ایرج مصداقی : «آزادی ایران در گرو نهضت مردان و زنان متحد حول شعار "حجاب بی حجاب" است»

جلال ایجادی : "هر چند جنبش مدنی در ایران، جنبشی قدرتمند و اثرگذار است، اما، این جنبش از یک آسیب مهم نیز رنج می برد و آن فقدان پیوندهای سامان یافته درونی است و ابهام و ناروشنی دربارۀ آنچه می خواهد جایگزین نظام اسلامی و وضع موجود کند."ایرج مصداقی : "نظام اسلامی امروز با بحران بزرگی حول مسئلۀ حجاب روبرو شده است و  می داند که موضوع "حجاب" یک خاکریز است و شکستن این خاکریز به منزلۀ فروافتادن خاکریز بزرگ رژیم اسلامی و عقب نشینی آن از همۀ مواضع تا ستاد فرماندهی است. "

ابراز نگرانی این روزها در ایران از هر سو به گوش می رسد : نگرانی از عواقب رفتارهای خشونت آمیز حکومت با مردم ناراضی،  نگرانی حکومت از مقاومت زنان در مقابل حجاب اجباری و همچنین نگرانی نظام اسلامی از پی آمدهای محکومیت حمید نوری به حبس ابد توسط دادگاه استکهلم به جرم مشارکت در قتل هزاران زندانی سیاسی تا جایی که حسین شریعتمداری از حکومت اسلامی ایران خواسته است که برای جلوگیری از تکرار چنین دادگاه هایی در آینده،  بی درنگ کشور را برای اتباع و مسئولان اروپایی ناامن کند.

آیا رهنمود حسین شریعتمداری از مدت‌ها پیش از سوی نظام اسلامی به اجرا گذاشته نشده است؟ آیا در جامعۀ شدیداً قطبی شدۀ ایران – چنانکه برخی ناظران آگاه می گویند – احتمال توسل مردم عاصی به سلاح در مقابل سیاست سرکوب حکومت بیش از پیش قوّت نگرفته است؟

ایرج مصداقی، پژوهشگر، و جلال ایجادی، جامعه شناس به این پرسش ها و پرسش های دیگر پاسخ داده اند. در آغاز ایرج مصداقی گفته است :

"سیاست ارعاب و خشونت، سیاست رسمی جمهوری اسلامی طی چهار دهۀ گذشته بوده است و به همین خاطر حسین شریعتمداری یا کاظم غریب آبادی، معاون امور بین الملل قوۀ قضائیه ایران، رسماً از این سیاست دفاع می کنند و خواستار اجرای آن هستند. در پیروی از همین سیاست است که شهروندان سوئدی و بلژیکی را در ایران به گروگان گرفته‌اند و رژیم اسلامی هیچ ابایی ندارد که در اجرای این سیاست حقوق بین‌الملل را نیز زیر پا بگذارد.

آنچه پارلمان بلژیک با تصویب معاهده‌ای برای تبادل زندانیان با ایران یا در واقع مسترد کردن اسدالله اسدی  به این کشور انجام داده نوعی امتیازدهی به تروریسم است، آنهم از جانب کشوری که خود هدف عملیات شدید تروریستی بوده است.

دلیل نگرانی حسین شریعتمداری که در اصل نگرانی بیت رهبری است و همچنین نگرانی مقامات ارشد قوۀ قضائیۀ ایران، باز بودن پروندۀ حمید نوری است. در این پرونده با صراحت از ابراهیم رئیسی، مقامات قضایی و شخص علی خامنه‌ای نام برده شده است. اکنون با محکومیت حمید نوری به حبس ابد پای ابراهیم رئیسی گیر است. یعنی رئیسی نمی تواند از این پس به جهان آزاد پا بگذارد یا در مجامع و سازمان‌های بین المللی حضور یابد ولی با پی آمدهای پرونده و محکومیت حمید نوری مواجه نشود. کمترین چیزی که رئیسی در صورت سفر به غرب با آن مواجه خواهد شد توفان رسانه‌ای است و در این صورت حقوق بین الملل باید پاسخ بدهد که چگونه یک عضو زیردست رئیسی در قوۀ قضائیه در سوئد به حبس ابد محکوم می شود، ولی فرماندۀ او یا عضو فعال هیئت کشتار زندانیان سیاسی سال ٦٧ قادر است بدون نگرانی در کشورها و مجامع بین المللی حضور یابد."

