چرا «اسلام‌هراسی» ساخته و پرداخته اسلامیست‌هاست؟ پیِر کُونِزا

islamophobia.jpgنوشته پیِر کُونِزا
ترجمه علی شبان

برگرفته از هفته نامه ماریان (چاپ پاریس)

یادداشتِ مترجم:

«هدفِ نهائی «جمعیت ضدِ اسلام هراسی در فرانسه»، تبهکارانه نشان دادن هر انتقادی از اسلام است. چپِ افراطیِ فرانسه شاهدِ از دست دادنِ طبقهِ کارگری است که به حزبِ جبهه ملی- راست تندرو- رأی میدهد. از این روست که گروهای چپِ در فرانسه، یا در مهاجرانی که وارد این کشور می‌شوند، قربانی‌ها و ستمدیدگانِ نوینی جستجو می‌کنند ویا در انقلاب اسلامی ایران، سراغ ضدِ امپریالیسم می‌روند، و در همین راستا، اگر مسلمان باشند باید بهر تقدیر از آن‌ها دفاع کرد. نمونه ِ بارز آن، در ۱۰ نوامبر ۲۰۱۹، در «راه پیمائی علیه اسلام هراسی» در پاریس، دوش در دوشِ اسلامیست‌ها، می‌توانستیم گروه‌های وابسته به چپ ِ فرانسه را به بینیم: حزبِ «فرانسهِ تسلیم ناپذیر» France insoumise، سندیکا‌ها، انجمن‌ها و گروه‌های نزدیک به این حزب، چون CGT، Atac و انجمن دفاع از حقوق بشر. «خود قربانی نمائی»‌ی این جمعیت، تنها به طرح ِ مداوم اسلام هراسی در فرانسه خلاصه نمی‌شود: وکیل ِ آن، در ۲۵فوریه ۲۰۲۰ علناً علیه پذیرفتن ِ Asia Babi در کاخ ِ اِلیزه توسطِ اِمانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، اعتراض کرد. این دخترِ مسیحیِ پاکستانی در دادگاهِ اسلامی پاکستان به جرم آشامیدنِ آب از چشمه‌ای که به مسلمانان اختصاص داده شده بود، به اعدام محکوم شد.»
پِیِر کونِزا

اوبر وِدرین Hubert Védrine سیاستمدار سوسیالیستِ فرانسوی و تحلیل گرِ سرشناسِ مسائل بین المللی معتقد است که رهبران جهانِ معاصر، پویائی مذهب را که هویت طلبی از مشخصه‌های نخستین آنست، دست کم گرفته بودند. او در دیباچه‌ای بر کتابِ پِیر کونِزا- دکتر سعود و آقای جهاد- می‌نویسد: «ما مذهب را دست کم گرفته بودیم، زیرا فرانسه کشوری لائیک است. و از کنار این پدیده‌ی آرام خزنده که مشغول ِ پیشروی اثر گذار بود، غافل شدیم و حتی از نشانه هائی که بروز داده بود، به آسانی گذشتیم: قتلِ انور سادات، رئیس جمهور مصر در ۱۹۸۱؛ پس از گذشتِ سه دهه از حکومتِ تیتو در یوگسلاوی، همه فکر می‌کردند که ملتی با استحکام ِ تمام‌عیار بنا نهاده شده است؛ و سر انجام، فروپاشی اتحاد جماهیرِ شوروی سوسیالیستی به ما نشان داد که هویت‌های مذهبی میتوانند در واقع قوی‌تر باشند.

پیر کونِزا «۱»، از چهره‌های شناخته شده در میانِ پژوهشگرانِ فرانسوی در امور سیاسی و استراتژیکیِ خاورمیانه، در گفتگوئی با روزنامه لوموند - ۶ دسامبر ۲۰۲۰- و در پاسخ به اینکه خطِ مشترکِ رادیکالیسم‌های مذهبی در کجاست، می‌گوید: «برای همه‌ی آنها، نقطه‌ی آغازین، دقیقاً در مفهوم ِ «شهادت شناسی» خلاصه می‌شود. برای مثال، نظریه پردازی هندوتوا (برتری گرائی هندو) که وینایاک دامودار سوارکار (۱۸۸۳-۱۹۶۶ - سیاست مدارِ هندی. مترجم) از آن پشتیبانی می‌کند، در همین چهار چوب می‌گنجد. استدلال او این است که هفت سده اشغالِ مسلمانان باعثِ مرگِ ۱۰۰ میلیون هندی شده است. این بازنویسی تاریخی صرفاً مطرح کردنِ گذشته‌ای است که می‌خواهد یک ستم ِ ویژه‌ای را عرضه کند. من این باز نویسی را «اسطوره شناسی تاریخی» می‌نامم که پیامدش محکوم کردن نژاد پرستی ست، بی آنکه بخواهد پرسش‌های دیگری را برانگیزد.

