PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Saturday 20th April 2024

دولت سایه ای که من می دانم قسمت ا تا ده
محمد شوری


وقتی سال 1365برای اولین بار زندان ج.ا.ا راتجربه کردم،محسنی اژه ای را آنجا ملاقات کردم،ظاهرا نماینده واجا بود.در اسفند  66 و در  حالیکه بشدت بیمار بودم و درد می کشیدم،در یک محاکمه سرپایی و چند دقیقه ای توسط ایشان و یک روحانی دیگر بازهم او را دیدم.
وقتی بعد از تعطیلی روزنامه سلام،(که شاغل آنجا بودم)بازهم برای دومین بار زندان رفتم، ایشان را در مقام رئیس دادگاه ویژه روحانیت در محل دادگاه برای دریافت وسائل شخصی ام که از منزل برده بودند،دوباره ملاقات کردم.

ایشان از شاگردان مدرسه حقانی ست،که از همان سال نخست حضور ونفوذ دارد.

در یکی از یادداشت های قبلی اشاره کرده ام که باید منتظر بود تا وی به مقام ریاست قوه قضائیه برسد.

اگر بخواهید اعضای دولت سایه را بشناسید،بی شک ایشان از مهره های اصلی آن است کسانی که سالهاست در بستر حاکمیت و در نهادها ومناصب و مشاوره ها لنگر انداخته و در حال کنگر خوردن هستند.آنها هیچ وقت تا لحظه مرگ قصد بازنشسته کردن خود را ندارند.
به اشاره همین دولت سایه است که هنوز در زندان ج.ا. از ابتدایی ترین حقوق شهروندی محروم و گوش ها و چشم هایی هم کر وکور...
هدایت رهبر ج.ا.ا توسط همین دولت سایه صورت می گیرد.ایضا برای پس از مرگ وی در حال تهیه مقدمات و ادامه قدرت بلامنازع خود هستند.
ایضا سخنان اخیر آقای خامنه ای (در دیدار با حسن روحانی و هیات دولت وی) تلویحا در راستای عدم کش دادن و حمایت از احمدی نژاد بود.
احمدی نژاد مهره دولت سایه است که حاضرست به اشاره آنها هرکاری وهر حرفی بزند.چون خودش می داند که هم ازلحاظ سابقه سیاسی و هم علمی جزو اعداد محسوب نمی شود.وی فقط با راهنمایی و هدایت دولت سایه توانست از خود یک چهره بسازد.

 دولت سایه ای که من می دانم(2)

یکی از کارکردهای دولت سایه این است که مسئولیت فعل خود را نمی پذیرد.

یعنی جوری نشان می دهد که از وی هیچ عملی صورت نگرفته.او طبیعی رفتار می کند و بوسیله عوامل که زنجیر وار (بدون آنکه همدیگر را بشناسند)در خدمت شان هستند،با دراختیار داشتن رانت ثروت و قدرت هر کجا خواستند وارد فاز عملیاتی شده ودر صورت شکست و یا افشا همان عوامل را قربانی را می کنند.عوامل بطور طبیعی وارد می شوند و بدون آنکه هدایتگر اصلی خود را به عنوان مسئول و رئیس عملیات بشناسند.

یکی از فعالیت های مهم و اصلی دولت سایه شنود(در انواع مختلف!)است.آنها به این وسیله علاوه بربدست آوردن اطلاعات و آنالیز کردن، نسبت به دریافت ها کارکرد و برنامه های مختلف ترتیب می دهند و آن پروسه ای که در صدد آن هستند را به جریان می اندازند.

مثلا در مورد قتل های زنجیره ای علت شکست وافشا شدن(هرچند سریع در راستای پنهان ماندن مهره های اصلی سر و ته قضیه را جمع وجور کردند)شنودی بود که در منزل فروهر گذاشته بودند و تیم عملیاتی نمی دانست و هنگام قصابی کردن و کشتن داریوش و همسرش تمامی مکالمات و سخنانشان در جای دیگر شنیده می شد. واین چنین  خیاط در کوزه افتاد...

بعد از خلاصی از زندان در اواخر سال 66  و بالاخص پس از آزادی  از زندان دوم در سال 78،کارکردهای شنود بشدت  اکتیو و یکی یکی اجرایی می شد.

آنها به زعم خود (با تمامی امکانات مادی و انسانی و رانتی )  ما را هالو فرض می کردند.

سلسله اتفاقات و حوادث دارای یک هارمونی است که خواننده با یک اشاره آن را کرد بدست خواهد کرد. برخی ازآنها مستند و دارای ادله  است و برخی هر چند مدرک و مستندی در اختیار نیست، اما بنابر عقل سلیم و منطق که اشعار می دارد: هر جا دود غلیظی دیدید حتما بر آتش در محل  صحه می گذارید بدون آنکه دقیقا در آن محل باشید،گفتارهای بعدی برهمین سیاق دراختیار قرار می گیرد:

هرچه می گویم بقدر فهم توست

مردم اندر حسرت فهم درست!

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

12شهریور93

 

 دولت سایه ای که من می دانم(3)

تئوری توطئه و توهّم آن(نظریه دایی جان ناپلئونی)ازآن پاسخ هایی ست که شبه روشنفکران و شبه ژورنالیست و تازه قد کشیده ها فورا به ناف آدم می بندند تا خیلی آسان و با پرستیژ از دادن جواب به پرسش شانه خالی کنند!

از آن سمت هم فهم و درک صحیح از موضوع که آیا در دام توهّم تئوری توطئه قرار گرفته ایم یا نه،خیلی خیلی اهمیت دارد.چون با واکنش و عکس العمل و قضاوت در باب موضوع مورد بحث، دیگر فعل در مرحله وجود آشکار شده و عامل(یا فاعل)در معرض قضاوت ها قرار خواهد گرفت.

لذا هم ازآن سو با گفتن یک جمله«توهّم تئوری توطئه» و هم از این سو با دیکته ننوشتن،سعی می شود در معرض قضاوت قرار نگیرند و از طرفی هم گه گاهی با فیگورهایی روشنفکرانه و ان قلت هایی استاندارد شده در بازار بورس،و با پشتیبانی رسانه همواره هم در معرض دید بوده،و روی مانیتورها وصفحه اول  مطبوعات باشند!

یکی از شیوه هاو سناریوهای دولت سایه همین است. شما را به وسیله شنودو فعل های دیگر،آنالیز و سپس برایت نمایش اجرا می کند وچنانچه نتوانی از فهم آن موفق درآیی،هر هرعکس العملی که کنی، به نافت فورا(توسط کارشناسان و اذناب و نوچه ها)توهم تئوری توطئه می بندند که دیگر نتوانی و نخواهی در امری دخالت کنی که باصطلاح خیط نشوی!

این این صغری و کبری برای این بود که بگویم در طی این سالها اتفاقاتی برایم افتاده،که گرچه برخی مستند و مدلل است و جور بقیه را هم می کشد، ولی بدلیل نداشتن رسانه وسینه نزدن زیر عَلَم و کُتل کَس و گروهی، نتوانسته ام  یکجا سبوعیّت های اعمال شده را بازگو کنم.

...فاطمه هاشمی رفسنجانی در راهروی دادگاه به خبرنگاران گفته:« متاسفانه نه به دفاعیات بنده و نه به صحبت‌هایی که داریم گوش می‌دهند».وی هم چنین گفته:«آینده را نمی‌دانم، ولی از مقام معظم رهبری می‌خواهم در دادگاه‌ها ناظر بگذارند. با این دادگاه‌هایی که داریم باید به حال مردم گریه کرد».

حالا که بنابر مصالحی(از جمله بازی های دولت سایه و یا  جنگ قدرت در تسویه حساب های سیاسی برای پس از خامنه ای)خیاط ها هم گاه در کوزه افتاده اند،عرض می کنم به ایشان چرا آن زمان اینهابرای حال این دادگاه ها و مردم گریه نکردند...

