PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ / Thursday 28th March 2024

نگارش فارسی و دردسرها (بخش دوم و پایانی)
کورش گلنام


 

در بخش نخست اندکی در باره آشفتگی در نگارش فارسی، جایگزینی واژه های فارسی به جای واژه های عربی، نمونه هایی از واژه های عربی و از دیگر زبان ها در زبان فارسی، نوشته شد و یادی از کوشش های زنده یاد احمد کسروی رفت و نمونه هایی از واژه های پیشنهادی که خود او با کوشش آن ها را به کار می بُرد، آورده شد. اینک دنباله نوسته:

 کاربُردهای نادرست در زبان فارسی و زشتی آن

نگارنده چند مورد را در این جا بیان می کند که می توان به سادگی در کاربرد آن ها دگرگونی به وجود آورده و زبان فارسی را به ویژه در نوشتار، ساده تر و روان تر نمود. از دید من زبان فارسی  چند گرفتاری بزرگ دارد که در این نوشته، به شماری از آن ها می پردازم اگر چه تنها بخشی را در بر می گیرد ولی اگر در همین زمینه ها نیز ما برای دگرگونی کوشش کنیم، زبان فارسی به ویژه در نوشتار ساده تر، روان تر و در یک واژه "فارسی تر" می شود. ولی نخست به کوتاهی در باره نشانه های "گردآوردن" یا "جمع" در فارسی بپردازم :

نشانه های درستِ جمع (گردآوری) در فارسی

 در فارسی ما تنها دو نشانه جمع داریم: "ها" و "ان". برخی نام ها را می توان به "ها" و برخی را با "ان" و یا هر دوی این نشانه ها جمع کرد. هم می توانیم بگوییم "درختان" و هم می توانیم بگوییم"درخت ها" ولی نمی توانیم بگوییم "خیابانان" و باید گفت"خیابان ها". در یک برداشت کلی می توان گفت که بیشتر جانداران و اندام های دو گانه آن ها را به هر دو شکل می توان جمع بست(مرد:"مردان، مردها"، درخت: "درختان، درختها"، انگشت: " انگشتان، انگشت ها"، چشم: "چشمان، چشم ها" و....) اگر بخواهیم جانداری را که آخر نامش به "ه" ختم می شود و بندواژه(حرف) پیش از"ه" نیز نشانه زیر(کسره) دارد، با "ان" جمع ببندیم، چون در ادای واژه با سختی روبرو میشویم،"ه" تبدیل به "گ" می شود مانند: گُربِه  به دو گونه جمع "گربِه ها، گربِگان"، پرندِه "پرندِه ها، پرندِگان"، مورچِه "مورچِه ها، مورچِگان"، خزندِه "خزندِه ها، خزندِگان". این روش در باره  همه نام های دیگر هم که با "ه" (دارای نشانه "زیر" بندواژه پیش از ه) پایان می گیرد، بکار رفته و می توانیم آن ها را با "ان" هم جمع ببندیم. مانند: نویسندِه "نویسندِگان"، خوانندِه "خوانندِگان"، شنوندِه "شنوندِگان"، روندِه "روندِگان"، دوندِه "دوندِگان"، رانندِه "رانندِگان"، سرایندِه "سرایندِگان"، پژوهندِه"پژوهندِگان و... . شوربختانه در نوشته ها زیاد دیده می شود که به نادرست چنین می نویسند: "نویسنده گان"، "خواننده گان"و... هیچ از خود پرسش نمی کنند آین"گ" از کجا و چرا آمده است؟

دیگر نام ها را می باید با "ها"جمع بست. این زمینه درست گردآوردن یا جمع بستن در فارسی است.

شیوه های نادرست جمع بستن

الف ـ ولی گونه هایی جمع نادرست و زشت در زبان فارسی جای گرفته اند که ناهمگونی و آشفتگی به وجود آورده اند. پیشنهاد من این است که کوشش نمود آن ها را از زبان فارسی پاک نموده و به دور ریخت. یکی از این روش های زشت و نادرست، جمع بستن واژه های فارسی و یا واژه های غیر عربی دیگر در فارسی با "ات" است که صیغه حمع مؤنث عربی است و پیوندی با زبان فارسی ندارد مانند گزارش (گزارشات) فرمایش (فرمایشات)، سفارش (سفارشات)، پیشنهاد (پیشنهادات)، ده(دهات)، باغ (باغات)، تلگراف (تلگرافات) ییلاق (ییلاقات)، قشلاق (قشلاقات) و نمونه های زیاد دیگر. آیا زیباتر و بهتر نیست بگوییم"سفارش ها"، پیشنهاد ها"، "ده ها یا روستاها که بهتر به گوش آشناست"، "باغ ها"، "تلگراف ها"، "ییلاق ها "، قشلاق ها ؟ کدام یک روان تر و دلنشین تر است؟ چرا باید واژه فارسی یا غیر عربی مانند :تلگراف" و"ییلاق" را با "ات" عربی جمع بست؟