او معتقد است که «قربانی نمائی یا قربانی شدن»، خشونت ِ انتقام‌ جویانه را از سوی رادیکالیسم مذهبی مشروعیت می‌بخشد. و این گفتمان دُور ِ محورِ سه گانه‌ی «یک ایمان، یک قوم، یک سرزمین» به عنوانِ یک اصل پذیرفته شده، تلقی می‌شود. محورِ نخست، نا مُدارائی نسبت به کافران و نابود کردنِ آنها را توجیه می‌کند، سپس در خواستش این است که جماعت ِ همراهش، تنها از خودی‌ها باشند تا بتواند خشونت را با جدائی از دیگران و نابودی آن‌ها توجیه کند. و سر انجام آنچه را من «اسطوره شناسی» این فضای جغرافیائی نام گذاری کرده‌ام، که در آن هر رادیکالیسمی مدعی فضای منحصر به خود، بر پایه‌ی گفتمان «سرزمینِ موعود» می‌باشد و معتقد است که به ناروا توسط ِ دیگرانی که از آن‌ها نیستند، اِشغال شده است.

این تفکر، بر پایه‌ی عصر ِ طلائی ومُتَبَرک در تمام ادیان از هندو‌های برامانیک «۲»، مسلمانانِ عرب تا اورشلیم مقدس وُ نئو اِوانجلیک‌ها «۳» néo-évangéliques دیده می‌شود. آن‌ها بر این باورند که متن‌های بنیادی و باقی‌مانده در کتاب‌های مقدس‌شان دست نخورده و عیناً کتاب ِ آسمانی است. در حالی که، نه بودا، نه موسی نه عیسی و نه محمد، آن‌ها را با دست‌شان ننوشته‌اند: همه‌ی این کتاب‌های مقدس، تدارک دیده شده در یک دوره‌ی طولانی است. که بنا به خواست و میل ِ پیش آمد‌های تاریخی- گاهی بسیار پیشِ پا افتاده- در آن زمان به وجود آمده‌اند، ولی رادیکالیسم به شدت هر نوع دخالت ِ انسانی در پایه گذاری اعتقادیش را رد می‌کند.

پِیر کونِزا بد بینانه بر این باور است که منطق ِ مرگبارِ این رادیکالیسم ادامه خواهد یافت و چنین می‌گوید: «جنگ‌های مذهبی در قرن ِ شانزدهم به برداشتی مبتنی بر بُردباری و مُدارا منتهی شده است. ولی تا رسیدن به این مرحله، راه ِ دراز ِ مرگباری را سپری کرد. و اکنون لحظه‌های بسیار سختی پیشِ روی ماست، چرا که هنوز نه نخبگان و نه مردم عادی، نیروی محرکه و پویائی رادیکالیسم مذهبی را به درستی نشناخته‌اند. و با این همه، من کماکان مدافع بی چون وُ چرای لائیسیته هستم. چرا که آن را گوهری پر بهاء می‌شناسم که به ما اجازه می‌دهد تا آزادی ِ گزینش ِ آنچه را که به آن ایمان داریم، داشته باشیم؛ و اجازه ندهیم که هیچگونه خشونت ِ مذهبی خود را توجیه کند.

و شاید نباید فراموش کنیم که رادیکالیسم مذهبی می‌تواند قتل عام کند و در عین حال، قربانی باشد. اگر به سرنوشت ِ مسلمانان در برمه و هند نگاه نکنیم، نمی‌توانیم به «شهادت شناسی»‌ی اسلام گرایان پی ببریم. زیرا ماهیت ِ رادیکالیسم، مبتنی بر گفتمان «قربانی شدن» است. از اولین مهاجران پوریتانی ِ «۴» آمریکائی گرفته تا ناسیونالیست‌های هندوی امروزی.