در همین خصوص جلال ایجادی گفته است : "درست است که سیاست سرکوب ابزار همیشگی حکومت اسلامی در مواجهه با مسائل و مشکلات مختلف بوده است، اما، به دلیل تشدید انزوای جمهوری اسلامی چه در عرصۀ بین المللی چه در رویارویی با تنگناها و مشکلات اقتصادی کشور این سیاست سرکوب امروز با شدت و قدرت بیشتری از سوی حکومت اسلامی دنبال می‌شود، هر چند اعمال این سیاست امروز همۀ بخش های جامعه را به اعتراض بیشتر واداشته و روز به روز بر شدت عصبانیت آنها افزوده است. در چنین وضعیتی توسل جامعۀ ناراضی به سلاح برای دفاع از خود بسیار محتمل به نظر می رسد."

ایرج مصداقی نیز معتقد است که "نظام اسلامی همچنان از ظرفیت سرکوب برخوردار است و آن را راه حل تمام مشکلات خود می داند." به گفتۀ مصداقی، "سرکوب تنها نسخۀ نظام اسلامی برای حل و فصل مسائل جامعه است و خامنه‌ای اخیراً با اشاره به خدای سال های ١٣٦٠ [سال های سرکوب] همچنان بر تداوم سیاست "نصر بالرعب" از نو تأکید کرد. یعنی پیروزی و نصرت یافتن از طریق سرکوب و خشونت." مصداقی سپس افزوده است : "در ادامۀ همین سیاست است که رژیم اسلامی به تازگی یک سازمان جدید اطلاعاتی وابسته به نیروی انتظامی تشکیل داد. اما، زمانی که دامنۀ نارضایتی های عمومی به معیشت، نان و آب و محیط زیست و کار مردم کشیده می شود، سرکوب نیز کارآیی خود را برای نظام اسلامی از دست می دهد به ویژه این که این نظام اکنون چند پاره است و با تضادهای درونی بسیاری روبرو است."

در چنین وضعیتی به گفتۀ ایرج مصداقی، "برای نمونه، مرگ خامنه‌ای می تواند نظام اسلامی را با بحران‌های حادّی روبرو سازد. زیرا طرح جانشینی خامنه‌ای همچنان پا در هوا است و در درون سپاه پاسداران و سازمان اطلاعات سپاه پاسداران درگیری ها و اختلافات حادّی در جریان است و ضربات سنگینی که اسرائیل به دستگاه های اطلاعاتی ایران وارد آورده همگی نشان می‌دهند که حکومت – چنانکه گفته یا تصور می شود - دست بازی در سرکوب‌ها ندارد."

 

در ادامۀ همین سخن، جلال ایجادی افزوده است : "وضعیت فعلی کم شباهت به آخرین دورۀ رژیم آلمان نازی نیست که طی آن جناح‌هایی در درون رژیم نازی قصد ترور هیتلر را داشتند." به گفتۀ جلال ایجادی "نظام تصمیم گیری در ایران در رویارویی با بن بست ها، ندانم‌کاری‌ها، بی لیاقتی‌ها و دزدی های صاحبان قدرت دچار گیجی شده است. همۀ جناح های این نظام ناچارند برای سرکوب جامعه صف واحد تشکیل بدهند ، در حالی که همۀ آنها با یکدیگر بر سر قدرت اختلاف دارند." جلال ایجادی سپس افزوده است : "هیچکس نمی داند دقیقاً چه زمانی جامعه به یک نقطۀ غلیان خواهد رسید یا چه عواملی در وقوع آن نقش بازی خواهند کرد. اما، آنچه تاریخ نشان داده این است که در لحظه ای اقدام های عقلانی و غیرعقلانی و هیجان ها چه در بالا چه در پائین، جامعه را به نقطۀ طغیان، به لحظۀ فروپاشی می رسانند. رهبران جمهوری اسلامی حس می کنند که به پایان خط نزدیک شده اند، هر چند نمی توانند یا نمی خواهند به آن اعتراف کنند."