  ب ـ گونه ای جمع من درآوردی و زشت دیگر در زبان فارسی جمع با "جات" است. یعنی همآن "ات" جمع مؤنث عربی با افزودن یک "چ" بر سرآن برای سادگی در ادای آن. این صیغه جمعی است بی مورد که هیچ گونه پیوندی با زبان فارسی ندارد. این کاربرد های نادرست را هر روزه می شنویم و یا در نوشته ها می خوانیم: سبزیجات، میوه جات(یا میوجات)، نوشته جات(نوشتجات)، روزنامه جات(روزنامجات)، کارخانه جات(کارخانجات)، شیرینی جات، ترشی جات، مربا جات، دواجات و... بدتر از همه "دسته جات" که "دسته" خود اسم جمع است و جمع در جمع می شود! با شگفتی کسانی می گویند که "جات" اگر نشانه جمع نباشد بلکه نشانه "گروه" و "طبقه  خاصی"( ویژه) باشد، درست است! یعنی وقتی می گوییم "کارخانه جات" منظور جمع نیست بلکه گروه کارخانه ها است! چه باید گفت؟ مگر زمانی که ما می گوییم"درختان" یا "کارخانه ها" منظور ما همه درختان و همه کارخانه ها یا به گفته این هم میهنان"طبقه خاصی"(ویژه ای)  نیست؟ این گونه تفسیر ها هیچ ریشه و پایه درستی ندارد و "من درآوردی" است زیرا زمانی که بخواهیم در گروه بزرگی یا بنا به این تفسیرها "طبقه ای"، گروه کوچک تری را جدا و دسته بندی کنیم، برای نمونه می گوییم درختان چنار، یا سرو، یا کاج و یا کارخانه های کاغذ سازی یا فلز کاری و... آیا گفتن و نوشتن: کارخانه ها، سبزی ها، میوه ها، نوشته ها، روزنامه ها و... زیبا، روان و درست تر نیست؟ باید از کاربرد "جات" در آخر واژه ها به عنوان نشانه جمع خودداری کرد زیرا به زبان فارسی آسیب وارد آورده است وهیچ نیازی به آن نداریم.

پ ـ جمع با "ات" در واژه های عربی که کاربرد فراوانی در زبان فارسی دارد و نگارنده درک نمی کند که چرا ما نتوانیم واژه های عربی را به شکل فارسی جمع ببندیم؟ مگر عرب ها خود در واژه های گرفته شده از فارسی یا دیگر زبان ها دگرگونی ایجاد نکرده و آن را(معرب) نمی کنند؟ چرا ما این کار رانکرده و اگر واژه درخور فارسی برای یک واژه عربی نیافتیم(که برای شمار زیادی داریم) و خواستیم آن را جمع ببندیم، آن واژه عربی را با نشانه جمع فارسی جمع نبندیم؟ بگذار آنان که می خواهند نپذیرند و آن را نادرست بدانند و فریادشان بلند شود و هیاهو کنند. چند نمونه را ببینیم:

به جای "اصطلاحات" بگوییم   "اصطلاح ها"

"     "   "ادارات"           "      "اداره ها"

"    "   "استعارات"       "      "استعاره ها"

"    "   "احساسات"     "      "احساس ها"

"    "    "حیوانات"        "       "حیوان ها"

"    "    "مذاکرات" **      "     "مذاکره ها(یا گفت و گو های دو سویه ؟ )

"    "    "مکاتبات"       "    "مکاتبه ها"(جرا نگوییم نامه نگاری ها؟)

....... و فراوان از این نمونه ها.

 **می دانیم که همه واژه ها از باب"مفاعله" عربی دو سو داشته و دو جانبه است : مذاکره، مصاحبه، مناظره، مکاتبه، منازعه و....

روی جلد کار بزرگ و ماندنی زنده یاد احمد شاملو "کتاب کوچه" چنین آمده است:

"جامع لغات، اصطلاحات، تعبیرات، ضرب المثل های فارسی". اکنون اگر همین تیتر کتاب را دگرگون کرده و چنین بنویسیم:

"گردآوری لغت ها، اصطلاح ها، تعبیر ها، و ضرب المثل های فارسی"؛ کدام یک روان تر و بهتر است؟ خوانندگان بر من ببخشایند که از تیتر کتاب بزرگی چون شاملو نمونه آوردم.