پیش از خواندنِ گزیده‌ای از مقاله‌ی بلند ِ پِیر کونِزا منتشر شده در شماره ۳۱ آوریل ۲۰۲۱ هفته نامه ماریان*، بد نیست توضیح کوتاهی درباره ِ «جمعیتِ ضدِ اسلام هراسی در فرانسه» داده شود. این جمعیت به سر پرستی ناروان محمد Narwan Muhammad از سالِ ۲۰۰۳ در این کشورفعالیت میکند. پس از سر بریدنِ پروفسور تاریخ توسطِ اسلامیست ِ چِچن در مقابلِ مدرسه‌اش، دولتِ فرانسه این اُرگان را به دلیلِ تبلیغ‌های افراطی و جدائی طلبانه، منحل اعلام کرد. لیکن مدیر و سرپرستِ آن، به همین جا بسنده نکرد و در مارس ۲۰۲۱خود را زیرِ عنوانِ «جمعیت ضد اسلام گرائی در اروپا»، در کشورِ بلژیک به ثبت رساند و این امر صدای مسئولانی بلند پایه‌ی آن کشور را در آورد. و نباید نا گفته گذاشت که در ژوئیه ۲۰۲۱، او با تلویزیونِ ترکیه گفتگوئی ترتیب داد تا بتواند کشور فرانسه و رهبران آن را اسلام هراس معرفی کند و با دروغ پراکنی‌های وقیحانه‌ای فرانسه را کشوری ضدِ اسلام معرفی کرد. ع. ش

***

تاریخِ سیاسی فرانسه آغشته به بحث وُ جدل‌های ایدئولوژیکی‌ی نا عادلانه‌ای است که امروزه به فراموشی سپرده شده است: اَنگ ِ «ضدِ کمونیست» که هدفش بی‌اعتبار کردنِ طرفِ مقابل بود که بعد‌ها خیلی آسان‌تر به کار گرفته میشد؛ برچسبِ اعتقاد داشتن به «مائوئیسم»؛ شاخه ِ بر گرفته از تئوری مارکسیسم، که اکنون در خودِ چین به خاک سپرده شده است، و بالاخره، افتخار به پیروزی خِمِرهای سرخ که توانست خود را از امپریالیسم نجات دهد......
و سرانجام آخرین پرده از اینگونه گمانه زنی‌ها: انقلابِ ایران که توانست «توده‌های پا برهنه» را به زعم فوکو به هم نزدیک کند؛ و شیفتگی‌ی شور انگیزِ میشل فوکو (فیلسوف شهیر فرانسوی- ۱۹۲۶-۱۹۸۴- مترجم) در روزنامهِ کوریه دلا سِرا، که چیزی جز افسانه پراکنی نبود: «قیامِ انسان‌ها با دست‌های خالی که خواست‌شان این است تا بتوانند فشارِ چکمه‌های سنگین را از گُرده ما بر دارند. به ویژه از گُرده ِ زحمت کشان ِ منابع استخراج نفت، دهقانان که زیرِ فرمان ِ امپراطوری‌های سیستم ِ جهانی هستند. این شاید نخستین قیامِ بزرگ علیهِ این سیستم‌ها ودر نوع خود، مدرن ترین طغیانِ وسیع جهانی باشد.» و این انقلاب، رهبری به نام خمینی به جهان عرضه کرد که فوکو در همین مقاله او را «مردِ مقدسِ تبعیدی در فرانسه» خواند. و روشنفکران دیگری نیز پی گیرِ این پیامِ او شدند - سارتر، سیمون دوبوار- که البته او به عنوانِ یک زن، روشن بینانه تر و هوشیارانه تر به آن پرداخت. ریمون آرون Raymon Aron در سالِ ۱۹۵۵ به خوبی دریافته بود که روشنفکران به کلماتِ مخدری نیازمندند تا در نشئهء روشنفکرانه فرو روند.

