این‌گونه بود دامی که شکنجه‌گر ایرانیِ او را به سوئد کشاند

در آستانه آغاز روند دادگاه استیناف و تجدیدنظر خواهی حمید نوری، نگاهی دوباره به روند دستگیری او و پرونده‌اش در گزارش مفصل داگنز نی‌هتر آمده است.

گزارش روزنامه سوئدی «داگنز نی‌هتر»

شاکی و شاهد کلیدی ... در تمام ۹۲ جلسه محاکمه حمید نوری در دادگاه بدوی، ایرج مصداقی حضور داشت. او می‌گوید: «در دادگاه تجدیدنظر هم خواهم بود.»

گزارش داگنز نی‌هتر، یکی از مهم‌ترین منابع خبری در سوئد درباره دادگاه تجدیدنظر حمید نوری، با این جملات آغاز می‌شود.

این‌گونه بود دامی که «شکنجه‌گر ایرانی» را به سوئد کشاند ....

ایرج مصداقی سال‌ها شکنجه شد و یک تار مو از اعدام (در زندان گوهردشت در ایران در دهه ۱۹۸۰) فاصله داشت. ۳۰ سال بعد، او رد یکی از شکنجه‌گران زندان -حمید نوری- را زد، دامی گسترد و نوری را به سوئد کشاند تا به دلیل جنایات جنگی و قتل، محاکمه و در دادگاه بدوی به حبس ابد محکوم شود.

حالا حمید نوری درخواست تجدیدنظر کرده و درصدد گرفتن حکم برائت است.

او به داگنز نی‌هتر می‌گوید: «من بی‌گناهم و در معرض یک توطئه هستم.»

دادگاه تجدیدنظر برای رسیدگی به اتهامات حمید نوری از روز چهارشنبه ۱۱ ژانویه/ ۲۱ دی، در دادگاه سوآ در استکهلم برگزار می‌شود. این دادگاه به اتهامات نوری به عنوان یک شهروند ایرانی ۶۱ ساله رسیدگی خواهد کرد که در تاریخ ۱۴ ژوییه سال ۲۰۲۲، در دادگاه منطقه استکهلم به دلیل جرایم سنگین علیه قوانین بین‌المللی و قتل، به حبس ابد محکوم شد.

حکم صادر شده برای حمید نوری به اعدام‌های دسته جمعی در زندان‌های ایران در اواخر تابستان ۱۳۶۷/ ۱۹۸۸ برمی‌گردد.

نامه‌ای ناشناس، آغازگر روندی که نوری را به سوئد کشاند

ایرج مصداقی، شاکی و شاهد کلیدی این پرونده به داگنز نی‌هتر می‌گوید: «نوری با وعده سفر به کلان‌شهرهای اروپایی همراه با دختران زیبا وسوسه شد.»

محاکمه حمید نوری یک واقعه تاریخی است و مستقیماً به مراکز قدرت در ایران وصل می‌شود. از رئیس‌جمهوری فعلی، ابراهیم رئیسی، به عنوان یکی از اعضای هیأت موسوم به «هیأت مرگ» نام برده می‌شود؛ کمیته‌ای که تصمیم نهایی را در مورد زنده ماندن یا مرگ زندانیان اتخاذ می‌کرد.

***

استکهلم، فرودگاه آرلاندا، شنبه ۹ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۳۵ دقیقه. هواپیمای ایرباس ۳۳۰ ایران‌ایر از تهران با کمتر از یک ساعت تاخیر در باند فرود می‌آید و استکهلم خاکستری و سرد، پذیرای مسافران می‌شود.

حمید نوری اما درگیر هوا نیست و برای خروج از هواپیما روی صندلی بیزینس کلاس خود، منتظر نشسته است. مردی قد بلند در دهه ۵۰ عمر خود با ریش خاکستری کوتاه که چیزهای دیگری در ذهن دارد:

او قول داده است در سوئد در یک اختلاف خانوادگی میانجی‌گری کند: یک پرونده حضانت بین یک زن ایرانی که نوری از او حمایت می‌کند و شوهر سابقش. اما قرار است این سفر سرگرمی هم داشته باشد. در مدت تقریبا دو هفته‌ای که نوری از ایران دور است، یک کشتی دریایی او را به فنلاند خواهد برد و از بارسلونا و میلان هم دیدن خواهد کرد.

همسر سابق این زن که می‌توانیم او را "فرهید" بنامیم، همسفر نوری خواهد بود. فرهید تصاویر زنان را از طریق برنامه پیام‌رسانی رمزگذاری شده واتس‌اپ برای نوری ارسال کرده است اما در لحظه خارج شدن مسافران از هواپیما، «سفر رویایی» از بین می‌رود: نوری هنگام پیاده شدن به وسیله چهار پلیس یونیفرم‌پوش محاصره می‌شود. او را از طریق یکی از خروجی‌های جنبی فرودگاه آرلاندا بیرون می‌برند و به ایستگاه پلیس در کونگزهولمن در استکهلم منتقل می‌کنند.

حمید نوری در حدود سه سالی که از دستگیری‌اش می‌گذرد در بازداشت بوده است. او به برخی از جدی‌ترین جنایات در مقیاس جنایی متهم شد و قاضی توماس ساندر در یک دادگاه ماراتن‌گونه، در نهایت او را به حبس ابد محکوم کرد.

  بر حمید نوری چه رفت؟

جریانی که قرار بود یک ماجراجویی هیجان‌انگیز اروپایی باشد، چگونه در حال حاضر با شدیدترین مجازات مشخص شده در قانون به پایان رسیده است؟

داگنز نی‌هتر برای به دست آوردن تصویری روشن‌تر، به شیستا در شمال غربی استکهلم رفته. جایی که ایرج مصداقی در یک آپارتمان سه اتاقه در یک مجموعه قدیمی زندگی می‌کند. کسی که روند تله‌گذاری برای حمید نوری را پیش برد.

دادگاه منطقه استکهلم اعلام کرد شواهد قانع کننده‌ای وجود دارد که نوری در اعدام‌های غیرقانونی صدها زندانی سیاسی در ایران در تابستان سال ۱۹۸۸ دست داشته است.

