PEZHVAKEIRAN.COM نقدی بر مقاله رفیق عباس منصوران
 

نقدی بر مقاله رفیق عباس منصوران
نادر کلهری

این مطلب نقدی است بر مقاله رفیق عزیزمان عباس منصوران تحت عنوان دو رویکرد در برابر سازمانیابی شوراگرایی و  روشنگری پیرامون هفت تپه. قبل از ورود به اصل مطلب و بررسی نظرات رفیق ذکر چند نکته شاید ضروری باشد.

نخست آن که همانطور که رفیق گرامی در ابتدای مطلب خود ذکر کرده اند نوشته بر اساس گفته های کسانی در اتاقهای گفتگوی کلاب هاوس تنظیم شده که تلاش دارند تا جنبش کارگری را "دوقطبی" (تاکید از من است) جلوه دهند. گرچه بنیان حرف ایشان صحیح است اما خود ایشان باید توجه میداشتند که این مباحث صرفا در چنین محیطهائی مطرح نشده و صف بندی و اظهار نظرهای متنافر در این زمینه در مطالب و مواضع افراد و جریانات مختلف به وفور دیده میشود.

به عنوان نمونه در همین چند روز گذشته ، از مقاله رفیق جعفرعظیم زاده که بر مبنای سخنان ایشان در کلاب هاوس منتشر شده بود و چند نقد منتشر شده در مورد آن گرفته تا مقالاتی نظیر سخن گفتن از سیاسی نبودن مطالبات صنفی ... به قلم رفیق ساختمانگر از یک سو و مجادلات در اتاقهای مختلف کارگری بین رفقائی نظیر علی نجاتی ، اسماعیل بخشی ، بهروز خباز ، ستار رحمانی و ...برسر مسائل سندیکائی هفت تپه و ترجیح سندیکا یا شورا و یا مباحث رفیق رضا شهابی در مورد ضرورت تحزب و ایجاد تشکل سراسری و ...همه و همه فضائی را بوجود آورده اند که یک اشاره مختصر به مباحث کلاب هاوسی در ابتدا و شاهد مثال آوردن از سندیکای هفت تپه و شرکت واحد و یا عملکرد و نتایج اعتصابات اخیر کارگران پروژه ای نفت در آخر مقاله ، جز به حاشیه بردن ذهن خواننده و عدم نیل به مقصود واقعی از طرح موضوع ندارد. به همین دلیل است که می بینیم که بسیاری از نقدها در مباحثات و گفتگوهای رفقائی که مطلب را خوانده اند به سمت نقد دیدگاه ایشان نسبت به مواضع رفقای با سابقه ای مثل علی نجاتی و یا عملکرد دیروز و امروز سندیکای هفت تپه معطوف میشود.

نکته دوم نوع نگارش و نوع دسته بندی نظرات موجود ، نوع ارتباط فرازهای مختلف مطلب وتا حدودی ضعف نگارش و صراحت جملات و پیوستگی موضوعات است که اینگونه به ذهن متبادر میکند که رفیق عزیزمان قدری با عجله و با حداقل بازنگری مطلب را ارائه کرده اند که شاید به دلیل گرفتاریهای ایشان بخصوص به جهت شرکت درجلسات پلنوم اخیر حزبشان قابل فهم باشد.

به هر حال اگربخواهیم به آنچه که نکات کلیدی مقاله ایشان میباشد بپردازیم موضوعات زیر را میتوانیم مورد بررسی قرار دهیم.

رفیق عزیزمان در همان پاراگراف ابتدائی پس از اشاره به شعار نان کار آزادی حکومت شورائی نتیجه میگیرد که "این رهیافت نیز در برخی مراکز کارگری در حال تجربه و مادیت یابی است" مسلما منظور رفیق مان همان اداره شورائی است. ولی آیا ایشان میتواند شاهد مثالی بیاورد که در کدام مرکز ! کارگری اداره شورائی در حال مادیت یابی است؟

در ادامه کسانی که تلاش دارند تا جنبش کارگری را دو قطبی جلوه دهند را به دودسته تقسیم میکند : 1- گرایش سندیکالیستی و اتحادیه گرائی صنفی مطلق که بویژه از سوی رفرمیستهای خارج کشور تقویت میشود و 2- گرایش شوراگرایانه

در اینجا رفیق ما به جای گرایش شورائی از ترم "شوراگرایانه" استفاده میکند که درواقع همین ترم کلید اصلی نظرات ایشان میباشد. ایشان عبارت عجیبی را در ادامه میاورد و گرایش شوراگرایانه را "چهره بارز جنبش کارگری" و "سازمانده اعتصابها ، اعتراضها ، همایشها ، و شعارها و تاکیکها و آزمون و خطاها" قلمداد میکند.