بر خلافِ حزبِ کمونیستِ فرانسه که در آن زمان‌ها، به موفقیت‌های اتحادِ جماهیرِ شوروی سوسیالیستی در عصرِ استالین افتخار میکرد، جا افتادنِ اصطلاحِ «اسلام هراسی» در بحث وُ جدلِ سیاسی کنونی، نمی‌تواند به هیچ یکِ از محبوبیت‌های انقلابی برای ردِ انتقاد‌ها که به اسلام وارد است، تکیه کند. در جهان عرب، چنین امکانی جز تکیه به ایران ِ خمینی (که آن هم شیعه است) وجود ندارد. در دموکراسی‌های غربی- به ویژه در فرانسه -، بدونِ کوچکترین توجهی به موازینِ علمی و اجتماعی آن، عبارتِ «اسلام هراسی»، تنها به منظورِ پیاده کردن یک استراتژی روشمند و هدفمند به کار برده شده است. یاد آوری این نکته خالی از لطف نیست که اسلام هراسی، توسطِ خمینی پس از انقلابِ اسلامی، برای تنبیه زنان که از رعایتِ حجاب اجتناب می‌کردند، به کار برده شده بود.

در اینجا باید به روش‌های به کار گرفته شده در بحث‌های سیاسی‌ی فرانسه نگاهی به اندازیم: از آن جمله میتوان به «خود قربانی نمائی»‌ی اقلیت‌های مذهبی مسلمان اشاره کرد که در موقعیت‌های گوناگون از آن بهره مند می‌شوند. از سالِ ۱۹۴۵ تا کنون ملیت‌های فراوانی از کشور‌های گوناگون به فرانسه مهاجرت کرده‌اند. و این تنها مسلمانانِ مهاجر به این کشورند که از «اسلام هراسی» و «خود قربانی نمائی» سوء‌استفاده میکنند. و حتی مهاجرانِ تازه از راه رسیده‌ی چینی، ویتنامی، و آفریقائی هرگز مطالبه‌ی هویت خواهی و یا جدائی طلبی‌های مسلمانان را نداشته‌اند. فرانسه کشوری است که بیشترین سهم از جمعیت‌های یهودی، ارمنی، چینی را در اروپا پذیرفته است. و مفهومِ «اسلام هراسی» ساخته وُ پرداخته‌ی آن‌ها ئی است که بدونِ بررسی آن را به کار گرفته‌اند تا بدین گونه بتوانند جوامعِ دموکراتیکِ اروپائی را بدونِ در دست داشتنِ دلیلی و به طرزِ شگفت انگیزی با وارونه نمائی‌های مزورانه خود، متهم کنند.

«جمعیتِ ضد ِ اسلام هراسی در فرانسه»، بزرگ‌ ترین ارگان فعالی که در سالِ ۲۰۰۳ به وجود آمده است و رسالت‌اش بر شمردنِ هر اقدامی است که علیه ِ مسلمانان در فرانسه صورت میگیرد. ولی این تشکیلات، به آمار و ارقارمی که در واقعیت ِ امر دیده می‌شود کاری ندارد. وزارت داخله ِ فرانسه، سالِ ۲۰۱۹، آماری را منتشر کرده است که مورد ِ تائید سازمان‌های مبارزه علیه راسیسم، نفرت پراکنی از یهودیان و همجنسگرایان هم قرار گرفته است: در این سال، ۱۰۵۲ موردِ عملیاتِ ضدِ مسیحیان، ۶۵۷ فقره عملیاتِ علیهِ یهودیان، ۱۵۴ موردِ علیه مسلمانان بوده است. و این همه، علیرغمِ کثرتِ عملیاتِ تروریستی توسط اسلامیست هاست که در فرانسه صورت گرفته است. واز آنجا که، «جمعیتِ ضدِ اسلام هراسی در فرانسه»، نتوانسته است خلافِ آنچه که اعلام شده را به کرسی بنشاند، از سالِ ۲۰۱۲ از دادنِ آماری تفصیلی و بررسی شده، خودداری کرده است. ولی با این وجود، این جمعیت توانسته خود را به عنوانِ انجمنِ مبارزه با نژاد پرستی جا بزند و ازاتحادیه‌ی اروپا کمکِ مالی دریافت کند. وبا توجه به اینکه این اُرگان، ترازنامه‌ی سالانه‌اش را منتشر نمی‌کند، شکی را که بر می‌انگیزد این است که بین ِ ترکیه و کشورهای عربی، از کدامین‌شان تغذیه می‌شود. و افزون بر این، این جمعیت مدعی است که کمکی از دولت فرانسه دریافت نمی‌کنند، در حالی که با ثبت خود در شهر گرونوبل - در جنوب ِ فرانسه -، تحت عنوانِ انجمن دفاع از حقوق بشر، توانسته سه سال از کمک بلاعوض، بهره مند شود.