- پس از یک روز کاری اعدام، حمید نوری توانست نزد ما زندانیان بیاید که در قسمتی از زندان که با عنوان «راهروی مرگ» شناخته شده است، نشسته بودیم. او لبخندی زد و شیرینی و کلوچه تعارف کرد. انگار بخشی از یک جشن بود و می‌خواست شادی‌اش را با ما قسمت کند.

مصداقی در اتاق نشیمن و مطالعه‌اش به مبل تکیه داده است. او که به ۶۲ سالگی رسیده است، در حالی که گوشه مبل نشسته، پایی را زیر پای دیگرش گذاشته و شبیه یک پسر بچه به نظر می‌رسد.

او در دادگاه منطقه استکهلم یکی از شهود اصلی علیه حمید نوری بود. بیش از ۳۰ سال قبل، در تهران و در تابستان ۱۳۶۷ اما نقش‌ها برعکس بود: ایرج مصداقی روی نیمکت متهم نشسته بود. حمید نوری در گروه قاضیان (هیأت مرگ) بود.

مصداقی یکی از ده‌ها هزار ایرانی بود که رژیم آنها را به فعالیت‌های خرابکارانه متهم کرد و به همین دلیل به زندان افتاد.

در سال ۱۳۶۷، انقلاب ایران به دهمین سالگرد خود نزدیک می‌شد. در اوایل سال ۱۹۷۹ بود که مجموعه‌ای متنوع از گروه‌های ایرانی گرد هم آمدند تا شاه را سرنگون کنند: دانشجویان و دانش‌آموزان رادیکال، بازاریان و صنعتگران، مردمان مذهبی روستاها و ....

پادشاهی ایران سابقه‌ای چند هزار ساله داشت اما حتی قبل از انقلاب، زمین در زمان محمدرضا پهلوی شروع به لرزیدن کرده بود.

شاه تحصیل کرده سوئیس، می‌خواست ایران را به سرعت مدرن کند اما وقتی گروه‌های اجتماعی بزرگ احساس کردند مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند، اشتیاق برای پیشرفت از بین رفت. شاه با کمک پلیس مخوف خود، ساواک و با حمایت نظامی ایالات متحده، مخالفان را سرکوب می‌کرد.

اندکی پس از سقوط شاه در ژانویه ۱۹۷۹ اما جنگ قدرت بین انقلابیون درگرفت و حلقه اطرافیان آیت‌الله روح‌الله خمینی کنترل را به دست گرفت. آنها حکومت ایران را به یک حکومت دینی تبدیل کردند: یک «دولت ولایی» که در آن دین بالاتر از سیاست است.

بسیاری از ایرانیان فکر می‌کردند کشورشان با رویکردی کم‌وبیش فاشیستی، به یک دیکتاتوری مذهبی تبدیل شده است در حالی که پیروان خمینی، ایران را یک کشور شیعه می‌دانستند که باید در برابر «کفار» از آن دفاع کرد.

***

حمید نوری را به راحتی می‌توان در زمره پیروان خمینی به حساب آورد. تحقیقات اولیه دادگاه استکهلم نشان می‌دهند او به معاون دادستان مستقر در زندان بزرگ گوهردشت واقع در کرج در شمال غربی تهران، کمک می‌کرده است.

نوری هیچ آموزش حقوقی‌ای ندیده بوده اما با وجود این، طبق تحقیقات، به او اختیارات زیادی داده بودند: او انتخاب می‌کرده کدام زندانی را در برابر به اصطلاح "هیأت مرگ"، (یک کمیسیون دادگاه مانند) قرار دهند. اعضای این هیأت تصمیم می‌گرفتند که آیا به زندانی اجازه زنده ماندن داده شود یا این که او را اعدام کنند.

همچنین نوری بوده است که طبق حکم، دستور می‌داده زندانیان از سلول‌ها به «راهروی مرگ» بروند و در آنجا منتظر بنشینند تا نزد هیأت مرگ برده شوند.

حمید نوری همچنین به اعضای هیأت اطلاعاتی درباره زندانیان ارائه می‌کرده و اسامی اعدام‌شدگان را قرائت می‌کرده است.

مصداقی به داگنز نی‌هتر می‌گوید:

«سال‌ها گذشت اما من نتوانستم فراموش کنم. نمی‌خواستم فراموش کنم. من زندگی می‌کنم اما رفقای من کشته شدند.»

او می‌گوید کسانی که جان رفقای من را گرفتند باید پاسخگو باشند.

***

ایرج مصداقی خود فرزند انقلاب ایران است. او در خانواده‌ای ثروتمند و در واقع در همان سال و روزی که ولیعهد ایران، رضا پهلوی متولد شد، به دنیا آمد: ۳۱ اکتبر ۱۹۶۰.

او می‌گوید:

«پدرم چند ملک داشت. یکی از عموهایم در محافل شاه بود. یکی دیگر از عموهایم نماینده مجلس بود اما وقتی من ۱۵ ساله بودم، شاهد اتفاقی شدم که برایم نوعی "بیداری سیاسی" بود. از تلویزیون یک مسابقه فوتبال مدارس را دیدم که "تیم شاهزاده" در آن شرکت داشت. تیم او یک پنالتی گرفت و او جلو رفت تا آن را بزند - اما از دستش داد. بعد داور بازی تصمیم گرفت که پنالتی برگردانده شود و دوباره زده شود. این بار دروازه‌بان کاملا ثابت ایستاد و اجازه داد توپ از او بگذرد و وارد دروازه شود.»

مصداقی در ادامه می‌گوید:

«فکر کردم این کاملا اشتباه است. چرا شاهزاده باید از مزایایی برخوردار باشد که دیگران نداشته باشند؟ به تمام بی‌عدالتی‌هایی که در جامعه ایران وجود داشت فکر کردم.»

ایرج مصداقی در ادامه به دنبال محافل دانشجویی رفت که می‌خواستند شاه را سرنگون کنند. او به سازمان مجاهدین خلق که به زبان محاوره‌ای و عامیانه به آنان مجاهدین می‌گفتند پیوست.

- پدر و مادرم اصلاً موافق نبودند. سال ۱۹۷۸، همان سالی که من ۱۸ ساله می‌شدم، پدرم مرا به کالیفرنیا فرستاد. قرار بود در یک دانشگاه فنی در سن‌دیگو شروع به تحصیل کنم و مهندس عمران شوم.