گمان کنم اگر رفیقمان به تنوع و دامنه گسترده تمام فعالیتهای یک جنبش که در یک عبارت و یک کاسه آنها را به حساب یک گرایش واریز کرده و دلیل و برهان و شاهدی هم بر این مدعای بزرگ خود نمی آورد ، قدری بیشتر توجه میکرد ، شاید آنرا به گونه دیگری طرح میکرد یا می نوشت.

اما به جای برهان و ذکر شواهد ایشان به توضیح رویکرد شوراگرایانه و شورائی میپردازد. بگذریم که اینجا هر دو ترم را در کنار هم میگذارد. سپس  به نقد ادعای مخالفان می پردازد که میگویند در غیاب شرایط انقلابی امکان سازمانیابی شوراهای کارگری و محلات ! وجود ندارد. باز هم از کنارهم قرار دادن شورای کارگری و شورای محلات بگذریم که خود رفیق مسلما بهتر از ما به کارکرد عینی و طبقاتی متفاوت آنها آگاه است.

رفیقمان پرسش مخالفان را نفی گرایانه وغیرواقعی ارزیابی کرده و ادعا میکند که چیزی جز صنفی گرائی و ماندن در وضع موچود را در پشت ذهن خود ندارند. با آوردن شواهدی از شوراهای پتروگراد در 1905 استدلال میکند:

لازم نیست شرایط انقلابی درمیان باشد تا بتوان رویکرد شورائی را "تمرین ،ترویج و گسترش"(تاکید از من است) داد و تثبیت کرد. گرچه از همان ابتدا با استفاده از ترم شوراگرایانه به جای شورا دیدگاه رفیق عزیزمان مشخص بود اما اینجا به صراحت نشان میدهد که خود میپذیرد در شرایط حاضر امکان شکل دادن به شوراهای کارگری (به معنای اخص کلمه و مطابق با تعریف کلاسیک آن) وجود ندارد و با گرایشی به سمت شورا میتوان از امروز آنرا تمرین کرد و ترویج نمود. گمان نمیکنم هیچ مخالف سفت و سخت ایجاد شوراها در شرایط حاضر با این گفته رفیق مخالفتی داشته باشد.

در ادامه رفیقمان عبارتی را می آورد که به روشنی نشان میدهد که درواقع پس ذهن ایشان و یا رفقائی که شورا را مطرح میکنند چیست و این کلید بحث در نوشته حاضر رفیق عزیزمان است. می توان در شرایط جاری با توجه به اینکه ما به سوی شرایط انقلابی و اعتلا جنبش کارگری پیش میرویم شوراگرا بود و این دیدگاه را ترویج کرد.

رفیقمان با استفاده ازعبارت به سوی ...میرویم ، صراحتا میپذیرد که نه شرایط انقلابی است و نه جنبش کارگری در اعتلا قرار دارد. او مینویسد:" اما باید صنفی گرائی را رها کرد ، به جای دوسه نفر و بازمانده ی منتخبین یک مجمع عمومی هر چهار سال یکبار در چارچوب یک تشکل معین ، با رویکرد شوراگرایانه هر روزه ده ها وصدها و هزاران کارگر را در تصمیم گیریها مشارکت داد." در واقع در پشت ذهن رفیق منصوران هم همان دوگانه صنفی یا سیاسی بودن جنبش کارگری و یا سایر جنبشهای اجتماعی را میبینیم که تلاش میکند این دیالکتیک دوپایه صنفی-سیاسی را با استفاده از ترم شوراگرائی و تمرین و ترویج شورا به سمت پایه سیاسی به صورت شکلی و نه محتوائی حل نماید.

