PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ / Friday 19th April 2024

لابی های حکومت اسلامی ونقش آنها
کورش گلنام


"لابی از کلمه Lobbyrunبه معنی راهرو استخراج شده است (از اين رو الفاظي مانند لابي هتل[،] لابي مجلس و ...در اخبار و محاورات روزنامه نگاري به كار برده مي شود ). این واژه در ادبیات سیاسی به معنی اعمال نفوذ بر سیاستمداران بویژه بر نمایندگان مجالس است. اولین بار کلمه لابی و لابی گری در فرهنگ سیاسی ایالات متحده آمریکابکار گرفته شد. لابی در ایالات متحده آمریکا بسیار گسترده و فراگیر است.
در یک تعریف کلی، گروه‌های ذی نفوذ لابی به آن دسته از گروه‌هایی گفته می‌شود که برای تأثیر گذاری بر روند تصمیم گیریهای سیاسی – اجتماعی و تامین منافع خاص خودعمل می‌کنند. در این میان آنچه که یک گروه ذی نفوذ را از یک حزب مجزا می‌کند، بی علاقگی این گروه‌ها برای معرفی نامزد درانتخابات است. به عبارت دیگر در حالی که احزاب در تلاش هستند از طریق شیوه‌های مسالمت آمیز قدرت وارد ساخت قدرت شوند، گروه‌های فشار تنها بدنبال تأثیر گذاری بردولتمردان و روند تصیم گیری هستند." برگرفته از تارنمای ویکی پدیا ـ دانشنامه آزاد
دو رویی، همیشه و همه جا!
در همآن حال که علی خامنه ای و رئیس جمهور دست نشانده او پی درپی و در هر مجالی برای مصرف داخلی و ساده دلان گمراه شده و باورمند به حکومت خود، از بی اثر بودن تحریم ها، کاغذ پاره خواندن قطعنامه های شورای امنیت و دست بر نداشتن از غنی سازی سخن گفته و لاف های گزاف می زنند، ولی کوشش شبانه روزی نمایندگان آنها در میدان سیاست جهانی در التماس به این وآن کشور و تاکید پی درپی آنها در همه ملاقات هایی که در ماه ها و هفته های گذشته با نمایندگان آژانس جهانی انرژی اتمی، نمایندگان پارلمان اروپا و کشورهایی چون روسیه، چین و...داشته اند بر "بازگرداندن پرونده اتمی حکومت از شورای امنیت به آژانس جهانی انرژی اتمی"، نشان از حکایتی دیگر و بیم وهراس و دست وپا زدن سخت حکومت برای یافتن راه گریزی از فشار بیشتر جهانی و جلو گیری از صدور قطعنامه سوم بر علیه خود دارد. در این روزها چشمک و چراغ رهبر خودساخته و منوچهر متکی ،"عنصر نا مطلوب" اخراجی از ترکیه به دلیل "آدم ربایی"، که امروز وزیر امور خارجه دولت فخیمه اسلامی است در این باره که: "قطع رابطه با آمریکا را همیشگی ندانسته"اند و به زبانی دیگر برای رسیدن به زد وبند وسازش ابراز آمادگی می کنند نیز کاملن روشن است. کدام یک را باید باور کرد؟ آن لاف ها و گنده گویی های رهبر معظم ودست نشاندگان بر بی اثر بودن "آن کاغذ پاره ها" و یا این دست و پا زدن ها برای جلوگیری از صدور قطعنامه تنبیهی وتحریمی سوم؟
آنچه برای ما مهم است
در این میان آنچه بیش از همه برای ما ایرانی ها مهم است، توجه و دقت به این امر است که تنها موردی که کمترین اهمیتی برای حکومت نداشته و ندارد سرنوشت و آینده سرزمین و مردم ایران است. همه کوشش های ولی فقیه و مافیای وابسته به او، درراه پا بر جا ماندن حکومت وامانده وستم گرخود است حال به هر بهایی که برای مردم گرفتار ایران تمام شده و با هر باجی که لازم باشدبدهند. در این راه سازش با آمریکا به شکلی که آبرو و اعتبار آنها را بیش از این بر باد ندهد، در میان گزینه های رهبر خودساخته و نیرنگ باز مستضعفان جهان نیز جا دارد. وضع به گونه ای است که سخنان رهبر در باره رابطه با آمریکا، که ظاهرن به فارسی است، را باید دوباره به فارسی برگرداند! این شیخ خود گم کرده می گوید: هر وقت مناسب باشد من خود رابطه با آمریکا