PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Wednesday 24th April 2024

آقای ظریف، ایران هراسی نه، اسلام هراسی!
فیروز نجومی


 پس از پایان یکسال مذاکرات هسته ای،  محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجی حکومت اسلامی، همچون دیگر وزیران در برابر خبرنگاران و رسانه های جهانی قرار گرفت تا او نیز برآورد خود را از ناکام ماندن مذاکرات هسته ای و ادامه آن در آینده به مردم جهان و "مردم خوب ایران،"   گزارش دهد، گویی که "مردم خوب ایران" او را باین ماموریت گیسیل داشته اند،  نه خداوندگار خامنه ای، حضرت ولایت که در واقع مخاطب اصلی ست.  وی در آعاز مدعی شد که در این دور از مذاکرات توانسته اند نمای یک توافق کلی را در آینده ببینند. راهکار های مختلفتی ارائه شده است که در زمان کوتاهی میتوان به آنها دست یافت. آنگاه به دستآوردهای یکسال مذاکره پرداخت و اظهارداشت که امروز "پروژه ایران هراسی شکست خورده و تمام تلاشها برای نشان دادن "ایران " بعنوان یک نگرانی برای جهان رنگ باخته است."

ایران هراسی؟ سخت میاندیشد، این نگارنده با خویشتن که چگونه ممکن است نیمه زنده ای، مثل کشور ایران که بزحمت بسیار نفس برآرد و فرو برد و برای دومین بار در تاریخ طناب شریعت اسلام  را بر گردن خویش احساس میکند، هراس بر انگیزد؟ آری، وارونه سازی حقایق خود یک خصیصه برجسته فقاهتی است، حال چه یقه کوتاه بتن داشته باشد و کت و شلوار اتوشیده و چه عبا و عمامه. تفاوت چندانی ندارد وقتی که قدرت در دین ذوب شده و استبداد، مضاعف گردیده است.

بنظر میرسد که ظریف وقتی از تابوی ایران هراسی سخن میگوید، از پدییده ای سخن میراند که دارای وجود خارجی نیست بلکه زاییده تخیلات و دانش سیاسی او ست. گویا آقای وزیر امور خارجی، فراموش کرده است که نزدیک به 36 سال است که ایران، اسلام است. همه هرچه هست اسلامی ست، نه ایرانی. که ایران وجود ندارد. هرچه از تبار ایرانی بوده و  هست چه بناها ی تاریخی، چه نهاد ها و رسم و روسوم فرهنگی، زشت و پلیدند، و ضد اسلامی. همین بس که عید نورز و چهارشنبه سوری هنوز خاری تیزی هستند توی چشم حکومت آیت الله ها، حکومت تازیان بومی. پیامبر اسلام و خاندان او، همانقدر از تبار تازیان اند که عمر و معاویه و یزید. امام هشتم ممکن است که در مشهد دفن شده باشد، اما او یک تازی و از نسل تازیان مهاجم است که ما ایرانیان او را می پرستیم و به عنوان یک موجود ماورایی به او دل بسته ایم. تازی پرست نمیتواند "ایرانی " باشد. تازی پرستان، مسلمانان اند.

