنتي كه اخيرا موجب پخش اين قطعه شده است، نه متعلق به من، بلكه سايتي به نام "توكيل" و زير ‏نظر فردي به نام "بهروز جوانمرد" است، كه اين شخص كاملا براي من ناشناس است و حدس مي‌زنم كه با اين ‏كار بيشتر از اينكه دلش براي مسلماني بتپد، سعي در خراب كردن نام و وجه بنده كمترين را داشته است. ‏ 
آقاي سليمي عزيز، بدين‌وسيله خواهش مي‌كنم بعد از دريافت اين عذرخواهي رسمي كه رو به تمام ملت ايران ‏مي‌باشد، تا آن‌جا كه ممكن است شما هم با مراجعه به آن "ناجوانمرد" از اشاعه بيشتر جلوگيري فرماييد، باشد كه ‏روزي من شكايت رسمي‌ام را از آن‌ آقا به مراجع تسليم كنم. اين درست مثل اين است كه كسي خداي ناكرده با ‏دوربينش سر در شخصي‌ترين حريم‌هاي زندگي خصوصي من و شما كند. ‏ 
خداوند همه ما را در قرارگيري در راه راست و جبران اشتباه گذشته ياري كند. ‏

با احترام؛ محسن نامجو؛ ‏1سپتامبر 2008 - سانفرانسيسكو" ‏ 

amo_sharri@yahoo.com

منبع:پژواک ایران