استراتژی ِ این جمعیت، طرحِ دعوا در مراجع قضائی علیهِ روزنامه نگاران، تاریخ نویسان، مردان و زنانِ سیاسی است. و در هیچکدامِ این دعاوی، دادگاه‌ها حتی برای یکبار به ادعای اسلام هراسی اشاره نکرده‌اند. و سرانجام جمعیتِ ضدِ اسلام هراسی، در «جهادِ قضائی» خود علیهِ معترضان در تمامِ دعاوی شکست‌ خورده است. ولی در عین حال، در پهنه‌ی بحث سیاسی در جامعه فرانسه، این جمعیت کماکان از حربه‌ی «خود قربانی نمائی» به خوبی استفاده کرده و ازآن برای هر نوع مغلطه کاری بهره برده است.

حتی بسیاری از انجمن‌ها و گروه‌های فعال برای دفاع از مهاجرانِ مسلمان در فرانسه، با آگاهی از اینکه ممکن است اسلام هراس تلقی شوند، از موضع گیری در برابر این جمعیت و جزمیتِ ایدئولوژیکی آن ساکت می‌مانند. برای نمونه میتوان از دو مورد ِ ساموئل پاتی (پروفسوری که جلوی مدرسه‌ای در نزدیکی پاریس با همدستی جهادیست‌ها و با کمکِ خانواده‌ی مسلمان و شاگردِ کلاسش، سرش را از تن جدا کردند. مترجم) و دختر نوجوانی به نامِ میلا (که در فیس بوک، اسلام را دینِ جبر و جهل دانسته بود. مترجم)، نام برد. گویی هر یکِ از این انجمن‌ها و گروه‌های مسلمان، فرد و یا افراد ِمهاجم را بنا به عمل آن‌ها داوری نمی‌کنند، بلکه بر اساسِ وابستگی‌شان به این و یا آن گروه می‌سنجند. و بدین سان است که خود قربانی نمائی‌های «جمعیت ضد اسلام هراسی در فرانسه» به دل آن‌ها می‌نشیند.

در سالِ ۲۰۱۸، این جمعیت، تروریسم و لائیسیته گرائی را چنین در کنار هم می‌گذارد: «باید در مقابله با تروریسم و لائیسیته گرائی، تمامِ توان خود را به کار گیریم زیرا آن‌ها دو رُوی یک سکه‌اند.» در سالِ ۲۰۱۶، عمل و رفتارِ ضدِ اسلام در فرانسه کاهش نشان داده بود. همین جمعیت در همان سال، نهادهای دولتی را سرچشمه‌ی اسلام هراسی دانست و درکتابی که مدیرِ این تشکیلات، به نامِ ناروان محمد و عبدالعلی حجات منتشر کردند اصطلاحِ مَن در آوردی «لائیسیته ِ نهادینه» شده در فرانسه را مطرح می‌کنند. آنها در این کتاب - «چگونه نُخبگان از مشکلِ مسلمان حرف می‌زنند» - چنین می‌گویند: «خصومت در بر خورد با مسلمانان هر روزه دیده می‌شود، گفتمان‌های تبعیض گرایانه به کرات شنیده شده و پرخاشگری نسبتِ به آن‌ها رواج پیدا کرده است. به این خاطر است که نویسندگانِ این کتاب در اثری آموزنده می‌خواهند ثابت کنند که چگونه اسلام به مشکلی در فرانسه بدل شده است و چگونه اسلام هراسی به حربه‌ای نژاد پرستانه- بی‌آنکه نامش برده شود- تبدیل گردیده است.» و آن‌ها این دست آویزِ نژاد پرستی را به راسیسمِ استعمار گرانه تعبیر می‌کنند و در این باره، بینِ اسلام هراسی و یهودی ستیزی پلی می‌زنند تا این دو را به هم وصل کنند. و افزون بر این، با پافشاری بر اهمیتِ راه برد‌های ویژه خود سعی می‌کنند تا واقعیتِ اجتماعی ِ مسلمانان را به عاملِ مذهبی آن‌ها ربط داده تا به این‌گونه بتوانند اسلام هراسی را با گفتمان هائی از این دست، به خُورد ِ مردم دهند. قدر مسلم این است که آن‌ها راه ِ حلِ بهینه را برای دفاع از مسلمان‌ها، راه افتادن در خیابان‌های پاریس وشعار‌های جدائی طلبانه، می‌دانند.