از ایران هراسی، ظریف در زمانی سخن میگوید که نه ایران بلکه "اسلام " بوده و هست که مردم جهان را هراسان ساخته است. اسلام هراسی نتیجه نظر پردازی اندیشه ورزان غربی نیست. اسلام هراسی با ظهور ولایت در ایران، آغاز گردید، طولی نکشید که تاریکی، سایه شوم خود را در سراسر ایران گسترانید. شریعت اسلامی آخرین نفس ازادی را گرفت. سپس در طالبان در افغانستان و اخوان المسلمین در مصر ادامه یافت  و با ظهور گروه تروریستی القاعده و در پی آن گروه داعشی ها، اسلام هراسی را باوج خود رسید. هراسی که اخیرا داعشی ها در جهان آفریده اند، چهره کریه و خشونت بار و ضد انسان اسلام را در معرض نگاه جهانیان گذارده اند. داعشی ها بر خلاف حکومت اسلامی پنهانی پشت برجهای بلند اسارتگاه ها دست به قتل عام نمیزنند. آنها خشونت ، بیرحمی و انتقام ستانی نهفته در ذات اسلام را  در عریان ترین شکل خود، بیان مینمایند. در برابر چشمهای مردم جهان چاقوی قصابی را بر گلوی انسانها بی دفاع میگذارند و  سر آنانرا همچون گوسفندان قربانی از تن جدا میسازند. البته تاکنون کسی بچشم خود ندیده است که شاهپور بختیار، اخرین نخست وزیر دوران شاهی چگونه بدست رسولان ولایت قصابی گردید و یا لت و پار کردن فروها و فریدون فرخزاد و صدها جنایت دیگری که بدست تازی پرستان بومی صورت گرفته است، کسی مشاهده کرده باشد.خشونت و انتقام ستانی ای که تازیان بومی برای برقراری حکومت اسلامی بدان دست، زدند، سنگسار، قصاص، شلاق و اعدام در ملا عام، و تنبیه و مجازات بعنوان راهکار همه مشکلات اجتماعی، اسلام هراسی را وقعیت بخشید، نه ایران هراسی. آیا میتوان گفت که امام خمینی با فتوای قتل سلمان رشدی، مردم جهان را هراسناک نساخت؟ آیا تبدیل یک کشور پهناور تحت شریعت اسلامی به یک اسارتگاه بزرگ هراس آور نیست؟ طالبان و اخوان المسلمین، القاعده و داعش اسلام هراسی را حتی تازی پرستان در سراسر دنیا را به هراس واداشته است.

در بازگشت به ایران، ظریف در اولین گفتار خود بار دیگر از مذاکرات بین "ایران " و دیگر کشور ها سخن گفت. او اصلا ناکام ماندن مذاکرات هسته ای را به عدم درک نادرست غربیها از فرهنگ مذاکرات "ایرانی ها " نسبت میدهد. که غربیها پیوسته بر این باور بوده اند که ایرانیها دارای روش خاص خود در مذاکرات هستند و آنرا بگونه های مختلف تعریف میکنند، مثل "وقت کشی، تعارف، دو پهلو گویی، چانه زنی بازاری، فرش فروشی و امتیازات دهی در لحظات آخر."  وی تاکید نمود که این  تصور" غلط غربیها" از رفتار ایرانیها نگذاشت که ما به هدفمان در مذاکرات برسیم. با این وجود، ظریف اظهار میدارد که:ما در این مذاکرات توانستیم روش مذاکره منطقی را جایگزین چانه‌زنی بازاری کنیم."

پس معلوم میشود که وزیر امور خارجه بر سر چه چیزی با کشور های 5+1 به مدت یکسال مذاکره میکرده اند، بر سر تغییر روش مذاکرات: "روش منطقی را حایگزین روش چانه زنی کردن." ترسم که این چیزی نباشد بیش از کوبیدن آب در هاوان و یا روایتی برساخته شده برای پنهان نگاه داشتن حقیت. ظریف یا خود کودکی بیش نیست که بزبان بزرگترها سخن میگوید و یا مخاطبین خود را کودک و نادان فرض میکند. فکر میکند که اگر واژه ایران را جایگزین اسلام نماید، مذاکره کنندگان غربی را قانع خواهد کرد که هراس آنها از ایران هسته ای، بیجاست. مردم ایران خواهان جنگ و درگیری نیستند. چنانکه گویی مردم ایرانند که حاکم اند و او بیانگر اراده ملت است نه ولایت. در گفتمان خود سعی میکند با سپاسگزاری از حمایت های ولایت، نقش او را بعنوان بازیگر اصلی و گوینده حرف آخر، کمرنگ بسازد.

