PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ / Friday 29th March 2024

انتخابات یا مردم فریبی؟!
کورش گلنام


نمایش انتخابات در حکومت اسلامی را نمی توان جز "مردم فریبی" ای تکراری و مسخره که بارها به همآن روش و با همآن پوشش، کپی برداری وانجام شده است، چیز دیگری نامید. امروز که "گرگ ها" پس از سال ها دریدن آدمیان و خوردن گوشت وحتا استخوان آنان اینک خود به جان یکدیگر افتاده و برای کسب قدرت (یا همآن مال و مکنت ناچیز در راه  خداوندمنان!)هر روز دندان هایشان را برای دریدن یکدیگر تیزتر کرده و اینک روشن تر از گذشته ی روحانی وپر افتخار خود که درروند آن بنا به خواست یزدان پاک و اراده رهبر ناپاک، حتا یادگار "امام راحل" را به شیوه ویژه اسلام ناب محمدی نابود فرمودند، باردیگر به بنیان گذار "حکومت اسلامی" و پدیدآورنده قدرت ومکنت خود یورش برده و این بار "گونه های سرخ و گوشت آلود" "حسن آقا" از دیگر یادگارهایی که از خون آن رهبر فرزانه، نشانی بر خود دارد را پرچم مبارزه خود نموده اند! رفتار وروشی که یک بار دیگر، هم میزان بالای درک و دانش هم آوردها ی خدا جو رانشان داده و هم خنده ای بر لبان آدمیان دردمند و خسته از دروغ، نیرنگ، زور، تجاوز، آلودگی، فساد و تباهی حکومت اسلامی نشانده است. کار این بار ولی، واژگونه گذشته، بالا گرفته است و به همین جا نیز پایان نخواهد گرفت. اگر در گذشته رازنابودی یادگار امام راسال ها به شیوه "آخوندی"از مردم پنهان نگاه داشته بودند (گرچه بسیاری خودی ها می دانستند و لی برای "مصلحت نظام" واسلام ناب محمدی والبته جیب وجان خود، خود را به نفهمی زده و لب فرو بستند) تا زمانی که یکی از "شمشیرهای" دولبه رهبر معظم که به فرمان اواز چپ و راست ازکشته پشته ساخته بود، از بد روزگار، بد بیاری خود  و ناچاری رهبر معظم، خود در یکی از همآن دام ها که در راه ناپدید نمودن رمز آلود "بندگان خدا" (و بیشتر نخبگان جامعه) پهن می کرد، گرفتار آمد و خود از سر خشم از گرفتاری، شکنجه، قربانی شدن(بیچاره باورش نمی شد که با آدم کش مسلمان و نابی چون او که تا این اندازه به رهبر خدمت نموده بود، چنین کنند) و رو دستی که از رهبر معظم خورده بود، در مجالی که در میدان رقابت و در گیری دو گروه حکومتی در زندان یافت، زبان گشوده، مهر از چند راز از هزاران راز سر بسته، ازآن میان قتل یادگار گران مایه امام راحل برداشته و انگیزه، برنامه ریزی و چگونگی سر به نیست نمودن آن یادگار نازنین را بیان کرد، این بار ولی آشکارا وجسورانه به یادگار دورتر آن امام راحل یورش برده و دیگر پنهان کاری هم نمی کنند، چون دیگر نیازی نیست. همه به خوبی می دانند که امام که جای خود، اسلام ادعایی اشان، که با تکیه بر آن مردمان باورمند ساده دل را فریفتند تا پایه های قدرتشان را استوار کنند، نیز مدت هاست که به خاک سپرده شده و امروز که خود را در بن بستی هر روز بیشتر می بینند، پرده ها ی شرم واحتیاط را(دست کم در میان خودی ها) کاملن از بین برده وهم کارها را با دریدگی وقلدری بیشتر ی انجام می دهند زیرا شعار و هدف اصلی آنها این است: یا مرگ یا قدرت به هر وسیله ای !