هدفِ نهائی «جمعیت ضدِ اسلام هراسی در فرانسه»، تبهکارانه نشان دادن هر انتقادی از اسلام است. چپِ افراطیِ فرانسه شاهدِ از دست دادنِ طبقهِ کارگری است که به حزبِ جبهه ملی- راست تندرو- رأی میدهد. از این روست که گروهای چپِ تند رو در فرانسه، یا در مهاجرانی که وارد این کشور می‌شوند، قربانی‌ها و ستمدیدگانِ نوینی جستجو می‌کنند ویا در انقلاب اسلامی ایران، سراغ ضدِ امپریالیسم می‌روند، و در همین راستا اگر مسلمان باشند باید بهر تقدیر از آن‌ها دفاع نمود. نمونه ِ بارز آن، در ۱۰ نوامبر ۲۰۱۹، در «راه پیمائی علیه اسلام هراسی» در پاریس، دوش در دوشِ اسلامیست‌ها، می‌توانستیم گروه‌های وابسته به چپ ِ افراطی فرانسه را به بینیم: حزبِ «فرانسهِ تسلیم ناپذیر»، سندیکا‌ها و گروهای نزدیک به این حزب، چون CGT، Atac و انجمن دفاع از حقوق بشر. «خود قربانی نمائی»‌ی این جمعیت، تنها به طرح ِ مداوم اسلام هراسی در فرانسه خلاصه نمی‌شود: وکیل ِ این جمعیت، در ۲۵فوریه ۲۰۲۰ علناً علیه پذیرفتن ِ Asia Babi در کاخ ِ اِلیزه توسطِ اِمانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، اعتراض کرد. این دخترِ مسیحیِ پاکستانی در دادگاهِ اسلامی پاکستان به جرم آشامیدنِ آب از چشمه‌ای که به مسلمانان اختصاص داده شده است، محکومِ به اعدام شد. (که کشور فرانسه به او پناهندگی سیاسی داد. مترجم)

پانویس‌ها:

[۱] Pierre Conesa نویسنده و پژوهشگر ِ هفتاد و سه ساله ِ فرانسوی، کارمند عالی رتبه در وزارتِ دفاع فرانسه که در مدرسه (ENA)، مرکز پرورشِ شاگردانِ نخبه، با رتبهِ عالی تحصیلاتش را به پایان رساند و در عین حال دکترای ریاضیات و کنکور استادی تاریخ روس را با موفقیت طی کرد. او یکی از صاحب نظرانِ امور خاورمیانه و کشورهای عربی است. از آثار او میتوان از: خسارتِ جنبی، تولید دشمن، منطقه درگیری و دکتر سعود و آقای جهاد - برنده بهترین کتاب جغرافیائی- نام برد.
[۲]Hindou Brahmanique خدای سه گانه‌ای به نام‌های براما، ویشنو و شیوا هند که بر پایه‌ی سه نیروی خلاقیت، حفاظت و تخریب بنا شده است.
[۳] Néo-Evangélique که در آمریکا از سال‌های ۱۹۸۰به شدت رشد کرده که به جنبشی مذهبی- سیاسی بدل شده است. و برای مثال به علاج بیماری‌ها به وسیله معجزه‌های فرا طبیعی اعتقاد دارد. در ۲۰۱۱معتقدانِ به این جنبش حدودِ ۳۰۵ میلیون تخمین زده می‌شد.
[۴] Puritanisme جریانِ مذهبی ِ بسیار سخت‌گیر و معتقد به رادیکالیسم اخلاقی و معنوی که در سالِ ۱۵۵۹ برای اولین بار در انگلیس به ظهور رسید و در ظاهر و با مردم فریبی خود را یک جنبشِ مذهبی نمی‌داند.

https://www.marianne.net/agora/tribunes-libres/islamophobie-linvention-dun-concept*

منبع:گویا نیوز


فهرست مطالب  در سایت پژواک ایران