تحقیر کردن دادخواهان و تضعیف دادخواهی
نقدی از منظر چپ 

مزدک آ.

اخیرا تنی چند (گویا از منظر چپ) با تمسخر و تحقیر نسبت به برخی از شرکت کنندگان در “جشن دادخواهی” (در روز سوم ماه مه) که همزمان با روزهای آخر دادگاه حمید نوری در استکهلم برگزار شد و یا با تمسخر نسبت به برگزاری این جشن، مطالبی یا در قالب کامنت یا پست های مستقل در فضای مجازی نگاشته اند. باور نگارنده این است که این اقدام مطلب نویسان درباره این جشن دادخواهی، هم در تحقیر دادخواهان است و هم تضعیف دادخواهی و هم خلاف اصول فکری، رویکرد و چهارچوب دستگاه فکری چپ است. این اظهار نظرات و ادعاها از نظر نگارنده نه فقط باید به این علت که در باره امر دادخواهی ایراد شده اند مورد ند قرار بگیرند بلکه چون به باور من در پشت این ایرادات، نکات مهم دیگری نهفته است که باید برای روشن شدن ذهن عموم، آنها را بررسی کرد. ایرادات وارده به خوبی نشان دهنده (بخشا) بی عملی، (درجاتی از) سوآگاهی ایرادگیرندگان، (به میزانی) درک اشتباهشان از چهارچوب “چپ”، (به طور ملموسی) آگاه نبودن به نحوه ی اقدام و مبارزه در میان توده های مزدبگیرو نیز برداشت اشتباه شان درباره امر دادخواهی است. با بررسی ایرادات و اظهارات طرح شده توسط این افراد، به بررسی فشرده ی نقص های اشاره شده در دیدگاه و عمل این اشخاص میپردازم. نام نویسندگان این اظهارات را ذکر نمیکنم زیرا در این نوشته تمرکز بر افراد نیست بلکه بر رویکرد و دیگاهی ست که این افراد آنرا حمل میکنند و خلاصه اینکه دیدگاه/عمل این اشخاص در این نوشته مورد نقدر قرار میگیرد. این افراد در طعنه ها و تحقیرهایی که جداگانه  و در مطالب مختلف و پراکنده و نه الزاما یکجا نسبت به شرکت کنندگان و خود جشن دادخواهی در استکهلم و در روز سوم ماه مه در نزدیکی محل دادگاه حمید نوری ایراد کرده اند منجمله نوشته اند که:
  • چرا در حالی که هنوز علیه حمید نوری رای صادر نشده تعدادی از دادخواهان جشن و شادی برپاکرده اند؟
  • چرا هنوز در حالی که مادران آبان دادغدار هستند تعدادی از دادخواهان شادی کرده اند؟
  • چرا دادخواهان در خیابان های استکهلم “دیسکو” برپا کرده اند؟
  • چرا در جشن دادخوهی برگزار شده اهنگ های نامناسبی مثل آهنگ های ساسی مانکن هم پخش شده که مشخصا مفاهیم ضد زن و جنسیت زده در آن وجود دارد؟
  • چرا برخی از “رفقا” (یعنی افراد با تفکرات چپ) در این جشن شرکت کرده اند؟
  • دادخواهانی که دادگاه نوری را برپا کردند و جشن را هم سامان دادند دادخواهان “اصلی” نیستند و به زودی موج مردمان دادخواه که دادخواهان اصلی هستند بساط رژیم را برخواهند چید و دادگاه های مردمی را برگزار خواهند کرد.

بگذارید این موارد را بررسی کنیم و نشان دهیم که چرا ادعاهای فوق نه تنها از منظر چپ بلکه از نگاه هر چهارچوب مترقی ای، ادعاهایی اشتباه است، حاوی تحقیر دادخواهان است و نتیجتا خواسته یا ناخواسته، دانسته یا نادانسته به تضعیف جنبش دادخواهی منجر میشود. ضمنا دیدگاه و رویکرد برسازنده ی این اظهارات نشان دهنده این است که این افراد، به جز درک اشتباه شان درباره امر دادخواهی، اصولا درک ناکاملی هم از رویکرد فکری و عملی چپ و مبارزه عینی و واقعی و مبارزه طبقاتی دارند. به ترتیبی که ایرادات این افراد مختلف را در فوق به شماره آورده ام با ذکر همان شماره، نقدم را هم بر همان مورد معین در زیر میاورم.