دور نیست که پس از انتخابات قلابی که زیر فرمان و فریب های رهبر ساختگی و زورکی که در حقیقت رهبر دولت پنهان و باندهای آدمخوار وابسته است، زنجیره ای از رویدادهای هراسناک و مرموز ویژه "ام القرای اسلام" رخ دهد و کسانی از خودی های دیروز که این روزها به سبب رانده شدن کامل از قدرت (آقایان تازه پس از 29 سال این بار به مبارکی دریافته اند که انتخابات تنها نمایش است و "انتصاباتی است از سوی مقام  معظم رهبری "! )آن را به چالش کشیده اند ـ حتا کسانی در میان آنهاتا آنجا پیش رفته اند که در زمان کوتاه چند روز" آمریکایی و اسراییلی" شده و خواستار "نظارت سازمان ملل" در انتخابات شده اند ـ روز روشن وسیله سربازان ظاهرن گمنام امام زمان(1) که در تابش روشنایی آفتاب حقیقت "سربازان قتل های زنجیره ای و دیگر ادمکشی ها" هستند، در پناه دست های مرموز "رهبر آشکار دولت پنهان " در میانه راه خانه، محل کار و یا در راه رفتن به مسجد و منبر و.. ناپدید شوند! رفقای دیروزحکومت هشیار باشند که فردا باید هم تاوان"آمریکایی ـ اسراییلی" شدن خود را بپردازند و هم تاوان 29 سال همکاری، "دانستن رازها" و "دم فروبستن" در باره آنها هم برای پاسداری از بیضه حکومت وهم نگاه داشتن مقام و کاسبی خود! هشیار باشندکه مردم از آنها هشیارترند و دیگر فریب نمی خورند. امروز کسی اعتراف های ابراهیم یزدی (که هم چون رفسنجانی اصلاح طلب شده، در پیش بینی رویدادهای آینده شامه تیزتری داشته و از فردای خود هراسناک است) در باره اعدام تیمسار رحیمی و هویدا و کوشش برای بیگناهی خود در اجرای این اعدام ها (حتمن در اینده در مورد جنایت های پس از آن را)را نخواهند پذیرفت. سند کم نیست وخوشبختانه  به گونه ای است که به هیج شکلی نمی توان آنها را انکار کرد مثلن ویدئویی در باره دادگاه رحیمی که در آن شخص یزدی پرسش کننده و تحریک کننده اصلی بر علیه او است. نگارنده خود یرای چندمین بار می نویسد که خود نیز در میان شادی کنندگان اعدام وابستگان به رژیم شاه بود ولی فرق این بوده و هست که کسانی چون من با وجود عشق به آزادی، پیشرفت وسربلندی مردم و سرزمین خود، هم گرفتار بینشی بسیار یک جانبه و شناختی نادرست از جامعه خود بودیم و هم حقیقتن از آنچه پشت پرده می گذشت کاملن بی خبر بودیم.(2)

انتخابات در دنیای پیش رفته و آزاد

آنچه بیش از هر چیز می توان در باره انتخابات در دنیای آزاد که دموکراسی در آن نهادینه شده است، به ویژه در کشورهای شمال اروپا(اسکاندیناوی)، گفت این است که:

1ـ  انتخابات (هر انتخاباتی که باشد، چه برای پارلمان و چه برای تشکیل دولت) حقیقتن انتخابات و بدون ریاکاری و نیرنگ بازی و تقلب است. مردم آزاد هستند که هم خود کاندید شوند و هم به هر کس که می خواهند بی هیچ اما و اگر رأی داده و بی هیچ ترس و واهمه از کسی(مثلن شانتاژ وقلدری باندهای گوناگون وابسته دولت و قدرت در حکومت اسلامی که در این سوی آب جز در نمونه هایی چون روسیه و روسیه سفید، یاران امروز حکومت اسلامی، در دیگر کشورها که آزادند، وجود ندارد)، آنچه را که خود درست تشخیص می دهند، انجام دهند. پند و اندرزهاونیرنگ بازی های دشمن شکن! رهبر معظمی نیز در کار نیست.

