PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Friday 26th April 2024

واکنش ارتش به اهانت حسن عباسی، اهانت اوباش انصارحزب الله به هنرمندان، «فضل» جوادی عاملی و حکایتی از عبید زاکانی
ایرج شكری


 
از تصاویر و «جلوه های» اخیر خر تو خری بودن اوضاع  که اوباش پروری رژیم هم در آن دخیل بود، یکی اظهارات توهین آمیز حسن عباسی به ارتش و دیگری وقاحت بی حد در «شکر خوری» علیه هنرمندان توسط اوباش انصار حزب الله در نشریه مربوطه بود. حسن عباسی در یکی از جفنگیاتی که جمجمه زباله ساز و چانه خستگی ناپذیرش  زیاد تولید می کند و گویا در سال 89 بر زبان آورده بود، ضمن برچسب زنی بلاهت بار به پیروی از رهبرش خامنه ای، به اعتراضات مردم به تقلب در انتخابات 88 و آنها را «میلشیای آمریکا» نامیدن که در برابر میلشیای نظام - بسیج- شکست خورد، از این که ارتش در آن ماجرا واکنشی نشان نداده بود، ارتش را مورد تحقیر قرار داد و آن را باب طبع اوباما دانست.
دهن دریدگی و شکرخوردن با لقمه های«کله گربه ای» گردانندگان «یا لثارات الحسین» که اوباش ولایتمدار بشدت عقب مانده و نادان و ضد ایرانی از قماش سرتیپ پاسدار «حاج شهاب»- همانی که حکم تخریب تندیس آریوبرزن در یاسوج را داده بود- هستند، در واکنش به جشنواره حافظ، با درج عکس هنرمندان سینما و تلویزیون همراه بانوانشان و درج یادداشتی با عنوان «دیوث  کیست» در کنار آن، آنها را که حجاب همسرانشان از نوع «حاج خانم»ی و«فاطمه کماندو»یی نبود،«دیوث» خطاب کرده بودند که البته اسم و عنوان و صفتی است کاملا مناسب و«حق» خودشان.
اهانت حسن عباسی و واکنشهای ارتش
در مورد اظهارات حسن عباسی و تحقیر ارتش، واکنش ارتشیان شدید و آنی بود و برای اولین بار ارتش (البته با دادن فرصت عذر خواهی به حسن عباسی)، به رسیدگی مساله در مراجع قضایی در صورت عدم عذر خواهی تاکید کرد. این مساله را فرمانده نیروی زمینی در دیدار با «جانبازان قطع نخاعی» جنگ در 7 مرداد در مرکز توانبخشی در مشهد بیان کرد. سرتیپ پور دستان گفت:« دکتر حسن عباسی باید هر چه سریع تر از ارتش جمهوری اسلامی و مردم ولایت مدار ایران اسلامی عذرخواهی کند، در غیر این صورت باید در مراجع قضایی پاسخگو باشد» و یاد آور شد« مدیریت حقوقی نیروی زمینی دادخواستی علیه حسن عباسی تهیه کرده و بزودی وی توسط دادگاه احضار خواهد شد تا پاسخگوی اظهارات خود باشد».
حسن عباسی در فرصت داده شده عذرخواهی نکرد. نیروی زمینی همانگونه که فرمانده آن یاد آور شده بود، مساله را از طریق قضایی دنبال کرد. سازمان قضایی ارتش حسن عباسی را احضار کرد و او بعد از احضار، با ننه من غریبم بازی در آوردن که حرفهایش که مربوط به شش سال پیش است، «تقطیع» شده است، یک پیام معذرت خواهی خطاب به فرمانده کل ارتش فرستاد. بعد از آن فرمانده نیروی زمینی در پیامی به تکریم از او پرداخت، تکریمی که عباسی شایسته آن نبود و پیام خود را هم نه با ذکردرجه و مقام، بلکه به عنوان «سرباز مردم» امضا کرد. عباسی بعد از احضار به دادسرای نظامی می توانست با قید سپردن وثیقه یی که توانایی سپردنش را هم داشت به سرکار خود برود، ولی چون وثیقه ای نسپرد، بازداشت شد است. خبر مربوط به این بازداشت در رسانه های وابسته به جناح هار وابسته به سپاه، با تیتر «عباسی با شکایت ارتش جمهوری اسلامی بازداشت شد»، درج شد اما سایت های نزدیک به جناح رقیب بازداشت او را به «شکایت ارتش» از او گره نزدند و در تیتر خبر تنها نوشتند حسن عباسی بازداشت شد. از خبر کوتاهی که «ایسنا» روز جمعه 15 مرداد در مورد علت بازداشت حسن عباسی داد، چنین پیداست که او عمدا نخواسته بود وثیقه ای را که موجود بوده و مورد قبول شعبه بازپرسی دادسرای نظامی بوده بسپارد و به همین دلیل حکم باز داشت او صادر شده بود. ایسنا نوشت:« یک مقام آگاه در سازمان قضایی نیروهای مسلح با بیان اینکه قرار صادره درباره متهم حسن عباسی بازداشت نبوده است، گفت: نامبرده در دومین جلسه تحقیق، به رغم آمادگی شعبه بازپرسی در همان روز برای پذیرش وثیقه ی موجود، از تودیع وثیقه خودداری و به همین علت روانه بازداشتگاه شد.وی تصریح کرد: با توجه به آمادگی متهم جهت تودیع وثیقه، اقدامات قانونی از جمله مکاتبه با اداره ثبت جهت بازداشت سند صورت گرفته و پس از طی مراحل قانونی، نامبرده آزاد خواهد شد».
بنابراین حسن عباسی که عضو رسمی سپاه پاسداران است(1) با این کار خواسته بود با یک تیر دو نشان بزند:هم سرو صدای رسانه ای در اطراف خودش و در حمایت از خودش از سوی باندهای جناح هار - که اصلا کارشان جز جنجال و غوغا و اوباشگری چیز دیگری نیست- به راه بیاندازد، چنان که مواردی در این زمینه چه به شکل رسانه ای و نوشتن مطلب در سایتهایی مثل رجا نیوز و چه بشکل «نمایش» مثل در دست گرفتن عکس او در برابر حرم معصومه در قم دیده شد http://aftabnews.ir/fa/news/386448
هم این که مظلوم نمایی کند و با این کار به خیال خود و در محاسبات«استراتژیک» خودش باعث شرمندگی ارتشیان شود.
اما واکنش ارتش تنها شکایت کردن نبود. پاسخ انتقاد آمیز افسری که گویا درجه سرگردی دارد در یک سخنرانی در مسجدی که باید مسجدی یا حسینه ای ساخته شده در داخل یکی از مراکز ارتش باشد و به احتمال زیاد در محل ستاد ارتش است، در شبکه های اجتماعی قرار گرفت(2). این افسر که احتمالا از عناصر سازمان سیاسی- عقیدتی ارتش باید باشد به عباسی یاد آورشد که ارتش به وظائف قانونی و به توصیه «امام» عمل می کند و ضمن اشاره به وضع تحقیر آمیزی که در ترکیه بعد از کودتا برای ارتش پیش آمده است، تاکید کرد که ارتش فقط به امر و دستور «رهبر» عمل می کند.
 