ایرج مصداقی با طرح این خاطره کمی با حسرت لبخند می‌زند:

«اما نیروهای خیلی قوی در کار بودند. رژیم شاه در حال تکان خوردن بود و من کاملاً با انقلابیون همراه بودم. پولی که پدرم فرستاد به رفقای فقیرتر، برای مبارزه دادم و اوایل سال ۱۳۵۸ بود که به تهران بازگشتم. این طور نبود که بخواهم به جای شاه، خمینی را در قدرت ببینم. از آخوندها متنفر بودم اما به یک انقلاب واقعی اعتقاد داشتم.»

مصداقی همراه «مجاهدین» شد که دانشجویان و روشنفکران با پیشینه‌های مختلف را گرد هم آوردند.

به گفته جفری رابرتسون، وکیل، استاد دانشگاه و نویسنده حقوق بشری، برنامه مجاهدین شامل «سیاست کارل مارکس، الهیات اسلام و تاکتیک‌های چریکی چه‌گوارا» بود.

- من از مجاهدین فاصله گرفتم و جدا شدم اما در آن زمان، این سازمان پایگاه مردمی گسترده‌ای داشت.

هواداران مجاهدین در نهایت به اپوزیسیون سیاسی تبدیل شدند و در همان زمان، روحانیت اسلامی، «اربابان جدید» در تهران، شکار بی‌رحمانه مخالفان را آغاز کردند.

اعضای مجاهدین و دیگر گروه‌ها دستگیر، زندانی، متهم و به انواع جنایات علیه شریعت محکوم شدند؛ بر اساس متن قانونی که از قرآن سرچشمه می‌گیرد، آنها را «منافق» یا در بدترین حالت، غیرمسلمان نامیدند.

ایرج مصداقی هم خبر داشت افراد آیت‌الله دنبالش هستند. او در تابستان ۱۳۶۰ در دو نوبت دستگیر شد اما موفق شد خود را از حکم دادگاه در ببرد.

بار سوم او به زندان بدنام اوین تهران افتاد و به اتهام ارتباط با مجاهدین و «امتناع از همکاری»، به ۱۰ سال حبس محکوم شد:

- من با رفقایی زندانی بودم که به همین «اتهام» مجازات اعدام گرفتند. وقتی حکم زندان من رسید، فکر کردم که "این روز شانس من است و می‌توانم زندگی کنم". فکر می‌کنم قاضی وقتی حکم من را صادر کرده بود، خسته و بی‌تمرکز بوده.

***

سکوت بعداز‌ظهر در آپارتمان حومه استکهلم در منطقه شیستا به دست کارگرانی شکسته شده که درختان محوطه بیرونی را با اره برقی خود هرس می‌کنند. صدای برش مداوم، احساس ناخوشایند ایرج مصداقی را از خاطرات زندانش تشدید می‌کند.

او به دورانی می‌رود که در فضایی دو متر در ۸۰ سانتی‌متری قرارش می‌دادند؛ نه خیلی بزرگ‌تر از تابوت و به این ترتیب شکنجه‌اش می‌کردند. از جمله با ضربات مکرر شلاق به کف پا: یکی از شیطانی‌ترین روش‌های شکنجه.

- هیچ چیز دردناک‌تر و وحشتناک‌تر از زدن شلاق به کف پا نیست. اعصاب پا در ارتباط مستقیم با مغز هستند. هر ضربه جدید دردناک‌تر از ضربه قبلی است. پاها متورم می‌شوند و شروع به خونریزی می‌کنند. درد باعث می‌شود نتوانید بایستید و مجبور می‌شوید روی زانوهایتان به سمت سلول بخیزید.

به گفته مصداقی، شکنجه‌گران از کابل‌های برق با ضخامت‌های مختلف استفاده می‌کردند: «قبل از این که شروع به زدن کنند، از من می‌پرسیدند کدام کابل را ترجیح می‌دهم. می‌گفتند "ما دموکراتیک هستیم" و لاف می‌زدند که وقتی کارشان با من تمام شود به کفشی ۱۰ سایز بزرگ‌تر نیاز خواهم داشت.

در تابستان ۱۳۶۷ که حدود هفت سال از حبس ایرج مصداقی می‌گذشت، اتفاقی افتاد که اساساً همه زندانیان سیاسی را در زندان‌های ایران بدون توجه به حکمی که برایشان صادر شده بود، پای چوبه دار کشاند.

ایران و عراق از سپتامبر سال ۱۹۸۰ درگیر جنگی آشتی‌ناپذیر شدند. این صدام حسین، دیکتاتور عراق بود که به ایران حمله کرد. او می‌ترسید که انقلاب ایران به عراق هم سرایت کند. در عین حال صدام امیدوار بود از تفرقه‌ای که ناآرامی‌ها در ایران به وجود آورده بود، استفاده کند.

این استراتژی اما نتیجه عکس داد. جنگ ایران و عراق به سرعت در یک بلاتکلیفی ناامیدکننده و خونین گیر کرد. تعداد تلفات از هر دو طرف چند صد هزار نفر بود.

صدام حسین و «مجاهدین» در مبارزه با رژیم تهران منافع مشترکی پیدا کردند. بنابراین عراق از مجاهدینی که در مرز این کشور اردوگاهی ایجاد کردند، محافظت کرد.

پس از حدود هشت سال میانجیگری سازمان ملل که در میان سایرین، اولاف پالمه از سوئد هم در آن شرکت داشت، ایران توافق‌نامه آتش‌بس را پذیرفت.

این اتفاق در ۲۹ تیر ۱۳۶۷ افتاد اما تنها چند روز بعد، مجاهدین حمله‌ای نظامی را به ایران آغاز کردند و حدود هفت هزار چریک از پایگاهشان در عراق به سوی تهران به راه افتادند.

تصور آنها این بود که مردم ایران در مبارزه با «رژیم آخوندی» به ایشان می‌پیوندند اما این عملیات مسلحانه شکست خورد. هزاران جنگجوی مجاهد به دست نیروهای حکومت ایران کشته شدند. هواداران مجاهدین هم که در زندان‌های ایران بودند، مورد غضب آیت‌الله قرار گرفتند.

او فتوا داد همه پیروان مجاهدین محارب و دشمن خدا محسوب شوند. آیت‌الله خمینی اعلام کرد: «دشمنان اسلام باید فوراً نابود شوند.»

اینجا بود که «هیأت مرگ» در زندان‌ها ایجاد شد و کار (اعدام‌ها) را بلافاصله شروع کرد.