2 ـ از مدت ها پیش از انتخابات، آگاهی های مورد نیاز در اختیار همه مردم قرار داده شده، کاندیداها در مناظره ها و بحث ها ی گوناگون در رسانه های همگانی شرکت نموده که می بایست آمادگی بسیاری در زمینه پاسخ گویی به هر پرسش در باره کار آینده خود را داشته باشند. کمترین اشتباه و کمبود آگاهی در آنچه مربوط به گفت وگو وبحث است بشدت برای کاندیداهای شرکت کننده زیان بار بوده و در رای آنها اثر جدی می گذارد.

3ـ در کار تبلیغ همه به یک میزان از آزادی ها به تناسبی که قانون مرز آن را به روشنی تعین نموده است(3) وهمه مردم نیز به خوبی از آن آگاهی دارند، بهره برده و با خیالی آسوده به میدان کارزار وارد می شوند. دیده نمی شود که دولت در کار انتخابات کمترین دخالت و یا نفوذی کند چون جامعه آگاه و هشیار و قانونمند که همه در برابر قانون تسلیم هستند، هر گز چنین امکان و اجازه ای را به دولت نمی دهد.

4 ـ هر نوکیسه، بی درک و دانش وبینشی نمی تواند خود را کاندید کند، نه اینکه قانون او را باز دارد بلکه میزان درک و دانش همگانی در اجتماع در چنان میزانی است و مسئولیت ها وپاسخ گویی هاچنان سنگین است که به چنین کسانی اجازه نمی دهد که حتا در اندیشه آن باشند که پا پیش بگذارند!

5 ـ گذشته از دوران پیش از انتخابات که دوران بسیار سخت و پر زحمتی برای کاندیداها است، در صورت انتخاب شدن، تازه کار سخت تر آنها اغاز می شود. آنها هر روزه زیر ذره بین رسانه های همگانی هستند و همیشه(تاکید می شود همیشه) باید آماده پاسخ گویی به همه پرسش ها در باره رمینه کار و مسئولیت خود باشند و راهی برای فرار از پاسخ گویی یعنی فرار ازقانون و مسئولیتی که پذیرفته اندنیز وجود ندارد.

6 ـ نیرو و دستگاه داوری کننده کشور به معنای حقیقی مستقل بوده و اگر در دوران انتخابات کاری خلاف قانون از سوی کاندیدا ها، نخست وزیر، وزیران، نمایندگان پارلمان و یا مقام های مسئول در "کمون"های گوناگون و...هر مقام مسئول دیگری سر بزند، به سادگی و بی هیچ مشکلی می تواند آنها را به دادگاه فراخوانده، مورد پرسش، بازخواست و محاکمه قرار دهد. اگر کسی در چنگال قانون گرفتار شود، رهایی از آن با توصیه"رهبر"(فرض کنید شاه سوئد که جق داشتن هیچ دخالت سیاسی در کار ها را ندارد)، "حکم حکومتی" و مسخره بازی ها و مردم فریبی هایی از این دست که جامعه ایران به آن گرفتار است، نه تنها نمی تواند وجود داشته باشد که اگر داوران جرأت وجسارت کنند که در پرونده ای دست برده و یا برای کسی پرونده سازی کنند(که امری ناشدنی است) و دستشان رو شود، زندگی اجتماعی ـ سیاسی اشان را باید تمام شده دانست! 