۱-نویسندگان این نظریات (در این نوشته “این افراد”)، متوجه نیستند که حتی اگر برای حمید نوری رایی صادر نشود به قول مادر عصمت “ما نتیجه خودمان را از این دادگاه گرفته ایم” زیرا که این پروسه آموزشی بود برای همه. از این بیشتر، سنگ بنایی عملی بود برای اقدامات عملی بیشتر و بیشتر. نفس برگزاری این دادگاه این که به همت ایرج مصداقی و دوستانش کلید خورد (چه اینکه افکار و رویکرد های ایشان را بپذیریم یا نه)، این اعتماد به نفس را به دادخواهان و کلیت مخالفان جمهوری اسلامی داد که به دادگاه کشاندن سران و عوامل کشتار عملی و شدنی است و فقط لازم است مانند ایرج مصداقی و دوستانش کمر همت بست و عملا دست به کار زد زیرا که ” مساله بر سر تفسیر و تحلیل نیست بلکه مساله بر سر تغییر است” و عمل کردن و تجربه کردن و به پیش رفتن. یا لازم است مثل تمام رفقایی که دست اندرکار ایران تریبونال بودند، به جای نشستن و صرفا مرثیه خواندن، کار عملی مفید انجام داد. عمل معین، سنگ بنای عملی دیگر در آتیه است. کما اینکه عمل معین در ایران تریبونال یکی از چندین سنگ بنای دادگاه نوری شد. تغییر، با عمل معین شدنی است و نه صرفا حرف زدن و تفسیر کردن. باید علاوه بر دست اندرکاران برگزاری دادگاه، همچنین از تمام کسانی که بدون دامن زدن به حاشیه های مضر، دست اندرکار نشر صدا و تصویرهای مربوط به دادگاه در پلتفرم های مجازی مختلف (اعم از یوتیوب، کلاب هاوس، اینستاگرام، توئیتر و …) بودند تشکر کرد. به قول مهرزاد دشتبانی گرامی (در مصاحبه اش با رفیق اردشیر نصرالله بیگی) این اولین بار بود که ما با همچنین موردی برخورد داشتیم و ضعف هایی داشتیم ولی چیزهای زیادی آموختیم و این قدم خوبی بود برای قدم های بزرگ بعدی (نقل به مضمون). من باب حفظ امانت البته آقای دشتبانی نقدهایی هم به کلیت این دادگاه و قوانین “بورژوایی” مترتب براین گونه دادگاه ها و میزان و نحوه مشمول کردن چپ ها در پرونده، وارد میکند. به بحث ایشان بازخواهم گشت و آنرا نقد خواهم کرد. البته تصریح کنم که ایشان جزو “این افراد” که به جشن داخواهی طعنه زده اند نیست یا دست کم نگارنده چنین چیزی را ندیده/نشنیده است. منظور از “این افراد” یا “اتهام زنندگان”، یا ” ایرادگیرندگان” افراد دیگری است. الغرض که نفس برگزاری این دادگاه همزمان شد با شهادت ها و سخن ها و مقالات و گفتگوها و حتی جدال های زیادی که مخصوصا نسل جدید و یا افرادی که با مساله کشتارها کمتر آشنا بودند را به جزئیات تکان دهنده مسائل مربوط به کشتار ۶٧ آشنا (تر) کرد. شروع این دادگاه بر اساس اقدام تعداد معدودی بود و نتیجه این دادگاه، محصول یک اقدام جمعی و گسترده با همه نقاط قدرت و ضعفش. اگر چه باید از برخی  که نقش برجسته تری و به ویژه در راه اندازی دادگاه داشتند تشکر ویژه کرد حتی اگر چپ نباشند یا به هر دستگاه فکری معینی باور داشته باشند.
نکته ی دیگر قابل اشاره، درک اشتباه و عمل اشتباه تری از سوی برخی بود که تلاش میکردند مثلا خط تمایزی بین فعالان ایران تریبونال و گروهی که نوری را دادگاهی کرده بودند ایجاد کنند (حتی اگر این درک اشتباه از درون یکی یا چند تن از افراد این دو گروه تولید و بازتولید شده باشد).  در جریان دادگاه نوری آموختیم که این درک و رویکرد به غایت اشتباه بود و امید است که دامن زنندگان به این درک و عمل اشتباه، به منافع عمومی تر و جنبشی فکر کنند و نه صرفا به منافع و سلایق گروه و جریان خود. برای کارها و پروژه های آینده در زمینه دادخواهی و یا اقدامات مهم دیگر باید این مساله مهم را مد نظر داشت.
از سویی دیگر به نظر نگارنده، تبادلات کلامی و فکری و جدال های انجام شده در حاشیه دادگاه و در فضای مجازی، خودش قدمی رو به جلو، تمرین، آموزش جمعی و درس آموزی بود. خیلی ها خودشان را بهتر نشان دادند، خیلی ها مباحثه کردند و خیلی از نظرات پخته تر شد و فضایی ایجاد شد که برخی هم رشد فکری کنند. این مباحثات البته شامل زد و خوردهای ناسالمی هم بود که به هیچ وجه در زمره نقد سالم قرار نمیگیرد. افراد و جریاناتی بودند که به جای تمرکز بر کمک به پیشبرد دادگاه و نقد سالم، به تخریب شخصی علیه یکدیگر دست زدند که برای بسیاری از دادخوهان وعموم مردم تاسف برانگیز بود. شایسته است که از این نقظه ضعف هم درس بگیریم و در کارهای آتی به جای تخریب دست به نقد سالم ببریم. حتی رخنمون این ضعف های ما در برخورد فکری و کلامی هم تجربه ای شد برای اقدامات و پروژه های بعدی.

