دشمناني با منافع مشترک رقص شمشير بين ايران و ايالات متحده

Gilbert ACHCAR

تب بين واشنگتن و تهران فروکش کرده، اما رودررويي در هر لحظه مي تواند به خاطر تظاهرات در ايران، برنامه انتخاباتي آمريکا و پيشرفت برنامه هسته اي جمهوري اسلامي... يا به سادگي به خاطر اين که رقابت به سود هر دو طرف است ، ازسر گرفته شود.

 
 
نويسنده

Gilbert ACHCAR

*استاد دانشگاه پاريس ٨ ، آخرين آثار منتشر شده : شرق ملتهب ( ٢٠٠٣ ) و جدال دو توحش ( چاپ مجدد ٢٠٠٤ )




آخرين مقالات اين نويسنده:

 آیا سودان والجزایر مشعل «بهارعربی» را شعله ورنگاه خواهند داشت ؟

 بن بست سیاست راهبردی عربستان سعودی در خاورمیانه

 ماجراي کهنه نشدني مفتي اعظم بيت المقدس

 آیا مذهب می تواند درخدمت پیشرفت اجتماعی باشد؟



 برگردان:
Shahbaz NAKHAEI شهباز نخعي

روايت مدرن شمشير ليزري مانند روايت باستاني رقص شمشير است که در کشورهاي خليج [فارس] اجرا مي شود. امر تناقض آميز اين است که موضوع برسر رودررويي بين دو دشمن مفروض است که بينشان درک متقابل خوبي برقرار است. بخش مهمي از افکار عمومي عرب معتقد است که روابط منازعه آميز بين ايالات متحده و ايران در عراق ناشي از همين تناقض است. براي بسياري از اين «توطئه پنداران» روابطي محرمانه بين اين دو طرف وجود دارد. براي ديگران، که واقع بين تر هستند، اين يک رودررويي است که هردو طرف از آن سود مي برند و از اين رو نفعشان در تداوم آن است.

به اين ترتيب، واشنگتن مي تواند وفاداري و اطاعت کشورهاي تحت حمايت خود در منطقه را تامين کند و به فروش ميلياردها دلار تسليحات به آنها ادامه دهد. عربستان سعودي و امارات متحده عربي به ترتيب دومين و چهارمين خريدار سلاح در سطح دنيا در فاصله سال هاي ٢٠١٣ تا ٢٠١٧ بوده و در سال ٢٠١٨ نيز اولين و سومين خريدار تسليحات از آمريکا بوده اند. در همان سال، بنابر اعلام «انستيتو بين المللي پژوهش صلح استکهلم» (Sipri) رياض همچنان در رده سوم هزينه هاي نظامي، پس از ايالات متحده و چين، قرار دارد. براي تهران، ايجاد تنش موجب برتري يافتن جناح تندرو حکومت، که ستون فقرات آن است، مي شود که از مجتمع نظامي- اقتصادي «سپاه پاسداران انقلاب اسلامي» تشکيل شده است.

بايد پذيرفت که بدگماني عرب ها بي پايه نيست. تاريخ روابط بين ايالات متحده – به ويژه در دولت هاي جمهوري خواه- و جمهوري اسلامي از زمان به وجود آمدنش در چهل [و يک] سال پيش لبريز از آشفتگي و اغتشاش بوده است.

آغاز رياست جمهوري رونالد ريگان در ٢٠ ژانويه ١٩٨١، همزمان با پايان گروگان گيري کارکنان سفارت آمريکا در تهران بود. ده سال بعد، سيمون هرش، روزنامه نگار افشاء کرد که گروه ريگان از سال ١٩٨٠ به مذاکره با تهران درباره تحويل سلاح پرداخته بود، که پس از ورود ريگان به کاخ سفيد با همدستي اسرائيل (١) عملي شد. اين فقط يک نمونه از تحويل سلاح به ايران بود. در سال هاي ١٩٨٦- ١٩٨٥ بود، نمونه ديگر، رسوايي موسوم به ايران گيت بود که دولت ريگان با واسطه گري اسرائيل سلاح به حکومت ايران تحويل داد و پول آن را صرف حمايت مالي از ضد انقلابيون نيکاراگوئه کرد.