7 ـ در نتیجه مردم گرفتار سیستم ولایت فقیه وحکومت آلوده اسلامی باید بسیار شگفت زده شوند اگر بشنوند و یا بخوانند که مثلن زمانی که بزرگترین حزب سوئد، که حزب سوسیالیت باشد، می خواهد رهبر تازه ای برای خود بر گزیند که بیشترین شانس را نیز برای نخست وزیری به دنبال خواهد داشت(4)، مدت ها باید در پی یافتن کسی باشند که هم درخور این کار شاق وگاه حقیقتن کمر شکن باشد و هم اینکه توان و شهامت پذیرفتن آن را داشته باشد. بنا بر این او می بایست هم دارای دانش، بینش، برندگی وکارایی به اندازه نیاز برای این پست در یک جامعه پیشرفته وآگاه، هم دارای تجربه، هم درست کار (5)و هم دلیر و هم توانا برای پذیرفتن چنین مسئولیت سنگینی باشد. بسیاری از کسانی که حزب به سراقشان می رود و دارای نام و وجهه اجتماعی هستند، ازپذیرش چنین کار سخت وپر مسئولیتی شانه خالی می کنند. گاه باید با پافشاری فراوان کسی را که شایسته است به قبول این پست وادارند. اکنون شما خود می توانید به روشنی به سنجش انتخابات در سوئد و ایران زیر سایه حکومت اسلامی پرداخته و به این وضع فلاکت باری که در ایران به وجود آورده اند(6)و به سخنان و رفتار رهبر معظم وخودخواه، هر اندازه که می خواهید بخندید و یا گریه کنید!

نگارنده خود نیز به خوبی می داند که سنجش وبرابری انتخابات در حکومت اسلامی مثلن با کشوری چون سوئد نه تنها بسیار نا مناسب که حتا بسیار مضحک است. انتخابات در سوئد کجا و آن مسخره بازی و نمایش تهوع آور در حکومت اسلامی کجا! ولی هدف این است که به ریا کاران و به شخص علی خامنه ای که بازهم در سخنرانی های بی مایه و پایه تازه خود در اینجا و آنجا( واین آخرین در سفر شاهانه به تبریز) از" آزادی کامل انتخابات" در ام القرای آبکی اسلام و "حضور همیشگی و گسترده مردم مسلمان" در آن گفته است که چون همیشه نیز"مشتی به دهان دشمنان است"، یاد آور شود که اگر عشق به قدرت چشم وگوشش او را بسته و خردش را چون موریانه خورده است تا به آن اندازه که امروز "قدرت" به خدای حقیقی اش مبدل شده است و برای نگاهداری آن تا به امروز خود را به هر ننگ و جنایتی آلوده است ولی مردم دنیا و بیشترین بخش مردم ایران بر خلاف او، روز به روز بیشتر از گذشته، چشم و گوششان باز شده و بیشتر به ماهیت ننگین حکومت اسلامی پی برده و امروز از دید و نگاه و اندیشه بسیار خردمندانه تری نسبت یه سال های نخست حکومت اسلامی بر خوردار هستند.