در یک کلام در انتهای این دادگاه حتی اگر کیفرخواستی هم صادر نمیشد بازهم پروسه برگزاری این دادگاه میوه داده بود چه برسد به اینکه حتی اگر حکمی صادر نشود. این دادگاه سنگ بنای محکمی شد برای عمل معین در آتیه و برای محاکمه سایر جنایتکاران. پس کسی که میگوید چرا وقتی هنوز حکمی صادر نشده شادی میکنند متوجه اهمیت دستاوردهای تا به کنونی این دادگاه نیست. یا در جریان نیست و فقط خواسته طعنه و ضربه ای بزند و یا در جریان بوده اما خوب متوجه قضیه نیست زیرا مثلا شاید فکر میکند حتما باید سنگین ترین حکم صادر شود که بتوان نامش را موفقیت دانست و برایش شادی کرد. ایشان اشتباه میکنند. این یک پیروزی بزرگ برای جنبش دادخواهی است و جای شادی دارد؛ نه در یک عصر بهاری و فقط در استکهلم بلکه برای همه فصول و در همه جا. اما نباید در این شادی و در این پیروزی در جا زد بلکه باید آنرا تکرار و دستاوردهای بزرگتری را کسب کرد.

۲-آیا چون مادران آبان داغدار هستند نباید برای یک پیروزی بزرگ دیگر شادی کرد؟ یعنی ایراد گیرندگان، خودشان از آبان ماه ٩٨ تا امروز هرگونه شادی را به کلی تعطیل کرده اند و هر روز مشغول گریه هستند؟ قطعا آنها هم در این سه سال مراسم های شادی داشته اند. برای جشن تولدی یا موارد مشابه. آیا در آن جشن تولد و هنگامی که موزیک گوش میکرده و میرقصیده اند باید خجالت میکشیدند زیرا که مادران عزیز آبان هنوز داغدارند؟ این تفکر این افراد به غایت مذهبی و عقب مانده است. همراهی و مبارزه برای رفع سرکوب و منجمله همراهی و کمک به مادران آبان وظیفه هرکدام از ماست اما این وظیفه نافی حق شادی برای ما نیست. آیا این افراد از سال ۶٧  که کشتارهای دسته جمعی انجام شد تا به کنون شادی نکرده اند؟ نرقصیده اند؟ یعنی از آن سال تا به کنون رخت عزا بر تن دارند و غمگساری میکنند؟ قطعا نه. آیا برای کشتارهای سال های ۶٠ تا ۶٧  هم غمگسار بوده اند؟ آیا از سال ۶٠ به کنون به احترام مادران داغدار هیچ گاه شادی نکرده اند و هیچ وقت نرقصیده اند؟ قطعا کرده اند. برای جشن تولد ها و مراسم هایی مثل (آنچه بین بسیاری از ایرانیان مرسوم است برای) مراسم های ازدواج و فارغ التحصیلی و امثالهم. پس چطور است که عده ای دیگر نباید برای یک دستاورد بزرگ مثل اولین بار محاکمه کردن یک جنایتکار و رسوا وافشا کردن حاکمیت جانی جمهوری اسلامی شادی کنند؟ می بینیم که این ایراد گرفته شده توسط این افراد، صرفا یک بهانه برای حمله به این دسته از دادخواهان است که از قضا به دام اندازندگان حمید نوری و شکات اولیه پرونده هم جزو آنها هستند. پیشنهاد میکنم به جای حلمه کردن به جشن دادخواهی مستقیما و صریحا نقد خود به دیگران را طرح کنید تا همگان به طور روشن متوجه نقد شما شوند. چگونه است که مراسم شادی ای که مادران و خواهران و برداران سربداران مبارز در آن شرکت میکنند مجاز نیست؟ به حکم وزارت ارشاد کدام فرقه، کدام دستگاه فکری و کدام رویکرد این دستور و حکم و فتوا صادر شده است؟ چگونه است که برخی کاسه داغ تر از آش اند و کسی که چند تن از اعضای خانواده و دوستانش را در قتل عام از دست داده است حق ندارد برای موفقیت در دادخواهی شادی کند؟ ای کاش برخی افراد از این احکام مذهبی و ارتجاعی صادر نکنند زیرا این امور قاعدتا باید در حوزه کاری رژیم اسلامی و طالبان و القاعده و داعش باشد نه نیروهای مترقی. کار ما نیست که دستور منع شادی و رقص صادر کنیم.
مضافا باید گفت کسی جلوی کمک به دادخواهی برای مادران آبان را نگرفته است. هر اقدام سالمی در این راستا شایسته است و باید به آن کمک کرد. منتظریم که برخی از ایراد گیرندگان که دادخواهان دادگاه نوری را تخریب میکنند روش های بهتر و کامل تری در پروسه دادخواهی برای مادران آبان اتخاذ کنند تا دیگران نیز بیاموزند. ما هم به این پروسه کمک خواهیم کرد. اما بعید است مشکل ایراد گیرندگان غم و رنج مادران آبان باشد بلکه بیشتر به نظر میرسد مساله شان تخریب دادخواهان دادگاه نوری بوده باشد. شرکت کنندگان در جشن دادخواهی از زمره مادران و خواهران و اعضای خانواده های دادخواه بوده اند که عزیز یا عزیزانی را در ماجرای قتل عام زندانیان سیاسی از دست داده اند. انها بارها حمایت خود را از مبارزات مردم ایران و از مادران دادخواه داخل کشور بیان داشته اند. ایرادگیرندگان سعی میکنند بگویند که حامی و طرفدار مادران آبان هستند(گویا بقیه نیستند؟!)، ضمنا معلوم نیست به کدام منطق بین مادران خاوران و آبان خط جدایی میکشند بلکه از این موضع اشتباه بتوانند بخشی از دادخواهان  دادگاه نوری را تخریب کنند. این یک موضع تفرقه افکنانه و غیر اصولی است و لازم است در آن تجدید نظر شود.