 او همچنین اهانت به مقامات دولتی را هم کار نادرستی دانست و به عباسی یاد آور شد که به هرحال دولت با تایید رهبر اعتبار یافته و کار می کند.
 
 او همچنین با توجه به این که حسن عباسی به فعالیت های دیگر سپاه در زمینه های اقتصادی و پروژه های «عمرانی» به عنوان وجوه کارایی سپاه اشاره کرده بود، وارد این گونه کارها شدن ارتش را، به زیان کارآمدی ارتش در نقش و وظیفه ای که بعهد دارد یعنی حفظ مرزهای کشور دانست. اظهارات این افسر ارتش در عین حال نشان دهنده آن است که تجربه انقلاب سال 57 و رودررو قرار گرفتن ارتشی که کودتای 28 مرداد را در کارنامه خود داشت، با مردم و ازهم گسیختگی ارتش با رویداد انقلاب و آثار و عوارض بعدی آن، این تجربه را در ارتش بجا گذاشته است که ارتش نباید در مساله نارضایی ها و اعتراضات مردم ، به عنوان نیرویِ سرکوبگر وارد صحنه شود و نیرو تلاش ارتش باید روی حفظ و امنیّت مرزهای کشور متمرکز شود. اگر چه بعضی از فرماندهان ارتش مثل آن «خادمِ ثامن الائمه» فرمانده کل کنونی ارتش، هنوز رسوباتی از تفکر 28 مردادی را در ذهن های خود حمل می کنند.
 