ایرج مصداقی در این زمان از زندان اوین به زندان گوهردشت منتقل شده بود. او را چهار بار نزد هیأت بردند اما بخت با او یار بود که ​​از اعدام نجات یافت.

اکثریت زندانیان اقبال کمتری داشتند. هیچ‌کس دقیقاً نمی‌داند چند نفر به طور سیستماتیک در عرض چند روز اعدام شدند اما این تعداد چندین هزار نفر است.

زندانیان را با طناب‌هایی از جرثقیل و خرپا آویزان کردند. برخی دیگر را تا سر حد مرگ کتک زدند یا در مقابل جوخه‌های اعدام قرار دادند. پس از اینکه هیأت مرگ، عدالت ادعایی خود را در میان پیروان مجاهدین اجرا کرد، اعضای گروه‌های مختلف چپ را هدف قرار داد.

ایرج مصداقی می‌گوید که در این دوره اغلب مجبور به بستن چشم‌بند می‌شده اما هنوز تقریباً همه چیزهایی را که اتفاق افتاده است، در مقابل خود می‌بیند:

«امکان دستکاری چشم‌بند وجود داشت تا بتوانم به بیرون نگاه کنم. من حمید نوری را چند بار دیدم.»

مصداقی همه چیز را با دقت مستند کرده است. او نقشه‌های دقیق زندان گوهردشت را بیرون می‌آورد، روی زمین پهن می‌کند، اشاره می‌کند، نشان می‌دهد و می‌گوید:

«آنجا راهرو مرگ بود و آنجا آمفی تئاتر زندان که اکثر اعدام‌ها در آنجا انجام می‌شد.»

ایرج مصداقی در سال ۱۳۷۰ با پایان دوران محکومیتش از زندان آزاد شد. او سه سال بعد همراه همسرش و پسر تازه متولد شده‌اش از ایران به ترکیه گریخت. با کمک سازمان ملل، او و خانواده‌اش توانستند به سوئد برسند و پناهندگی بگیرند.

زندگی در تبعید اما سخت بوده است. ایرج مصداقی و همسرش همچنان از عوارض دوران زندان رنج می‌برند.

ایرج مصداقی می‌گوید: «همسرم وقتی آزاد شد ۳۸ کیلو وزن داشت.»

خود او هم از دردهای دائمی در مفاصل و ماهیچه‌هایش رنج می‌برد که یادآور شکنجه‌های طولانی مدت است.

مصداقی در سوئد تمام وقت خود را صرف اطلاع‌رسانی درباره جنایات جمهوری اسلامی در ایران و تجربیات خود از زندان کرده است.

او مقالات متعددی در روزنامه‌ها و چندین کتاب نوشته است. علاوه بر این، او به سازمان‌های حقوق بشری در زمینه مستندسازی اطلاعات کمک کرده است.

- ایران به شکل رسمی و کامل بر اعدام‌های دسته‌جمعی سال ۱۹۸۸ سرپوش گذاشته است. آنچه در آن زمان اتفاق افتاد به عنوان یک «راز دولتی» تلقی می‌شود. در بسیاری از موارد، خویشاوندان افراد اعدام شده حتی نمی‌دانند بستگانشان کجا دفن شده‌اند.

***

اما برگردیم به چگونگی گرفتار شدن حمید نوری.

نام حمید نوری به واسطه نقش او [در اعدام‌های ۶۷] که محققان و صاحب‌نظرانی مانند ایرج مصداقی را درگیر می‌کرد، به میان آمد.

مصداقی در تاریخ هفتم اکتبر ۲۰۱۹ نامه‌ای بدون نام فرستنده اما به زبان فارسی دریافت می‌کند. در این نامه آمده است که او می‌تواند اطلاعاتی در مورد یک مرد به دست بیاورد که احتمالا در زمان حضور مصداقی در زندان گوهردشت، با او آشنا بوده است.

مصداقی با شماره تلفن مندرج در نامه تماس می‌گیرد. مرد جوانی پاسخ می‌دهد. او می‌پرسد که آیا می‌تواند از طریق واتس‌اپ عکس بفرستد.

مرد در ادامه می‌گوید پس می‌توانیم بیشتر صحبت کنیم.

... تلفن همراه ایرج مصداقی پینگ می‌کند. او پیام را باز می‌کند ... تصویر شکنجه‌گر سابقش در زندان گوهردشت روی صفحه ظاهر می‌شود: حمید نوری!

- بلافاصله او را شناختم. بالاخره نوری بود. او با توجه به اینکه در زندان کار می‌کرد، از نام خانوادگی دیگری استفاده می‌کرد: عباسی.

ایرج مصداقی می‌خواهد هر چه زودتر با آشنای جدیدش ملاقات کند. روز بعد آنها همدیگر را در یک رستوران ایرانی در منطقه شیستا می‌بینند. داستان عجیبی رخ می‌دهد. این به برخی از روابط پیچیده مربوط می‌شود؛ جایی که نوری اتفاقاً در حاشیه آن ایستاده است:

مرد جوان، فرهید، با زنی که از آشنایان حمید نوری است ازدواج کرده و تا همین اواخر با هم زندگی می‌کردند. پدر خود این زن درگذشته است و نوری در دوران تربیت او، به نوعی در مقام پدری دیگر عمل کرده است. او اکنون همراه فرهید در سوئد زندگی می‌کند اما رابطه آنها بد است. آنها در آستانه طلاق هستند منتها بر سر حضانت فرزند مشترک خود اختلاف نظر دارند. این زن به ارتباط با افراد قدرتمند در ایران اشاره کرده است که می‌توانند در بحث حضانت از او حمایت کنند و به طور خاص از حمید نوری نام برده است.

داگنز نی‌هتر تصمیم گرفته است نام مردی را که در دعوای حضانت است «ناشناس» بماند و به همین دلیل او را فرهید نامیده است.

وقتی فرهید به صورت آنلاین درباره نوری تحقیق می‌کند، به نام ایرج مصداقی برمی‌خورد. او در کتاب‌ها و مقالاتی از حمید نوری نام برده است. حالا مرد جوان از مصداقی می‌خواهد در این پرونده به نفع او شهادت دهد: اگر اعضای دادگاه متوجه شوند که نوری در اعدام‌های دسته‌جمعی زندان گوهردشت در دهه ۱۹۸۰ دست داشته است، به نفع پرونده فرهید در دعوای حضانت خواهد بود.

