PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Saturday 20th April 2024

رئیس جمهور منتخب: باز تاب اراده ولایت و یا تبلور اراده ملت؟
فیروز نجومی


از مناظره ها و اولین نشست خبری رئیس جمهوری منتخب، حجت الاسلام حسن روحانی، اینقدر میتوان فهمید که وی ، برعکس رئیس جمهوری که مسند قدرت را ترک میکند، محمود احمدی نژاد، ظاهرا از شرم و حیایی بس بسیار بر خور دار ست، گشاده دهان، یاوه گو و قلدر نیست. نه همچون او دارای گفتمانی طلبکار انه  است و یا رفتاری مشمئز کننده. اگرچه  خبره در افسانه های  رسالت و امامت است، اما، «امام زمانی» نیست. پای او بر زمین است نه در عالم ماورایی در کنار امام لاهوتی.  قصد آن دارد که از ویرانه ای که رئیس جمهور احمدی نژاد بجای گذارده با کلید تدبیر بسوی اعتدال و تعامل عبور نماید و گذشته را پشت سر گذارده و به آینده بنگرد. که تدبیر او نه جناحی که "فرا جناحی " ست. که از همه گونه توانایی ها صرفنظر از تمایلات سیاسی بهره ور خواهد شد. همچنانکه اعتدال را جانشین افراط میکند، همکاری فرا جناحی را به جای تنش و خصومت جناحی می نشاند.

 

در مورد اینکه چه چیزی میتوان از رئیس جمهور منتخب انتظار داشت، بحثی وسیع در بین ناظران و تحلیلگران شرایط سیاسی، در جریان است. بعضا برآنند که نباید در حل مسائل مبرم جامعه شتاب کرد. مثلا، چه عجله ای ست که دو رهبر جنبش سبز را از حصر خانگی بیرون کشید و یا زندانیان سیاسی و قومی و عقیدتی را بی درنگ به نمایندگی از جانب مردم آزاد ساخت.. یا اینکه تورم و بیکاری را نمیتوان یک شبه حل کرد. شاید حداقل دو سال بطول میانجامد تا اثار تدابیر رئیس جمهور خود را نشان دهند. این تحلیلگران، بجای آنکه بر بلندی انتظارات بافزایند، چنان سطح آنرا کاهش میدهند که انتظار رهایی و آزادی را به رویایی شیرین دست نیافتی تبدیل میسازد.

 

بزبان دیگر، همه جا سخن بر سر این است که نباید تند رفت. نباید بر انتظارات افزود. سطح مطالبات را باید به کف نزدیک ساخت. همینکه «حاکمیت» به ریاست یکی از دانش آموخته حوزه های علمیه، طلبه ای نرم خو و خردمند و نیز بسی عمل گرا، رضایت داده است، باید فرصتی برای تنفس شمرده شود، برای بر آوردن نفسی در آسودگی و آرامش. که صبر و تحمل است شرط تعامل و مسالمت. که همه مشکلات حل میشود اگر همه چیز را به رمان خود بسپاریم. که ریاست جمهوری تبلور اراده  صد در صد ملت  است نه تنها آن بخش 51 درصدی که او را برگزیده اند، همچنانکه خود در اولین نشست خبری بدان اشاره نمود، گفتمانی سوء ظن برانگیز.

 

بعضی دیگر زنگ خطر را به صدا در میآورند که اگر انتظارات را از رئیس جمهور افزایش دهیم و درخواست تصمیم های عاجلانه نماییم او را به آغوش "اصولگرایان " و یا تف لیسان ولایت سوق خواهیم داد. برخی نیز برآنند که او برای تنش زدایی آمده است، برای آرامش و مهار ساختن نیروی های مخرب طوفان زا. باید به او مهلت داد تا بتواند آرامش را بر قرار سازد. البته حسین شریعتمداری، شیپور زن ولایت، رئیس ارگان بیت رهبری، هشدار داده است که رئیس جمهور تنها میتواند در چارچوب سیاست های کلان کشور که بوسیله ولایت ارائه میشود، انجام وظیفه نماید.

 

حال آنکه بحث بر سر این نیست که رئیس جمهور منتخب باید تند برود و یا با طمانینه و شعار  تدبیر و اعتدال را به کناری بنهد بلکه سخن بر سر این است که آیا میتوان از او انتظار داشت که همچون ریاست جمهوری های جوامع دمکراتیک، -حداقل در تئوری-  تبلور اراده مردمی باشد که او را برگزیده اند؟ مسلم است که پاسخ منفی ست. چنین چیزی امکان داشت اگر حضرت ولایت، نقشی را ایفا میکرد هم وزن ملکه انگلستان. یعنی که  دست از حکومت بر دارد و بر تخت سلطنت تکیه زند، و یا اینکه  بساط دین را برچیده و به حوزه ها بازگشت نماید. در غیر اینصورت، روحانی نیز، همچون دو رئیس جمهوری پیشین، برغم آنچه که مینماید نمیتواند مستقل از اراده ولایت، باز تابنده اراده ملت باشد.