سرلشکر صالحی فرمانده کل ارتش
 
او این رسوبات را در اول اردیبهشت سال جاری در جمع خبرنگاران در حاشیه مراسم سالگرد ترور سر لشکر قره نی (کسی که بعد از کودتای 28 مرداد با حکم شاه رئیس و فرمانده رکن2 که همان ضد اطلاعات ارتش بود، شده بود) در ستایشی که از موضع و اقدام سرکوبگرانه و خودسرانه قره نی علیه مردم و خود مختاری خواهان کردستان، کرد، به نمایش گذاشت. صالحی فرمانده کل ارتش گفت«او اولین کسی بود که پس از انقلاب به صورت قاطع دستور داد ارتش به جنگ با ضد انقلاب برود»
صفت مناسبی برای حسن عباسی از «مرآت البلها»
به هرحال همانطور که از آغاز معلوم بود، بازداشت عباسی طولی نکشید و روز 16 مرداد آزاد شد. این جناب بحرالعلوم حسن عباسی درآن سخنرانی مورد اعتراض و نیز سخنرانی های دیگرش دائم روی «منِ» خودش تاکید کرده و خودش خیال می کند که چنان شخصیت مهمی است که غرب روی اظهارات و تحلیل های او موضعگیری می کند و واکنشهایی نشان می دهد. در عربده کشی ها و آسمان ریسمان بافتن و چرند گویی برای محکوم کردن فیلمی به اسم«جای دیگر» و هنرمندان کشور و تزریق تعصب به عناصر نادان حزب اللهی و اوباش بسیجی، تعصبی که هم چسب «وحدت» و هم «درونمایه» ایمانی لشکر اوباش ولایتمدار در ستیز رژیم با مردم و نیروهای پیشرو و آزادیخواهان است، این خودبزرگ بینی و خودشیفتگی او با ادعاهایی که در مورد «متخصص علوم ستراتژیک» و «امنیت ملی» و استاد «فلسفه هنر» بودن می کند، به روشنی نمایان است(از دقیقه 35 به بعد در لینک زیر).
خنده دار این که این خـودشیفته پرچانه که عربده های ضد غربی و ضد آمریکایی می کشد و خود را معلم فرهنگ «انقلابی و اسلامی» می داند، در یکی از سخنرانی هایش به این که عینک دودی «آمریکن اُپتیک» صد و بیست هزار تومانی در اوائل حضورش در بسیج و سپاه و زمانی که حقوقش ده هزارتومان در ماه بوده خریده بوده و می زده است؛ می نازد.
خودشیفتگی (نارسیسیسم) و «از خود متشکر بودن » او در آن حد است که در یکی از سخنرانی هایش ادعا می کند که نیویورک تایمز به طور هفتگی در مورد سخنان او مقاله می نویسد(3) و این که او تنها استاد دانشگاه ایران است که نظراتش در خارج از ایران هم درس داده می شود. با این ویژگی و با آن فیگور «کماندویی» و آن عینک آمریکایی آمریکن اوپتیک گرانقیمت زدنش، واژه های شناخته شد، برای توصیف شخصیت اش چنانکه چند سطر پیش آمده است، رساننده نیستند. این «ابعاد» شخصیت او و یافتن واژه ای برای توصیف آن مرا یاد واژه ای انداخت که زمانی خیلی دور و قبل از انقلاب و در دوران دانشجویی در کتاب «عقاید النساّء و مرآت البلها»(کتاب به فارسی است)
 
خوانده بودم و به خاطر ترکیب عجیب اش در یادم مانده. این را هم بی مناسبت نمی دانم یاد آوری کنم که این کتاب در سال 1349 توسط انتشارات طهوری که از انتشاراتی های رو به روی دانشگاه بود، منتشر شد. من آن را در ویترین کتابفروشی دیدم و نظرم را جلب کرد و آن را خریدم. این انتشاراتی کتابهای تحقیقی خوبی منتشر می کرد. دراینجا آن را نداشتم اما خوشبختانه توانستم در اینترنت آن را بیابم(4). آن واژه و اصطلاح و صفت مندرج در مرآت البلها را  که  مناسب برای توصیف شخصیت تحفه دستگاه ولایت فقیه- حسن عباسی می دانم، «گوز دسته نقاشی» است. در توضیح معنی آن آمده است«کسی را گویند که باوجود کراهت منظر خود را قشنگ داند و قباهای گلمگلی در بر کند. این صفت از تجمّل ناشی شود که از لوازم عُجب[به خود نازیدن، تکبّر] است». ملاحظه می کنید که این مناسب تر از واژه های روانشناختی فارسی مثل خود شیفته و خود بزرگ بین یا واژه های فرنگی معادل آن برای حسن عباسی است: «گوز دسته نقاشی».
 