را اعلام خواهم کرد(نقل به مفهوم)! برگردان سخنان شیخ خامنه ای این است که: هر گاه که حقیقتن خطر سقوط خود و حکومت ننگینم را دیدم، فورن حتابه پا بوس بوش نیز خواهم رفت. بنابراین رفتار وسیاست رذیلانه رهبر و دولت پنهان (دولت آشکار که بازیچه ونمایی فریبکارانه بیش نیست) چند جانبه است. هم هر زمان، هر گاه و هر جا که بتوانند، آتش افروزی و فتنه گری می کنند، خواه در افغانستان باشد، خواه در عراق و خواه در لبنان و یا کوشش همه جانبه برای کارشکنی درراه صلح میان فلسطین و اسرائیل؛ و هم تردید نکنید که همچنان در پنهان برای دست یابی به بمب اتم که خوش خیالانه و کودکانه می پندارند با دست یافتن به آن خود را بیمه نموده اند، کوشش می کنند، و هم با وجود همه لاف وگزاف ها در باره نیرو وتوان نظامی خودو تهدیدهای حقیقتن مضحک(توان نظامی ملایان را می توان از وضع اسفبار اداره کشور و هرج ومرجی که در آن حاکم است به خوبی دریافت!)، گزینه سازش با آمریکا را نیز به میان می آورند که هم ازخطر قطعنامه سوم جلوگیری کرده، هم با این ترفندها برای خود زمان بیشتری بخرند و هم اگر زمانی شکست حتمی خود را دیدند، راه سازش با آمریکا راباز گذاشته باشند. آیا بی انگیزه است که از امروز کوشش می کنند که آرام آرام گمراهان در سپاه، بسیج، گروه های حزب الله و... را برای این آخرین مورد آماده نموده و تابوی عدم رابطه با شیطان بزرگ، که خود آن را بپا کرده وبنیان نهاده اند، را بشکنند؟!
یک نشانه آشکار دیگر این دورویی حکومت ولاف هایی که در توانمندی خود و بی اثر بودن فشار ها و تحریم ها به خورد ساده دلان وفریب خوردگان می دهد، بالا گرفتن میزان کوشش لابی ها و مأموران امنیتی ـ اطلاعاتی آنها در بیرون از مرزهای ایران به ویژه در اروپا و آمریکا برای جلب توجه مردم جهان و میلیونها ایرانی بیرون از میهن با بهره جویی از حساسیت های جهانی بر علیه جنگی دیگر است.
استفاده از صلح خواهی جهانیان
حکومت اسلامی در همان حال که برای پیش برد سیاست های ضد انسانی خود دمی از آتش افروزی و کینه ورزی و کینه سازی در منطقه و اگر بتواند در جهان دست بر نمی دارد، از حس مسالمت جویی و صلح خواهی مردم جهان به ویژه اکنون که مدت ها است نداهای یورش نظامی آمریکا و متحدان به ایران شنیده می شود، کاملن سوء استفاده نموده و وسیله لابی ها و امنیتی های خود، با همه توان کوشش می کند که خود را پشت حرکت های اعتراضی جهانی به یک درگیری تازه نظامی در منطقه خاورمیانه پنهان نموده و تا آنجا که می تواند از این گرایش به سود خود بهره گیرد. گرایش به صلح و مسالمت جویی گروهای زیادی از مردم جهان، بسیار ارزشمند، خوب و سازنده است ولی سخن بر سر این است که حکومتی می خواهدخود را پنهانی و مزورانه در این گرایش شریک کند که خودیکی از خون آشام ترین و ضد صلح ترین حکومت های جهان است. تنها خرابکاری هایی که در همین چند ماه گذشته این حکومت در میان فلسطیان از سویی وخرابکاری در راه کوشش برای رسیدن به صلح بین فلسطینیان و اسرائیلی ها از سویی دیگر انجام داده است و یا آنچه در همین چند ماه بر سر مردم ایران آورده است، برای هر آدم اهل خرد و اندیشه ای بسنده است تا میزان تزویر و ریای این حکومت و صلح خواهی دروغین سردمداران آن را روشن کند. نمونه های بر خورد با دانشجویان بی گناه و بی پناه و کشتن تنی چند از آنها زیر شکنجه و خودکشی نمایاندن آن، بر خورد با دیگر زندانیان سیاسی (با هر باور و منشی که هستند) در بازداشت گاه های مخوف که گزارش های تازه از آنچه در درون آنها می گذرد به راستی باور نکردنی و