 

در واقع رئیس جمهور منتخب در اولین نشست خبری خود نشان داد در تحکیم نظام ولایت است که قصد پاسخگویی به اراده ملت را دارد. اما چگونه میتوان در یک زمان واحد پاسخگوی دو اراده متضاد و خصم یکدیگر بود، اراده ولایت و اراده مردم. روشن است که اراده ولایت معطوف بر ادامه وضع موجود، بهر قیمتی ست. چرا که ولایت و یا حاکمیت- به زبان تحلیل گرانی که بخود سانسوری خو گرفته اند- خود معمار خلق وضع موجود بوده است. او بقای حکومت اسلامی را در ادامه ستیز و خصومت با قدرت ها جهانی می بیند. بدین دلیل است، بدلیل سلطه ستیزی ولایت است که جامعه هم اکنون به نزدیکی دروازه های تمدن اسلامی بر اساس شکوفایی اقتصاد مقاومت و پیروزی بر استکبار جهانی، رسیده است. بنگرید، رهبر معظم مکرر در خطبه خوانی های خود تاکید میکند، پیشرفتهای خیره انگیز را در تمام عرصه های علم و صنعت و تکنولوژی.

 

در حفظ وضع موجود، است که حضرت ولایت لشگر قهر و خشونت را در خیابانها گسیل میدارد. بر سر هر کوی و برزنی ده ها بلکه صد ها جاسوس میگمارد که رفتار و گفتار مردم را زیر نظر بگیرند. حال آنکه اراده مردم بر تغییر و دگرگونی وضع موجود قرار گرفته است. کدام زندانی را میتوان یافت که با اراده آزاد، قدم در زندان نهاده باشد. اراده مردم بر رهایی از نظم فرمانروایی و فرمانبری ست و در آغوش کشیدن آزادی، آزادی در بودن و زیستن به فرمان خویشتن، آزادی در گزینش. چرا که تنها در آزادی است که میتوان مسئولیت را شناخت و مسئول را یافت. تنها در آزادی ست که نهاد های جامعه مدنی را میتوان بنیاد نهاد، نهادهایی که باز تابنده اراده ملت باشند و نه اراده ولایت.

 

بعضا بر آنند که این درد شکم و درد فقر و محنت، حل مشکلات اقتصادی گرانی و بیکاری بوده است  که ملت را وا داشت که بپای صندوق بروند و به روحانی رای بدهند. طبیعی ست که سامان بخشیدن به نظام اقتصادی باید در دستور کار قرار گیرد. اما بدرستی روشن نیست که چرا کاندید هایی که خود را کارشناس و استاد ارشد اقتصاد میدانستند بر نگزیدند. آیا این بدان معناست که مردم نمیدانند که کار را باید به کار دان سپرد. مسلم است اگر کار مردم از جنس اقتصادی بود باید از میان کاندید ها آن کسی را بر میگزیدند که به تخصص و مهارت خود را در این عرصه به ظهور میرساندند، مثل محسن رضایی که خود را شایسته تر از دیگران میدانست برای حل مسائل اقتصادی. در یکی از مناظره های انتخابات ریاست جمهوری، او حتی تا  آنجا پیشرفت که سخن خود را با این گفتار بسیار عمیق اخلاقی که "فقر کفر است " آغاز نمود. او بارها برهان آورد که میداند چگونه تحریمات را دور بزند و به بیکاری و گرانی پایان بخشد و اقتصادی شکوفا بدست آورد. فرمول ش را هم ارائه داد: مردم را "صاحب " اقتصاد ساختن. که اگر اقتصاد به چنین روز نکبت باری دچار شده است به آن دلیل بوده است که اقتصاد بی صاحب بوده است، فرمولی که باید نظر مردمان نیازمند را بخود جلب میکرد.

 

در نتیجه به دشواری میتوان انگیزه مردم را برای رای به روحانی صرفا اقتصادی دانست. شاید آنچه مورد توجه مردم قرار گرفت، تمایل بسیار خفیفی بود در روحانی، نسبت به دیگر نامزدها ی ریاست جمهوری در بکار گیری زبان مجیز گویی و جلب نظر ولایت ، حتی خفیف تر از کاندید رسمی اصلاح طلبان، محمد رضا عارف. این روحانی و بعد از او عارف بود که بر خلاف فرمان ولایت به "حاشیه " روی دست زدند. روحانی قبل از هر چیز انگشت بسوی فضای امنیتی نشانه رفت و ادعا کرد که آنرا خواهد شکست. مهمتر از همه او از آزادی سخن بمیان آورد و وعده زندانیان سیاسی را بمیان کشید و صریحا اعلام کرد که از آزادیهای اجتماعی حمایت میکند. شاید اگر مردم متوجه میشدند که او از آزادی های "مشروع " حمایت میکند، مثل آزادی در تسلیم و اطاعت، شوق و شور لازم برای رای دادن را از دست میدادند و در نتیجه آفرینش یک حماسه سیاسی را بخطر می انداخت.