 افزوده بر این، ظریف از روش چانه زنی چنان سخن میگوید گویی که مذاکره چیزیست سوای چانه زنی. اگر بر سر آنچیزی که میخواهی بدست  آوری و یا ازد دست بدهی- هرچه آن چیز باشد- چانه، نزنی، ضرورتا باید به نزاع با یکدیگر بپردازید تا یکطرف رقیب را زخمین و خونین سازد و بزانو در آورد تا بآن چیزی که میخواهد برسد. بهمین دلیل میگویند مذاکره یا ادامه جنگ است یا باز دارنده آن. بگذریم که برداشت غربی ها آنگونه که ظریف توصیف میکند نه چندان دور از حقیقت است و نه لزوما فقط ایرانیان از آن روش ها استفاده میکنیم. تفاوت در آن است که غربیها مذاکره را میآموزند که بخشی از آن، آموختن روش های مذاکره فرهنگ و کشورهای دیگر است. اکثر دیپلماتهای کشورهای دیگر در دانشگاه های آمریکا و اروپا فوت و فن مذاکره را آموخته اند، از جمله خود آقای ظریف. اما هنر خدعه گری را در دامن مجتهدین آموخته است، در دامان آیت الله ها. سند ایران هراسی را ظریف  از درون کتابها و مقاله اتی استخراج نموده است که آمریکاییها در باره روش مذاکرات همه کشورها از جمله ایران انتشار داده اند. ظریف در باره مطالعه روش های مذاکرات کشورهای دیگر بوسیله موسسات علمی، بگونه ای سخن میراند، گویی که کنشی ست بس بسیار نا پسند  احتمالا آمیخته با بد فهمی و تفکر قالبی، بویژه در مورد "ایران." شاید اگر در آن کتابها و مقالات از روش مذاکره ای بنام روش "اسلامی " اشاره کرده اند، خود میتواند ناشی از اسلام هراسی باشد. 

واقعیت آن است که نه تنها وزیر امورخارجه، حتی رئیس جمهور هم، بر خوردار از اقتدار لازم برای چانه زنی با رقیب را ندارد. در زمانی که مذاکره کننده اصلی ولایت فقیه ست، تیم مذاکره کنند گان، مهره هایی بیش نیستند. بی جهت نیست که رئیس جمهور آمریکا هنگامیکه مذاکرات هسته ای معلوم بود که بی نتیجه به پایان میرسد نه به رئیس جمهور حکومت اسلامی بلکه به حاکم اصلی، خداوندگار خامنه ای نامه نگاری میکند. وقتی رئیس جمهور، کسی که اگر مستقیما بوسیله مردم برگزیده نشده است حداقل مورد تایید بیش از نیمی از جمعیت کشور قرار گرفته است و  باید از اقتدار بیشتر و مشروع تری برخوردار باشد، نمیتواند در تصمیمات سرنوشت ساز کشور شرکت نماید، آیا وزیر امورخارجه میتواند بعنوان یک وزیر مستقل و مختار با همتایان خود پشت میز مذاکره بنشیند؟ بدین معنا که ظریف، وزیر نیست، "رسول" ولایت است. مسئوول ابلاع  اراده ولایت است که هم مظهر دین است و هم قدرت.  ماموریت رسولان ولایت، محدود به مسائل هسته ای است که مرزهای آنرا از پیش ولایت فقیه خود ترسیم کرده است.

. بنابراین، ظریف و تیم مذاکره کنند،ه به اطریش نرفته بودند که با کشورهای 5+1 بر سر چه بدهند و چه بگیرند مذاکره کنند. آنها رفته بودند که بطور منطقی بگویند که مذاکرات هسته ای هیچگونه ارتباطی با حقوق بشر و براه انداختن جنگ های فرقه ای در منطقه و یا با اهداف موشک های قاره پیما ندارد. بهمین دلیل مذاکرات هسته ای به سرعت به نتیجه رسد، محدودیت بر فعالیتهای غنی سازی  در برابر دریافت بخش کوچکی از درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت، پذیرفته شد. اما، مذاکرات ناکام ماند، زیرا که غرب برهبری آمریکا باین نتیجه رسیده است، قرارداد هسته ای با حکومت اسلامی، نه با ایران، زمانی میتواند پشتوانه اجرایی داشته باشد که راه نفس برآوردن در گشایش یابد. روشن است که بدون احترام به حقوق بشر، جامعه بسته میماند و فعالیت های غنی سازی بمنظور دست یابی به اسلحه کشتار جمعمی هموار میشود. خداوندگار خامنه ای نیز از قصد و نیت آمریکا و اروپا با خبر است. بهمین دلیل ناکام ماندن مذاکرات را همچون یک پیروزی در آغوش کشید و اعلام نمود که:

 آمریکا و کشورهای استعمارگر اروپایی دور همه جمع شدند تا جمهوری اسلامی ایران را در قضیه هسته ای به زانو درآورند، اما نتوانستند و در آینده نیز نخواهند توانست.

