PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Thursday 25th April 2024

خط قرمز ماست!
محمد شوری


این یک داستان واقعی ست.

شاه که رفت تازه انقلاب نوشته شد؛نوشته های آتشین که می خواست مدیریت کنه،مانیفست هایی با خط قرمز.

هرکه ازراه رسید،یه تابلوی نئون بزرگ به رنگ بنفش وسبزوارغوانی ساخت و روش نوشت:

این خط قرمز ماست!

احدی هم حق نداره وارد حریمش بشه!

همه چیزخط قرمز داشت الاهمین حریم خصوصی؛که عینهولُنگ حموم مدام دور یه کمر بسته می شد وبعد بادی هم به غبغب می انداخت  و رسا می گفت:

این خط قرمزماست،واردش نشید!

برگردیم به عقب.

حزب جمهوری اسلامی-که همون جمهوری اسلامی ایران وجمهوری اسلامی ایران هم که همون حزب جمهوری اسلامی باشه،تاسیس شد.

جمهوریش رو همون اول  دادن اجاره؛بعدش فروختنش تا باش ارانیوم غنی شده 20درصدرتولیدکنن تابگن غنی سازی خط قرمزماست!

اسلامش موند تا منهای روحانیت نشه.

روحانیت( یونیت)کارش این شد که عوام رو به چپ و راس خودشون آشناکنه،و دین رو ببره به خونه ها.

بواسطه خونه سازی دین توسط مجموعه«یونیت»،تعداد زیادی خانه های یونونیتی ساخته شد و رفت بالا:

خانه احزاب،خانه تیمی،خانه فساد،خانه یاس،خانه سبز،خانه امید،خانه های سکس، خانه امن و زندان خانه.

خانه احزاب از اول  این اسمش نبود؛اسمش عام بود،بعدخاص شد!

اول یه قلعه بود پرازخانه های زیاد؛مثل هشتی زندان کمیته ضدخرابکاری شاه پهلوی،و بعدکه ولایت فقیه خمینی اومد،اسمش شد توحید.

این قلعه خط قرمز زیاد داشت.هر اتاقی که خونه یک حزب بود برای خودش کلی خظ قرمز داشت.

اونیکه خط قرمزش به خون رنگی شد،موند!

اونایی موندن که گفتن دو خط موازی همدیگر رو قطع نمی کنن مگه اینکه آقا بگه!و روزقیامت هم برپا نمیشه مگر به اذن آقا!وحاضرن برای جلب اعتماد آقا نسبت به خود، هرنوع لابی گری هم انجام بدن...

اینطور شد که  اهالی این قلعه یکی یکی رفتن تو توحید و یه خونه اونجا برای خودشون رهن واجاره کردن،برخی هم به خونه قبلی خودشون برگشته بودن،خانه زاد بودن!

اونجاکه پر و کامل وقدیمی و فرسوده  شد،موزه اش کردن تا همه ازش «عبرت» بگیرن.نامش رو هم گذاشتن«موزه عبرت»تا برن ببینن و دیگه کسی هوس انقلاب کردن به سرش نزنه وگرنه انقلاب اون هارو می کنه.

برای تخلیه خانه زادهاهم  از موزه،اونها رو از یه پیچ تاریخی عبورشون دادن ومهمون اوینشون کردن.برای رسیدن به اوین باید از یه پیچ تاریخی می گذشتی؛معروف است  به «پیچ توبه»!

تو این سالها برخی عمودی رفتن،افقی ازدرش بیرون اومدن!

با اینکه خط سه هم را افتاد،باز خط قرمز کسی رو سوار نکرد.بخاطر پلاکشون. فقط آقازاده وخانوم زاده سوارش میشد،خط قرمزشون بود،ناموس انقلاب که بامترو واتوبوس نمیره!

تنها خط خوب، خط  11 بود.همه سوارش می شدن؛با این خط 35 ساله که داریم دور انقلاب رو رایگان می چرخیم اما به بخاطر چراغ قرمزهای مسیر به آزادی هرگز نرسیدیم!

 آزادی حریم خصوصیه خط قرمز بود.

حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان در رقابت با همنام خود ناکام ماند ورفت جایی که عرب نی انداخت.

حزب خلق مسلمان  عرب هم همینطور راهی که  رفت به ترکستان ختم می شد.