من در اسفند 66 در حالی محاکمه شدم که علاوه بر بیماری شدید و  درد وعدم اعلان  قبلی و به خیال اینکه  یک بازجویی تازه است، به دادگاهی رفتم که یک طرفش محسنی اژه ای (الان شده معاون اول قوه قضائیه)و طرف دیگرش یک آخوند دیگر(ظاهرا «اکبری» نامی که می گویند الان در بیت رهبری فعالیت دارد)بود.آنهامرا در یک محاکمه سرپایی و چند دقیقه ای محکوم به اتهام و جرمی کردند که شرحش را بعدها (بدون آنکه تا قبل از آن بدانم!) در جدول مندرج درکتاب «خاطرات سیاسی ری شهری»(اولین وزیر اطلاعات)خواندم ومن که تا آنزمان در پی مداوا درمرخصی بودم،پس از خواندن این کتاب دانستم که در اردیبهشت سال 67 مورد عفو قرار گرفته وبه چند سال زندان محکوم شده ام!

حالا از آنزمان تا حال (مخصوصا پس از تعطیلی روزنامه سلام) سناریوهای متفاوتی برایم نمایش  و ترتیب داده اند.

 از کتک زدن در کوچه توسط عوامل رذلشان،تا دزدی های مکرر از خودرو در دوره مسافرکشی، تا آدم گذاشتن در طبقه ساختمانی مسکونی که زندگی می کردم و کتک زدن اینجانب توسط ایشان،ووراد شدن به منزل وقتی که نیستم،تا بیکار کردن من پس از تعطیلی روزنامه سلام و توزیع نکردن کتابهای چاپ شده ام و ندادن مجوز به کتابهایم و ... و...و...و...همه از جمله این توهّم های اینجانب است که قرار است مستدل و بامدرک و مدلل شرح حال کنم...

فاش می گویم و از گفته خود دلشادم

                     بنده عشقم  و از هر دو جهان آزادم

محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)

18شهریور93

 

برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:

https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze

 

 دولت سایه ای که من می دانم(4)

آیت الله منتظری در کتاب«دراسات فی ولایه الفقیه وفقه الدوله الاسلامیه»(مبانی فقهی حکومت اسلامی)ج4ترجمه ابوالفضل شکوری در فصل هشتم در احکام استخبارات و کسب اخبار در بحث چهارم ص383می نویسد:

«نکته مهم دیگر اینکه در گزینش و انتخاب و انتصاب افراد برای مشاغل تجسس و کسب اخبار،نباید معیار گزینش بیکار بودن آن افراد و شاغل بالفعل شان باشد،بلکه باید معیارملاک انتخاب آگاهی واهلیت وصلاحیت داشتن و واجد شرایط بودن آن اشخاص برای تصدی واشتغال در حین منصب هایی باشد.روی این اصل ممکن است اعضای دستگاه کسب اخبار حتی از میان کسانی که شغل هایی نیز دارند برگزیده شوند.مانند نمایندگان مجلس که نسبت به وضع موکلین خود آگاهی دارند،ائمه جمعه و جماعات وجماعت گویندگان و وعاظ اساتید،محصلین ،رانندگان،برخی ازکسبه،روسای قبایل و عشایر وامثال اینها...»

یعنی:استراتژی آنتن همدیگر شدن؛ که نظام ج.ا.ا اسلامی به نحو احسن از آن استفاده می کند.

متنهاایشان هنوز به ماهیت وزارت اطلاعاتی که معبر جواسیس شد، مطلع نبود و این کتاب برای مدینه فاضله  آرمانی (غیر رئال )نوشته شد.

بعدها با جا افتادن حاکمیت در موضوع استخبارات(با تاسیس واجا)به نحوی عمل کرد که سبب شد ایشان (آیت الله منتظری)در نامه ای خطاب به خمینی  بنویسد:«وزارت اطلاعات شما روی ساواک شاه را هم سفید کرده است».

منبع و جایگاه اصلی دولت سایه، وزارت اطلاعات (واجا)است.

آنها بخوبی از محتوای اینچنینی کتاب سو استفاده کردند.

منتها افرادی که به استخدام درآمدند و سالها لنگر انداختند و درحال کنگر خوردن هستند (که ماهیت آنها باآنچه در بازجویی از همسر سعید امامی وهمکاران خودشان دیدیم کاملا آشکار و علنی شد)نه متشرع و اهل حرام و حلال و آداب دین هستند و نه به پایبند به  اخلاقیات انسانی.واتفاقا شاکله اصلی دولت سایه که امور را هدایت می کنند همینهاهستند(بعدا خواهیم نوشت)

من در محلی که برای خودم اجاره کرده بودم در یکی از روزهای ماه رمضان درحالی که داشتم با امواج رادیو ور می رفتم یکهو صدای مکالمه دوشخص که داشتند تلفنی با هم صحبت می کردند را شنیدم و طبعا گوش دادم(بدون آنکه بدانم چه کسانی هستند)که در همان لحظه همسایه طبقه پائین آمد بالا و در  زد،و بدون مقدمه با مشت و لگد بجانم افتاد و گفت: چرا داری به تلفن های من گوش می دهی و بگوید:من مال وزارت اطلاعات هستم و تو را توی گونی می کنم و..و..و بعدبرود.

خب ایشان از کجا می دانست که من در حال گوش دادن به تلفن ایشان هستم. تازه من از کجا می دانستم که ایشان است. پس معلوم شد که دولت سایه (با استفاده شنود)به هر جا که نقل ومکان می کنم  آدمهای خودشان را هم به همان جا می آورند(دراین مورد مفصل بعدا خواهم نوشت).

ایشان مستاجری بود که همزمان با من آمد.با یک خانم میانسال که از سن خودش کمی بالاتر بودزندگی می کرد.به گمانم چیزی شبیه فریده خانوم هاوخاله خانوم وپری بلنده هایی که این ور و آنور توسط دولت سایه برای عیش  ونوشهای خصوصی راه اندازی می شود(که بعدا در موردش خواهم نوشت).

من همان زمان با توجه به شکایت رسمی که از مخابرات و وزارت اطلاعات در مورد شنود کرده بودم و نتیجه نگرفتم فقط به نوشتن چند نامه  به جاهای مختلف بسنده کردم که در مورد آن و نیز در مورد شنود و آنتن های انسانی بعدا مفصل،همراه بامصادیق خواهم نوشت

تابعد..

محمد شوری

نویسنده و روزنامه نگار

 24شهریور93

 

برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:

https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze

 

 دولت سایه ای که من می دانم(5)

سربازان گمنام امام زمان،لقب و عنوانی ست که خمینی به بازجویان و مامورین امنیتی و اطلاعاتی داد.

آیت الله منتظری،در کتاب جامع چند جلدی خود پیرامون چگونگی حکومت اسلامی تحت عنوان «دراسات فی ولایه الفقیه وفقه الدوله الاسلامیه»باعنوان فارسی:«مبانی فقهی حکومت اسلامی»ترجمه وتقریرابوالفضل شکوری، ج4 در فصل احکام استخبارات و کسب اخباردربیان اینکه مامورین امنیتی واطلاعاتی باید چه ویژگی هایی داشته باشند،می گوید:

«چنانکه بارها گفته ایم عمل مراقبت وتجسس یک عمل حساس وخطیرمی باشد.برای اینکه باحریم مردم وآزادی های مشروع آنان تماس مستقیم دارد.روی این اصل جایز نیست برای تصدی این شغل استخدام منصوب شودمگرکسی که خردمند، باهوش، ومورداعتماد و موثق،متعهدوملتزم به احکام وموازین شرع مقدس اسلام،عارف واشنا به حلال وحرام،نسبت به مردم خوش برخوردومهربان ونسبت به اسرارمردم امین وحافظ بوده وباشد.وازتحقیروکوچک بینی مردم بپرهیزد و در خواری آنان نکوشد.بویژه درباره افراد وشخصیتهای خوش سابقه وسرشناس با وقار،متانت وادب برخوردکند.ودرباره همه افرادواعضای جامعه و کسانیکه سر و کارشان باآن شخص می باشدخالی از حقدوکینه و حسد و رشک باشد». (ص382).

امااین سربازان گمنام چه کسانی هستند؟

(درقسمت های آینده بیشتردرموردآنهاخواهیم نوشت).