 

وضع موجود، زندگی در فقر و تنگدستی، در خواری و حقارت، در غم و اندوه و در تبعیض و نا برابری، برغم وجود ثروت هنگفت مادی و معنوی  ناشی از کشتار و سرکوب آزادی ست. اگر مردم ایران آزاد به گزینش بودند در عرصه های مختلف زندگی و با عزت و شرف یک انسان می زیستند، آیا هرگز به وضع موجود تن میدادند؟ اگر ما روزانه شاهد تخریب شیرازه زندگی اجتماعی هستیم، بواسطه محروم بودن جامعه است از آزادی. تنها میتوان به غارت ثروت و مکنت مردمی دست زد که در بندند. که در اسارت بسر میبرند. تنها میتوان بر مردمی که غل و زنجیر به دست و پا و نیز برذهن دارند، سلطه افکند. بسته دستان هرگز قادر به دفاع از خود نیستند. مردم ایران با انتخاب روحانی ازمیان نامزد هایی که شورای نگهبان ولایت برای ملت برگزیده بود، نشان داد که به آزادی بیش از نان برای شکم گرسنه اش، نیازمند است. چرا که تنها روحانی بود که سخن از آزادی رانده بود، سخنانی که در مردم، بویژه جوانان شور بپا کرده بود، چنانکه حماسه سیاسی را بر آفرید، حماسه ای که بی درنگ به دست ولایتمدار ان مصادره گردید.

 

درست که از رئیس جمهور منتخب نمیتوان انتظارات بزرگ داشت. که اراده مردم را باز تابابد و بی درنگ دستور آزادی زندانیان سیاسی و قومی و دینی را صادر نماید. ماشین سانسور را در هم فرو کوبد، گشت های ارشادی را برچیند، مردم را در گزینش خود آزاد نماید، اگر قصد پیشرفت دارد و نگاه به آینده.  آیا بعنوان برگزیده ملت میتوان مرتکب خیانتی بزرگتر از این شد در نظام ولایت؟ آزادی رقبای انتخاباتی دوره پیشین؟ چه گام بزرگ و حیرت آوری؟ سیاست اعتدال میگوید که با تدبیر باید پیش رفت. اجتناب از بر انگیختن  خشم ولایت، یک حکم عقلانی ست. مبادا که محکومیت زندانیان سیاسی نیز بخشی از آن «گذشته» است که روحانی میخواهد از آن عبور کند؟ گذشته ای که ناشی از اراده و امیال ولایت است از جمله هشت سال دوره ویرانگر ی احمدی نژاد، رئیس جمهوری که نه برگزیده مردم که برگزیده ی ولایت بود. او جوجه دیکتاتوری را بر مسند ریاست کشاند که بنام عدالت، دست به غارت و چپاول ثروت و دستمزد مردم زد. تنها در نبود آزادی ست که میتوان چنین سخت و بیرحمانه مردم را زور گیر نمود. چگونه میتوان در اسارت و بندگی، غارتگران و رهزنان و زور گیران را یافت؟ در نظام ولایت مسئول و مقصر تنها آنان هستند که در خفا به مرگ محکوم شده و روزانه در ملا عام بدار آویخته میشوند. آنجا که آزادی نیست، هویت مسئولین مجهول میماند. بطور مخفیانه محاکمه و در تاریکی بدار مجازات آویخته میشوند. اگر عبور از گذشته با کلید تدبیر، پنهان نگاهداشتن حقیقت است، یعنی روپوشانی  جنایات و بذهکار های ولایت و ریاست است، چندان نمیتوان امیدوار بود که ساختاری نو بر اساس اراده ملت، اراده معطوف به آزادی بر آن مخروبه  ای که احمدی نژاد در اجرای اراده ولایت بوجود آورده است، بنیان نهاد.

 

رئیس جمهور منتخب نیز باید بر گزیند، که میخواهد باز تاب اراده ولایت باشد، یعنی اراده معطوف به حفظ وضع موجود و یا تبلور اراده  ملت، اراده معطوف به آزادی. 

 

Firoz Nodjomi

fmonjem@gmail.com

firoznodjomi.blogpost.com

rowshanai.org



منبع: پژواک ایران