وحشتناک است، اجرای قانون وحشیانه قصاص، اعدام های گروهی و فردی که نمونه ای از آن که حلق آویز کردن یک زندانی فلج شده از دست و پا، بابدن شکنجه شده، زخمی و خونین بر روی برانکار، حقیقتن یکی از تکان دهنده ترین صحنه های ضد انسانی است که تنها برازنده حکومت اسلامی ـ الهی عدل علی وولایت مطلقه شیخ خامنه ای است، گویا تر از هر چیزی است. حکومتی که با مردمانی که او را به این جاه و مقام رسانده و ولی نعمت او هستند چنین رفتار می کند، چگونه می تواند ادعای صلح خواهی داشته باشد؟
یکی از ترفندهاوسیاست های دیگری که حکومت اسلامی کوشش می کند آن را وسیله لابی ها و جاسوسان و امنیتی های خود به پیش برد، ایجاد هیاهو در باره رفتار و کارهای رهبران دیگر کشورها و حکومت ها از آن میان یورش نظامی آمریکا به افغانستان و عراق و یا در گیری ها بین اسرائیل و فلسطینان و پشتیبانی آمریکا و برخی کشورهای غربی از اسرائیل است. آنها پرسش هایی به میان آورده و می خواهند بازار را چنان آشفته کنند که جنایت ها و سازش ها و تماس های پنهان خود حکومت اسلامی با همین آمریکا و متحدان او در یورش به عراق را از دید ها پنهان کنند. ولی جالب تر از همه:
معامله حکومت اسلامی با آمریکا وهم پیمانان و در حقیقت همکاری با آنهادریورش به افغانستان و عراق
رهبر معظم تا اندازه ای به دروغ و تباهی و فساد آلوده شده است که دیگر از هیچ رذالتی روگردان نیست. نمیدانم آنها که در خدمت این رژیم قرار دارند و وجدان وشرافت انسانی خود را بازیچه دست این رهبر خود ساخته و شیادان همراه او نموده اند، چه خواهند گفت اگر با سند و مدرک به آنها نشان داده شود که همین رهبر وحکومتی که هر روز داد از ستم آمریکایی ها در عراق و افغانستان زده، او را اشغال گر دانسته و به دروغ خواهان بیرون رفتن آنهااز خاک این دو کشور است، پیش از هر دوی این رویدادها، در پنهان با رد وبدل نمودن پیام وسیله دلال ها و لابی های خود با آمریکا، نمایندگانی فرستاده و در پنهان مذاکره و معامله نموده است! می توان از نیرنگ باز بزرگ دیگر، اکبر هاشمی رفسنجانی پرسش نمود. بیاد دارید که همین ماه گذشته او از تریبون نماز جمعه به روشنی هر چه تمام تر به آمریکایی هاگفت: آنها (آمریکایی ها ومتحدان)خوب می دانند که ما هم در افغانستان و هم در عراق به آنهاکمک کردیم .
نگاهی به سند ها
به این نقل قول از مقاله ای در نشریه نیو یورکر توجه بفرمایید:
"در هفته های قبل و بعد از اشغال عراق، مقامات آمریکایی و ایرانی گفتگوهایی داشتند؛ همانند زمان اشغال افغانستان به رهبری آمریکا، منافع مشترکی بین دو طرف وجود داشت. آمریکایی ها داشتند طرح برکناری صدام حسین و تأسیس یک عراق دموکراتیک را میریختند، که در آن اکثریت شیعه که برای مدت های مدید سرکوب شده بود دارای قدرت سیاسی قوی تری میشد. ایرانی ها[حکومت ایران]، مانند شیعیان، قلبا هر دو مورد را تأیید میکردند. دولتی در عراق که شیعیان در آن دست بالا را داشته باشند حداقل اگر وابسته به ایران نباشد دوست نزدیک ایران خواهد بود. بنابراین نه تنها [حکومت]ایران برای اشغال عراق توسط آمریکا مشکلی بوجود نمی آورد بلکه پیشنهاد کمک برای دوران بازسازی اولیه نیز میداد. بهر صورت در جریان گفتگوها ایرانی ها[حکومت اسلامی ایران] خواستار تضمین شدند که نیروهای آمریکایی با اعضای سازمان مجاهدین خلق یک نیروی مورد حمایت صدام حسین که اغلب آنها در مقری به نام قرارگاه اشرف نزدیک مرز عراق با ایران مستقر بودند به عنوان دشمن برخورد نماید. یک مقام ایرانی به من گفت که عاقبت چنین تضمینی داده شد."