یا لثارات الحسین و اهانت به هنرمندان
 
  مساله اهانت به هنرمندان توسط نشریه یا لثارات، انعکاس به مراتب گسترده تری از مساله اهانت حسن عباسی به ارتش داشت و انتشار مجدد آن  به رغم توقیف و لغو امتباز آن از سوی هیات نظارت بر مطبوعات، اعتراض هایی از سوی کارگزاران دولتی را هم برانگیخت.  چهره شاخص و «دبیر کل» این اراذل و اوباش، عبدالحمید محتشم نامی است از تفاله های «دفاع مقدس». شروع فعالیت اینان به دوره ریاست جمهوری  رفسنجانی بر می گردد. ده نمکی و الله کرم نیز از چهرهای سرشناس و فعال آن بودند. اینان به شکل گروه موتور سواران راه می افتادند و حاجی بخشی هم باریش سفید بلندش و با تفنگ دوربین دارش همراه اینان بود. او چند سال پیش به دیار عدم رفت. کار اینان اهانت به شهروندان به ویژه زنان و دختران و دادن شعار مرگ بر بی حجاب و ایجاد رعب و وحشت با حمله به موسسات انتشاراتی و  تجمع و اعتراض به نمایش فیلم های سینمایی و نیز در مورادی تهدید جناح رقیب بود( و هنوز هم اینان دسته اراذل و اوباش «آماده عملیات» در خیابانها هستند). اوباشگری خیابانی اینها در دوره خاتمی هم ادامه داشت. مثلا جلوی خبرگزاری رسمی رژیم جمع می شدند و به خاطر آنچه که از نظر اینان خطا بود و از آن خبرگزاری دیده بودند تهدید می کردند که آنها را از پنجره اتاق کارشان به خیابان پرتاب خواهند کرد یا جلوی مجلس عربده کشی می کردند و سردار سرتیپ دکتر فلسفه! الله کرم به «لیبرال ها و فراکسیون نمک گیرها» خط و نشان می کشید که آنها را از مجلس بیرون خواهند ریخت و چنین و چنان خواهند کرد. اوباش گری اینها از طریق رسانه ای و اینترنتی وبا نشریه چاپی همچنان ادامه دارد و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات که خود سازمان دهنده این گروه که هسته اصلی آن از تفاله های بسیجی و پاسدار دوران جنگ هستند، از آنها با نقش و عملکرد گروههای ضربت استفاده می کنند، بدون این که مسئولیتی در برابر رفتار اینها به عهده بگیرند. اینان بخشی از «لباس شخصی» های وزارت اطلاعات و سپاه را در یورش به اعتراضات مردم را تشکیل می دهند. این حرامزاده ها، در حمله به کوی دانشگاه در سال 78 و ضرب و جرح دانشجویان و پرت کردن آنان از طبقات فوقانی ساختمان به بیرون، با گفتن یا ابولفضل و یا فاطمه زهرا شرکت داشتند. لیست اعمال جنایتکارانه این اوباش ولایتمدار «دیوانه حسین»، بلند است(5)
 