همچنانکه ملاحظه میشود، حضرت ولایت هرگز اسلام را خذف نمیکند. بلکه به غرب و آمریکا از دیدگاه اسلام مینگرد، اسلامی که خود مظهر آن است. واکنش خداوندگار خامنه ای به نتیجه مذاکرات هسته ای، بیانگر ریاکاری مضاعف دین و قدرت است. چرا که روایت او روایت صحرای کربلا ست، رو در رویی مظلوم با ظالم و حق با کفر، روایتی که صدها سال است که بواسطه آن، مردم را فریفته، و متعصب و نابینا پرورش داده اند. امام بزرگ، امام خمینی، و در ادامه رهبر انقلاب، بی دلیل آمریکا را "شیطان بزرگ " نمیخوانند. حضرت ولایت آنانیکه به تعامل با آمریکا دلبسته اند،  ساده لوح، تنگ نظر و سیاست ورز و بی غیرت میخواند. چون در ایمان دینی خود متزلزل هستند. نمیدانند که با شیطان مذاکره بیفایده است. و از آغاز هم بدبینی های خود را به مذاکره با قدرتهای بزرک ابراز کرده است. چرا که آمریکا چون شیطان فریبکار است، سراسر حیله است و "مکر " و "خدعه." به تعهدابش عمل نمیکند. آنچه دیروز گفته است امروز مردود میشمارد. ولی فقیه، آمریکا و غربیها را نه دشمن ایران بلکه دشمن اسلام می پندارند. استعمارگران شیاطینی هستند که بر ضد اسلام عهد اتحاد با یکدیگر بسته اند.

دیدگاه ولی فقیه نیز مورد تایید فرماندهان، سرداران و جنگنده و یا لشگر های گوناگون ولایت است، یعنی تمامی آن نهادهایی که مظهر قدرتند، از جمله فرمانده کل سپاه پاسداران، سر لشگر محمد علی جعفری. او سردار ولایت، سردار اسلام است نه ایران. دفاع از دین و ارزشها و باورهای دینی را وظیفه خود میداند. او بازتابنده بدبینی های ولایت نسبت به مذاکره با غرب و آمریکا ست، بهمین دلیل، به قصد و نیت رئیس جمهور و وزیز امور خارجه سخت مظنون است. سرلشکر حعفری در سخنرانی اخیر خود در "دانشگاه تربیت مدرس" در حالیکه مذاکرات هسته ای به آخرین هفته خود رسیده بود، زبان به شکوه میگشاید که ناشی گری های تیم مذاکره کننده هسته ای  به "عزت جمهوری اسلامی" صدمه وارد کرده است، البته صدمه نه به ملت و یا کشور ایران. او نگران "عزت اسلامی" ست، نه عزت ایرانی. وی در ادامه، با زبان ایما و اشاره دولت حسن روحانی را به نقد میکشد و میگوید هنوز هستند کسانی که "رفاه و آسایش و معیشت جامعه را بر باور و ارزشهای دینی مردم" ارجحیت میدهند. اینان کسانی هستند، خود فروش که غرور و عزت را در بیگانگان جستجو میکنند نه در الله، خداوند یکتا و یگانه. اگر، قدرتهای بزرگ، نظام مقدس اسلام را زیر فشار قرار داده انند "بخاطر جایگاه مستقل و ایستادگی در برابر سلطه گران" است، یعنی بخاطر ماهیت اسلامی آن است و نه غنی سازی هسته ای.  وی  برخی "مسئوولین " را به عدم شناخت از "مولفه های اصلی قدرت " و بی توجهی به "ایستادگی روی اصول و ارزشها " متهم میکند. آنگاه میافزاید که مولقه قدرت "زیر بار زور نرفتن و باورهای دینی و اقتدار طلبی مردم ایران است."

باین معنا، از آنجا که مردم شیفته "ارزشهای اعتقادی و فرهنگی" اند حاضراند فقر و گرسنگی را تحمل نمایند. لغو تحریمات از طریق مذاکره، امری ست بیهوده.

