PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ / Friday 19th April 2024

حال باید پرسید...
فیروز نجومی


اجازه دهید که فرض را بر این بگذاریم  که در پایان مذاکرات هسته ای، جهان حق غنی سازی حکومت اسلامی را به رسمیت  شناخته و در ساختن هزار ان هزار سانترفیوژ دیگر هم  مختار نموده است بگونه ای که بتواند هر سالی یک یا دوتا بمب اتم هم بسازد. در چنین صورتی باید پرسید که نظام ولایت به کدامین قله صعود کرده است، به قله قدرت، علم و دانش و ثروت و یا بر عکس، فرو غلتیده است در منجلاب رسوایی؟
 
حال که سانترفیوژ های حکومت اسلامی در حال چرخش اند باید پرسید آیا حضرت ولایت میتواند بازو ان پر عضله و ماهیچه های پیچیده در هم خود را به همسایه های هم کیش که رهبران شان در ثروت و مکنت غرق گردیده اند، بنمایاند تا بدانند کیست بازیگر اصلی منطقه و یا عربده کش و قداره بند محله؟ آیا باید بزودی منتظر محو اسرائیل از روی زمین بود؟  فرض که حکومت اسلامی  بتواند شهری مثل شهر نیویورک، بزرگترین مرکز تجارت در جهان را مورد حمله اتمی قرار بدهد، آیا آمریکا را از بمب باران تاسیسات آتمی از هوا و  زمین و و دریا باز خواهد داشت؟ نیز، آیا آمریکا را وا خواهد داشت که در حمایت از فرزند نا مشروع خویش وارد کار زار نشود و روی خود را به دیگر سو بگرداند تا سپاه اسلام کار اسرائیل را به پایان برساند؟
 
خال که غنی سازی هسته ای، حق مسلم حکومت اسلامی برسمیت شناخته شده است، باید پرسید که آیا جامعه  به خود کفایی و استقلال رسیده است؟ آیا، اقتصاد "مقاومتی " بعنوان راهکار مقابله با تحریمات جهانی برهبری آمریکا و اروپا، به اهداف خود رسیده است؟ دست اجنبی از منابع و ذخایر طبیعی رو زمینی و زیر زمینی کشور کوتاه گردیده است؟ پوزه استعمار غرب را به خاک مالیده و از  آنها در تمام عرصه های علم و تکنولوژی، سبقت گرفته است؟ آیا خود کفایی باین معنا ست که جامعه مقدس اسلامی محتاج و وابسته به نظام اقتصادی دیگری نیست؟ آنهم در زمانیکه همه کشورها هرچه بیشتر به هم وابسته و نیازمند یکدیگرند؟ آیا خود کفایی در زمانیکه 80 درصد درآمد کشور از فروش نفت خام به کشورهای، عمدتا صنعتی، تامین میشود، یک شگرد عوامفریبانه نیست؟ آیا دست استعمار گران داخلی را  نیز کوتاه و آنها را از چپاول و غارت ثروت ملت باز داشته است؟ آیا آنها که روزانه در ملا عام با طناب شریعت بدار آویخته میشوند از غارت گران بزرگ اند و یا از زور گیران گرسنه، اقشار ی که در دامن حکومت اسلامی پرورش یافته اند؟ بدون تردید، ولی فقیه درس خود را آموخته است و با "نرمش قهرمانانه " نقش امام حسن و امام حسین را یکجا بازی کند.
 
حال باید پرسید، آیا حکومت اسلامی بواسطه کسب فن آوری هسته ای، ثابت کرده است آن چیزی را که می خواسته  است ثابت کند؟ که اسلام تا چه حدی طرفدار تغییر و تحول اجتماعی و تجدد خواهی ست و شیفته علم و دانش و نو آوری؟  آیا شرمنده و رسوا ساخته است آن شرق شناس ان کوته اندیش نژاد پرست را که اسلام را دینی خرافی و تقلبی و استبداد پرور می پنداشتند؟  آیا، حکومت آیت الله ها و حجت الاسلام ها، "امت اسلام " را بر ساخته و جانشین ملت ایران نموده است؟ آیا نشان داده است که مارکس چقدر در اشتباه بوده است که فکر میکرده است "دین تریاک توده ها ست؟"  که اسلام، دین "سلطه ستیزی " ست، نه دین سلطه افکنی، دین عدالت خواهی، نه فقط دین عبادت و رستگاری و یا فریب و ریاکاری؟ که اسلام دین جهاد است و شهادت، دین جنگ است و سلحشوری.  البته نه برای آرمانهای دون بشری، حقیقت و آزادی بلکه برای رضا و خشنودی خدایی که بجز او هیچکس دیگری نیست، برای تسلیم و اطاعت و عبودیت و بندگی، برای آرمانهای اسلامی. نیز، باید پرسید، آیا بواسطه دست یابی به فن آوری هسته ای، حکومت اسلامی توانسته است برتری تمدن اسلامی را بر تمدن غربی و شرقی به نمایش بگذارد؟ آیا توانسته است اسلام را بعنوان الگویی خدا محور، برای در آمیختن معنویات با پیشرفت و رفاه مادی در برابر نظام های استثمار کننده سرمایه داری غرب و  سوسیالیسم  سرکوب گر در شرق، به جهانیان ارائه دهد؟ آیا کشورهای غربی آماده اند که "مردم سالاری دینی " بر خاسته از شریعت اسلامی را جانشین نظام های دمکراسی، بر ساخته قانون بشری، نمایند؟
 
