PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Wednesday 24th April 2024

دیباچه و در باره بلیندا مکنزی
اسماعیل وفا یغمایی


 

 
بلیندا مکنزی زن زندگی کنونی من است. الان سال پانزدهم است که با هم هستیم . البته نه همیشه. سفر ما را به هم میرساند و دوباره هریک به سوئی میرویم که من شاعرم و او فعال پرنفس کمک به درماندگان. او را بسیاری میشناسند. در میان ایرانیان بخصوص انگلستان به دلیل یاریهای فراوانش به ایرانیانی  که حول مجاهدین وشورا بودند از سال 1997 شناخته شده است و در میان انگلیسیها به دلیل اینکه سالیانست بخاطر نجات کودکان و مستمندان مبارزه میکند چهره ای اشناست. او از خانواده بسیار ثروتمندی بوده ولی تمام ثروتش را در راه نجات دیگران نثار کرده است.گاهی که با خواهران و برادرش در کنار هم میبینم در مقایسه با آنها که همه از بزرگان جامعه انگلستانند او را بمثابه درختی میبینم که تمام برگ و بارش را نثار دیگران کرده. ایمان مذهب معمول را ندارد ولی همیشه مرا بیاد انسانهای مقدس میاندازد. از تمام دار و ندار بسیار آغاز عمرش تنها خانه ای برایش مانده سرشار کتاب که با اجاره دادن یک طبقه اش زندگیش را میگذراند . یک طبقه آن اکثر اوقات در اختیار بی خانمانان است که چند ماهی یا چند روزی را در آنجا میگذرانند و سر و سامان که گرفتند میروند. در پانزده سال گذشته من شاهد کاروانی از انسانهای بی پناه بوده ام که از این خانه عبور کرده اند. در شرایط حاضر سه خانواده یا فرد در طبقه دوم وسوم زندگی میکنند ومنتظرند تا سرو سامانی بگیرند و بروند. بلیندا از آنها اجاره نمیگیرد. حتی گاهی غذایشان را هم تامین میکند. بارها اتفاق افتاده که در شرایط اضطراری حتی محل زندگی من و خود را در اختیار دیگران قرار داده و وقتی من اعتراض کرده ام باز هم به نفع درماندگان مسئله را حل کرده و حرف مرا گوش نکرده و نپذیرفته است. خوشی این زن همین هاست و در فرصتی شنیدن موسیقی شوپن، و سه سنجاب کوچک و یک روباه که در باغش زندگی میکنند و گربه اش . صبح نخستین کارش غذا بردن برای سنجاب ها و روباه و گربه است و بعد میرود تا در دادگاهی از مظلومی دفاع کند یا در تظاهراتی بنفع کودکان ستمدیده شرکت نماید و اگر در سفر باشد حتما زنگ میزند که کسی غذای سنجاب ها و روباه و گربه را برساند. بجز این مشغله ها سرپرستی دختر هنرمند(نقاش) بیمارش نیز بر عهده اوست. بارها اتفاق افتاده که دیدم در نیمه شب در حال گریستن است چرا که در دادگاهی موفق نشده دفاعی موثر از انسانی درمانده بکند یا کودکی را نجات دهد و یا جائی برای کسی که در خیابان میخوابد پیدا کند.
 این خانه،  به دلیلی که بتدریج توضیح میدهم، قرضی که از بانک برای کسانی گرفته     در خطر حراج قرار دارد. تاریخ سر رسید بانک تابستان 2016 است و حضرات اعلام نموده اند انشالله پس از سرنگونی حکومت آخوندی پول مسترد میشود. من این را بر نمی تابم بخصوص که پای بدعهدی و رذالت تقطیر شده  و توجیه شده توسط احتمالا سیاست و ایدئولوژی در میان باشد. 
در طی این پانزده سال من هیچ کاری برای او نکرده ام  ولی او فراوان چه از زاویه هنری به دلیل دانستن پنج زبان فارسی، انگلیسی، آلمانی،ژاپنی و فرانسه، و چه از زاویه اینکه من فراغتی برای نوشتن داشته باشم، و چه زوایای دیگر تامین جا و امکان زیستن و نیز یاری فراوان در نجات پسرم از جهنم بازداشتگاه تیف به من یاری رسانده.
من بر سر این ماجرا که می خواهد آرامش اندک زندگی این زن شریف را بر هم زند  بدون توجه به اینکه نتیجه چیست تا آخرین نفس و تا آخرین رمق با  هرچه بتوانم مبارزه خواهم کرد  و به اوباشی (که سالها نان و نمک این زن شریف را خورده، از امکانات مادی او استفاده کرده، خروارها دروغ برای توجیه درخواستهایشان با او گفته و من در صورت لزوم از همه چیز  و نیز علت استعفای خود از شورا را که مشخصا دلیلش دخالت در زندگی من و او و برای بار دوم متلاشی کردن زندگی شخصی من بود خواهم نوشت) که قصد آزار این زن شریف و فرشته اسا را دارند میگویم که سوگند میخورم فقط وقتی آخرین نفس را بر آورم سکوت خواهم کرد. یا این ماجرای رذیلانه از نقش رذالت  و بیشرافتی پاک خواهد شد و یا سیمای زشت کسانی که به هیچ قاعده و قانونی جز پلیدیهای خود پایبند نیستند در روشنی قرار خواهد گرفت و نشان داده خواهد شد چه اهریمنانی نقاب فرشته بر چهره دارند و چه گندابی خود را دکان عطاران نامیده است و چه سامانه ای میخواهد مثلا زمام سرنوشت ملتی را در دست گیرد. همچنین این فرصتی است تا بعنوان یک نویسنده و شاعر در حد توان برخی از زوایای زندگی این زن شریف را بازگو کنم و بنویسم وقلب پاکیزه ای را که مطلقا تاکید میکنم مطلقا برای دیگران میتپد و همیشه مرا به حیرت واداشته  و شرمنده ام کرده به دیگران نیز معرفی کنم. من نه برای بلیند مکنزی بلکه برای این قلب نجیب و انسانی است که خشمگینم و با تمام نفرت آب دهان خود را به چهره آزارندگان او پرتاب میکنم و به آنها میگویم فارغ از هر داوری در این محکمه یا آن محکمه مطمئن باشید داوری مردم در باره هرکس برترین داوریهاست و داوری خواهید شد و اطمینان دارم ناجوانمردی و بی صفتی نسبت به این انسان شریف هرچه بیشتر شمارا به گندیدگی ایدئولوژیک و سیاسی و انسانی دچار خواهد کرد. شک نکنید.
 
اسماعیل وفا یغمائی
 16 ژانویه 2015 میلادی

توضیح
تاکید میکنم که در این قضیه من شخصا هیچ نفع مادی ندارم. در زندگی مشترک از شروط من( علیرغم مخالفت او) اگرمان و اینکه من از خانه و زندگی و امکانات مادی او هیچ سهمی نداشته باشم بود و این را در اداره مربوطه ثبت رسمی کردیم و سند آن موجود و قابل انتشار است.



منبع: پژواک ایران