تن دادن به حقارت

آیا حقیقتن این شل کن، سفت کن های رهبر و شورای نگهبان در ردهزاران نفر از کاندیداها، سپس تایید ذره ذره 100 و 200 نفره از میان آنها و دوباره رد صلاحیت بخشی از همین دور دومی هایی که با پادرمیانی و ریش گرو نهادن این وآن " برای نمایش انتخابات مجلس هشتم تایید صلاحیت شدند، مسخره و شیادی نیست؟ آیا رفتن کسانی چون خاتمی، رفسنجانی نو اصلاح طلب شده، کروبی و... به حضور رهبر معظم و التماس برای تایید صلاحیت کاندیداهای دسته و گروه خود یعنی اصلاح طلبان حکومتی، حقارت و زبونی نیست؟ آیا خواست نوشتن توبه نامه از سوی کسانی از کاندیداهای اصلاح طلبان حکومتی که در گذشته درتحصنی در مجلس اسلامی شرکت کرده بودند، ننگ، نابودی اخلاقی و میزان بی اندازه رذالت و خودکامگی نیست؟ آیا می شود به کسانی که به نوشتن چنین توبه نامه ننگین وخردکننده غرور و شخصیت انسانی تن می دهند، یا به کسانی که برای تایید صلاحیت خود و یارانشان به تسلیم و بندگی و زبونی تن می دهند، یا به کسانی که این "آزادترین انتخابات جهان" را به میدانی تنها برای کسب قدرت خود و در راه آن بدنام نمودن، بی اعتبار نمودن و از میدان بدر کردن و اگر بشود حتا ازمیان بردن یکدیگر تبدیل کرده اند اعتماد کرد و به چنین بازی های مسخره و کودکانه ای که ویژه حکومت اسلامی است نام "انتخابات" نهاد؟ آیا می توان به گفته ها و قول های و ادعاهای اصلاح طلبی کسانی که جرأت و شهامت برخورد با گرداننده اصلی این بازی ها یعنی رهبر را نداشته و با ترفندها ی زبونانه از برخورد با او که منبع اصلی این دریدگی ها است، شانه خالی می کنند و با ساختن انگیزه های دروغینی هم چون بی خبری رهبر از این بازی ها و... در چشم حقیقت خاک می پاشند اعتماد کرد و به آن ها امید داشت؟ برای نمونه می توانید نامه علی شکوری راد را در پاسخ به فرمانده سپاه در آدرس زیر بخوانید. (7)  آیا می توان نامی برازنده تر از "نمایش مسخره" و "مردم فریبی" برای بازی های انتخاباتی در حکومت اسلامی یافت؟       

 

 

زیر نویس:

1 ـ همه بسیاری از این سربازان و متهمان فرمان دهنده به این سربازان را می شناسند چون آنها امروز نیز در مقام های گوناگون رهبر، رئیس جمهور، وزیر،  وکیل و... سرگرم خدمت به"امت جهانی اسلام" هستند.

2 ـ این البته از مسئولیت من و نمونه هایی چون من به هر رو به عنوان روشنفکر های آن روز جامعه نمی کاهد. ما  دچار تنگ نطری های شدید، اگاهی ها نادرست وشناخت کم و سطحی از مردم و جامعه خود بوده، در رویاهای خود، انقلاب و دگرگونی های اجتماعی در جایجایی حکومت، نیروی جاذبه و کشش وحشتناک قدرت آن هم در دست ملایانی که جز استثناهایی، همه کارشان دروغ و نیرنگ است را بسیار ساده انگاشته بودیم. ما ضد امپریالیست هایی بودیم که همه چیز آن دوران را که کمترین ارتباطی با آمریکا داشت با عینک تیره و سیاه می دیدیم، به اندازه ای که نتوانستیم ماهیت فاجعه بار قرار گرفتن قدرت در دست مشتی آخوند شیاد را درست پیش بینی کرده و خود را سازماندهی کنیم(هیجان انقلاب و فرار شاه چنان ناگهانی و تب آلود بود که مردم و جامعه به سرعت، به سادگی،با توجه به وجود پایگاه های آماده ای چون مسجدها برای ملایان حتا در ده کوره ها، و کم سوادی و بیسوادی مردم که رین و پایه فرمانروایی آخوند درجامعه اسلامی است، و به کلی در چنگ ملایان شیاد بدام افتادند. دیگر با مردمی که بیشترین آنها ساده انگار وباورمند به اسلام بوده و چشم بسته از آخوند ها پیروی می کردند با توجه به اوباشان فرصت طلبی که از همآن آغاز با پشتیبانی و تشویق بی مرز و اندازه آخوند ها میدان یافته و با چاقو وزنجیر و قمه سخن می گفتند، نمی شد کاری کرد. هیجان به شدت جامعه و خود ما را نیز فرا گرفته بود. ما چنان هیجان زده بودیم که می پنداشتیم فروپاشی حکومت شاه بزرگترین مشکلی بوده است که از سر راه برداشته شده است و در ارزیابی خود از آینده ایران پس از فروپاشی حکومت پهلوی وابسته به امپریالیسم آمریکا، جز پیشرفت و رفاه و آزادی فراگیر، چیز دیگری نمی دیدیم! چنان در رویاهای خود غرق بودیم که حتا به مخالفت با آدم دلیر، هشیار و میهن پرستی چون زنده یاد بختیار که خطر را به خوبی درک کرده، از همآن روز نخست هشدار داده و تا آنجا که توان و امکان های چنان جامعه هیجان زده دیوانه ای به او اجازه می داد، ایستاده بود، بر خاسته و هم صدا با شیادان بر علیه او حرکت کردیم. من نخست بر خود انتقاد دارم و اگر زبان به گفتن حقیقت نگشایم و آنچه گذشته است را درست بیان نکنم، هر چه در باره آزادی، دموکراسی و درس آموزی از گذشته بگویم، بی پایه واساس و آیکی خواهد بود. بگذار دیگران هر چه که می خواهند بگویند و هر تهمتی که می خواهند بزنند. از دید من نیاز به بازنگری خود، بزرگترین چالش در برابر هر ایرانی خواهان آزادی است.