اماازمیان این همه سربازان گمنام(که درهمه جاهستند وبرخی هم مخلص) آنهایی سواربرکارندکه ماتعدادی ازایشان رادرفیلم بازجویی از همسرسعیدامامی و همکاران خودشان می بینیم.آنقدرمشئمزکننده است که آدمی درتنهایی و خلوت خودهم که آنراببیند،شرم می کند!...

خمینی درموردحفظ نظام ج.ا.ا،گفته است:

«حفظ نظام ازاوجب واجبات است،ولوبه ترک نماز،روزه،حج وواجبات دیگر».

یعنی همان«هدف وسیله راتوجیه می کند»که «ماکیاول»آن رابه زمامداران توصیه می کند!

منشااختلاف خمینی و آیت الله منتظری از همینجاست.ایشان می گوید:

«ماانقلاب کردیم تاارزشهای انسانی واسلامی برجامعه عملی شود،نه آنکه بخاطرنظام،همه ارزشهاپایمال».(بدین مضمون).

ششم مهرماه سال 1366،«سیدمهدی هاشمی»نماینده آیت الله منتظری در امورنهضتهای آزادی بخش واخوی دامادایشان،به حکم دادگاه ویژه روحانیت، اعدام شد.

فردای آن روزنگهبانهای زندان مراباچشم بند،به اطاقک بازجویم بردند.روی زمین برروی موکت نشستم.

بازجوبه من گفت:سیدمهدی اعدام شد.

گفتم:یک دستی می زنی!

گفت:نه این هم روزنامه اش!

گفتم:شایدساختگی باشد!

گفت:زنگ بزن منزل.

زنگ زدم و اعدام وی تائیدشد.بلافاصله گفتم حق او اعدام نبود.

وی گفت:ایشان مفسدفی الارض بود!

بازجویم را همیشه باچشم بند ملاقات می کردم.والبته گه گاها،اززیرآن یواشکی صورتش را (نه کامل)دیدمی زدم تادرخاطرم بماند.حالاوقتی روح الله حسینیان را می بینیم،یادبازجویم می افتم.چقدربه اوشباهت دارد!

روح الله حسینیان،ازطلاب مدرسه حقانی،که ازهمان سال نخست انقلاب درحوزه های امنیتی لنگرانداخته ودرحال کنگرخوردن تابه الان است.ازمهره دولت سایه.

من بارهادرجاهای مختلف اززبان افرادی خاص شنیدم:«کسانی که آمدن مک فارلین راافشاکردند،حکم شان اعدام بود».

اکنون وقتی می بینم پس از25سال ازهمه حقوق اجتماعی(شغل وغیره)محروم شده ومجوز به کتابهایم نمی دهند یااگرچاپ شد محترمانه توزیعش نمی کنند، می فهم که چراآنروزبازجومرانزدخودآورد واین خبرراداد...

من(والبته به کمک دوستان واخبارواطلاعات بدست آمده)قبل از دستگیری اما در 6آبان1365،اعلامیه ای نوشتم باعنوان:

«چراملاقات های فقیه عالیقدر لغوشد»

زیراعلامیه عنوان«گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران راداشت»

درآن جا نوشتم:«طبق اخباررسیده ازبعضی ازمسئولیت وچه یک سری مطبوعات اروپایی ملاقات دکترنجف آبادی!(محمدعلی هادی نجف آبادی،نماینده تهران)با«رابرت مک فارلین»مشاورامنیتی ریگان برسرحل مساله جنگ،یاملاقات مخفی و...»

اما آنچه محسن هاشمی به همراه حبیب الله حمیدی در کتاب:«ماجرای مک فارلین »می نویسد:«پس ازآزادی یکی از گروگان ها درابان 1365دربرخی دانشگاه هااعلامیه هایی ازسوی دفترتحکیم وحدت درمحکومیت برخی مراودها با آمریکامنتشر شد»!

و یا نقل سخنرانی هاشمی رفسنجانی هم در 13 آبان.

و یا عکس العمل برخی نمایندگان وابن الوقت ها(که در اصل درجهت مخالفت با میرحسین موسوی بود)به نفع خود برای استضیاح وزیر اطلاعیه دادندکه باسرکوب وانتقادشدیدخمینی مواجه شدند»

نمایندگانی که رد پای حزب زحمتکشان بقایی وآیت رادرمیان آنها می بینید!

همه این عکس العمل ها مال بعداز انتشار آن اعلامیه ای  بود که توسط ما افشاگری شد و هم چنین توزیع.اما دربازتابها ازآن هیچ یادی نمی شود وتمام قدقصد انکارآن را دارند...

تا بعد...

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

5مهر1393

 

برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:

https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze

 

 دولت سایه ای که من می دانم(6)

سربازان گمنام سیاهی لشگر دولت سایه هستند.

این سربازان همچون ارتش سلسله مراتب و درجاتی دارند!

از چاقوکشِ لات ونوچه و سمپات بگیر تا کارشناس وعضو فوق ارشد.
دولت سایه هم دولتی ست فرای دولت رسمی.که برای دولت رسمی(که گاه برخی شان هم عضو دولت سایه هستند)خط مشی تعیین می کند.

این خط و مشی به شکل وشیوه و شمایل در شرایط زمان متفاوت است.
گاهی امری ودستوری ست؛که بواسطه رهبری آنرا اعمال می کنند. و گاهی هم غیر مستقیم؛که به سمت دلخواه آنرا به قصد مقصود خود نزدیک می سازند.

در دولت سایه ایتطور نیست که همه افراد با یک عقیده و از یک نوع فکر و اخلاق یکسان برخوردار باشند.در آن افراد شرور و جانی و آدم کش هم هست.و یا کسانی که به هیچ امور وقیود دینی، اخلاقی و شرعی پایبند نیستند. واتفاقا از این آدم ها زیاد استفاده می کنند. چون دراختیار گرفتن آنها برای هدف خودشان، آسانتر است!

هم چنین در بین آنها افرادی باعقاید اصلاح طلبانه و خیلی دمکرات هم هست...

بنابراین جای تعجب نیست که مثلا فردی از سمپاتی سازمان مجاهدین خلق در دوره نوجوانی که در زندان تواب شد بعد بشود جزو انصارحزب الله وآنگاه در جرگه روزنامه نگاران هم درآید و سپس فیلم ساز!؟

دربین آنها می شود«سالومه»«من وتو»هم باشدوالخ...

حسن روحانی در مصاحبه ای گفت: هیچ روزنامه نگاری بدلیل نوشتن مطلب در زندانها نیست.

وبعد یکهوموجی از مخالفت ها بلند شد.وازآنجا که رسانه ها کانالیزه عده ای خاص است (و اتفاقا دولت سایه در آن تسلط و حاکمیت دارد وبعداخواهیم نوشت)همیشه عده ای خاص هم سخنگوی منتقدین و مخالفین می شوند در حالیکه همانها خودشان در برخورد با برخی دیگر (وازجمله من)علاوه برکتمان حقایق،حاضر نیستند هیچ حرفی بزنند.
اگر از این منظر نگاه کنیم که روزنامه نگارانی که در زندان هستند بدلیل مخالفت سیاسی ویا وارد شدن در بازی های سیاسی و دسته بندی های ساسی،وارد زندان شده اند می شود سخن حسن روحانی (رئیس جمهوری) را(برای برخی شان)تائید کرد.(البته اگر)؛که آنهم باز خودآن هم محل اشکال وانتقاد است.

اما در مورد خودم که پس از تعطیلی روزنامه سلام بلافاصله در منزل (17تیر78) بازداشت شدم:دراکثر این دوماه بازداشت و 50 روز انفرادی در مورد تمامی مطالبی که در مطبوعات نوشتم تو سط بازجو مورد سین جین قرار گرفتم.یک تفتیش عقاید کاملا آشکار.

وقتی به قید ضمانت از بازداشت در زندان توحید آزاد شدم.از رجبعلی مزروعی (رئیس انجمن صنفی روزنامه نگاران)پرسیدم چرا در مورد من عکس العمل نشان ندادید؟

ایشان گفت:جرم شما که مطبوعاتی نبود!(هیچ فرقی باسخن اخیرحسن روحانی نداشت).