براي ايالات متحده هدف از اين کار به درازا کشاندن جنگ بين ايران و عراق بود که در سال ١٩٨٠ عراق آغازگر آن بود. تا جنگ اول خليج [فارس] در سال ١٩٩١، عراق براي تل آويو دشمن اصلي بود. درسال ١٩٨١، نيروي هوايي اسرائيل با استفاده از وضعيت جنگي رآکتور هسته اي که فرانسه براي صدام حسين مي ساخت را ازبين برد. هنگامي که در سال ١٩٨٢ وضع جنگ عوض و عراق دچار مشکل شد، واشنگتن رضايت داد که پاريس با قرض دادن هواپيماهاي شکاري نيروي دريايي خود به کمک رژيم صدام بشتابد. عراق دوباره دست بالا را يافت و تحويل سلاح ها در سال هاي ١٩٨٦- ١٩٨٥ دربرقراري تعادل قوا در جنگي که درسال ١٩٨٨ پايان يافت سهم داشت و اين جنگ خونبار براي دو کشور با نتيجه مساوي به پايان رسيد.

البته، دولت جرج اچ دبليو بوش [پدر] به اين توجه کرد که در سال ١٩٩١ رژيم صدام حسين را سرنگون نکند، زيرا از اين بيم داشت که حکومت ايران خلاء سياسي به وجود آمده را پرکند. راهبرد ايجاد خفقان براي دو کشوربه شکل « سد دوگانه» در سال هاي دهه ١٩٩٠، از طريق تحريم و مجازات ادامه يافت. با اين حال، اين تعادل در دوره رياست جمهوري جرج دبليو بوش [پسر] پايان يافت. با اشغال عراق در سال ٢٠٠٣، دولت بوش به مستقيم ترين شکل ممکن گرگ را وارد گله گوسفندان کرد و به اعضاي تبعيدي دو حزب اصلي شيعه يعني «حزب اسلامي دعوه» و «شوراي عالي اسلامي عراق» (CSII)، که سرسپرده حکومت ايران بودند اجازه داد که به عراق بازگردند.

اين آغاز يک همکاري طولاني نيمه مستقيم بين واشنگتن وتهران در خاک عراق بود. با اشغال عراق توسط آمريکا، دو حزب شيعه طرفدار ايران در سمت هاي فرماندهي قرار گرفتند. هردو اين حزب ها در شورايي که آمريکا درسال ٢٠٠٣ ايجاد کرد نماينده داشتند و درپي آن نيز در همه دولت هاي موقت تا زمان تشکيل دولت «دائمي» که در سال ٢٠٠٦ زمام امور را در دست گرفت مشارکت داشتند. از سال ٢٠٠٥، همه دولت هاي عراق به رياست يکي از اعضاي يکي از اين دو حزب اسلامي تشکيل شد: ابراهيم الجعفري (٢٠٠٦- ٢٠٠٥)، نوري المالکي (٢٠١٤- ٢٠٠٦) و حيدر العبادي (٢٠١٨- ٢٠١٤) همگي عضو حزب دعوه بودند. از اکتبر سال ٢٠١٨ نيز آقاي عادل عبدالمهدي، عضو پيشن «شوراي عالي اسلامي عراق» (CSII) نخست وزير شد که در همه مراجع دولتي از سال ٢٠٠٣ شرکت داشته است.

پس از سال ٢٠٠٦، تغيير راهبرد مقامات اشغالگر، که عبارت از تکيه بر قبيله هاي عرب سني در جنگ عليه «حکومت اسلامي عراق» (EII) که پيشگام تشکيل «سازمان حکومت اسلامي» (OEI يا داعش) بود، امکان برقراري تعادل در سلطه حزب هاي سرسپرده تهران را نداد .درنتيجه اين امر توسط نظام سياسي و انتخاباتي قومي که همان مقامات اشغالگر ايجاد کرده بودند، و از شيوه معمول در لبنان الهام گرفته شده بود، مشروعيت يافت. عرب هاي سني عراق، همراه با اعضاي پيشين حزب بعث و نيروهاي ويژه صدام حسين، مجموعه اي را به وجود آوردند که گروه هاي جهادگر عليه اشغالگري آمريکا در ميان آنها عضوگيري مي کردند؛ اما در مرحله اي از عزيمت نيروهاي آمريکايي ، که جنبه تعادل برقرار کننده غيرقابل جايگزين دربرابر سلطه حزب هاي شيعه داراي رابطه با ايران را داشتند، دچار هراس شدند.