اینها در عمل ادامه دهنده کار همان «فالانژ»های اول انقلاب هستند که به میتنگ ها و تجمعات و بساط کتاب هواداران سازمانهای انقلابی و چپ حمله می کردند و پاسدار قالیباف هم همانگونه که خودش در گفتگوی خصوضی با دانشجویان بسیجی تصریح کرده (6) جزو آنها بوده که سازمان دهنده آن بهشتی معدوم، دبیرکل حزب جمهوری اسلامی بود. حزبی که تقریبا تمام چهرهای قدیمی رژیم در دسته بندی یهای کنونی رقیب و متخاصم را (که بعضی هاشان در حد نفرت از یکدیکر در برابر هم هستند)، چون «ید واحده» برای یورش به گروههای ترقیخواه و چپ و خفه کردن صدای اعتراضات مردم و متلاشی کردن تشکّلهای انقلابی و مردمی برپا شده در ماههای اعتصابات سراسریِ انقلاب سال 57علیه رژیم شاه را، در خود یا درکنار خود داشت؛ از جمله میرحسین موسوی سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی و شیخ مهدی کروبی که اکنون هر دو به خاطر اظهار وجود در برابر ولی فقیه،«آقای خامنه ای» از همان حزب، در «حصرند» و نیزاسدالله بادمچیان از جناح هار و عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی را. اراذل و اوباش انصار حزب الله، پیویسته از حمایت جناح هار رژیم، برخوردار بوده اند چنان که در ماجرای اهانت اخیر به هنرمندان سینما، به رغم لغو مجوز انتشار نشریه شان توسط هیات نظارت بر مطبوعات وزارت ارشاد، دوباره با اجازه دستگاه قضایی، با اهانت جدید به هنرمندان منتشر شد.
در این مورد هم بحث ها بین قوه قضائیه و وزارت ارشاد رژیم نشان داد که خر تو خری شدیدی برگردش امور در رژیم گند گرفته آخوندی حاکم است. آخرین اظهار نظر دو طرف جَدَل(در زمان نوشتن این مطلب)، مربوط است به اظهارات جعفری دولت آبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران و جنتی وزیر ارشاد رژیم در روز 18 مرداد. دادستان تهران در سخنان خود ادعاهای وزارت ارشاد در مورد نقش قوه قضائیه در دادن اجازه انتشار مجدد به یا لثارات را عذر بدتر از گناه دانسته و مسئولیت وزارت ارشاد در تاخیر در ارسال تصمیم به لغو مجوز دیماه گذشته یالثارات را تا 12 مرداد امسال را یاد آور شده و وزیر ارشاد هم حرفهایی در مورد نارسایی و اشکال قانونی در این مورد زده است*.
محتشم سرکرده اوباش انصار حزب الله
محتشم سرکرده انصار حزب الله که از اوباش شناخته شده ولایتمدار است، چند سال پیش در مصاحبه ای در سوالی که از او در مورد همراهان و یارانش شده بود، جدایی یا کنار کشیدن بعضی ها را یاد آوری و در آن به یکی از همراهان جدا شده اش اشاره کرده بود که از جمله اختلاف نظرها با او را «تجدید نظر طلب» شدن او دانسته و یاد آور شده بود که مثلا او بابک خرم دین را شخصیتی شایسته احترام می دانست و استدلال آن فرد جدا شده برای احترام به بابک دفاع او از میهن در برابر دشمن بوده است. به لحاظ ضد ایرانی بودن،این حزب اللهی با آن سرتیپ پاسدار – شهابی فر(حاج شهاب) - که دستور برداشتن تندیس آریو برزن را در یاسوج داده بود، از یک گنداب سیراب عقیدتی و فرهنگی می شوند که همان آموزه های آخوندی است. اینان کلا بیرون از «اسلامِ شیعه» به روایت روضه خوانها، برای هیچ چیزی ارزش قائل نیستند و اساسا «میهن» و «میهن پرستی» برای اینها واژه هایی مذموم و حتی ضد دینی است چنانکه خمینی ملی گرایی را «خلاف اسلام» می دانست.
آخوند جوادی عاملی  و حکایت عبید زاکانی
 بکار بردن صفت « دیوث» برای کس یا کسانی در انتقاد از عملکرد آنها، سرمشقی است که آخوند جوادی عاملی با بکار بردن آن در مورد عملکرد دولتیان(بدون اشاره مستقیم به آنها) با استناد به حدیث و روایت از پیامبر اسلام و امام جعفر صادق، به اوباش حزب اللهی داد. او در سخنانی در دیدار محمد رضا عارف با او در 20 اردیبهشت گفته بود:« دیاثت یا اخلاقی است و یا سیاسی. کسی که بیگانه را راه می دهد دیوث سیاسی است بیگانه را در حریم خود راه دادن و وارد حریم غیر شدن با غیرت سازگار نیست». http://www.dolatebahar.com/telex-256283.html
این جوادی عاملی یکی از «آیت الله» های تربیت یافته و محصول مرکز «علم و فضل و آموزش فقه شیعه» یعنی شهر قم و از شاگردان خمینی و بعد از انقلاب دارای مسئولیت و پست هایی از جمله عضویت شورای عالی قضایی،مسئولیت دادگاه انقلاب شهر آمل، نمایندگی مجلس خبرگان رهبری (دور اول و دوم) از مازندران و عضو هیات سه سه نفره حامل پیام خمینی به گرباچف بوده است.