حال ایشان از کجا می دانست که جرم من مطبوعاتی نبود،بماند!؟

حال ایشان به عنوان سخنگویی که همواره قرار است بی بی سی و رادیو فردا فقط از ایشان و مانندآن مصاحبه بگیرد(بدلیل حضور همکاران سابق خودش درآنجا)می آید در رد سخنان حسن روحانی حرف می زند!!

ویا از آقای شمس الواعظین خواندم که ما درمورد هیچ شخصی به اسم(انجمن صنفی روزنامه نگاران)عکس العمل نشان نداده.درحالیکه اینطورنیست...(من بعدا در جای خود مستند خواهم نوشت).

وقتی پس از 4سال که با قید وثیقه آزاد بودم،محاکمه شدم در حکم محکومیت یکساله من آمده بود:

«نوشتن مطالب متعدد در مطبوعات علیه امنیت ملی کشور».
پس از آزادی تا سال 86 و کار در چند روزنامه – که قرار بود تعطیل شود(من در مورد سلام ودیگر روزنامه ها در جای خود خواهم نوشت) از آن سال تا الان خیلی محترمانه با زدن خودشان به کوچه علی چپ مرا بیکار کرده اند(به اشاره دولت سایه) ومطبوعات و نشریات را هر دو جناح انحصار خودو افرادخاص خودشان کرده اند تا جایی که یک فرد سردبیر چند نشریه است!

و از آن زمان تا الان از همه حقوق اجتماعی محرومم؛مثل قطع شدن بیمه و...

ادامه دارد...

محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)

21مهر93

 

برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:

https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze

مقالات اندر احوالات من

 

 دولت سایه ای که من می دانم(7)

دولت سایه چگونه وکجا شکل می گیرد؟

بدیهی ست دولت سایه بیشتر در ساختار متمرکزکه قدرت سیاسی در اختیار یک نهاد ویا یک فرد است متولد می شود.

و به مرور بر اساس اهداف مشترک و نیازهای بعدی یکدست شده و درهمان فاصله هم ریزش هایی خواهد داشت.برخی قربانی خواهند شد(مثل سعید امامی)وبرخی هم پرت!

پرت شدن هم دو وجه دارد؛یکی دور انداختن وآنرا از دایره بازی بیرون کردن است و دیگری بازی دادن و سرکار گذاشتن.

به دلایلی که حین زمان پیش می آید فرد مورد نظر یا از لحاظ اطلاعاتی سوخته است ودیگر خاصیتی ندارد و یا احتمال اینکه وی راه دیگری درپیش گیرد و باصطلاح تو زرد درآید،که ممکن است بشکل فیزیکی هم حذف شود.

همیشه هسته مرکزی دولت سایه از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بوجود می آید.زیرا این افراد علاوه بر اینکه هیچ جا پاسخگوی رفتارشان نیستند،بلکه با اطلاعاتی که از شیوه های مختلف-مثل شنود-بدست می آورند می توانند با این ابزار هدایت امور رادراختیاربگیرند.

وقتی قدرت در ید شخص یا گروه خاص باشد،افرادی که گرد آن هستند،با بدست آوردن لِم و رگ خواب با سوار شدن بر آن،اوضاع را به میل خود رقم می زنند وبه تناسب اتفاقات و اطلاعات، برنامه ریزی کرده و به اجرا می گذارند!

دولت سایه برای فرد یا گروه خاصی غش نمی کند.یعنی مثلا حتی بخاطر شخص رهبری، و ولایت فقیه از اهداف خود دست برنمی دارند.آنگاه که پای ماندن و بودن و حفظ قدرت باشد از همسر ونزدیکان وهمکاران خودشان هم نمی گذرند.

بازجویی از همسر سعید امامی و همکاران اطلاعاتی در مورد واقعه قتل های زنجیره ای یک مثال ساده آن است که همگان آن را در فیلم منتشر شده، بوضوح مشاهده کرده اند!

بنابراین  در راستای استراتژی واحد خودشان(حفظ قدرت)تاکتیک های متفاوت و گاه متناقضی هم بکار می برند.حتی با تغییر یک نظام سیاسی و به هنگام انتقال قدرت باز آنها را مشاهده می کنید!

اینکه ساختار تشکیلاتی وزارت اطلاعات ج.ا.ا.(واجا)بوسیله کارمندانی از ساواک ویا آنطور که نقل شده درسهای ارتشبد فرودوست بوجود آمد،تقل قول متواتر سیاسی بعداز انقلاب است.در زمانی که اکثر روحانیت حاکم بر قدرت جز علم فقه  چیزی نمی دانست ویکهو بر مسند قدرت نشست وکشورهم جایگاه جواسیس شده بود(آنطور که سعید حجاریان گفته است)طبعا این وزارت هم نمی توانست بر آمده از این پروسه نباشد.سعید امامی فقط یک محصول آن است.

 وقتی واقعه قتل های زنجیری عریان شد،آن ابهت و اقتدار این وزارت هم فرو ریخت و همچنان مثل یک لکه حیض بردامانش باقی ماند، تا جایی که با هیچ غسل تعمیدی هم پاک نمی شود.لذا برای برون رفت از آن،می بایست حواس و اذهان را به سمت یا سمت های دیگر سوق داد.یکی از اینها، اطلاعات موازی و ورود دوباره سپاه به عرصه فعالیتهای  اطلاعاتی ست.

واحد اطلاعات سپاه حداقل تا سال63 بزرگترین نهاد امنیتی و اطلاعاتی بود که با قضیه قتل های زنجیره ای وبی اعتبار شدن واجا به اصل خود  بازگشت.در هر حال هر تعداد که اطلاعات موازی هم که داشته باشیم، آبشخور آنها در اختیار عده ای انگشت شمار است.

5آبان سال 1365 به فرمان خمینی دستگیر وزندانی شدم.

خمینی در نامه ای به محمدی ری شهری(اولین وزیر واجا)در پی انتشار اعلامیه ای وافشای ورود مک فارلین مشاور ریگان رئیس جمهوری وقت آمریکا،فرمان دستگیری راداد.

او(خمینی)هم چنین در ابتدای نامه خودش به وزیر حکم محکومیت را به صراحت اعلام می کند و ما را « ضد انقلاب و منحرف»می خواندوبعد در پایان هم می خواهد به عدالت و انصاف رسید گی شود.(خاطرات سیاسی ری شهری،چاپ سوم،موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی،1369).

اولین وزیر اطلاعات ج.ا.ا.،خود منصوب کسانی ست که اولین چارت تشکیلاتی رابرای این نهاد نوشتند!

ری شهری علاوه بر آنکه سابقه ای ویژه در مبارزات سیاسی علیه سلطنت پهلوی ندارد،چیزی جز علم فقه و احکام شرع نمی داند.وتا قبل از انقلاب فقط بین حوزه و منزل  در رفت وآمد بوده وسرگرم دختر 9 ساله آیت الله مشکینی که اورا به عقد خود درآورده بود،است!

او از جمله قضات  ج.ا.ا.  ست که در سالهای نخست برخی از  قاضی  های  دادگاهش سن 19،20سال راداشته واحکام شاذ(واعدام)را صارد می کرده است.

بدیهی ست وقتی وی اولین وزیر واجا شد هیچ دانشی از آن نمی دانست،این افراد دیگر بودند که به اومشق شب می دادند.وبقول آیت الله منتظری «وزیری که ماشین امضاست».!

خب در آن دوره مدیران اطلاعاتی امنیتی از همه رقم بود،از جمله برخی که بعد از پایان وزارت اولین وزیر زیر چتر ایشان جمعیت دفاع از ازرشها را تاسیس کردند، به امید اینکه ریاست جمهوری از آن وی خواهد شد واینها هم باز دور وبر وی وهکذا الخ...اما نمی دانستند که  ایشان حتی دروطن مالوف(قم) رای اش از همه کمتر می شود!حال این افراد  البته چزو اصلاح طلبان  شده وتقشه اصلاحات برای ملت ترسیم می کنند!

در مورد کتاب خاطرات سیاسی اولین وزیر واجا و اتفاقاتی که برایم بعد از 5آبان 1365 افتاد ومصادیق دولت سایه به مرور خواهم نوشت.

تا بعد...

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

4آبان 1393

 

 

برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:

https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze

مقالات اندر احوالات من

 دولت سایه ای که من می دانم(8)

زنگ تلفن منزل به صدا درآمد!