کمک خواستن از آمريکا

سردار قاسم سليماني، رئيس عمليات برون مرزي سپاه پاسداران ، نيروي قدس ، که در ٣ ژانويه گذشته در بغداد به قتل رسيد، عامل اصلي سلطه بر عراق از طريق نيروهاي نيابتي بود. او غالبا به عنوان فرماندار ايران در استان هاي عرب امپراتوري منطقه اي اين کشور توصيف شده است. گروه هاي وابسته به ايران، پس از آن که مدتها محدود به حزب الله لبنان (که رسما درسال ١٩٨٥ تاسيس شد) بود، توسعه زيادي در خاورنزديک عربي به لطف اشغال عراق و درپي آن جنگ سوريه از سال ٢٠١١ و جنگ يمن سه سال پس از آن يافت. تهران با مدد نيروهاي نيابتي محلي موفق شد کنترل يک محور ژئوپوليتيک که از مرز هاي غربي اش شروع و تا مديترانه، شامل سه کشور منطقه يعني عراق، سوريه و لبنان مي شد را در دست بگيرد.

با اين حال، شهرت قاسم سليماني به عنوان يک استراتژ بزرگ تا حدي قابل ملاحظه مبالغه شده است. او در هيچ يک از جنگ هايي که فرماندهي کرد پيروزي به دست نياورد. سلطه ايران بر عراق به يمن کمک مهرآميز واشنگتن به دست آمد. مداخله در سوريه از سال ٢٠١٣، به فرماندهي سليماني، متشکل از نيروهاي مذهبي شيعه در عراق، و نيز عضوگيري درميان پناهدنگان شيعه افغان در ايران، نتوانست – مگر به صورت موقت- قدرت بشار اسد را حفظ کند. دو سال بعد، رژيم اسد همچنان دچار مشکل بود و خود سليماني ناگزير مسکو را به کمک طلبيد (٢).

هنگامي که داعش در تابستان ٢٠١٤ از مرز سوريه- عراق گذر کرد و توانست بخش هاي قابل ملاحظه اي از قلمرو عراق را تصرف کند، نيروهاي دولت بغداد پا به فرار گذاشتند. بغداد، با توافق تهران از بيم آن که جهادگران تا پايتخت پيشروي کنند، خواهان بازگشت نيروهاي آمريکايي شد. نيروهاي آمريکايي با همکاري «نيروهاي بسيج مردمي» (حشد الشعبي) – که مجموعه اي از نيروهاي شبه نظامي حزب هاي عرب شيعه است که مي تواند تبديل به سپاه پاسداران عراق شود - و نيروهاي کردستان عراق، به موازات همکاري شان با نيروهاي عرب- کرد در سوريه به جنگ داعش رفتند و آن را شکست دادند.

حکومت ايران اين نيروهاي نيابتي را توسط بازوي راست عراقي سليماني، که با نام مستعار ابومهدي المهندس شناخته مي شد و رسما در مقام دوم حشد الشعبي، ولي برجسته تر از مقام اول بود، اداره مي کرد. المهندس در ٣ ژانويه همراه با سليماني به قتل رسيد. مسير طي شده او گويا است: اوکه عضو حزب «دعوه» بود، کمي پس از انقلاب اسلامي به ايران پناهنده شد و در کنار ايراني ها درطول جنگي که در سال ١٩٨٠ آغاز شد با کشور خود جنگيد. او که در شاخه عمليات برون مرزي سپاه پاسداران استخدام شده بود، در سال ١٩٨٣ سوء قصد هايي عليه سفارت خانه هاي فرانسه و ايالات متحده در کويت، که در آن زمان از عراق حمايت مي کردند، سازماندهي کرد(٣).

او در سال ٢٠٠٣ ، پس از بازگشت به عراق به سمت مشاور امنيتي دولت الجعفري منصوب و سپس در سال ٢٠٠٥ به نمايندگي مجلس انتخاب شد و درعين حال، با حمايت ايران «کتائب حزب الله» را ايجاد کرد. هنگامي که در سال ٢٠٠٦ کوشش هاي آمريکا با شکست روبرو شد، مقامات اين کشور کشف کردند ( يا شرايط و موقعيت به يادشان آورد) که المهندس سازمان دهنده سوء قصدهاي کويت بوده است. او ناگزير به فرار به ايران شد و تا زمان عزيمت نيروهاي آمريکايي در سال ٢٠١١ به عراق بازنگشت.

همکاري بين آمريکايي ها و حکومت ايران در عراق با واسطه گري عراقي هاي سرسپرده تهران بدون رويدادي مهم تا زمان رياست جمهوري دونالد ترامپ ادامه يافت. البته ترامپ هرگز خواستي مبني بر پايان دادن به حضور نيروهاي آمريکايي در عراق ابراز نکرده بود. او به شيوه اي بسيار صريح تر از سلف هايش، پيرو اين اصل بود که نيروهاي ايالات متحده را جز در مواردي که نفعي آشکار داشته باشد، درگير نکند. نه در سوريه در کنار نيروهاي کرد، و نه در افغانستان، بلکه فقط در سلطنت هاي نفتي خليج [فارس] که (با گشاده دستي) از پس پرداخت هزينه هاي حضور آمريکا در قلمرو خود و البته عراق برمي آمدند.