با این حال، ایرج مصداقی معتقد است "که آیندۀ نظام اسلامی ایران را سپاه پاسداران، سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، نیروهای امنیتی و دیگر نهادهای سرکوب رژیم رقم خواهند زد. این ها هستند که دست بالا را خواهند داشت و نقش تعیین کننده را ایفاء خواهند کرد. تمام کسانی که در درون طیف روحانیت دارای مقام و منزلتی بوده‌اند از سوی خامنه‌ای کنار زده شده اند و هیچ چهرۀ مطرحی در میان روحانیون حکومتی وجود ندارد. آینده کاملاۀ تیره است و ما وارد یک تونل وحشت می‌شویم. هر اتفاقی امکانپذیر است. دسته‌بندی ها و جبهه گیری ها در درون خود سپاه پاسداران نیز شدید است. برکناری طائب نتیجۀ همین دسته‌بندی‌ها و درگیری‌های درونی سپاه است که کاهش قدرت قالیباف به عنوان حامی حسین طائب را در پی داشته است. جنگ قدرت در درون سپاه و نهادهای امنیتی در جریان است و معلوم نیست که این جدال های قدرت به کجا منتهی شوند. اما، نتیجۀ این جدال ها هر چه باشد، بدترین گزینه برای ایران ادامۀ حیات جمهوری اسلامی ایران است. هیچ فاجعه‌ای برای ایران بدتر از ادامۀ حیات جمهوری اسلامی ایران نیست."

به گمان جلال ایجادی "همۀ شواهد از فروپاشی اجتماعی در ایران حکایت می کنند." او گفته است : "هر چند جنبش مدنی در ایران، جنبشی قدرتمند و اثرگذار است، اما، این جنبش از یک آسیب مهم نیز رنج می برد و آن فقدان پیوندهای سامان یافته درونی است و ابهام و ناروشنی دربارۀ آنچه می خواهد جایگزین نظام اسلامی و وضع موجود کند. این ابهام دربارۀ رابطۀ جنبش داخل و خارج از کشور نیز به قوت خود باقی است. مجموعۀ این عوامل است که باعث شده که نیروهای درونی حکومت همچنان دست بالا را در تحولات پیش رو داشته باشند : کسانی که در جستجوی کودتا هستند و کسانی که مترصدند پس از مرگ خامنه‌ای قدرت را تماماً قبضه کنند..."

 

ایرج مصداقی ضمن تأئید اظهارات جلال ایجادی افزوده است :

 "نظام اسلامی امروز با بحران بزرگی حول مسئلۀ حجاب روبرو شده است و  می داند که موضوع "حجاب" یک خاکریز است و شکستن این خاکریز به منزلۀ فروافتادن خاکریز بزرگ رژیم اسلامی و عقب نشینی آن از همۀ مواضع تا ستاد فرماندهی است.  به همین خاطر همۀ ارکان رژیم با یکدیگر متحد شده اند تا از فروپاشی این خاکریز جلوگیری کنند. "حجاب بی حجاب" باید به شعار همۀ مردم ایران تبدیل شود، اعم از زن و مرد و باید یک نهضت عمومی حول این شعار برای گرفتن این خاکریز از رژیم اسلامی تشکیل بشود. ولی بدون مشارکت مردان در این نهضت پیروزی آن امکانپذیر نیست."

منبع:رادیو فرانسه