شوربختانه در کتاب خوب "غلط ننویسم" نوشته جناب ابوالحسن نجفی(چاپ سوم، 1370، نشر دانشگاهی تهران) که به درستی برکاربردهای اشتباه زیادی در فارسی امروز انگشت نهاده است ولی جمع با "ات" عربی، گوناگونی و چگونگی آن را به تفصیل آورده و آن را پذیرفته است. افزوده شود که ایشان نیز در این کتاب فراوان واژه های عربی که جایگزین های خوب فارسی برای آن داریم، بکار برده است و بارها از نوشتن به "فارسی فصیح" نام برده اند. "فصیح"، کسی است که سخنانش دارای"فصاحت" باشد و "فصاحت" معنای روانی در سخن و زبان آوری دارد. بنا بر این بهتر نیست گفته و نوشته شود "فارسی روان و روشن"؟ زمانی که ما جایگزین فارسی به این سادگی و زیبایی داریم چرا باید از واژه عربی بهره بگیریم؟ یک نمونه از نوشته ایشان از رویه یا برگه 135 کتاب "غلط ننویسم" را اینجا می آورم تا خود خوانندگان داوری کنند"امروزه در فارسی فصیح بهتر است که از استعمال این جمع های مکسّر و مجعول احتراز کنیم و نام اقوام و طوایف و امتّها را به "ان" و "ها" جمع ببندیم..." : نخست من نمی فهمم که "امتّها" از کجا آمده و کیستند؟ سپس همین بخش از نوشته ایشان را بازسازی می کنم تا ببینیم آیا ساده تر و "فارسی تر" می توان نوشت یا نه:" امروزه در فارسی روان بهتر است که از کاربرد این جمع های شکسته و ساختگی دوری گزیده و نام قوم ها و طایفه ها و... را به "ان" و"ها" جمع ببندیم." از دید شما کدام یک فارسی روان است؟ انگیزه این نوشته نیز در همین راستا است.

ت ـ  جمع شکسته(مکسّر)) عربی که اکنون حتا واژه های فارسی را هم در بر گرفته است!

جمع شکسته ویژه زبانِ عربی است و میتوان سد ها نمونه از این گونه واژه ها آورد که روزانه چه در نوشتار و چه در گفتار آن ها را بکار می بریم:

علم ـ علوم/ شیخ ـ شیوخ/ عجیب ـ عجایب/ غریب ـ غرایب/ حد ـ حدود/ بیت ـ بیوت/ کسر ـ کسور/ حس ـ حواس/ بلد ـ بلاد/ ملک ـ ملوک/ حال ـ احوال/ / عامل ـ عمله/ امیر ـ اُمرا/ کتاب ـ کُتب/ خلیفه ـ خُلفا/ مسجد ـ مساجد/ محفل ـ محافل/ مجلس ـ مجالس و...

از سویی بیشتر چنین وآزه هایی را می توانیم به شیوه فارسی و با "ها" یا "ان" جمع ببندیم و از سوی دیگر به شمار زیادی از این واژه ها نیاز نداریم و برابرهای زیبای فارسی برای آن ها را داریم. چه نیازی هست زمانی که واژه "شهر" را داریم بگوییم"بَلد" یا چرا جای "غریب" نگوییم"بیگانه یا ناآشنا"،"و به جای "امیر و مَلِک" نگوییم "فرمانروا" و ...فراوان چنین نمونه ها.

آنچه مهم تر است، شیوه جمع شکسته(جمع مکسر عربی) برای واژه های فارسی است که نادرست است و از آن ها به هیچ رو نباید استفاده کرد:

میدان ـ میادین/ فرمان ـ فرامین/ بندر ـ بنادر/ استاد ـ اساتید که درست نیستند و باید گفت: میدان ها، فرمان ها، بندر ها، استاد ها و یا واژهای زشت و بی ریختی که روشن نیست چگونه "اختراع" شده ودر زبان فارسی راه یافته اند چون:

"افاغنه" که درست نیست و باید گفت: افغانستانی ها. حتا "افغانی" هم درست نیست چون واحد پول افغانستان است؛

"ارامنه" به جای ارمنی ها، "اکراد" به جای کردها و"اتراک" به ترک ها و زشت تر "اَلوار" به جای لرها و...... این واژه های نادرست را باید دور ریخت و زبان فارسی را از وجود آن ها پاک کرد.