شوک قيام در عراق

آقاي ترامپ، چنان که در طول کارزار انتخاباتي خود بارها تاکيد کرده، درواقع معتقد است که ايالات متحده براي جبران هزينه هاي جنگ هايي که در طول سال ها جريان داشته، مي بايد روي منابع نفتي عراق چنگ بياندازد. با همين منطق است که او به دولت کنوني عراق پاسخ مي دهد که نيروهاي آمريکايي جز دربرابر دريافت بهايي سنگين اين کشور را ترک نمي کنند. اين درحالي است که در واقع اين عراق است که حق دارد خواستار دريافت زيان و خسارت ناشي از ويرانگري هاي اشغال توسط آمريکا و ميلياردها دلاري که در دوره اشغال ازبين رفته باشد. (٤).

وخيم تر شدن روابط بين واشنگتن و تهران را دو عامل توضيح مي دهد: نخست، افزايش قابل ملاحظه فشار اقتصادي اي که دولت ترامپ از زمان خروج آمريکا در ماه مه ٢٠١٨ از «برجام» امضاء شده در سال ٢٠١٥ اِعمال مي کند. پاسخ تهران به اين اقدام آمريکا حمله به متحد سعودي واشنگتن توسط حوثي هاي يمني بود؛ حمله اي که اعم از اين که واقعا توسط حوثي ها انجام شده يا نشده باشد، به تاسيسات نفتي سعودي در ١٤ سپتامبر ٢٠١٩، با استفاده از پهپادها و موشک هاي دريا به زمين انجام شد (٥). در آن زمان، واکنش ضعيف آقاي ترامپ رياض را تکان داد.

عامل دوم تهديدي مستقيم تر است. با باور به تحقيقي که توسط خبرگزاري رويترز درمورد فرماندهان حشد الشعبي و مسئولان امنيتي عراق انجام شده، سليماني در نيمه اکتبر رئيس هاي شبه نظاميان متحد ايران را همراه با ابومهدي المهندس، بازوي راست خود درعراق گردآورده بوده است (٦). اين گردهمايي درمورد چگونگي مقابله با قيام مردمي آغاز شده در ابتداي ماه اکتبر در ميان شيعيان عراق عليه سلطه ايران و متحدان فاسدش در مجلس و دولت عراق است (٧). بي گمان اين قيام يک ضربه بزرگ براي تهران، و به ويژه سليماني است و سلطه حکومت ايران بر عراق، از راه پيوندهاي قومي-مذهبي را زير سئوال مي برد.

گردهمايي نيمه ماه اکتبر منجر به توافق درمورد انجام يک رشته عمليات – بدون پذيرش مسئوليت- عليه حضور نظامي آمريکا در عراق شد که تهران پيشتر ملزومات نظامي آنها را تامين کرده بود. «هدف برنامه سليماني (...) اين بود که باعث پاسخگويي نظامي آمريکا و سوق دادن خشم فزاينده مردم به سوي آمريکا شود (٨)». انفجار اعتراض هاي مردمي در ايران عليه نظام مذهبي، از نيمه ماه نوامبر، ضرورت ايجاد يک انحراف در افکار عمومي را براي تهران بيشتر کرد.

ازدياد عمليات انجام شده در ماه دسامبر توسط نيروهاي سرسپرده ايران در عراق، عليه حضور آمريکا در ٢٧ اين ماه، زماني به اوج رسيد که حدود ٣٠ موشک به يک پايگاه عراق در کرکوک پرتاب شد و باعث کشته شدن يک پيمانکار آمريکايي و مجروح شدن ٤ آمريکايي و دو عراقي ديگر شد. دو روز بعد، واشنگتن با بمباران سنگين يک پايگاه کتائب حزب الله موجب مرگ ٢٥ شبه نظامي و مجروح شدن چندين ده تن ديگر شد. درگيري آغاز شده بود. حمله ٣١ دسامبر انجام شده توسط کتائب حزب الله عليه سفارت آمريکا واقع در «منطقه سبز» بغداد، که تحت حفاظت نيروهاي رسمي عراق بود، خشم دونالد ترامپ را به اوج رساند.