به ناچار حتی تعریف شورا را هم درحد مجمع عمومی تنزل میدهد و آنرا به صورت تصمیم گیری هر روزه دهها ، صدها و هزاران کارگر مطرح میکند . بگذریم از عملی بودن تصمیم گیری و هدایت یک جنبش در شرایط اختناق ، پراکندگی نیروها ، عدم رشد کافی آگاهی طبقاتی و .... در جمعهای هزاران نفری ! ایشان در ادامه استدلال ناچار میشود به نقد نحوه تصمیم گیری منتخبان کارگران در یک جمع محدود بپردازد آنرا محدودیت گرا ، در شرایط استبداد سرمایه دارای خطر امنیتی و به طور طبیعی دارای درجه ای از خطا ، انحراف و تکروی و خود نیابتی ، فساد پذیری و سو استفاده ارزیابی میکند.

گرچه همین مسائل ممکن است در هر نوع شورائی از کارگری گرفته تا محلات و..... حتی در شرایط انقلابی و حتی پس از برقراری حکومت شورائی رخ دهد. رفیقمان در ادامه به نمونه هائی از رویکرد شورائی و نقد سندیکاهای موجود مثل هفت تپه و شرکت واحد میپردازد. ولی از آنجا که از یک سو بررسی هر کدام از آنها بحث دور و دراز و پرچالشی است و نیازمند جلسات و مقالات متعددی میباشد و از سوی دیگر درواقع اشاره به آنها در مقاله برای نوعی تایید دیدگاه کلیدی مطرح شده آورده شده معهذا تذکر چند نکته از مطالب انتهایی مقاله ایشان خالی از لطف و شاید ضرورت نباشد.

رفیقمان مینویسد : "فعالین کارگری و حامیان مبارزات طبقاتی لازم است در مورد اینگونه مسائل با روشن بینی و واقع بینی برخورد و موضع گیری کنند. نمی توان فعالین کارگری- سوسیالیستی را مرعوب کرد تا از بیان حقیقت بازمانند، نمی توان برای نفرت پراکنی و انشقاق، فضای امنیتی ایجاد کرد. باید از حقیقت و مبارزه جاری دفاع کرد"

متاسفانه ایشان در اینجا نوعی "انشقاق" ایجاد کرده است، بحث ریشه دار سندیکا و شورا را ""دوقطبی" دانسته و زحمات تلاش گران سندیکایی را در جنبش کارگری بی مقدار تلقی نموده و از آگاهی بخشی کانال تلگرامی سندیکای هفت تپه و مواضع آن در سایر اعتراضات کارگری و مسائل روز سیاسی جامعه و حتی منطقه غفلت کرده است، در ادامه می نویسد:

" اینکه سندیکا، فعال نیست و امکان درخدمت مطالبات و پیشبرد منافع کارگران هفت تپه را ندارد جای خوشحالی نیست. هدف اشاره به این مورد، تنها روشنگری درباره افرادی است که بنا بر منافع شخصی و گروهی، دو قطبی های کاذب را برپا کرده و فعالین را در مقابل هم قرار می دهند و ایجاد اختلاف می کنند و نیزدرباره افرادی که بر اساس ادعاهای غیر واقعی، منافع شخصی خود را دنبال می کنند و از آب گل آلود ماهی های بسیار فربه می گیرند."

بر مبنای چه شواهدی سندیکای هفت در خدمت کارگران نیست. مگر دو قطبی به معنای دو نظر وعملکرد در جنبش کارگری ایران مشکل زاست!؟

به زعم بسیاری از فعالین کارگری یکی از افراد مدعی که منافع شخصی را دنبال می کند بهروز خباز است که آقای منصوران از او نام نمی برد و این برداشت غلط را به خواننده القا میکند که گویا نویسنده مقاله به زحمات مبارز سندیکایی رفیق نجاتی ناسپاسی می کند.

رفیق منصوران در ادامه مینویسد:

"مادامی که رویکرد خرد جمعی و شوراگرایانه در میان هر جمع و محفل، در میان هر محیط کارگری، آزمون و تجربه و کارکرد نیابد و تقویت نشود، انتظار برای فرارسیدن روز موعودِ تشکیل شورای مستقل و پیشتاز کارگری نیز توهمی بیش نیست. رویکرد شورایی را باید از همین امروز و تا زمانی که شرایط برای ایجاد شوراهای مستقل و انقلابی کارگری آماده می شود."