۳- استفاده  برخی از این افراد از لفظ “دیسکو” که برای تحقیر مراسم و جشن شادی استفاده شده خود نشان دهنده طرز فکری عقب مانده است. مذهبی ها دیسکو را تحقیر و نهی میکنند زیرا از نظر آنها رقصیدن مردان و زنان در کنار هم و احیانا در حالی که مشروب نوشیده اند محلی است که قطعا در آن شیطان حضور دارد. (البته در جشن دادخواهی شاید به دلیل هزینه یا لجستیک یا شاید محدویدت نوشیدن مشروب در خیابان، مشروبی وجود نداشت). باید به این افراد گفت “دیسکو” رفتن نه بد است و نه جرم و یکی از روش های شاد شدن است. ایراد گرفته شده ریشه در یک طرز فکر مذهبی و ضد انسان و ضد زن دارد. بهتر است وقتی خودتان به دیسکو میروید به این فکر کنید که چطور است که برای شما دیسکو رفتن مجاز است اما برای دادخواهان نه؟ یا اگر “این افراد” ایراد گیرنده تا به کنون به دیسکو نرفته اند بهتر است امتحان کنند تا ببینند در دیسکو کسی دیگری را اذیت نمیکند بلکه هر کس برای خودش یا با گروهی که با هم به دیسکو رفته شاد است. اگر به دیسکو رفته اید و این ایراد را میگیرید که جای تاسف دارد. دوم اینکه اگر به تصاویر نشر شده از جشن دادخواهی نگاه کنید می بینید هیچ شباهتی به دیسکو ندارد. پس شما یا دقیقا از کم و کیف جشن دادخواهی بیخبرید با اینکه نمیدانید دیسکو یعنی چه. این جشن که در واقع یک گردهمایی خیابانی بود در وسط یک بولوار مانند و یعنی مثل جایی شبیه به پیاده رو اما در وسط خیابان برگزار شده بود. جایی برای افرادی که پول برای اجازه محل های مجلل ندارند. نمیتوانند چند صد نفر را به دیسکو دعوت کنند. درست وسط خیابان روی خاک و شن. یک فضای بین دو طرف خیابان را با طناب محصور کرده بوند که بتوان در آنجا جمع شد. در حالی که از چپ و راست  ِ حاضرین و پشت بوته های گیاه، خودروها در دو سمت خیابان در حال رفت و آمد بودند. درست عین مردمان عادی و در خیابان زیرا که برگزار کنندگان پول نداشتند محلی اجاره کنند که مطابق استاندارهای برخی “دارا” ها، مجلل و شیک باشد. این فضای مختصر درست چند صد متر آنطرف تر از محل دادگاه حمید نوری بود و چه جایی بهتر از نزدیک دادگاه برای جشن و گردهمایی دادخواهان؟

۴-استفاده از آهنگ ساسی مانکن توسط یکی از اجرا کنندگان موسیقی و در جشن دادخواهی به نظر نگارنده هم استفاده به جایی نبوده است. زیرا در بسیاری از این آهنگ ها مفاهیم شدیدا جنسیت زده وجود دارد. اما چرا این ایراد را به دادخواهان میگیرید؟ زیرا که  صرفا یکی از چند فردی که داوطلبانه و بدون دریافت هزینه به عنوان دی.جی به برنامه آمده بود یک تعداد آهنگ را بازپخش کرد که افرادی که داشتند روی خاک و شن و وسط بلوار شادی میکردند کنترلی روی آین اهنگ ها نداشتند. میتوان از این ماجرا تجربه کسب کرد و دفعه بعد برای جشن های بعدی به دی.جی گفت که این لیست را داشته باش و آهنگ های شاد “مجاز” اینها هستند! لطفا ایراد گیرندگان، لیستی از آهنگ های شاد و از نظر خودشان مجاز ارائه کنند که بلکه کمکی شود به جشن های آتی. از این گذشته در جشن دادخواهی، چندین گروه  موسیقی یا فرد دیگر هم به آواز خواندن پرداختند. برخی حتی خیلی دقت نکرده بودذد که برای جشن نباید اهنگ های با تم غمگمین خواند و در واقع شادی جمع را برای دقایقی کمتر کردند. ایراد گیرندگان که مخالف شادی و نشاط هستند خوب است رعایت انصاف کنند و بگویند در جشن دادخواهی آهنگ های غمگین هم پخش شد و از این اقدام منجر به غمگین کردن فضا تمجید کنند! باید گفت نه آن آهنگ های شاد و نه این آهنگ های غمگین هیچ کدام در اختیار و انتخاب دادخواهان و برگزار کندگان نبود. بلکه چند گروه موسیقی اعلام کرده بودند که میخواهند داوطلبانه و بدون دریافت مبلغی به این جشن بیایند و در شاد کردن حاضرین در جشن دادخواهی سهیم باشند. اما همیشه، تجربه از کار انجام شده و عمل معین بیرون می آید نه از صرفا حرف زدن و خیال پردازی کردن. نگارنده هم موافق است که بهتر است در برخی موارد جزئی هم دقت کرد. زیرا ممکن است مثلا تصویر زیبای یک دریا آب روشن و زلال با معلق مانددن یک تکه جسم سیاه بر رویش کلا نادیده گرفته شود و فقط آن تکه ی کوچک سیاه دیده شود. ولی البته تکه ی کوچک سیاه اگر ایراد است باید برطرف شود.