الو،بفرمائید.

آقای شوری؟

بله، خودم هستم.امرتون؟

من سرهنگ«معنوی» از اداره آگاهی تهران هستم،شما بدلیل مزاحمت تلفنی باید بیائید این اداره؟!!

خب،اولش موضوع رو به شوخی گرفتم.گفتم شاید یکی داردشوخی می کند! اما بعد با پیله کردن و تکرار تلفن که من فلانی ام و این هم شماره ام،رفتم.

من و مزاحمت تلفنی؟!!

خب مزاحمت تلفنی یعنی اینکه منِ نویسنده و روزنامه نگار از تلفن منزلم مثلا مزاحم خانمی شده ام!!؟

حسب قانون احضار فرد مزاحم شرایطی دارد و باید طی شود،که اینها انجام ندادند.

بهرحال رفتم.

اونجا(توی اداره آگاهی شاپور)یک نفر دیگر هم بود؛خودش را «جواهری»نماینده وزارت اطلاعات یا همون واجا،یا واطا و یابقول برخی«ساواخ»- که به قول آیت الله منتظری روی ساواک شاه رو هم سفید کرده است-معرفی کرد.

جوانکی بود که تازه داشت راه و رسم سرباز گمنام شدن را تعلیم می دید!اما اون سرهنگه،یه آدم میانسال و جافتاده ای بود!

همون سرهنگه یک پرینتی از تلفن هایی که از منزلم رد و بدل شده بود را نشانم داد و بعد با اشاره به یک تلفن که از آلمان می شد،گفت ایشون جزو منافقین است و سپس حُکم صادر کرد که شما مزاحم نظام ج.ا.ا. شده اید!

اینجا بود که معنای جدید مزاحمت تلفنی رو هم فهمیدم!

اون فردی که با هم تماس داشتیم شخصی بود بنام دکتر«کاظمی»؛که قبل از تعطیلی  روزنامه سلام توسط مدیر مسئول روزنامه(موسوی خوئینی ها)برای انجام کاری صرفامطبوعاتی(آنهم بادریافت حق الزحمه ای  جداگانه)معرفی شده  بود!

احتمالا(بعدهافهمیدم)«مجتبی کاظمی»یا«مصطفی کاظمی»(همان موسوی)از اعضای واجا و نیروهای قتل های زنجیره ای؟که در شماره های بعد که از روزنامه سلام خواهم نوشت،در مورد ایشان هم خواهم گفت!

اینجابودکه آقایون که باشنود و داشتن اطلاعات شنودی خیلی خودشون رو زرنگ فرض کرده بودندومارا با همه محرومیتهای مادی و کاری هالو،رسما اعتراف کردن که تلفن هایم شنود می شود.

از همه تاسف بارتر اینکه باهمان اطلاعات شنود،بیایند مثلا به شما(ازهرصنفی و طبقه ای،مثل روشنفکر وآخوند،جاهل و قاصر(قیمت هافرق دارد)بگویند وقتی در مقابل فلانی قرار گرفتی و روبرو و هم کلام شدی اینگونه حرف بزن  و از این کلمات  استفاده کن و یا این اداها رو از خودت نشون بده!؟!

وچقدر ضعیف و بدبخت(اونهم دانای عاقل و باسوادش)که ندانسته،عمله یا ستون پنجم ویا مزدور(آنهم بی جیره و مواجبش)بشود!؟!

منزل راکه عوض کردم،بازقضیه شنودبه نحوی علنی شد،درقسمت شماره 4 شرح کوتاهی از آنرا داده ام.

حتی بعدازاین منزل هم(یک جای استیجاری دیگر)باز این شنود را علنی کردند. تلفن منزل را قطع کردند.علت را که پرسیدم،گفتند حکم قاضی ست وبرای رفع آن بایدبروی اداره اماکن در خ. مطهری!

خودم که نرفتم،آشنایی رفت.لیستی از پرینتهای تلفن منزل را نشانش دادند و گفتند شما با ماهواره و با آقای«علیرضا نوری زاده» تماس گرفته اید.

یادم آمد که از طریق فاکس منزل، یک برگ فاکس برای ایشان ارسال کرده بودم!

من طبق اصل   قانون اساسی از آنهاشکایت کردم.برخلاف شکایت قبلی ام از اداره راهنمایی و رانندگی که اصلا بررسی نشد،(که در این مورد هم خواهم نوشت)آنرازود بررسی کرده،ولی مختومه وبی جهت دانستند!

با این حال بعدا به کمیسیون اصل90مجلس هم رفتم.-که اون موقع رئیسش آقای انصاری بود-کتباوشفاها وحضورا.

اما آقای انصاری درجلوی من به همه چیزرسیدگی کرد،جز شکایت من؟

همونجا بود که خواهر«عزت ابراهیم نژاد»ازکشته شدگان واقعه18تیر رو هم دیدم که آمده بود به خونخواهی برادرش.ایشان راهم معطل وباصطلاح با وقت کشی سرکارگذاشتند!

شنود و استراق سمع طبق قانون اساسی،ممنوع است مگر به حکم قانون.

قانون نویس کیست؟نمایندگان رهبری درقوه قضائیه و مجربه ومقننه طبق اصل نظارت استصوابی.

از توش چه کسانی بیرون میاد؟همونهایی که شما آنرادرفیلم بازجویی از همسر سعید امامی و همکاران خودشان دیده اید!

«ابراهیم حاتمی کیا» فیلم«به رنگ ارغوان» – که براساس یک اتفاق واقعی ست- می سازد.درآن فیلم یک سرباز گمنام صبح تاشام خانه یک دختر دانشجو را سمعی و بصری دید می زند و شنود می کند.

حالا در فیلم های ایرانی مجبورند با حجاب توی رختخواب هم بروند! ولی درواقع اون سرباز گمنام کارش این بوده که صبح تاشام بدن بدون حجاب و یا عریان آن دختر دانشجو -بدلیل اینکه پدر وی یکی از معاندین ج.ا.ا.ست وقراراست مخفیانه به ایران بیاید-رادید بزند! و بعد عاشقش هم شود! و چقدر هم در فیلم خودش را آدم متعبِّد و مقیَّد و مومن نشان می دهد!!

کاراترین و کاربردترین وسیله کار دولت سایه شنود سمعی وبصری ست که بواسطه اطلاعات بدست آمده اهداف و نقشه ها و برنامه های خودشان را اجرایی می کنند.

سربازان گمنامی هستند که صبح تاشام کارشان شنود و استراق سمع است و روزی و نانشان از این راه است.

همیشه پیچیده ترین وسایل ارتباطاتی و سمعی وبصری اولش دراختیار نهادهای امنیتی ست.زودتر از هرکس ونهادی که می تواندسالها بعدآنرابدست آوردوعادی می شود،بدست می آورند.

الان اینوع تکنولوژی هاضریب بالایی رادارند.به نحوی که می شودومی توانند حتی  حیوانات گمنامی راهم به استخدام خوددرآورند!

در واقع ما حیوانات گمنام هم داریم!

دامپزشکان امنیتی که با عمل جرایی روی بدن حیواناتی اهلی و آزاد در سطح شهر هستند-مثل گربه ها،کلاغ ها واین قمری ها که هی کوکو می کنند!-پیچیده ترین وسایل استراق سمع رادر بدنشان جاسازی می کنند وآنها را در سطح شهر  رها می کنند وتوسط آنتن های سطح شهر ومراکز متعدد شنودی که در سطح شهر دارند صداهای شنیده شده را شنود می کنند!

آیت الله منتظری در کتاب«مبانی فقهی حکومت اسلامی»،ج4فصل هشتم، احکام استخبارات وکسب خبردرص 385درموردانحراف مامورین اطلاعاتی و امنیتی(مثل سعید امامی  وهمکیشان وهمکارانش)می نویسد:

«اگر روزی فرض شود که کجروی و انحرافی از برنامه ها و اهداف اصلی و مشروع آن صورت گرفته،این بسیار خطرناک خواهد بود،هرچندکه این انحراف باندازه یک ذره باشد.چون همین انحراف کوچک بتدریج وبه مرور زمان برای نظام و مردم هردو تبدیل به یک خطر و فاجعه بزرگ می گردد.چنانچه نمونه های آن را درمورد بسیاری ازدولتهاورژیمهادیده ایم.