 گفته می شود 80 درصد زنان متآهل شهر قم، خانه نشین هستند چون بنابر اختیارات شوهر و محدویت های زن(همسر) در قوانین رژیم آخوندی، شوهرانشان به آنها اجازه کار کردن در بیرون از خانه را نمی دهند. فضای این شهر به خاطر وجود مراکز آخوند پروری مثل حوزه علمیه قم و نیز دفاتر و «بُیوت علما و مراجع» اختناق آمیز است. اگر چه نسل جوان در این شهر هم «هنجار شکنی» می کند و دیده شدن دختران نوجوان دوچرخه سوار در بعضی محلات، دل حزب اللهی ها را خون کرده است و نیز اخباری از مسمومیت های ناشی از مصرف مشروبات الکلی در این شهر، در رسانه ها دیده شده است .این مسائل و بد آموزی «آیت الله» جوادی عاملی و تاثیرات آن، چنان که در رفتار اوباش یا لثارات، آدم را یاد حکایتی از عبید زاکانی می اندازد:« دو نفر در قم از زمان طفلی تا به وقت پیری با هم مبادله می کردند، روزی بر سرمنار به همین معامله مشغول بودند، چون فارغ شدند یکی به دیگری گفت این شهر ما سخت خراب است. دیگری گفت که پیران با برکتش که من و تو باشیم، آبادی در آن، بیش از این توقع نتوان داشت». این آیت الله که مثل اکثر آیت الله های قم نشین و حوزه نشین «دلواپس» روابط خارجی هستند و «رگ غیرت» تشان در این مساله خیلی زود متورم می شود اما، در مورد فقر و اعتیاد و فحشا که حاصل عملکرد همین رژیم اسلامی ولایتمدار است، غیرتی نمی شوند و احساس مسئولیت نمی کنند و کسی را به «دیوثی» متهم نمی کنند.
خمینی صفتان بدتر از دیوثان ناظر برصحنه
 نزدیک به چهل سال پیش کشوری با آن همه امکانات ثروت و نیروی متخصص به دست این آخوندهای فرومایه افتاد که می توانست آبادترین و پیشرفته ترین کشور منطقه باشد. در این امر با توجه با تغییر و تحول و توسعه شیخ نشین های جنوب خلیج فارس طی سی سال گذشته، شیخ نشینهایی که از پر مسافرترین مقاصد گردشگری نزدیک کشور با هفته ای دهها پرواز از ایران به آنجا شده، و مقایسه  با عملکرد رژیم می توان یقین داشت. آخوندها به اسم اسلام و قرآن و اجرای احکام شرع و صدور انقلاب مصیبت ها و جنایت ها به مردم رو داشتند که سرکوبی و کشتار و «انقلاب فرهنگی» و جنگ ویرانگر هشت ساله و غارت دارایی مردم ایران و فساد و فحشا حاصل آن است. اگر امروز بنا بر آمار و تحقیقات دستگاههای دولتی مثل دفتر پیشگیری از آسیب های اجتماعی سازمان بهزیستی  سن روسپیگری و تن فروشی تا سیزده سال پایین آمده است و سن دختران فراری تا 9 سال و این که 11 درصد از زنان روسپی در تهران زنان شوهر داری هستند که با رضایت شوهرانشان به این کار می پردازند، اینها نتیجه «مدیریت» آخوند و پاسدار و کارگزاران ولایتمدار  بوده است. همانهایی که با خرج کردن میلیاردها دلار از پول مردم ایران در جاهایی مثل لبنان و سوریه دنبال «صدور انقلاب اسلامی» هستند و در رویاهای قدرت پرستانه و ابلهانه خود،«عمق استراتژیک» و دامنه نفوذ خود را دریای مدیترانه می بینند. همانهایی که هرکجا که باشد( و نه تنها در محرم و عاشورا و 21 ماه رومضان) حتی بدون مجلس روضه، حتی با دیدن آدمک هایی از چوپ و مقداری پارچه سبز و سیاه و گردش ذهنی در «کوچه های بنی هاشم» و یاد آوری«مظلومیت حسین» و «علی» اشک می ریزند، اما از مصائب و مظلومیت هزاران خانواده تحت فشار کمرشکن فقر بر آنها و رنج کودکان خیابانی و روسپیان سیزده چهارده ساله، ککشان هم نمی گزد. اینها را چه باید نامید؟ هیچ یک از ماها، ما مخالفان سرنگونی خواه و برانداز و سایر آزدیخواهان صادق و مردم دوستِ مخالف این رژیم مذهبی لعنتی، در این وضع نقشی نداشته ایم. این حاصل عملکرد رژیمی است که بر اساس اسلام و قرآن و ولایت خمینی و «امامت» او بر «امت» برپا شد و نتیجه «مدیریت» و کار مؤمنانی است که نمازشان را هیچوقت ترک نکرده اند و بعضی هاشان هم از فرط تکرار و استمرار نماز خواندن، پیشانی پینه بسته از اثر سایش مُهر دارند و همه  ولایتمدار هستند. ما همراه با مردم آزدایخواه و میهن دوست ایران بهای سنگینی در مخالفت با اینان پرداخته ایم. آنانی که مسبب این وضع هستند، خیانت و جنایاتشان در حق مردم ایران بسیار عظیم تر از آن است که بشود با واژه یی که برای بیان فساد و سقوط اخلاقی بکار می رود توصیفشان کرد. باید واژه ای ویژه یافت. شاید خمینی صفت مناسب تر از هر واژه ای باشد. همچنان که «حزب اللهی» مفهوم خاصی برای مردم دارد که به کلی متفاوت از آن چیزی است رژیم معرفی می کند.
 