۵-برخی از این افراد گله کرده اند که این جشن دادخواهی جای رفقای چپ نبوده است و چرا برخی چپ ها هم در این جشن شرکت کرده اند؟ با پاسخ دادن به چهار مورد فوق اکنون باید پرسید که مگر ایراد چه بوده که رفقای چپ شرکت نکنند؟ این همه دلیل واضح برای شاد بودن و شادی کردن. چرا شرکت نکنند؟ از نظر شما رفقای چپ، ملا هستند؟ نباید شادی کنند؟ نباید نتیجه و پروسه این دادگاه برایشان شادی آور باشد؟ نباید در جایی حضور داشته باشند که برخی دیگر که چپ نیستند هم حضور دارند؟ شما چرا یک چپ را یک شخص یا امر منزه و انتزاعی می دانید که نباید به بقیه ادم ها آلوده شود؟ نباید در جامعه باشد؟ نباید با غیر همفکر خودش در جشن باشد؟ در جشنی که مربوط به مبارزه ای مشترک است. چپ یعنی کسی که به صورت فرقه ای و در کنج عزلت خودش و به صورت پاستوریزه دست به کاری نمیزند و با کسی دست نمیدهد و به کاری وارد نمیشود مبادا از رادیکال بودنش و از منزه بودنش کاسته شود؟ این افراد با  طرح این اشکالات بیش از هر چیزی نمایان میکنند که یا چپ نیستند یا چپ نیستند! (تکرار همان: چپ نیستند). گزینه سومی وجود ندارد. اگر دادگاه علیه یک عنصر جنایتکار حتی توسط غیر چپ ها هم به راه انداخته شود(مثل دادگاه نوری)، چپ باید در آن دخالت کند و اثر بگذارد و به آن کمک کند. اگر در جشن دادخواهی انواع و اقسام افراد با تفکرات مختلف حضور داشته باشند دیگر جایی برای خط کشی برای چپ و راست نیست زیرا بحث بر سر کنگره حزبی یا ائتلاف بین نیروهای چپ برای مبارزه طبقاتی نیست بلکه یک امر عمومی شادی برای داددخواهی در کار بوده است و باید در آن شرکت کرد. شما در حزب و یا سازمان چپی که در آن هستی طبعا یک راست (و احتمالا یک چپ غیر همفکر) را عضو نمیکنی. کسانی را به حزب و سازمانت راه میدهی که اساس نامه و باورهای مشترکی  با شما دارند. اما در مبارزه توده های مردم، خط کش دستت نمیگیری و بگویی که چون کمونیست نیستی یا ساسی مانکن یا فتانه گوش کرده ای مجاز به ورود به عرصه مبارزه نیستی. در امر مبارزه طبقاتی نمیتوانی با راست ائتلاف کنی و بگویی همه با هم. اما به عنوان یک چپ در گفتن “نه به اعدام”، “لزوم دادگاهی کردن سران و عوامل کشتارها” با همه طیف های دادخواه اشتراکاتی داری حتی اگر از نظر ایدئولوژی با آن افراد اختلافات زیاد داشته باشی. البته که دادخواهی تمام عرصه مبارزه چپ نیست و چپ باید در عرصه های مختلف دیگری نیز دخالت گر باشد. در عرصه دادخواهی هم چپ با دیدگاه و پلتفرم خود وارد میشود و قرار نیست خودش و دیدگاه و رویکرد خودش را به کنار بگذارد بلکه برای ترویج رویکردش تلاش و نقد سالم میکند. اما همین چپ وقتی وارد عرصه دادخواهی شد، دیگران را تخریب نمیکند بلکه با نظرداشت رویکرد و باورهای خودش، نقد میکند و به بالندگی آن حرکت کمک میکند. اگر دیگران به طوری غیراصولی به جای نقد، به چپ حمله میکنند، این اقدامشان مجوزی به چپ ها نمیدهد که مقابله به مثل کرده و به جای نقد صبورانه و سازنده دست به کار طعنه و تخریب شوند. خلاصه اینکه شما به عنوان یک چپ در همان دادگاه (ی که مثلا برای حمید نوری برگزار شده) شرکت میکنی، برای به پیش رفتن پروسه دادگاه کمک میکنی، در دادخواهی مشارکت داری، با در نظر داشت رویکرد و باور خودت، نقد سالم و سازنده میکنی، تلاش میکنی که رویکرد و باور خودت را ترویج کنی و نهایتا در موفقیت های به دست آمده در (جنبش عمومی تری به نام) دادخواهی شادی هم میکنی و … پس شرکت در جشن دادخواهی توسط شما که چپ هستی ایرادی ندارد. حداقل از منظر چپ ایرادی ندارد. شرکت کردن در اینچنین جشنی برای چپ و غیر چپ “مانعی” ندارد. مانع تراشندگان باید روشن کنند که چرا یک چپ نباید در یک جشن دادخواهی شرکت کند. امید است که این ایرادگیرندگان دست کم این ایرادات غیراصولی خود در در قالب چپ معفرفی نکنند زیرا که رویکردشان به دستگاه فکری چپ ربطی ندارد. در ارتباط با جشن مورد بحث، نگارنده باور دارد که با در نظر داشتن رویکرد و باورهای چپ، اگر جشن دادخواهی دیگری توسط طیف دیگری از دادخواهان هم برگزار شود کاملا به جاست که درآن هم شرکت کنیم. اگر بنا به دلایلی با حضور افرادی در این جشن مشکل دارید حق شماست که در آن شرکت نکنید؛ اگر بنا به دلایلی با برگزار کنندگان یا فراخوان دهندگان این جشن مشکلی دارید حق شماست که در آن شرکت نکنید. اما زیر سوال بردن جشنی که دیگران برگزار کرده اند و تخریب این اقدام، امری عجیب است. حداقل از منظر چپ این اقدام، صحیح وبه جا نیست.