او این‌طور استدلال می‌کند.

ایرج مصداقی اما بلافاصله ایده دیگری به ذهنش می‌رسد. اگر حمید نوری درگیر بحث حضانت در سوئد باشد، شاید بخواهد به اینجا بیاید ....

در سوئد، می‌شود نوری را برای جنایاتی که در آن دست داشته است پاسخگو کرد؛ قوه قضاییه سوئد متوجه می‌شود که او چه کرده است.

ایرج مصداقی شواهد زیادی را جمع‌آوری کرده است که می‌تواند به پلیس و دادستان سوئد برای تحقیق در مورد جنایات کمک کند.

اما چرا پلیس سوئد باید با جرایمی که ۴۵۰ مایل دورتر و در ایران رخ داده‌اند، برخورد کند؟

اصل اساسی این است که مجرمان باید در کشور محل ارتکاب جرم محکوم شوند. اگر این کار میسر نشد، دادگاه کیفری بین‌المللی در لاهه می‌تواند مداخله کند اما در مورد ایران، این کار عملاً امکان‌پذیر نیست زیرا رژیم ایران معاهده رم (اساسنامه دیوان بین‌المللی کیفری بین‌المللی) را نپذیرفته است.

دادگاه‌های سوئد اما این اختیار را دارند -طبق توافق‌های بین‌المللی- که در مورد جنایات جدی، مانند پرونده‌های جنایات جنگی، بدون توجه به ملیت افراد درگیر و بدون توجه به محل وقوع جنایات، قضاوت کنند. در اصطلاح فنی به این اصل قضایی، اصل صلاحیت جهانی می‌گویند.

ایرج مصداقی زمانی که شروع به ریختن نقشه خود کرد، همه اینها را می‌دانست:

«به فرهید گفتم حتما باید با نوری آشتی کنی. با او تماس بگیر اما فقط در مورد پرونده حضانت صحبت نکن! به او پیشنهاد بده که به سوئد بیاید تا با هم خوش بگذرانید.»

استراتژی مصداقی به خوبی کار می‌کند. فرهید و حمید نوری از طریق واتس‌اپ گفت‌وگوی فشرده‌ای را آغاز می‌کنند، چت می‌کنند، با یکدیگر صحبت می‌کنند و پیام‌های صوتی رد و بدل می‌شود.

در این میان، ایرج مصداقی دیوانه‌وار شروع به کار می‌کند تا مبنایی به دست بیاورد برای ارائه گزارش پلیس به منظور ارسال به کمیسیون جنایات جنگی در پلیس استکهلم.

او با یک شرکت حقوقی در لندن، متخصص در جرایم حقوق بشری و همچنین یک وکیل سوئدی به نام یوران یالمارشون که تجربه زیادی در این نوع پرونده‌ها دارد، تماس می‌گیرد:

(قرار بود حمید نوری اوایل نوامبر ۲۰۱۹ به استکهلم بیاید و ایرج مصداقی تنها چند هفته فرصت داشت)

او می‌گوید:

«قبل از آن برای ما مهم بود که به پلیس سوئد در مورد جرایم نوری اطلاع دهیم تا او مستقیماً در فرودگاه آرلاندا دستگیر شود.»

سفر برای روز ۹ نوامبر برنامه‌ریزی می‌شود. برای جذب حمید نوری، بلیت سفر به بارسلونا و میلان و همچنین اقامت در هتل‌های خوب رزرو می‌شود. ایرج مصداقی از جیب خودش پول می‌دهد:

«در آن شرایط پول برایم مهم نبود. تنها چیزی که در ذهنم بود این بود که عدالت را برای دوستانم، کسانی که اعدام‌ها در زندان گوهردشت آنان را از من گرفت، ادا کنم.»

***

برنامه‌ریزی سفر به سوئد با گفت‌وگوهای مکرر فرهید و حمید نوری در حال پیشرفت است. ایرج مصداقی روی سوژه کار می‌کند:

«یادم است یک بار در یک کافه در شیستا نشسته بودیم و فرهید داشت با حمید نوری حرف می‌زد. او عکس‌هایی از زنان فرستاده بود - اگرچه آنها عکس‌هایی بودند که او به‌طور تصادفی از اینترنت انتخاب کرده بود. سپس یکی از آشنای خانم را در کافه پیدا کرد و او را پیش خود صدا کرد: بیا و تلفنی به دوست تهرانی ما سلام کن! پس از آن به نوری گفت: او می‌آید و تو می‌بینی‌اش ....»

داگنز نی‌هتر در ادامه گزارش خود از قول ایرج مصداقی می‌نویسد: «حمید نوری بیشتر و بیشتر خوشحال می‌شد. فکر نمی‌کنم به چیزی مشکوک شده بوده باشد. درست قبل از پرواز از تهران، از فرهید خواستم تا برایش در استکهلم کراوات و کت و شلوار بخرد.»

روابط آزادانه زن و مرد در «ایران آخوندها» ممنوع است و آنان این روابط را نماد «دنیای منحط غرب» می‌دانند.

ایرج مصداقی در حالی که روی مبل می‌نشیند، دست‌هایش را به هم می‌زند و شانه‌هایش را بالا می‌اندازد. گویی او با مخاطرات زیاد، محاسبات جسورانه و تنش عصبی شدید، به آن روزهای نوامبر ۲۰۱۹ بازگشته است:

«فکر کردم "الان تعداد کمی از افراد درگیر این موضوع هستند." کسی می‌تواند این طرح را به حمید نوری یا سازمان امنیت ایران درز دهد.»

مصداقی برای انداختن فاصله‌ای میان خود و ورود حمید نوری به سوئد، تصمیم می‌گیرد به آمریکا پرواز کند:

«من این فرصت را داشتم که در واشنگتن سخنرانی کنم و اطلاعات سفرم را از طریق رسانه‌های اجتماعی منتشر کردم.»

در همین حال در آمریکا، مصداقی به سختی و با یک چشم می‌خوابید:

«خیلی هیجان زده بودم. ممکن بود در آخرین لحظه اتفاقی می‌افتاد که باعث می‌شد نوری نتواند خود را به استکهلم برساند.»