مثال گسترش فزاینده ی غیر قابل کنترل این قبیل انحرافات احتمالی که اگر مورد توجه قرارنگیرد،مثال زاویه است.وقوع یک جدایی.انفراج کوچک درراس زاویه موجب این می شودکه دو خط مربوط به زاویه فاصله شان هر چه بیشتر گردد.آن دوخط به مقیاسی که ازراس زاویه یعنی نقطه انفراج و انحراف فاصله می گیریند از همدیگر دورتر می شوندواین مساله بسیار شایان دقت است».

 

محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

25آبان،سال 1393

 

 برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:

https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze

مقالات اندر احوالات من

 دولت سایه ای که من می دانم(9)

آیت الله منتظری درکتاب«مبانی فقهی حکومت اسلامی»ج(4)ص(383)       می نویسد:

«آنچه که به مامورین اطلاعات جایزوبلکه واجب است که درآن زمینه تحقیق و تجسس کنند،عبارتست از شناسایی و کشف دشمنان نظام اسلامی که بر ضد اسلام و مصالح عمومی فعالیت مخفی می کنند...».

«محمدی ری شهری»وزیراسبق«واجا»درکتاب خاطرات سیاسی خود(چاپ سوم)انتشارات«موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی»درص(26)         می نویسد:

«بعدازتاسیس وزارت اطلاعات درسال 1363واحدهای مختلفی که به عناوین گوناگون مشغول فعالیت های اطلاعاتی وتلاش برای حفظ امنیت کشوربودندموظف به انتقال تجارب ومدارک خودبه وزارت اطلاعات شدند.یکی از این مراکزواحداطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودکه اطلاعات مهم وباارزشی از جمله درباره«مهدی هاشمی»داشت.واحداطلاعات سپاه مستقیما ازسوی حضرت امام مامور مراقبت از مهدی هاشمی شده بود».

آنطور که ایشان در این کتاب از رئیس وقت واحد اطلاعات سپاه وبه نقل از خمینی می نویسد،بدون هیچ محکمه وبراساس پیش فرض هایی که مخالفان آیت الله منتظری به خمینی می دادندوذهن ایشان را به سمت دلخواه خود هدایت می کردند(وازجمله آنها،سید احمد خمینی)،باید قلع و قمع می شدیم!

ایشان در همان کتاب،ص(28)از خمینی نقل می کند که خطاب به رئیس وقت واحد اطلاعات سپاه می گوید:

«در مورد فعالیت اینها(مهدی هاشمی و جریان او)کنترل داشته باشید.وآنهارا زیر نظرداشته باشید.این ها باید قلع وقمع شوند».

واین بود که من قبل ازدستگیری وبازداشت وزندانی شدن در سال 1365،مواجه می شدم با سرقت از وسیله نقلیه ام،وجابجایی آن در مکانی که پارک می کردم و نصب شنود وکنترل،حتی درمنزل.

گویی دشمن قهار وپیچیده وسرسختی گیرآورده بودند که همین شگردها (سرقت،شنودوکنترل)را همین تاالان ادامه داده ومی دهند!

وقتی نخواهی «عمله»،«پیاده نظام»و«سربازگمنام»آنهاشوی،–بدون آنکه مجبورشوند مسئولیت اعمال شنیع خود رامثل عریان شدن جنایت قتل های زنجیره ای بپذیرند-بایدلِه شوی وبه هر نحو ممکن از همه حقوق ابتدایی یک شهروند معمولی هم محروم،تاهمراه با سیاست وقت کشی طرف مضمحل و از حیّز انتفاع بیفتد!

من وقتی دراسفندسال1366برای مداوی پزشکی اززندان واز آقای محسنی    اژه ای(بازپرس وقت آنزمان،ومعاون  اول رئیس قوه قضائیه این زمان)مرخصی گرفتم که بعداز مداوا باصطلاح مورد عفو قرارگرفته وآزاد شدم،برای امرار معاش دو مرحله به شغل «مسافرکشی»روی آوردم.

یک مرحله قبل از تاسیس روزنام سلام ومرحله دیگر بعداز تعطیلی روزنامه سلام.

مرحله اول طولانی تر ومفصل بود که شرح آنرابه وقت دیگر موکول وجای دیگر وکتابی مستقل(بنام دوران مسافرکشی)وعده می دهم.امادر مرحله دوم که من پس از تعطیلی روزنامه سلام باز دوباره به زندان رفتم و بیکاری سراغم آمد،مسافرکشی کردم.ودر این مرحله همچنان هجمه های مکرر سربازان گمنام دولت سایه بر زندگی ام (تا همین الان)ادامه پیداکرد...

ازجمله دستکاری در سیستم ترمز؛که بارهااتفاق افتاد وبا هوشیاری به موقع خودم مانع بروز تصادف ویاحادثه می شد.

یاسرقت های متناوب از وسیله نقلیه،که آشکارامعلوم بود از ناحیه ای ویژه، سارق پشتیبانی می شده است.

مثلا در کوچه ای ماشین رو (که منزل آنجا بود)ورفت وآمد تانیمه های شب هم ادامه داشت و درصدمتری کوچه  هم (روبرو و بَرخیابان)دکِّه کلانتری قرارداشت، جناب دزدبتواندبیایدازکاپوتی که آنرا با زنجیرقفل کرده ای،دلکوی وسیله نقلیه ات را بدزدد،شاهکاراست والله!!

این امر میسور نبود مگرآنکه شاه دزدوشاه کلیدازجناب دزد حمایت می کرد!

یا جریمه های متعددو حمل با جرثقیل به پارکنیگ با حضور خلق الساعه سرباز گمنام اداره راهنمایی ورانندگی؛گویی که انتظارآمدنم رامی کشید...

وازجمله برخوردی که دوتن از همین سربازان این اداره(والبته هدایت شده و استخدام شده دولت سایه)درهنگام عبور از طرح ترافیک بامن داشتند ومنجر به ضرب وجرح وشکایت من از آن دو شد.

من طبق اعلان رسمی «انجمن صنفی روزنامه نگاران»در بولتن داخلی شماره(36،آذرودی1381)خود مبنی بر اجازه ورود با کارت انجمن به محدوده طرح ترافیک،همیشه درحال تردد بودم وهیچ ایراد و اشکالی هم نمی گرفتند و حتی جریمه همه نمی شدم.اما این بار وباحتمال زیاد(وقتی قرائن بعدی راکنار هم بگذارید)با یک نقشه از پیش فرض شده مواجه شدم. وآن پیوست کردن کارت انجمن صنفی روزنامه نگاران به برگ جریمه بجای گواهینامه وضرب و جرح اینجانب توسط این دوسرباز.که وقتی برای رسیدگی به کلانتری محل رفتیم بجای آنکه به شکایت من رسیدگی کنند،آنهاشاکی شدن که کلاه ما به خیابان پرت شده وشما به کلاه نظام توهین کرده ای!!(دقیقا عین این جمله را بکار بردند وکلا بجای رسیدگی به شکایت من موضوع رسیدگی به شکایت آنهاشد)!

همان موقع قبل از ورود به کلانتری برای رسیدگی به شکایت،وسیله نقلیه ازهمان کلانتری آمد ویک فردی که لباس شخصی هم داشت از آن بیرون آمد و بعداز چند کلمه صحبت کوتاه با من،به من گفت:«گردن کلفتی می کنی»؟که گفتم:«گردن ما کلفت نیست تازه ازموهم باریکتراست»!

همانجا متوجه شدم سناریویی ترتیب دا ه اند...

تاآخرین وقت اداری با وضعی شنیع همراه بادست بند زدن دست اینجانب  به دست اراذل واوباشی که درکلانتری بودند وآوردن ما در منظر عمومی وحمل باوسیله نقلیه عمومی برای رفتن به دادگاه از جمله این سناریو بود.

سناریویی که مشابه وقیح تر وشنیع تر آن بازهم در سالهای بعد در موضوعی دیگر تکرار شد و حتی منجر به یک شب بازادشت در کلانتری بازار...