۶-اینکه دادخواهی نهایی و “واقعی” آن دادخواهی است که پس از سرنگونی رژیم استثمار و سرکوب، عموم مردم معترض و نه فقط خانواده های سربداران مبارز در آن شرکت کنند، هم گزاره ای درست است و هم نیست. درست است زیرا که باید امر دادخواهی را به مبارزات عمومی مردم علیه رژیم سرکوب و استثمار و فقر و جنایت گره زد تا جایی که دادخواهی بدل به مساله ای از این عمومی تر شود و تعداد بیشترو بیشتری از افراد و در وسعت اجتماعی آنرا مساله خود بدانند. روزی که به قدرت مردم، رژیم جنایت پیشه به زیر کشیده شود البته که باید دادگاه عدالت مردمی برگزار شود. اما آیا این خواسته مهم و حیاتی نافی این است که قبل از سرنگونی رژیم سرمایه داری و سرکوبگر ایران هم باید در برپایی دادگاه هایی هر چند در وسعت و مقیاسی محدودتر از دادگاه مردمی، دست به کار شد؟ قطعا خیر. برگزاری دادگاه هایی نظیر دادگاه حمید نوری تمام راه نیست. بلکه شروع یک راه است. دیگر سران جنایت نیز باید به پای میز محاکمه کشیده شوند حتی اگر هنوز جمهوری اسلامی برسر قدرت است. اما شروع کار و قدم اول را نباید تخریب کرد بلکه باید آنرا پاس داشت و مراقبت و تیمار کرد و سعی کرد که بسط داده شود. باید نواقص آنرا دلسوزانه نقد کرد و سعی کرد این نواقص برطرف شوند. نه اینکه همین نهال تازه پا را هم قمه آجین کرد. تناقض این ایراد گیرندگان در این زمینه آشکار است. اگر برایتان حکمی که قرار است برای نوری صادر شود مهم است، پس چگونه است که نفس دادگاه حمید نوری و برگزار کنندگان این دادگاه و مبتکران برپایی آنرا تخریب میکنید؟ در همین باب به مصاحبه اخیر مهرزاد دشتبانی گرامی بازگردم. اگر رفیق دشتبانی به قول خودش در پروسه این دادگاه بسیار آموخته و این دادگاه را قدم مثبتی میداند پس چرا این تناقض خود را بی پاسخ میگذارد که همزمان اما دادگاه اصلی همان دادگاه روز موعود بعد از براندازی و توسط عموم مردم است؟ این دوگانه، اصولا دوگانه ای باطل است. هم دادگاه نوری مهم است و هم دادگاه های آتی مردمی. در حقیقت تقسیم بندی به دادگاه اصلی و دادگاه فرعی اشتباه است. زیرا همین دادگاه های به زعم ایشان  غیراصلی و فرعی هم قدم های لازم برای رسیدن به آن دادگاه “اصلی” است. در امر مبارزه، همین قدم های امروز ما اصل مبارزه هستند زیرا بدون اینها اصولا قدم بعدی نه وجود خواهد داشت و نه معنی دارد. قدم امروز ما بزرگترین کار ما و اصلی ترین کار ماست. فردا روز اما نباید در این مرحله باقی مانده و درجا زده باشیم. فردا روز قدم اصلی ما دیگر این قدم امروز نیست بلکه سطحی بیشتر از مبارزه است. قدمی که در هر روز برمیدارید همان اقدام اصلی شماست. پس اگر این دادگاه معین، مهم است و آنقدر مهم است که شما در ان شرکت میکنید نمی توانید بگویید این دادگاه، قدم اصلی نیست. چرا؛ هست! این دادگاه قدم اصلی امروز ماست. دادگاه بعدی، قدم اصلی همان روز ماست و به همین ترتیب عمل معین را ادامه خواهیم داد تا به دادگاه های بعد از براندازی برسیم که عموم مردم هم در آن مشارکت خواهند داشت. بله در آنروز، همان دادگاه های مردمی دادگاه اصلی برای همان مقطع خواهند بود.