در روز حرکت نوری، ایرج مصداقی به فلایت‌رادار (Flightradar)، اپلیکیشنی که ترافیک هوایی جهانی را ردیابی می‌کند، متصل شد. زمانی که پرواز حمید نوری مدت‌ها بعد از زمان تعیین شده همچنان متوقف ماند، مضطرب شد:

«با فرهید در تماس بودم که به او خبر دادند درهای هواپیما مشکلی دارد اما در نهایت آنها بلند شدند.»

در استکهلم، وکیل یوران یالمارشون، از قبل آماده‌سازی پرونده را آغاز کرده بود. او با ایرانیان مقیم سوئد که مانند ایرج مصداقی در زندان گوهردشت زندانی بودند مصاحبه کرده بود و آنان توانسته بودند حمید نوری را شناسایی کنند.

یالمارسون همچنین اطمینان پیدا کرده بود که گزارش پلیس علیه نوری به شکل درست ارسال شده است.

فرهید در فرودگاه آرلاندا بود اما بر عکس هر کس دیگری که آنجا منتظر بود، عاجزانه آرزو داشت کسی که منتظرش بود در آستانه دروازه خروجی ظاهر نشود:

«همه مسافران هواپیما را ترک کرده بودند به جز حمید نوری. سپس پلیس با فرهید تماس گرفت و گفت: "فامیل شما بازداشت شده است. به خانه بروید!" فرهید به من زنگ زد و این را گفت.»

ایرج مصداقی می‌گوید که خیلی خوشحال شده است. یادآوری این خاطره هم او را روشن می‌کند.

***

حالا حمید نوری دستگیر شده است. دادگاه چهار روز فرصت دارد تا در مورد [ادامه] بازداشت تصمیم بگیرد. وکیل یوران یالمارشون به عنوان وکیل دو تن از شاکیان ایرانیانی که در استکهلم بودند و مانند ایرج مصداقی از دوره اعدام دسته‌جمعی در زندان گوهردشت جان سالم به در برده بودند، تعیین شده بود:

- یوران در واشنگتن با من تماس گرفت. گفت ایرج باید هر چه زودتر به اینجا برسی. بالاخره ما فقط چهار روز فرصت داشتیم تا پلیس و دادستان را متقاعد کنیم که نوری باید بازداشت باشد.

حمید نوری به شکلی درست و اصولی بازداشت شد و این آغاز یک روند قانونی بسیار طولانی و پرهزینه بود (هست) که هنوز به پایان نرسیده است.

تحقیقات اولیه تقریباً دو سال به طول انجامید که شامل هزاران صفحه می‌شود. صورت‌حساب‌های وکیلان (برای رسیدگی دادگاه منطقه) به تنهایی ۲۲ میلیون کرون برای مالیات‌دهندگان هزینه داشته است.

در ۲۷ ژوییه ۲۰۲۱، حمید نوری در دادگاه ناحیه استکهلم به جرم جنایات جدی علیه بشریت و قتل متهم شد. حدود ۷۰ شاکی (افراد آسیب‌دیده از جنایات) از ۱۱ کشور وجود داشتند -عمدتاً پناهندگان ایرانی- که در سال‌های پس از انقلاب ۱۳۵۷ مجبور به ترک کشور خود شده‌اند. کسانی که خودشان از اعدام جان به در برده‌اند یا نزدیکانشان اعدام شده‌اند یا در زندان شکنجه شده‌اند.

محاکمه که در اتاق امنیتی قدیمی در دادگاه منطقه استکهلم برگزار شد، ۹۲ روز، بین ماه اوت سال ۲۰۲۱ تا ماه می‌ سال ۲۰۲۲ به طول انجامید.

در این بازه زمانی، با کارشناسان بین‌المللی تاریخ معاصر ایران و نظام حقوقی آن و همچنین صاحب‌نظران در زمینه حافظه و متخصصان حقوق بین‌الملل مشورت شد.

این دادگاه در رسانه‌های بین‌المللی بسیار مورد توجه قرار گرفت چون برای اولین بار در جهان بود و هست که برای اعدام‌های دسته جمعی در ایران در تابستان و پاییز سال ۱۳۶۷، کسی محاکمه و مسئولیت قانونی مطالبه می‌شود.

دیدار با حمید نوری در زندان سولنتونا

در خاکستری‌ترین و بارانی‌ترین روز دسامبر، حمید نوری را در اتاق ملاقات ۵:۳:۱ در زندان سولنتونا در شمال استکهلم ملاقات می‌کنیم.

در آن زمان او سه سال و دو ماه بود که در بازداشت به سر می‌برد.

قرار است دادگاه تجدید نظر او به زودی آغاز شود (از روز چهارشنبه ۱۱ ژانویه) که ممکن است تا اواخر تابستان ۲۰۲۳ پایان یابد.

با وجود این شرایط، به نظر می‌رسد حمید نوری در فرم خوبی است. او لاغر و باریک مانده ... با پیراهن یقه‌دار سفیدی که رویش یک تی‌شرت نازک پوشیده است با نخل‌های کوچک گلدوزی شده بر روی آن. شلوار خاکی بژ و کفش‌های کتانی سفید را هم به این تصویر باید اضافه کرد. کفش‌ها آن‌قدر نو به نظر می‌رسند که انگار مستقیم از جعبه بیرون آمده‌اند.

به طور خلاصه، حمید نوری می‌تواند یک مرد میانسال باشد که برای تعطیلات گلف تجهیز شده است.

اما وقتی نوری شروع به صحبت می‌کند، مشخص است زمان زیادی را بدون همراهی غیر از خودش و افکارش سپری کرده است. کلمات به شکل آبشار می‌آیند. جملات ماهیت طغیان به خود می‌گیرند و او مرتب خشمگین و خشمگین‌تر می‌شود:

- شما حکم را خوانده‌اید، درست است؟ من حتی پا به آن زندان تهران که دادستان از آن صحبت می‌کند نگذاشته‌ام. این یک توطئه است! او (ایرج مصداقی) قبل از دادگاه، عکس من را در سراسر سوئد پخش کرد. به همین دلیل شاهدان ادعا می‌کنند که من را شناخته‌اند.