حال آیا باید انتظار داشت که مردم جهان از این دو نظام شر بر انگیز غرب و شرق گریخته و برای نجات به دامن پاک اسلام پناه آورند؟  و یا خود بپا خیزند و به یاری و حمایت لشگر اسلام، حکومت های خدا ناشناس را واژگون نموده و "روحانیون " را به مسند قدرت باز گردانند؟ همین بس که نظام ولایت دروازه های مدینه فاضله هسته ای را بگشاید، تا پاسخ به این سوال را دریافت نماید. زیرا که  تردید نباید داشت که آنان که پای گریز دارند پا به گریز میگذارند و درماندگان  نیز دل به دریا میزنند و هزیمت اختیار کنند. کدام تشنه لب است که در پی جرعه ای  آب، جان ندهد؟ کدام اسیر است که رویای رهایی و پاره ساختن بند های اسارت را از دست و پای خویش در سر نپروراند؟ وای بآن روزی که بندگان زنجیر اسارت از گردن خود بر گیرند.
 
براستی، دستآورد این مبارزه "بزرگ، " مبارزه برای بدست آوردن حق غنی سازی هستی، چیست؟  کیست که بتواند به ارزیابی سود و زیان پروژه غنی سازی هسته ای بپردازد؟ کیست که بتواند عقلانی بودن برنامه هسته ای را مورد بر رسی قرار بدهد؟ حال باید پرسید، آیا حقیقت در حکومت اسلامی، هرگز از زیر ابرهای تیره بیرون خواهد آمد؟ مسلم است که تا زمانی که ولایت حاکم است، پاسخ منفی ست.
 
چرا که امروز ما شاهدی چیزی بیش از بند بازی دین و قدرت در پنهان ساختن حقیقت نیستیم. رسوایی، عقب نشینی و شکست نظام ولایت در پروژه هسته ای، پروژه ای سراسر پوچ و بیهوده به لحاظ عقلانی، حقیقتی ست که در پنهان ساختن آن هم حضرت ولایت شرکت دارد و هم رئیس جمهور و وزیر امور خارجه اش و هم نزدیکان و منصوبان رهبری. یعنی که دین و قدرت و یا ولایت و ریاست دارای منافعی مشترک اند در پنهان ساختن حقیقت. همه نامه ها و گزارش های رسمی چیزی نیست مگر لفافه گویی و لفاظی مثال نامه هایی که ولی فقیه و رئیس جمهور به یکدیگر مینویسند، نامه هایی محتوی "هیچ. " حضرت ولایت در پاسخ به نامه رئیس جمهور در مورد مذاکرات هسته ای در گام نخست، به تقدیر چیزی میپردازد که معلوم نیست چیست. رئیس جمهور نیز  از پیروزی ها و پیشروی هایی سخن میگوید که بدرستی معلوم نیست که اتفاق افتاده اند و یا در آینده بوقوع خواهند پیوست. حضرت ولایت، زبان فرو کشیده، سکوت برگزیده و اجازه میدهد که یاران و نزدیکان او از عدم رضایت و ناخشنودی وی از نحوه مذاکرات و گذر از خط کشی های قرمز، سخن بگویند، چنانکه گویی که حضرت ولایت در بستر بیماری ست و زنبور زبانش را نیش زده است.
 
روشن است که تا زمانیکه قدرت در دست دین که مظهر آن ولایت است، تمرکز یافته است، حقیقت آن است که خفت و خواری، افتخار است و استقلال، پس روی و عقب ماندگی، پیشرفت است و نو آوری، تسلیم و اطاعت فضیلت است و بر خاسته از خزد انسانی، اسارت و بندگی عین رهایی است و آزادی.
 
فیروز نجومی
 
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
 
 
 
 
 
 



منبع: پژواک ایران