بعضا بر آنند که دفاع ازدین و اسلام برای فرمانده کل سپاه پاسداران بهانه ای بییش نیست برای حفظ قدرت و منافع مادی، چنانکه گویی اسلام چیزیست بجز آئین فرمانروایی و فرمانبری بر اساس تسلیم و اطاعت، حال چه از نوع امامت باشد و یا خلافت. که اسلام آئینی ست سازگار با زور گفتن به منظور زیر بار زور نرفتن. سردار جعفری پرورده دست فقها است، او یک تازی بومی ست، نمیتواند بفهمد که  اگر از مردم نخواهد که چنین و چنان باشند، بر حسب بایدها و نبایدهای شریعت اسلامی، اگر احترام به حقوق ابتدایی انسان را جایگزین نظم تسلیم و اطاعت، نماید، نیازی به زورگویی، به بگیر و ببند و باسارت کشیدن، نیست. در نتیجه هرگز ضرورتی بوجود نمیآید که مجبورشود زیر بار زور برود. چگونه مینوانی زور بگویی و زیر بار زور نروی. سر لشگر جعفری به آخرین اظهارات اخیر محمد جواد ظریف در دانشگاه تهران مبنی بر ادعای امن تر شدن ایران در نتیجه مذاکرات هسته ای، اعتراض نموده و به مذاکره کنندگان هشدار داد که دچار اشتباهات "محاسباتی " نشوند که:

 ما از سال ها قبل به یک قدرت بزرگ بازدارندگی اطمینان بخش رسیده‌ایم و همه مولفه‌های قدرت ما امروز به طور چشم گیری تقویت شده است.

یعنی که حکومت اسلامی خود به یک ابر قدرت تبدیل شده است که میتواند با آمریکا شاخ تو شاخ شود. تمام منطقه و فرا تر از آنرا زیر پوشش موشکی قرار گرفته است. سرلشگر جعفر در تبعیت از ولایت تاکید میکند که دشمن ضعیف شده است و این آمریکا ست که باید تسلیم اراده ایران شود. اینجا باید با ظریف موافق بود که سال گذشته گفته بود آمریکا با یک بمب بنیان نظامی ولایت را درهم میشکند. برغم موشک های قاره پیما و نیروی عظیم موشکی، سردار جعفری  بخوبی میداند که او وظیفه دارد تا تاج و تخت ولایت و را حفظ و حکومت آیت الله  را در داخل مستحکم نماید. که برای سرکوب آزادی، برای سرکوب هر خیزش درونی و برای برقراری سکوت و خاموشی، پرورش و تعلیم یافته است نه برای درگیری با قدرتهای جهانی. حال از حاج آقا قاسم سلیمانی که مامور گسترش نفوذ در بیرون است، سخنی بمیان نمیآوریم چرا که یکی از دلایل شهرت او آنست که او "شهید زنده " است، سخت تشنه نوشیدن شربت شهادت است. گفته میشود حتی آمریکا از او هراس در دل دارد.

در حالیکه خذف اسلام در گفتمان ظریف و ایران هراسی را جایگزین ساختن اسلامی هراسی، دلگیری و شکایت سربازان ولایت را فراهم آورد ه و بسیاری از تف لیسان ولایت را "دلواپس " نموده است، "پروژه " ایران هراسی را که ظریف بر ساخته دست قدرتهای بزرگ میداند و اساس تحریمات "ظالمانه، " در واقع پروژه ای ست که به امضای ولایت رسیده است. بعید به نظر میرسد که این نرمش قهرمانانه بتواند قدرتهای بزرگ را قانع کند که ایران یک قدرت اسلامی نیست، جامعه ایران را به یک زندان بزرگ تبدیل ننموده و در پی گسترش نفوذ "اسلام ناب محمدی" در فراسوی مرزهای ایران نیست. اما، گنجشکی که ظریف رنگ زده و قصد داشت آنرا بجای قناری بفروش برساند، تا کنون خرایداری پیدا نکرده است. قدرتهای جهانی زیادتر از تسلیم هسته ای ایران که توافقنامه ژنو سند آن است میخواهند. برغم اظهارات ظریف که ادعا میکند که فعالیت های هسته ای کماکان ادامه یافته است و مییابد. قدرتها بزرگ میخواهند که اراده معطوف به سلطه افکنی و سلطه جویی نهفته در ذات حکومت اسلامی محدود و مهار نمایند. از زیاده خواهی آمریکا هم ولایت شکوه نموده است و هم رئیس جمهور و هم وزیر امورخارجه، اما هیچیک تا کنون نگفته اند که این زیاده خواهی دارای چه محتوایی ست.

 

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

fmonjem@gmail.com

firoznodjomi.com

firoznodjomi.blogpost.com

rowshanai.org

 



منبع: پژواک ایران