************
 
منابع و توضیحات:
1-     شرح حال عباسی در ویکی پدیا و بی بی سی
در بی بی سی
2- سخنان یک افسر ارتش در واکنش به اظهارات عباسی
پیام ستایش آمیز سرتیپ پوردستان بعد از عذرخواهی عباسی
*-حرفهای وزیر ارشاد اسلامی
*-حرفهای جعفری دولت آبادی
3- در مورد بعضی ادعاها حسن عباسی
 
 
4- این کتاب کم برگ با مجموعه تصاویرش 79 صفحه است و به کوشش محمود کتیرایی منتشر شده و در برگیرنده دو «رساله» است، یکی کلثوم ننه که عقاید خرافی رایج بین زنان در دوران صفویه است و دارای 16 باب است و آن را منسوب به «آقا جمال خوانساری» که از فقهای سرشناس زمان خود بوده است می دانند. او در سالهای آغاز سده 12 قمری در اصفهان در گذشته است. قسمت دیگر «مرآت البلها» است که «رساله ای است انتقادی» در باب فرهنگ توده، منصوب به «شریعتمداری تبریزی» است که در واقع واژه نامه ایست از کلمات و اصطلاحاتی که برای صفات و حالات ناپسند بکار گرفته می شده است. من دو چاپ از این کتاب در خارج کشور دیده ام که با اسم کسان دیگری و نه محمود کتیرایی به عنوان تدوین کننده و گرد آورنده مطالب منتشر شده است که که با حذف بخش مرآت البلها افزودن مطالبی دیگر به کتاب، و ذکر این که در نگارش کتابشان به کتاب آقای کتیرایی هم مراجعه کرده اند، کتاب را به اسم خودشان منتشر کرده اند. به هرحال اصل کتاب در شکل PDF در اینترنت پیدا کردم که لینک آن در اینجا آمده است.
خواندن آن مخصوصا قسمت مربوط به عقاید خرافی دوران صفویه خالی از تفریح نیست. در ضمن در مرآت البلها در معنی «کس کش» و «قرمپف» شرحی آمده که به کلی با مفهوم رایج آن فرق دارد واین حتما آخوندها را عصبانی می کند و آن این است:«کس کش بر وزن چس پز، کسی را گویند که روز جمعه عیال خود را برداشته به شهزاده عبدالعظیم یا به امامزاده حسن برود».
5 – کارنامه سیاه و لیست اوباشگری های انصار حزب الله
6- اعترافات قالیباف در مورد شرکت در چماق کشی علیه تجمعات گروههای سیاسی در اوائل انقلاب
------------------------ 
۲۲ مرداد ۱۳۹۵ -   ۱۲ اوت ۲۰۱۶ 
/



منبع: پژواک ایران