خاطره دردناک گروگان گيري کارکنان سفارت آمريکا در تهران در سال هاي ١٩٨١-١٩٧٩ و از آن هم بيشتر، حمله عليه ساختمان هاي ديپلوماتيک آمريکا در بنغازي، در سپتامبر ٢٠١٢، که موجب مرگ سفير و مقام هاي ديگر آمريکا شد و مسئوليت آن، به ويژه ازسوي خود آقاي ترامپ، به بارک اوباما و وزير امور خارجه اش هيلاري کلينتون نسبت داده شد، بي گمان کاخ سفيد را به نشان دادن واکنش شديد واداشت و با حمله مستقيم فرمان قتل سليماني و المهندس را داد.

حکومت ايران به اين قتل واکنشي خيلي ملايم نشان داد و موشک هايي باليستيک به پايگاه «عين الاسد» و تاسيسات ديگر شليک کرد که تلفاتي نداشت. بزودي دانسته شد که نيروهاي آمريکايي از پيش درجريان اين موشک باران قرارگرفته بودند (٩). آنچه که اطمينان کمتري درمورد آن هست، منبع اين خبردهي است. هرچه که باشد، تهران نمي توانست از اين نکته بي اطلاع باشد که پرتاب موشک هاي زمين به زمين، به جاي موشک هاي دريا به زمين و پهپاد، طبعا به آمادگي نيروهاي واشنگتن کمک مي کرد. به اين ترتيب، عمليات به صورتي اجرا شد که دو طرف بتوانند حفظ آبرو نمونده و در عين حال از بالاگرفتن درگيري جنگي، دستکم تا اطلاع ثانوي، اجتناب کنند.

البته، حکومت ايران با از دست دادن سليماني از داشتن يک فرمانده نظامي بلندمرتبه و با تجربه گرانبها محروم شد. اما، مراسم تشييع او که در سطحي بسيار بزرگ، در حد مراسم تشييع آيت الله خميني درسال ١٩٨٩، تدارک ديده شده بود، فرصتي بزرگ براي تحريک حس ملي گرايي در ايراني ها بود. روساي اپوزيسيون داخلي حکومت و حتي هواداران سلطنت سرنگون شده در سال ١٩٧٩، به اين اتحاد مقدس پيوستند (١٠). کتمان حقيقت درمورد هواپيماي مسافري اوکراين که در ٨ ژانويه اشتباها توسط پاسداران ساقط شد و ١٧٦ قرباني به جا گذاشت، موجب ازسرگيري اعتراض هاي ضد حکومتي اي شد، که با وجود آن که در سطح مراسم تشييع فرمانده سپاه قدس نبود، با سرکوب روبرو شد.

آنچه که بسيچ ضد آمريکايي به هيچ وجه نتوانست خاموش کند، قيام مردم عراق است که هم واشنگتن و هم تهران را هدف گرفته است. اکثريت مردم عراق از شيوه لگدمال شدن حاکميت کشور توسط اين دو به ستوه آمده اند و از اين که هردو آنها مي کوشند از خاک عراق به عنوان ميدان جنگ استفاده کنند بيزارند. حضور اين مردم معترض که با گسست هاي بين شيعه و سني مخالفند، احتمالا تعيين کننده ترين رويداد زمان حاضر خواهد بود.

١- Seymour Hersh, « US said to have allowed Israel to sell arms to Iran », The New York Times, 8 décembre 1991.

٢- Laila Bassam et Tom Perry, « How Iranian general plotted out Syrian assault in Moscow », Reuters, 6 octobre 2015.

٣- در همان سال سوقصدهائی در لبنان برعلیه نظامیان فرانسوی و امریکائی و هم چنین سفارت امریکا انجام گرفت که به ایران نسبت داده شد.

٤- James Risen, « Investigation into missing Iraqi cash ended in Lebanon bunker », The New York Times, 12 octobre 2014.

٥- Michelle Nichols, « UN investigators find Yemen’s Houthis did not carry out Saudi oil attack », Reuters, 8 janvier 2020.

٦- « Inside the plot by Iran’s Soleimani to attack US forces in Iraq », Reuters, 4 janvier 2020.

٧- Lire Feurat Alani, « Les Irakiens contre la mainmise de l’Iran », Le Monde diplomatique, janvier 2020.

٨- « Inside the plot by Iran’s Soleimani to attack US forces in Iraq », op. cit.

٩- Qassim Abdul-Zahra et Ali Abdul-Hassan, « US troops in Iraq got warning hours before Iranian attack », Associated Press, 13 janvier 2020.

١٠- Rohollah Faghihi, « Killing Suleimani has united Iranians like never before », Foreign Policy, Washington, DC, 6 janvier 2020 ; Luis Lema, « Ardeshir Zahedi, ancien conseiller du shah : “Qassem Soleimani était le sang de l’Iran” », Le Temps, Lausanne, 6 janvier 2020.

منبع:پژواک ایران