آخر الامر در دادگاه کذایی،با اخذ یک دستخط کتبی همراه با گرفتن آدرس محل کارمبنی بر آمدن به دادگاه!(آنزمان در روزنامه الکترونیکی مرکزپژوهش های مجلس -که کارم مصاحبه تلفنی بانمایندگان  وغیر نمایندگان در مورد مصوبات مجلس بود-کار می کردم)،آزاد شدم.

اما این ماجرا با فرستادن بارها وبارها احکام جلب(نمونه ای از آن پیوست است) به محل کاری که دیگر محل کارم نبود ومن بی خبر بودم،اینگونه مرا در ناامنی رفت وآمد قرارداده بودند.

نکته باریک تر ازموی این اتفاق برخورد خنثی وبی اثر وبی خاصیت «انجن صنفی رورنامه نگاران» با این حادثه بود.اینجاکه می بایست  دقیقااز حقوق صنفی من حمایت می کرد وسیاسی هم نبود،باارسال نامه ای که حتی منجربه بدتر شدن شد،کارراسختر کرد.

انجمن صنفی روزنامه نگاران دراین سالهابه اشاره دولت سایه(درباره انجمن  خواهم نوشت)برای اینجانب هیچ اقدامی نکرد؛حتی وقتی که پس از تعطیلی روزنامه سلام دستگیر وزندانی شدم.

اینجاهم دبیر وقت انجمن(حسین باستانی)کارشناس فعلی بی.بی.سی و از نظرمن کارشناس «دولت سایه با ارسال نامه ای به اداره راهنمایی موضوع را پیچیده تر کرد.وبگمانم صددرصدبا غرض وعمدهدف دار انجام شد؛که بازهم دولت سایه ازاین بازی نتیجه دلخواهش را نگرفت...

همچنین از  همه این بازی های دولت سایه-که ملموس تر و محسوس تر بود-فرستادن برگ جریمه توسط عکس گرفتن از دوربین های چهارراه به منزل توسط پست بود!

این تکنولوژی که  آن موقع اصلا راه نیفتاده بود(حدودا14سال پیش)چگونه بود که برای من اجرایی اش کرده بودند!؟!

الان رانمی دانم(چون وسیله ندارم)اجرایی هست یانه؟!!

من رسما ازاداره راهنمایی (باپیوست کردن مستندات)شکایت کردم وادعای خسارت؛و لی هرگز این شکایت رسیدگی نشد..

درحقیقت مسافرکشی ما این شده بود که یک ریال که درمی آوردیم 10 تومان به ما ضرر وخسران وارد می کردند!(به کمک دزدهای گمنام !!)والخ...

مبرهن و معلوم است همه این اتفاقات-که فقط بخشی از آنرااینجا بازگوکرده ام-سرخود وهمینطوری وطبیعی  رخ نمی داده است.قلع وقمع باید همچنان ادامه داشته باشد...

آیت الله منتظری در همان کتاب،نکات مستدل متعدد در باره کیفیت و چگونگی واحد اطلاعاتی نظام مکتوب کرده اند،از جمله نوشته اند:

«هدف موسسات امنیتی وموجوددرکشورهای جهان برمحور حفظ و حراست حکام بویژه شخص اول ورئیس کشور خلاصه می شود،وفقط برای تحکیم سلطه و قدرت آنان کوشش می کند و به چیزی جز این،مانند موازین اخلاقی وشرعی اعتنایی ندارند.دستگاه امنیت و استخبارات حکومت اسلامی باید در همه مسائل مقیّد و متعهد به ملاکها ومعیارهای اخلاقی و شرعی باشد.چون همانگونه که پیشتر گفته شدهدف ازتاسیس آن جز حفظ اسلام،کیان مسلمین و نگهداری نظام عدل و انصاف چیز دیگرب نیست»(ص400،ج4).

اماوقتی«واجا»این کتاب رادردانشکده اش تدریس می کرد،فقط «لااله»آنرا خواند ودیدو«الاالله»آنرانخواست ببیندوبخواند.اینطورشد که از این وزاتخانه امثال«سعید امامی»هاوبازجویی هایی بیرون آمدکه شماشخصیت«متعبّد»،«مؤمن»و «مقدَّس»و«مقیَّد»به قیودوآداب شرعی واخلاقی شان  را در فیلم بازجویی از همسر«سعید امامی»می بینید...فاعتبروایااولیالابصار.

تاشماره بعد...

محمد شوری (نویسنده وروزنامه نگار)

20آذر1393

 

 برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:

https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze

مقالات اندر احوالات من

 

 دولت سایه ای که من می دانم(10)

«رسانه»و«شنود»دو منبع اطلاع رسانی و بدست آوردن اطلاعات است که دولت سایه بشدت به آن وابسته است؛بدون آن آسیب می بیند و نابودی ش حتمی ست!

#دولت سایه،همانطورکه پیشترگفته شده،از دل نهادهای امنیتی و اطلاعاتی –بدلیل برخورداری از امکانات وسیع مُدرن#استراق سمع و دسترسی به اطلاعات فوق سری-در جوامع غیردمکراتیک و در نبود رسانه آزاد و مستقل پا به عرصه وجود می گذارد.

اینجااضافه می کنیم،دولت سایه نیز مانندهر دولت قانونی منتخب پارلمان،می تواند ائتلافی،حزبی وسفارشی باشد.لذا به همین دلیل،در طول زمان با واقع شدن رویدادهایی،می تواند ریزش داشته باشد و حتی ممکن است فرد و افرادش ترور فیزیکی و یا معدوم شوند؛تا اصل و بنیان آنها-که مثل یک نهاد مافیایی و فراماسونری کار می کند-آشکار وعریان نشود!

می توان بطور مثال ازمعدوم شدن #سعید امامی-مدیرامنیتی سابق وزارت اطلاعات-بدلیل داشتن اطلاعات زیاد-و ترور#سعیدحجاریان-از بنیانگذاران#واجا، و ازاساتید دانشکده آن- بدلیل عدم همراهی وپیش گرفتن راهی جداگانه و یا انشقاق در دولت سایه ائتلافی،نامبرد!

هم چنین این احتمال هم هست که دو دولت سایه موازی هم در کنار دولت رسمی (بدلیل داشتن امکانات رانتی)در شیوه های مختلف بتواند اعمال قدرت کند واثر گذار باشد.

اگر نهادهای امنیتی سال نخست انقلاب را متاثر از نیروی دو گروه عمده حزب موتلفه و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بدانیم،همان نیروی های باصطلاح چپ(که برخیشان الآن برچسپ اصلاح طلب دارند)وراست(بابرچسپ اصولگرا) انشقاق حاصل از جنگ قدرت بعدی آنها در تاسیس دولت سایه ازجانب آنها(بواسطه حضوردائمی آنهادرنهادهای قدرت)متحمل است!

درباره#شنود،واستراق سمع(درشماره های پیشین)حرفی هایی نوشته شد؛ودرادامه سلسله مطالب،چنانچه لازم باشد،دوباره استناد خواهدشد؛و مصادیقی مستند ارائه می شود!

#رسانه،اعم از رسانه های داخلی ونهادهای مدنی مرتبط باآن مثل #انجمن صنفی روزنامه نگاران،وخارجی،اعم ازسایت های وطنی بیرون از ایران و بنگاه های خبر پراکنی مثل:بی.بی.سی،صدای آمریکا و رادیو فردا،حوزه نفوذ دولت سایه(باهرترکیبی)است!وچنانچه نفوذ عوامل موسادوسیا رادرنهادهای حکومتی و اطلاعاتی را محرز بدانیم،می شودگفت به نوعی هدایت اموردراختیار آنهاست!

در مورد نفوذی ها،به یادداشت«مدیریت نفوذی»از اینجانب دراین لینک مراجعه شود:

 https://www.tribunezamaneh.com/archives/52369

همچنین به  یادداشت:«تغییرکاربری درحکومت/25/تیر/91»دراین لینک:

http://assize.blogspot.nl/2012/08/blog-post.html 

وبه  این یادداشت:«کانالیزه شدن کاریزماتیک های آنالیرشده/18آذر1390»در این لینک:

http://assize.blogspot.co.uk/2011/12/blog-post_8527.html

ودر مورد وزارت اطلاعات به این لینک:

http://assize.blogspot.co.uk/2011/08/blog-post_29.html

 ودر مورد شنود به این لینک

http://assize.blogspot.co.uk/2011/08/blog-post.html

 می توانید مر اجعه کنید!