3 ـ کسی نمی تواند به هم آوردان خود در میدان انتخابات، ناسزا داده، تهمت زده و یا از هر شیوه کثیفی برای فریب مردم، آن گونه که در ام القرای اسلام شناخته شده و شاهدش هستیم، استفاده کند.

4 ـ  مثلن در انتخابات ریاست جمهوری، شیوه کار چنین است که هر یک از 2 گروه راست یا چپ اگر برنده انتخابات شوند، رهبر حزبی که بیشترین آرا را در آن گروه به دست آورده است، پست نخست وزیری را که بالاترین و پر مسئولیت ترین مقام دولتی است از آن خود کرده و اگرخود به تنهایی دارای اکثریت نباشد(که راست ها در چند دهه گذشته در 2 باری نیز که به حکومت رسیده اند، هیچ یک به تنهایی ویا حتا جمع 3 حزب از 4 حزب آنها هم اکثریت نداشته و با جمع 4 حزب نیز تنها با 1 یا 2 در صد اکثریت را یافته اند)، با همکاری هم پیمانان خود دولت را تشکیل می دهد. بنا بر این به دست گرفتن رهبری در یک حزب آن هم حزبی چون سوسیال دموکرات ها که در بیشتر زمان ها به تنهایی بالاترین شانس نخست وزیری وتشکیل حکومت را داشته است، بسیار مهم وحساس است.

5 ـ که اگر بزرگ نمایی نباشد می توان گفت همه چنین هستند و واژگونه حکومت اسلامی، در میان سیاست پیشگان و دولت مردان، خلاف کار وبزه کاریا وجود ندارد و یا یک در هزار هم نیست. الیته نباید فراموش کرد که حتا در پیشرفته ترین وآزادترین جامعه ها نیز می توان کسانی را یافت که زیاده خواه بوده و یا از دست و پا گیری و سخت گیری قانون های همگانی ناخشنود بوده و همیشه به دنبال سود خود و راه فرار از قانون هستند. مهم میزان و درسد چنین آدم ها در جامعه است که اصولن سوئد را نمی توان با ایران حکومت اسلامی به هیچ شکلی سنجید.

6 ـ توجه بفرمایید که در حکومت اسلامی چگونه هر نو از راه رسیده ناکارآمد ونا شایسته ای که به جای درک، دانش، درستکاری، دلیری، مسئولیت پذیری و پاسخ گویی وپای بندی به قانون، "چاپلوسی" و "بندگی" در برابر رهبر و دولت پنهان که بنام "التزام عملی به حکومت و اسلام و ولایت فقیه" عنوانش می کنند، می بایست جزء ویژگی های اصلی اش باشد، برای رسیدن به پست ومقام سر ودست می شکند!

7-  

http://afra77.blogfa.com/post-1.aspx

 

یکشنبه 5 اسفند 1386 ـ 24 فوریه 2008

 



منبع: پژواک ایران