سازمان چریک های فدایی خلق  دردعوای خانگی،اقلیتش  قهر کرد واکثریت  ذوب در  رهبر معنوی ش،حزب توده شد.

حزب توده خودش توسط نماینده رهبری «ولادیمیرکوزیچکین»(افسرک.گ.ب)که نمایندگی  MI6 را هم داشت، هدایت می شد،تا دررقابت باآمریکایی ها ودر راستای  خط امام کودتای نوژه رو نوره  بکشه،ترتیب سفارتش درتهرون رو بده وبا خط انجمن حجتیه هم درافته.می خواست از خط امام به خط متروی مسکو یه نقب بزنه که سر از لندن دراورد! 

سازمان مجاهدین خلق خط قرمزش بردار مسعودبود.او بین همه خطوط موجود،خط  ولایت فقیه اونهم مُطلَّقه اش رو برگزید،تا همه درش ذوب شن. وی همچون حسن خان صباغ قلعه ای  در اشرف ساخت و همه نسوان رو مطلقه کرد و به عقد دائم وموقت خود درآورد تا از آن موسایی بیرون نرود که بخواهد خیابان زندگی اش رو خط خطی کند. برای همین هرکه نق نقو شد فرستاد تا با عملیات های انتحاری ذوب شدن خودشو در ولایت ثابت کنه. دم آخری هم  یکجا  پیاده نظام صدامشون کرد تا بنام خدا وخلق  برن کرمانشاه واز اونجا بلیط یکسره خط تهران رو خریداری کنن و خلق  مسلمان  رو مدیریت.ولی در راه اتوبوس به دره سقوط کردو نرسید و یک جا خیال برادر مسعود رو هم راحت.اخیرا هم به کمک 7 تا از نسوان  کلی رقیب عشقی رو ازدم، تیغ کشید،7سامورایی که  که معلوم نشد تو خط بردار مسعودن یا توخط بردارسردار!

سازمان مجاهدین انقلاب که تاسیس شد،مورد اعتراض سازمان مجاهدین خلق قرار گرفت که چرا اومدی توخط ما؟اسم ما رو تقلب کردی؟!

اوناکه 7 تا وصله نا جور بودن و افتتاحشون  باسخنان بردار ابوالحسن خان هویت پیداکرد و افتضاحشون بابرادرسیدعلی تموم،در پاسخ به همنام عرض کردن:

ما میخایم انقلاب رو نذاریم به دست نااهلش برسه برای همین عهد کردیم و بین خودمون یک شرکت سهامی خاص تاسیس.تاگاهی دست راست ما و زمانی دست چپ مون رو برای خلق الله تکون بدیم وبگیم ماشاالله ماشالله چه مردم همیشه درصحنه ای،همیشه وسط میدونن!

 از همون زمان تاسیس دائم زیرآبی میرفتن؛با شناسنامه های جعلی کلی گروه وسازمان تاسیس کردن تا تونستن خانه احزاب رو بسازن؛ازسازمان پیشمرگان کرد مسلمان بگیر تا این آخری که حزب مشارکت باشه!

بااین حال  سالهای ساله  که کسی نمی تونه وارد خط قرمز شون بشه و بخواد سهام انقلاب رو ازشون بخره فقط بین خوداشون خریدوفروش میشه،هیچ غیر خودی رو را نمی دن.حتی حالا که منحل شده  باز میتونن مثل آب خوردن راحت  از توزندون مخصوص خودشون-که غیر رو هم را نمی دن وکسی هم نمی بینه شون-فرمان و بیانیه وسخنرانی و کنفرانس مطبوعاتی هم داشته باشن،تا باز نذارن انقلاب بدست نااهلش بیفته!

اخیرا به این فکر افتاده ان که یه حزب جدید دیگه بسازن، یه حزب مقاربتی،نامش هم بذارن«حزب مقاربت ملی»اینطوری اون ملی ها و اون مذهبی هایی هم که بااونایند و نه براونا،میوتنن جذب خودشون کنن! بر اوناش میرن اونجا...