         افرادی که ایرادهایی از این دست که نقد شد به جشن دادخواهی روز سوم ماه مه و در نزدیکی دادگاه گرفته و سعی در تخریب آن داشته اند غافلند که جنبش دادخواهی را تضیف میکنند حتی اگر خود دست اندرکار در پروسه دادگاه بوده اند. غافلند که درست است که دادخواهی نهایی وعالی همان دادگاه های عمومی مردمی است اما این دادخواهی های در مقیاس کوچکتر و قبل از سرنگونی نیز قدم های مثبت و بزرگی هستند. اصولا چپ نمیتواند کاری نکند و فقط منتظر روز موعود باشد. اصولا چپ نمیتواند بگوید من هیچ چیزی را قبول ندارم و منتظرمیمانم تا سوسالیسم برقرار شود. برای رسیدن به آن آستانه از تحول باید زمینه چینی عملی کرد. سوسیالیسم با قدم های کوچک همین امروز من و تو ایجاد خواهد شد. دادخواهی در دادگاه های مردمی در عالی ترین سطح هم با همین قدم های مهم مانند دادگاه حمید نوری آغاز میشود. شایسته است که چپ ها هم در برپایی این چنین دادگاه هایی پیش قدم شوند و صرفا منتظر ننشینند و صرفا تفسیر نکنند زیرا “مساله بر سر تغییر است” (مارکس). چپی که اقدامات عملی و مهم انجام شده (مثلا) در امر دادخواهی را تحقیر میکند، اصولا متوجه مکانیزم تغییر و لزوم دخالت عملی برای تغییر نیست. این چنین چپی نقشی در برپایی همان دادگاه های عالی مردمی در بعد از براندازی هم ندارد زیرا در ساختن پی های لازم برای آن بنای باشکوه و مهم نقشی ایفا نکرده است. اگر عده ای باعث شوند که حتی یک دی.جی پخش کننده “ساسی مانکن” و یا کسانی که هنوز به اندازه ایراد گیرندگان با محتوای سکسیستی آهنگ های ساسی مانکن آشنا نیستند یا زاویه ندارند، به امر دادخواهی بپیوندند یک قدم مثبت برداشته اند. امر دادخواهی نباید در تملک “خواص” باشد وگرنه هیچ گاه به آن سطح عالی دادگاه مردمی و به یک امر اجتماعی ارتقا نخواهد یافت. اگر چپ قرار باشد در مبارزه طبقاتی هم اینطور بگوید که فلان کارگر مذهبی است، فلان کارگر مثل من کمونیست نیست یا با تبعیض جنسیتی زاویه ندارد، فلان کارگر مثل من کاپیتال نخوانده پس من با آن کارگر کاری ندارم و با او هم دم نمیشوم مبادا که “آلوده” شوم مشخص میشود که درک اشتباهی از چپ دارد. زیرا یک سوسیالیست باید در مبارزه روزمره ی عموم توده های مردم زحمتکش و مزدبگیر حاضر باشد و سعی کند که سطح آگاهی و مبارزه آنها را در کنار آنها و در همراهی با خود آنها و در خلال مبارزه روزمره شان ارتقا دهد. چپ مورد بحث ما نمی تواند گوشه ای بنشیند، صرفا مبصری کند و خوب و بد و راست و چپ و مجاز و غیر مجاز را تعیین کند. او باید به طور مداوم در این مبارزه شرکت کند. ضمن اینکه افق مترقی و سوسیالیستی خود را دارد، سعی میکند امر مبارزه کارگران “عادی” را قدمی به جلو ببرد تا اینکه کمکی باشد در انکشاف این مبارزه به سطحی مترقی تر و تا جایی که آگاهی و سازماندهی درون طبقه به آن آستانه براندازی اجتماعی و طبقاتی برسد. همینطور است در مورد امر دادخواهی. با منزه طلبی و صرفا تماشا کردن دادخواهی دیگران و یا طعنه زدن به رویکرد دیگران، شما یک فرد “رادیکال” یا یک داخواه ارتدکس و حق به جانب نمیشوید. شما صرفا یک ایده آلیست هستید که دستگاه فکر و کنش شما به هر چیزی که شببیه باشد به دستگاه پراکسیس یک سوسیالیست ربطی ندارد. اگر در یک اقدام معین دادخواهانه هواداران تتلو را هم وارد کنید شما قدمی مثبت برداشته اید زیرا امر دادخواهی را مساله ی عده ی بیشتری کرده اید؛ آن هوادار تتلو بعد از این اقدام شما دیگر آن شخص قبلی نیست و به سطحی مترقی تر پا گذاشته است و شما باید این را موفقیت خود فرض کنید. اگر کسانی موفق شده اند یک دی.جی که منجمله آهنگ ساسی مانکن را هم بازپخش میکند را به امر دادخواهی وارد کند، که بیاید و بگوید برای پول نیامده ام میخواهم در این پیروزی با شما شریک شوم و دادخواهی را امر خودش بداند، این یک قدم مثبت است. برگزار کنندگان جشن دادخواهی در انتخاب آهنگ های پخش شده در روز جشن، مداخله و یا “ممیزی” نداشتند. در این جشن خیابانی و ساده و بی تکلف، بالغ بر پنجاه آهنگ پخش شد که توسط بیش از (حدود) پنج (یا شش) گروه مختلف اجرا شد و فقط یکی از این آهنگ ها، از جمله اهنگ های ساسی مانکن بود. آیا شما به همین دلیل جشن دادخواهی را زیر سوال می برید؟ اگر یک دشت زیبای پر از گل و سبزه مقابل شما باشد که در آن چند تکه پلاستیک و یا زباله هم انداخته شده باشد شما چه میکنید؟ پلاستیک ها را جمع آوری میکنید و علیه فرهنگ پلاستیک پراکندن (توسط کسی که زباله پراکنی کرده) فعالیت میکنید و نقد سازنده میکنید و یا اینکه کل دشت را مین گذاری میکنید که دیگر کسی نتواند وارد آن شود؟ یادمان باشد در مورد دادگاه حمید نوری افرادی معین (ایرج مصداقی، اشتری و …) کمر همت بسته اند و نوری را گیر انداخته و علیه او شکایت طرح کرده و دادگاه را به راه اندخته اند. اینها همان کسانی هستند که نقشی مهم و اولیه در درست کردن آن دشت زیبا از هیچ و از یک کویر داشته اند. حالا همین افراد را میزنید که چرا کسانی دیگر آمده و در دشت زباله انداخته اند؟ این دشت زیبا که عبارت باشد از زیبایی اقدام برای دادخواهی و برپایی دادگاه علیه حمید نوری جنایتکار علاوه بر شکات اولیه، خوشبختانه به همیاری بسیاری دیگر منجمله چپ ها به پیش رفت. انتظار میرود برای برخی نکات قابل نقد که نکاتی فرعی هستند، کلیت این حرکت بزرگ و جمعی را تخریب نکنید.