ث ـ تنوین دوزِبَر(دو فتحه) عربی. این هم از گرفتاری های دیگر زبان فارسی است. که حتا واژه های فارسی را هم آلوده کرده است: دوما"، سوما"، ناگزیرا"، ناچارا" همه فارسی هستند و این گونه دچار آسان گیری و بی دقتی ما فارسی زبان ها شده است. حتا واژه های لاتین نیز گرفتار این آسیب شده اند: تلفنا"، تلگرافا". در فارسی کنونی زمانی نیز که از دید خود جایگزین درستی برای واژه ای با تنوین دوزِبَر(دو فتحه) عربی نداریم، می توانیم آن را با "ن" فارسی بنویسیم هم چون: معمولن،اتفاقن، تصادقن،ترجیحن، اجبارن، عادتن، سریعن و....

 ولی برای بسیاری از آن ها جایگزین داریم. برای نمونه:

 به جای "معمولن" بگوییم: بیشتر، به شیوه رایج(عربی اش رائج است)، آن گونه که رایج یا متداول است.

به جای "اتفاقن" می توان یا فرمش را دگرگون کرد و گفت: اتفاقی و یا بهتر از آن گفت: ناگهانی، بی برنامه، بدون پیش بینی؛

به جای "ترجیحن" می توان گفت: پسندیده تر یا بهتر ، بهتر یا پسندیده تر می دانم یا می بینم که این کار را بکنم؛

به جای "اجبارن" می توان گفت: ناخواسته؛

به جای "عادتن" می توان گفت : چون همیشه، به روند همیشگی، به روند کار هر روز؛

به جای "سریعن" می توان گفت: به تندی، به شتاب و می بینید که گاه واژه های جایگرین درخور و ساده ای در فارسی داریم. این به کوشش همه فارسی زبانان در سه کشور دوست و هم ریشه، ایران، افغانستان و تاجیکستان و دیگر فارسی زبانان در سراسر دنیا نیاز مند است.

 باریک بینی در نوشتن شماری واژه ها

ـ واژه های چون تهران، اتو، اتاق، قتار، بلیت ، توس و تبس و... را باید با "ت" نوشت. خنده دار است که کسی "تهران" یا "توس" و "تبس" را که شهرهای ایران هستند با "ط" عربی بنویسد!؛

ـ همه شماره "سد" را "صد" می نویسند! و این درحالی است که ما "یک سد سال" را یک"سده" با "س"  می نویسیم. افزون برآن "جشن سده" را نیز با "س" می نویسیم. بنا بر نوشته ابوریحان: "سبب نام سده چنانست كه از آن تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب." می بینید که شماره سد در میان بوده است. بنا براین 100 سال را "یک سده" گویند و "جشن سده" نیز بر شماره "100" تاکید دارد ولی ما شماره 100 را با"ص" عربی می نویسیم! کسانی که می گویند چون ما "سد" به معنای آبگیر و جلو بند آب داریم نوشتن شماره سد با "س"زمینه در همآمیزی و بد خوانی می شود، راه کج نشان می دهند. در فارسی ما سه واژه "شیر" داریم: شیر(حیوان یا دد)، شیر(آب) و شیر(نوشیدنی). آیا تا کنون دیده اید کسی آن ها را با یکدیگر جابجا بگیرد؟ در گفته و یا متن نوشته به سادگی می شود فهمید که آیا "سد" شماره"100" است و یا به معنای آبگیر. آیا اگر بگوییم "سد کرج" شنونده آن را درک نمی کند که در باره "آبگیر کرج" سخن گفته ایم؟   

سخن پایانی

نگارنده تنها بخش کوچکی از گرفتاری های زبان فارسی را با در هم آمیزی با زبان عربی به میان آورد. درجمع بستن در فارسی ما گرفتاری های دیگری نیز داریم که سخن به درازا می کشید و می ماند شایدبرای آینده ولی گفته باشم که بسیاری از جوانان ایرانی با پشتکار در این زمینه به کوشش و پژوهش دست زده اند که نوید آینده بهتری برای زبان فارسی را می دهد. روزی سرانجام ما نیز خواهیم پذیرفت که باید  الفبای زبان فارسی را تا اندازه ای دگرگون کنیم چون سه بندواژه یا واج (بندواژه و واج به جای حرف) با آوای"س" داریم: ث، س، ص؛ سه بند واژه با آوای"ز" داریم: ز، ذ، ض؛ دو بندواژه با آوای "ت" داریم: ت و ط؛ دو بند واژه با آوای "ق" داریم: ق و غ؛ دو بند واژه با آوای "ه" داریم: ح و ه که این درهم آمیزی با زبان عربی را به وجود آورده است و باید روزی ما از این گرفتاری رها شویم که کار کمی نیست و نسل های آینده در سه کشور فارسی زبان ایران، افغانستان و تاجیکستان و فارسی زبانان در دیگر کشورها هستند که روزی این کار مهم را به انجام خواهند رساند.    

 

کوروش گلنام

پنج شنبه 31 فروردین 1396 ـ 20آپریل 2017



منبع: پژواک ایران