- پرواز تهران به استکهلم چطور؟

- درست است. من سعی کردم به این زوج کمک کنم. بله، من قبلاً در استکهلم با آنان ملاقات کردم که در ازدواجشان مشکل داشتند. من مردی مهربان و سخاوتمند هستم و به چند خانواده هم در ایران کمک می‌کنم؛ هم از نظر مالی و هم با مشاوره خوب. او (فرهید) به من زنگ زد و از من خواست کاری کنم تا دخترش را بیشتر ببیند.

حمید نوری می‌گوید: «بله ... پشت تلفن گریه کرد و از من خواست به استکهلم بیایم ....»

نوری تایید می‌کند برنامه‌هایی برای سفر هوایی در اروپا و سفر دریایی به فنلاند وجود داشته است اما حضور زنان در این تصویر را رد می‌کند:

- نه! من این‌طوری نیستم اما می‌دانم شایعات ناخوشایندی از سوی افرادی منتشر می‌شود که می‌خواهند من را رسوا کنند. و از سوی رسانه‌های جمعی! در نظر بگیرید که من بیش از سه سال است اینجا محبوس شده‌ام و هیچ روزنامه‌نگاری و هیچ گروه حقوق بشری‌ای، زحمت دیدن من را به خودش نداده است. شما در واقع اولین نفر هستید!

اظهارات نوری با شهادت شاکیانی که مستقلاً می‌گویند او را از زندان می‌شناسند در تناقض است. علاوه بر این او اطلاعات تماس افراد رده بالای دستگاه قضایی ایران را در تلفن همراه خود داشته است؛ اطلاعاتی که اگر یک زندانبان ساده بود، به سختی می‌توانست به آنها دسترسی داشته باشد.

اما نوری معتقد است او نقشی فرعی در سیستم زندان داشته که مدت‌ها پیش هم آن را ترک کرده و اکنون در صنعت ساختمان کار می‌کند.

- من پولم را آنجا درآوردم.

پرونده حمید نوری حاوی موضوعاتی در زمینه حقوق بین‌الملل است که قبلاً مورد رسیدگی قرار نگرفته‌اند. برای محکومیت نوری به دلیل نقض جدی قوانین بین‌المللی، دادگاه باید متقاعد می‌شد/شود که زندانیان زندان گوهردشت در جنگ بین ایران و عراق، در کنار عراق قرار گرفته‌اند.

این یک موضوع حساس برای بسیاری از شاکیان بوده که در پرتو تاریخ نمی‌خواهند نامشان در کنار صدام حسین، دیکتاتور بدنام عراق قرار بگیرد.

عامل دیگری که در این پرونده بسیار مورد توجه قرار گرفت، این است که رئیس‌جمهوری فعلی ایران، ابراهیم رئیسی، به عنوان یکی از اعضای "هیأت مرگ" منصوب شده از سوی روح‌الله خمینی بوده است. گروهی که در آن ماه‌های تابستان ۱۳۶۷، زندانیان سیاسی را به کام مرگ فرستادند. در آن زمان ابراهیم رئیسی، جانشین دادستان تهران بود.

زمانی که رئیسی ۶۲ ساله، فوق محافظه‌کار و صراحتاً ضدغرب، در ژوئن سال ۲۰۲۱ به عنوان رئیس‌جمهوری ایران انتخاب شد، بسیاری در جهان خارج، توجه را به گذشته تاریک او در هیأت مرگ جلب کردند.

این اطلاعات از جمله با گزارش مفصلی که سازمان عفو بین‌الملل در دسامبر سال ۲۰۱۸ منتشر کرد، تأیید می‌شود.

«اسرار به خون آغشته: چرا کشتار ۶۷ جنایت ادامه‌دار علیه بشریت است؟»

۱۳ آذر ۱۳۹۷

 

 

عنوان «اسرار به خون آغشته» به این واقعیت اشاره دارد که ایران رسماً در طول سال‌های گذشته تلاش کرده است تا اعدام‌های دسته‌جمعی را مخفی و پنهان کند. تحقیقات مقدماتی در سوئد هم بر این موضوع تاکید دارد.

خود ابراهیم رئیسی هرگز اعتراف نکرده است در اعدام‌ها نقش داشته اما گفته است احکام اعدام به لطف فتوای خمینی، موجه بوده است.

محاکمه حمید نوری به روابط تاریخی نامطلوب میان سوئد و ایران دامن زده است. زمانی که حکم حبس ابد نوری در دادگاه منطقه استکهلم در ژوییه سال گذشته صادر شد، ایران به طور موقت سفیر خود را از استکهلم به تهران فراخواند.

دولت ایران نماینده دیپلماتیک سوئد در تهران را نیز برای اعتراض احضار کرد. حکم حمید نوری در مواضع رسمی تهران به عنوان حکمی صادر شده "با انگیزه سیاسی" و "ناعادلانه" توصیف شد.

اما حتی قبل از صدور این حکم هم وزارت امور خارجه سوئد به همه شهروندان سوئدی توصیه کرد از سفر به ایران پرهیز کنند.

در سایت وزارت امور خارجه سوئد تاکید شده است ایران، تابعیت مضاعف را به رسمیت نمی‌شناسد. این بدان معناست که ایرانیان سوئدی که به طور موقت به ایران سفر می‌کنند، در صورت بروز مشکل با مقامات، نمی‌توانند روی پشتیبانی کنسولی سوئد حساب کنند.

به گفته یک منبع وزارت امور خارجه سوئد که مایل است نامش فاش نشود، در داخل این وزارت‌خانه صحبت‌هایی در مورد این خطر وجود دارد که ایرانیان تبعیدی در صورت بازدید از وطن (قبلی) خود، ممکن است به دلایل بسیار سست دستگیر شوند.

بیشترین صحبت‌ها اما درباره ایرانی-سوئدی زندانی در ایران، دکتر و محقق، احمدرضا جلالی است. او در آوریل سال ۲۰۱۶ دستگیر و در دادگاهی غیرعادلانه و ناقص، به اتهام جاسوسی به اعدام محکوم شد. چندین بار به جلالی گفته شده که اعدام او قریب‌الوقوع است اما اجرای این حکم تا کنون به تعویق افتاده است.

با این وضعیت و رویه است که روند قانونی علیه حمید نوری دوباره آغاز می‌شود. او به حکم دادگاه منطقه استکهلم اعتراض و درخواست تجدید نظر کرده است و رسیدگی به پرونده او در دادگاه استیناف، قرار است از ۱۱ ژانویه آغاز شود.