       برخی از این ایراد گیرندگان مضافا به حضور اعضای خانواده حمید نوری جنایتکار در راهروهای دادگاه اشاره کرده اند و به درستی تصویری از خنده های عصبی و وقیح شان ارائه داده اند و اما و ضمنا گفته اند چگونه است که وقتی خانواده نوری مشغول خنده هستند برخی دادخواهان هم به شادی میپردازند؟ آیا استدلالی از این عجیب تر شنیده اید؟ چون خانواده نوری میخندند دادخواهان باید خنده و شادی را تحریم کنند؟ خانواده نوری خنده های عصبی میکنند که بگویند روحیه شان خوب است و رژیم اسلامی هم از افشا شدن جنایاتش باکی ندارد و میخندد. دادخواهان اما میخندند زیرا شادند که رژیم را رسوا کرده اند؛ دادخواهان شادند زیرا که موفقیتی در افشای جنایات رژیم سرکوب کسب کرده اند. ربط دادن این دو خنده به هم به غایت عجیب است.

       نکته پایانی: رژیم استثمار و سرکوب جمهوری اسلامی در ایران با شادی مخالف است و رقص و موسیقی را حرام میداند. در صحنه ای که توسط یکی از رسانه ها (احتمالا صدای آمریکا) در فضای مجازی منتشر شد یکی از اعضای خانواده حمید نوری، هنگامی که در سالن دادگاه قدم میزند و هنگام ورود به اتاق دادگاه در حالی که به صورت تصنعی لبخند میزند به نیما سروستانی مستندسازی که در حال تهیه فیلمی در باره روند دادگاه نوری است جمله ای به طعنه و با خنده ای تمسخر آمیز میگوید و سپس وارد دادگاه میشود. او به طعنه و با تحقیر به نیما سروستانی میگوید “نیما خوب میرقصیدی!” اشاره این عضو خانواده مرتجع حمید نوری به رقص نیما سروستانی در روز جشن دادخواهی است که فیلم های این جشن در فضای مجازی بازنشر شده است. این عضو خانواده حمید نوری با همان منطق حکومت جانی جمهوری اسلامی، رقصیدن را حرام میداند و شنیع. او برای اینکه از اقدام نیما سروستانی در ساختن مستندی درباره دادگاه حمید نوری انتقام بگیرد و به زعم خودش به نیما سروستانی ضربه ای بزند و متلکی قدرتمند بگوید و او را تحقیر کند به رقصیدن او اشاره میکند. رقصیدن در جشن دادخواهی از نظر اعضای خانواده نوری جنایتکار، یک امر “حرام”، “زشت”، “غیرجدی”، “بی آبرویی” و نتیجتا مناسب برای طعنه و کنایه زدن است. از منظر جمهوری اسلامی جنایتکار و از منظر خانواده حمید نوری جانی، رقصیدن و شادی کردن “عیب” است و “دون شان” و “غیرمجاز” مخصوصا اگر برای پیروزی بزرگی همچون دادگاهی کردن حمید نوری شان باشد. سوال این است که آیا برخی از مخالفان رژیم هم رقصیدن و شادی کردن در جشن دادخواهی و در پی کسب یک پیروزی قابل ستایش را دون شان و عیب میدانند؟

مزدک آ. – ماه مه ٢٠٢٢

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب مزدک آ. در سایت پژواک ایران