اما جای این سوال باقیست که چرا به کسانی که در جبهه معضلات صنفی کارگران فعالند، بی انصافی می کند و می نویسد :

"گویا عده ای سندیکایی هستند و عده ای شورایی. اما چنین ادعایی، دغدغه و نگرانی دیگری دارد. ما صاحبان آنرا را به نام و نشان می شناسیم و تنها کمتر از شمار انگشتان یک دست پشتیانی می شود. این تلاش، تنها از سوی یکی از فعالین شناخته شده و بازنشسته ی کارگران هفت تپه در یک سوی و در سوی دیگر دو نماینده ی پیشین که هردو به دفاع سیاسی- ایدئولوژیک حافظ این مناسبات و سیستم امنیتی کارفرما و دولت پیوسته اند، پشتوانه می گیرد. لازم به یادآوری است که همه ی فعالین کارگری در ایران و به ویژه در هفت تپه می دانند که چند سالی است که سندیکای هفت تپه همانگونه که فعالین کارگری تاکید کرده اند بازنشسته شده است."

بله دو دیدگاه و رویکرد فعالند، اما در امتداد یکدیگر و نه در تقابل با هم. بگذارید هر فعالی در حوزه ای که آنرا فهم کرده است به مبارزه اش ادامه دهد.

چه نیازی هست که برای جا انداختن "شورا گرایی" ، سندیکالیست های صدیق را "بازنشسته" و تلویحا غیرفعال و پاسیو خواند. خصوصا که خود ایشان اذعان دارد:

"از اعضائ هیئت مدیره سندیکای پیشن،، پنج تن از نمایندگان خوش نام و شناخته شده ای سندیکایی که از سال بنیانگذاری خود در سال ۱۳۸۷ تا سال ۱۳۹۶ در راه مطالبات کارگران مبارزه کرده و هزینه های بسیار داده و دست آوردهای ارزنده ای داشته، سرانجام با افتخار بازنشسته شده اند.

سندیکای پیشتاز کارگران شرکت واحد تهران تهران و حومه، در برهه های گوناگون، هرچند زیر نام سندیکا، همزمان پیشبرد خواست ها و مطالبات کارگران را مطرح و درخواست کرده و وظیفه مند بوده و نیز با خردجمعی و مشارکت و همراهی اعضا، فراتر ازصنفی گرایی از خواست های دیگر بخش های طبقه کارگر با جنبش های اجتماعی، زنان دانشجویان، کولبران، بازنشسته گان کودکان کار و… پشتیبانی کرده و همبستگی نشان داده است."

رفیق پر تلاش و صمیمی کارگران منصوران عزیز نتوانسته بدون خدشه، با موضعی شفاف، جریان شورا گرای کارگری را بدون خدشه وارد کردن به رفقای همراه و صادق و نیز افشای صریح نالایقانی که در جنبش کارگری کاسبی می کنند، را به کرسی نشاند.

به هر حال در انتها مطمئن هستم رفیق عزیزمان با توجه به دیدگاهها و مواضع قبلیشان جزو آن مجموعه بزرگی هستند که معتقدند که از جمع شدن حتی دو یا سه کارگر باید حمایت کرد ، از هر نوع تشکلی چه در قالب سندیکا یا اتحادیه و... که در چنین شرایطی کارگران موفق به ایجاد آن میشوند پشتیبانی کرد ، از حرکت کارگران و سایر اقشار اجتماعی در مسیر ایجاد هر نوع ارتباط و پیوند سراسری استقبال کرد و در راه هدایت و ارتقا آنها به سطحی که از خواسته های صرفا صنفی و اقتصادی فراتر رفته و از یک طبقه درخود به صورت عینی به طبقه ای برخود تبدیل شوند کوشا بود ، طبیعی است که فعالین کمونیست با آرا و عقاید مختلف در یک طیف گسترده نسبت به این دیالکتیک دوپایه صنفی –سیاسی آرا و عقاید مختلفی دارند که جای بحث و بررسی آنها سر جای خود قرار دارد اما نمیتوان با نوعی دیدگاه سانتریستی و آوردن ترمهای جدیدی مثل دیدگاه شورا گرایانه به جای شوراها و نظایر آن یا نقد تشکلها و فعالین مطرح در میان اقشار و طبقات مختلف اجتماعی بتوان پاسخ مناسبی به این قبیل بحثها داد.

 

نادر کلهری

5 مهرماه 1400

 

منبع:پژواک ایران