PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ / Friday 29th March 2024

زن اسیر
ثریا پاستور




اگر هستم من آن دریای هستی
تمام تار و پودم ، پر ز مستی
اگر هستم من آن نقش معانی
همان نقش بدیع زندگانی‌
اگر هستم من آن فانوس روشن
مثال گلعزاری  ، سوی گلشن
اگر هستم من آن پیمانهٔ ی نور
به دل‌‌ها می‌‌رسانم، شادی و شور
اگر هستم من آن مام فداکار
تمام هستی‌ ام، از بهر ایثار
اگر جامم، شرابم، مستی‌ام من
میا‌‌ن سبزه‌ها ، چون قمری‌ام من
اگر هستم من آن پالایش جان
همی سوزم  چو شمعی،سهل و آسان
تنم ، نوری، نشانی‌ از خداوند
ز سختی گشته‌ام همچون دماوند
چرا سوزد همی‌ این سینه ی من
سراسر سینه ی بی‌ کینهٔ ی من ؟
اگر هستم من آن عطر گٔل یاس
چرا بشکسته‌ام با خنجر و داس؟
چرا پژمرده‌ شد ساز جوانی‌
در این بحر طویل زندگانی‌ ؟
اگر هستم من از اسرار عالم
چرا باید در این ظلمت بمانم ؟
چرا گردم اسیر مرد و قانون
بسوزد سر نوشتم با غم و خون ؟
چرا در بند و در زندان بمانم
همانند اسیران، جان ببازم ؟
چرا باید نشینم در قفس من
که آزادی نباشد ، مونس من ؟
ز دست قاضی و مرد ستمگر
بسوزم دم به دم، در شعله و شرّ؟
چه تلخ است زندگانی‌، در اسارت
شماری لحظه‌ها را، بی‌ بشارت.
همی‌ دانم "رهایی"، مکتب من
رهایی از قفس ، اندیشه من
به زودی سر کشم، جام رهایی
رها گردم از این رنج و تباهی
بگیرم در بغل " آزادی‌ام " را
بپویم مکتب " آزادی‌ام " را

 
ثریا پاستور
لوس آنجلس / آمریکا 
۳ مرداد ماه ۱۳۹۴ / ۲۵ جولای ۲۰۱۵



منبع: پژواک ایران