خود او می‌گوید که سوئد او را گروگان گرفته است:

- به من نگو ​​زندانی سیاسی! من به دست دولت سوئد ربوده شده‌ام. کشور شما، سوئد، حقوق بشر را نقض می‌کند.

به گفته حمید نوری، انگیزه دستگیری و صدور حکم حبس ابد برای او این است که سوئد می‌خواهد از او در تبادل زندانی با احمدرضا جلالی استفاده کند. و اینکه دولت سوئد می‌خواهد برای دشمن خونی ایران، یعنی آمریکا، چاپلوسی کند.

پیش از برگزاری جلسات دادگاه تجدیدنظر، چندین رسانه وفادار به رژیم در ایران، مطالبی را در مورد بدرفتاری با نوری در بازداشت منتشر کردند.

گفته می‌شود که در زندان از دادن چای به او خودداری می‌کنند و غذاهایی برایش سرو می‌کنند که «حلال» (منطبق با معیارهای تعیین شده از سوی مسلمانان) نیستند.

نوری همچنین ادعا می‌کند که به وسیله نگهبانان زندان کرونوبرگ، جایی که قبلاً در آن نگهداری می‌شد، هدف آزار و اذیت قرار گرفته است و محدودیت‌هایش برای ملاقات (دیدار با بازدیدکنندگان) به‌طور غیرمنطقی سختگیرانه‌اند.

حمید نوری انگشتانش را باز می‌کند و یک کف دستش را در چند سانتی‌متری صورتم قرار می‌دهد:

- پنج! در طول ۳۸ ماهی که در زندان بودم، پنج بار اجازه ملاقات بستگانم را پیدا کردم. این شکنجه است!

در مدت دوری حمید نوری از ایران، کشور درگیر گسترده‌ترین و طولانی‌ترین اعتراضات پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ بوده است.

این قیام با کشته شدن زن جوانی به نام ژینا (مهسا) امینی در بازداشت گشت ارشاد در روز ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد.

- من فقط می‌توانم تلویزیون سوئد را تماشا کنم و زبان را نمی‌فهمم اما می‌دانم چه خبر است. اعتراضات کار آمریکا، انگلیس و اسرائیل است. آنها از آزادی ایران متنفرند. باور کنید شورش به زودی فروکش خواهد کرد.

این آخرین چیزی است که حمید نوری در دیدار یک ساعته ما می‌گوید. یک نگهبان تنومند با یونیفرم آبی تیره او را صدا می‌زند و راه ما از هم جدا می‌شود.

***

داگنز نی‌هتر انتقادات حمید نوری از زندان را با شارلوت مگنوسون، رئیس زندان سولنتونا در میان گذاشته است. مگنوسون به شکل کتبی پاسخ داده و گفته است به دلیل محرمانه بودن موقعیت، اجازه ندارد در مورد افراد زندانی صحبت کند اما می‌تواند به طور کلی به موارد مطرح شده، پاسخ دهد:

«افراد بدون محدودیت معمولا هفته‌ای یک بار می‌توانند با خانواده ملاقات کنند. در مورد بازداشت‌شدگان با محدودیت (...) دادستان باید اجازه ملاقات بدهد.»

علاوه بر این، او اعلام می‌کند که هر روز چای و قهوه سرو می‌شود و رژیم غذایی متناسب با دین، یکی از انتخاب‌های زندانیان است.

در مورد انتخاب تلویزیون هم ۱۵ کانال برای انتخاب وجود دارد، از جمله الجزیره و دیسکاوری.

***

در دادگاه استیناف اما توماس بودستروم، وزیر سابق دادگستری (۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶) و همکار وکیلش، هانا لارسون رامپ، از حمید نوری دفاع خواهند کرد. نوری وکیلان سابق خود را به دلیل نارضایتی از عملکرد آنها کنار گذاشت.

مارتینا وینسلو، دادستان این پرونده است چنانکه در دادگاه بدوی بود. او نمی‌خواهد در مورد نتیجه دادگاه تجدیدنظر گمانه‌زنی و پیش‌بینی کند اما به داگنز نی‌هتر می‌گوید "شواهد (علیه نوری) قوی است":

«ما احساس امنیت می‌کنیم که شواهد مبتنی بر یک تحقیق قوی است. این یک تحقیقات اولیه بسیار گسترده بوده است. ما نتوانسته‌ایم به احکام قبلی استناد کنیم. پیشینه تاریخی، سیاسی و مذهبی (قتل عام زندانیان) پیش از این هرگز در دادگاهی مطرح نشده است. بنابراین، می‌توان گفت از صفر شروع کردیم.»

مارتینا وینسلو همچنین می‌گوید که ایرج مصداقی یکی از شاکیان اصلی بوده است:

«بله، او چند روز در دادسرای منطقه بود. او یکی از بازماندگانی است که در نوشتن کتاب و مقاله بسیار فعال بوده است. منظورم این است که او، مانند بسیاری دیگر، زندگی خود را وقف جبران خسارت کرده است.»

بسیاری از ناظران بر این باورند که اگر حمید نوری در دادگاه تجدیدنظر نیز محکوم شود، این امر می‌تواند زمینه‌ای فراهم کند تا در سایر کشورهای اروپایی نیز علیه نمایندگان رژیم ایران، در مواردی که مظنون به جنایات جنگی یا حقوق بشری هستند، پرونده‌های حقوقی باز شود.

به عبارت دیگر: در حالی که اعتراضات و تظاهرات خیابانی علیه رژیم در داخل ایران ادامه دارد، علی‌رغم تلاش‌های وحشیانه حکومت برای متوقف کردن آن، این خطر افزایش می‌یابد که ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری این کشور، در اروپا به خاطر جنایات ارتکابی چند دهه پیش پاسخگو شود.

مصداقی هم معتقد است که گام منطقی بعدی باید برای محاکمه ابراهیم رئیسی برداشته شود:

«حمید نوری به حبس ابد محکوم شد اما فردی که در آن زمان یکی از مافوق‌های او بود، ابراهیم رئیسی، به عنوان رئیس‌جمهوری ایران می‌تواند برای دیدارهای دولتی و کنفرانس‌ها بدون خطر مجازات به اروپا سفر کند. انگار قرار باشد در اردوگاه کار اجباری، یک نگهبان محکوم شود اما فرمانده را آزاد بگذارند.»

منبع:رادیو زمانه