حاضرن بخاطرش از راهی  هم که شده  چانه زنی کنن:ازبالابه پائین،یاازپائبن به بالا؛زیر بغل و دمرو،لب تولب هم انجام می دن! بالاخره شوخی که نیست،حفظ نظامه اوجب واجباته،نکنه یه وقت این نیم سکه پهلوی بخواد دوباره آفتابی شه، یا این جوجه فکلی های روشنفکر انتلکتوئل منورالفکرتکنوکرات خارج نشین که تازه اخبار تحلیلا شون هم  از آدمای ما(تو همون رسانه ها)می گیرن،و بخوردمخاطبان  رادیو بی بی سی و فردا وصدای آمریکا و این صدا و اون صدا میدن...

35 سال گذشت...همه غیرخودی ها رفتن تو خونه تیمی خودشون؛بعدش هم که کارشون کسادشد وبی مشتری،دیدن صرف تو ساختن خونه  های دیگس.اما اونجاهم راشون ندادن،اون خونه ها هم مثل خانه احزاب فقط مال خودی ها  بود،نخودی توش رانداشت.

فقط اونایی می تونستن از این خونه های مهر بسازن و به آدما خونه امید بدن و بطور موقت ودائم و اجتماعی خانه داشته باشن!  که پیرو ولایت مطلقه فقیه باشن.

ولایت مطلقه فقیه ناموس و تنها خط قرمزی بود که کسی نبایستی واردش بشه؛  هرکاری که خواستی بکن ،آدم بکش،از دیوار مردم بالا برو،از تو حرم خدا(کعبه)با اس مخ بزن،شنود واستراق سمع بکن،صدها میلیارد بالا بکش برو کانادا عشق وحال کن، هرکار هر کار که در طول و نه درعرض ولایت آقا باشه انجام بده، بی خیال،ظوری نیست.خط قرمز ما  فقط آقاست!

جستجو کردم از واژه »خط قرمز ماست»اینها آمد:

ظریف: غنی‌سازی خط قرمز ماست

عباس عراقچی: ادامه غنی سازی در ایران خط قرمز ماست

روحانی: غنی‌سازی در خاک ایران خط قرمز ماست

روحانی: حقوق ملت و منافع ملی خط قرمز ماست

جمهور - ناموس خط قرمز ماست

امام، شهدا و رهبری تنها خط قرمز مداحان

امام جمعه صوفیان: انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای خط قرمز ماست 

آیت‌الله مکارم: اعتقادات خط قرمز ماست

 رئيس جديد سازمان هواپيمايي کشوري : ايمني ، خط قرمز ماست 

بروجردی:رابطه با آمریکا خط قرمز ماست

 خروج اورانیوم غنی شده از کشور خط قرمز ماست 

کیفیت آب خوردن خط قرمز ماست 

 احمدی نژاد : کابینه خط قرمز ماست

بهترین دات کام- “شرع و قانون”در تبلیغات، خط قرمز ماست

محدوده مصوب سال 45 خط قرمز ماست 

رئیس پلیس دبی: خلیج فارس خط قرمز ماست!

ولایتی: بشار اسد خط قرمز ماست 

قوم لر - انتقال آب از سرشاخه های کارون خط قرمز ماست

تعرض به حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) خط قرمز ماست -

نردبام: کلاه‌قرمزی خط قرمز ماست

هر برنامه‌ای مخل کاندریاچه ارومیه خط قرمز ماست 

ون خانواده باشد خط قرمز ماست!

"شرع و قانون"در تبلیغات،خط قرمز ماست.

تاسیسات فردو خط قرمز ماست.

00000000000000000000

- - - - - - -- - - - - - - - - -

خسته شدم.ولش کردم زیاد بود...  لذا در اصطلاح  منطقیون و اهل منطق و فلسفه،یک خط  بطلان(اونهم قرمز)کشیدم روش!

این خط قرمز ماست

محمدشوری(نویسنده و روزنامه نگار)

آذر92

وب:assize.blogspot.com

فیس:https://www.facebook.com/mohammad.shorijeze

صفحه فیس: https://www.facebook.com/assize.mahkame

درحاشیه:

در روزنامه سلام  یک گزارش نوشتم با تیتر«خط قرمز»

فردای آن روز در پاسخ به سوال یک خواننده الوسلام روزنامه مدیرمسئول(موسوی خوئینی)مرا ممنوع القلم کرد ونوشت ایشان(یعنی بنده)از نوشتن در سلام بخاطر نوشتن این گزارش محروم شد!

چون تنها خط قرمز روزنامه من بودم!

روزنامه سلام:20آبان77

 



منبع: پژواک ایران