PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ / Tuesday 19th March 2024

سر نویس
مینا اسدی


 

 این شعر دوستداران بسیار یافت، به ویژه در میان جوانان آوازخوان. برای خواندن آن یک شرط کوچک بود"بستن مارکس و خواندن قران!" از شعر برداشته شود! یعنی که من به دین...دروغ...وترس و خرافات...تن به دهم و خوشحال باشم که شعرم ترانه می شود . راستگویی شان را دوست داشتم. نخواندند تا در پی نامجو یی ،ناچار به عذر خواهی از رهبر معظم نشوند و در تبعید پیدا و پنها ن شان سایه ی ترس و وحشت، در تعقیب شان نباشد. نام جستن، فرصت طلبیدن و به شهرت جهانی رسیدن و از خواندن شعری پشیمان شدن، و ترسان و گریان ، سر به درگاه دین و دولت، ساییدن ، کار این جوانان نبود. به این باور نرسیده بودند و اگر هم رسیده بودند ویا رسیده باشند در زندانی بنام ایران زندگی می کنند. دمشان گرم که*نامجو* نبودند!

 

 

 پنجم آپریل سال دو هزار و پانزده .استکهلم.

 

 فصل از یاد بردن همه چیز

 

 آفتاب است وروزها تاریک

 ماهتاب است و من نمی بینم

 پرده ای پیش چشمم آویزان

 فصل، فصل گریز و خاموشی

فصل گم در هجوم ویرانی

 فصل بیخوابی و پریشانی

 

 فصل ،فصل بریدن شاخه

 فصل دار و شکنجه و اعدام

 فصل سلولهای تو در تو

 فصل از یاد بردن زندان.

 

 فصل خوب خرید و خوردن و خواب

فصل،فصل "به من چه مربوط است"

 فصل فرصت ، و صندلی با"سین"

فصل سود و زیان و سنجش وقت

 بستن "مارکس" و خواندن"قران"!

 فصل "پز" با زبان الکن شعر

 فصل "من ،من" و ادعای دروغ

 فصل با "میکروفون" خود ارضایی

 فصل ویروسهای شهرت و نام

 فصل "امضا"ی مرگ برآقا

 و سپس کنج خانه خوابیدن

 من فراموش و مردمی خاموش

 و تو بر دار عشق آویزان.

 

 آفتاب است وروز من تاریک

 ماهتا ب است ومن نمی بینم.

 

 مینا اسدی.. شنبه...چهارده ماه یونی سال دوهزار و چهار ...استکهلم

 

 

 

 mina.assadi@yahoo.com



منبع: پژواک ایران