دراین قسمت صرفا به رسانه در خارج از ایران می پردازیم و درشماره های بعد به رسانه های داخل و بطور مستقل به #روزنامه سلام و #انجمن صنفی روزنامه نگاران خواهیم پرداخت!

بی شک نیروی اجرایی دولت سایه مثل تفکر حسین شریتعمداری آشکار نمی شود-نمی گوئیم نفوذ ندارد-می تواند مثل حسین باستانی-روزنامه نویس «اصلاح طلب»ودبیرسابق «انجمن صنفی روزنامه نگاران»به عنوان یک کارشناس و کارمند رسمی سازمان تلویزیون فارسی#بی.بی.سی.حضورداشته داشته باشد!

و از طرفی نباید انتظارداشت این نیروها(نه همه شان،بستگی به تربیت،ظرفیت و آنالیزی که از قبل ازسوی نهادهای   امنیتی شده اند دارد)مقیّد به اخلاق و آداب شرع و دین –که رسما وظاهرا از ناحیه حکومت تبلیغ می شود-باشند.

#آیت الله منتظری در کتاب«مبانی فقهی حکومت اسلامی»در بخش«احکام استخبارات و کسب اخبار»،ج4ص386 می نویسد:

«براین اساس،این سوال پیش می آیدکه آیاجایزاست برای بهتر به انجام  رساندن ماموریت های تجسسی و اطلاعاتی اساسا به دروغ ویا سایرکارهای حرام مانند شرب خمر،خوردن گوشت خوک،ترک نمازو روزه ودست دان ومصافحه با زنان اجنبی و روابط نامشروع جنسی مرتکب گردیدویانه؟واین همان چیزی است که دردنیای امروز به عنوان«هدف وسیله را توجیه می کند»معروف است. (ودرمیان جواسیس کشورهای غیراسلامی و همه افراد غیرپای بند به اسلام جریان دارد)،درجواب این سوال یاد شده باید بگوئیم:این مساله از اساس غیر قابل قبول  وممنوع می باشد و کلیه این قبیل کارها کاملا حرام است. برای اینکه دردین اسلام خود قدرت و حکومت «هدف»نیست تابتوان احکام اسلام را قربانی آن کرد بلکه هدف ازتاسیس حکومت وبدست گرفتن قدرت صرفا تثبیت موازین شرع و احکام اسلام و تنفیذ و اجرای آن درجامعه می باشد.لذا برای اعضای حکومت و دولت اسلامی و دستگاه اطلاعات یک حکومت اسلامی بجز چیزهایی که درطریق این مساله باشد،جایز نیست.همه مسائل باید فداوقربانی احکام شرع اسلام شود ونه اینکه احکام اسلام فدای چیز دیگر گردد».

این درحالی ست که به استناد سخن«خمینی»مبنی براینکه:«حفظ نظام اوجب واجبات است ولو باتعطیل شدن نماز،روزه ،حج وغیره»،لذادرامتدادسوابق حاکمیت 35 ساله نظام ج.ا.ا.نمونه هایی از این حفظ نظام را در جریان بازجویی از همسر سعید امامی مشاهده شده است!افرادی که بیشترین نفوذ وحضور را در ساختار حکومت وقدرت دارند.

اینوع افراد بادراختیار گرفتن هدایت  و اطلاعات لازم درشیوه ارائه خبر،مقاله وگزارش و حذف و بایکوت افرادی  که همراهی با آنها  نمی کنند، علاوه بر ساختن سایت های مختلف ویا با حضور دربنگاه های خبر پراکنی مثل رادیو فردا و بی.بی.سی آنچه که مقصود دولت سایه است را تنظیم می کنند.وافکار عمومی داخل وخارج را به سمت دلخواه سوق دهند!

این بنگاه ها مصاحبه هایشان و گزارشاتشان با افراد داخل از همین شکل کانالیزه می شود ولذا مشاهده شده است شما همواره افراد خاصی را در تلویزون بی.بی.سی. وصدای آمریکا ویا رادبو فراددر داخل و خارج در ارتباط با موضوعات ایران می بینید،و حرفهایشان را می شنوید؛مگر آنکه برای آن موضوع آن افراد محلی از اعراب نداشته باشند و یا بی اطلاع!

هم چنین شنیده ام که کسانی که با آنها به عنوان کارشناس مصاحبه می شود،مبالغی به عنوان حق التحریر دریافت می کنند که با تبانی تهیه کننده و مجری مبنی بردریافت درصدی ازآن برای خودشان،تکرار وآمدن مرتب آنها وجه دیگر این بازی ست!

من قصد ندارم اینجا اسامی را نام ببرم و فعلا هم صلاح نمی دانم.همینطور می دانم برخی شان آدم های صالح ودرستکاری هستند.وعَمله جایی نیستند.

والبته ممکن است برخی ازآنها یابه شکل تطمیع(مخصوصا مالی)و یا غیر محسوس دراختیار دولت سایه قرار بگیرند.همانطور که در مورد خودم به ضرس قاطع می دانم که درجهت خواسته های آنها عمل کرده اند.

بطور مثال«مسعود بهنود»چند سال پیش به من میل داد که بیائید یادداشتهای خودتان را در سایت«آنلاین روز»چاپ کنید.ایشان گفت: آنهارا برایم بفرست  تا ما در آنجا چاپ کنیم.بعداز فرستادن یادداشت های متعدد اصلن از چاپ آنها خبری نشد و ایشان هم به ایمیل هایم پاسخ نداد و قضیه به اصطلاح به فراموشی سپرده شد!

یا مثلا سایت«جرس»که می آید حتی می گردد از مطالب منتشرشده در مطبوعات ایران،مطالب افراد دلخواهش رادراین سایت چاپ می کند،سالها پیش یک مطلبی را که من در وب خود نوشته بودم را بدون نام و درج نویسنده(که خودم باشم)آنرا چاپ کرد.بعد من گفتم چرا نامم را چاپ نکردید؟

آنها گفتند:اگر می خواهید می توانید یادداشت های خود را دراین جا چاپ کنید و من  هم طبق مرامنامه کاری آنهایادداشتهایی را  فرستادم وتا مدتی چاپ می شد.تاآنکه یک یادداشت من در مورد «واجا»بنام «وزیر اطلاعاتی  که نقش وزیر را بازی می کند»رابانام«محمد شورجه» چاپ کرد،و چون با اعتراض شدید من مواجه شد زود تغیبرش داد واز آنروز بدلیل آنکه مطالب ارسالی به آن سایت زیاد است از درج مطالب بنده بدلیل  تراکم  ودر نوبت بودن آن به بایگانی می سپرد، و می گذاشت تا کلا مطلب سوخت شود.وبدین گونه محترمانه کاری کردند که دیگر برایشان مطلب نفرستم.و همینطور درادامه این روند،بازی سایت «خودنویس»وسایت هایی که خودشان مطالبم را چاپ می کردند،وبکباره همه با هم ازانتشار مطالب خودداری کردند.البته به غیر از «تریبون زمانه» وگه گاهی سایت اخبار روز وپژواک ایران.

این عین  همان بازی ای بود که با ممنوع القلم کردن من در روزنامه«سلام» اجرا کردند وادامه آنرا به همین ترتیب در روزنامه های دیگر..تا الان -که بعداز تعطیلی روزنامه سلام وبه زندان رفتن من بجرم نوشتن  مطلب- از نوشتن در مطبوعات ایران محروم وکسی هم مسئولیت آنرا نمی پذیرد!

بقول سعدی:

سنگ ها را بسته و سگ ها را رها کرده اند

اما بقول مولانا:

مه فشاند نور و سگ عو عو کند

هرکسی بر خلقت  خود می تند!

محمد شوری/نویسنده و رونامه نگار/20دی 1393

 برای دیدن مستندات و عکس های مرتبط به فیس بوک اینجانب رجوع شود.اینجا:

https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze

مقالات اندر احوالات من

 

 

 

 

 

 



منبع: پژواک ایران