همه تاکیدها وآنچه در نشانه کروشه آمده است از من است.
مجله نیویورکر، نوشته کانی بروک  
New Yorker, By Connie Bruck
6 مارس 2006 میلادی  
March 6, 2006
همه این مقاله بلند را که آگاهی های درخوری داشته و بیشتر در باره وضع مجاهدین در عراق و معامله حکومت اسلامی با آمریکا پیش از یورش به عراق است، می توانیددر سایت ایران اینترلینک که با تیتر"تبعیدیان" آمده است اینجا بخوانید:
http://www.iran-interlink.org/files/farsi%20pages%2023/newyorker150606.htm
ـ یک لابی مشهور حکومت اسلامی در آمریکا که بنا به انگیزه ای که خواهم گفت، کارش امروز دیگر رونق گذشته را ندارد، "هوشنگ امیر احمدی " است. او دریک مناظره تلویزیونی با حسن داعی، با روشنی وباافتخار می گوید که دلال و واسطه معامله رژیم اسلامی با آمریکا پیش از یورش به عراق بوده است. شور بختانه با تمام کوشش نتوانستم لینک این مناظره جالب و اعتراف این لابی حکومت اسلامی را درآرشیو سایت ها بیابم و حتا خود جناب حسن داعی نیز به آن دسترسی نداشت.
ولی چرا امیر احمدی امروز از شور و حال گذشته افتاده و چنین می نماید که اهمیت گذشته خود را برای حکومت نیزاز دست داده است؟ نقش بر آب شدن رویاهای هوشنگ امیر احمدی وبهره وری حکومت از سادگی او زمانی که به آن نیاز داشت، انگیزه دل سرد شدن او است. امیر احمدی با خوش خیالی پنداشته بود اگر در خدمت آخوند های شیاد حاکم بر ایران درآمده و به بهانه "مسالمت جویی" برای آنها لابی گری نماید، دور نیست که حتا رئیس جمهور ایران شود! شیوه نگارش ساده انگارانه و نگاه او به این حکومت زورگو وستم گر را در نامه سرگشاده او به ملت ایران ونامه به شورای نگهبان می توان دید. البته اندیشه مسالمت جویی، صلح خوایی و رابطه درست با آمریکا و غرب به شکلی که به سود مردم وپیشرفت ایران باشد درست و به جا است ولی نه با چنین حکومتی که بنا بر سند ومدرک های انکار ناپذیر در بمب گذاری، آدم ربایی، آدم کشی وپایمال کردن حق و شرافت انسانی در جهان به نمونه بدل شده است. از دید او عادی سازی رابطه با آمریکا آن هم با بودن چنین حکومتی که کمتر واژه ای به راست گویی از دهان رهبر وسخن گویانش بیرون می آید، در خدمت"عزت ملت، منافع ملی و استقلال" کشور است! ولی آن حقیقتی که مردم ایران امروز پس از نزدیک به سه دهه وجود حکومت اسلامی، بهتر از هر کس دیگری می دانند این است که حتا اگر چنین سازشی انجام و چنین رابطه ای نیزبر قرار شود، به زد وبندی پنهان بدل شده و در راه ماندگاری این آدمکشان و نه عزت و منافع ملی و حق مردم ایران به زندگی در آرامش و آزادی ورفاه، انجام خواهد یافت. هیچ ایرانی آزادیخواه و میهن دوستی خواستار یورش نظامی آمریکا به ایران نیست ولی از سویی دیگر به بهانه این خطر در کنار "جمهوری" اسلامی که دشمن نخست مردم ایران است، قرار نخواهد گرفت. نامه سرگشاده امیر احمدی را اینجا بخوانید:
http://www.amirahmadi.com/Writting/6_21_05.pdf
میزان شناخت ایشان از سیستم حاکم بر ایران را در همآن آغاز نامه ایشان به شورای نگهبان می توان به خوبی درک کرد زیرا او باورش نشده است که پس از آن همه خدمت به حکومت و، به قول خودش در آن مناظره، افتخار به اینکه " ایران را از حمله آمریکا نجات داده وسبب شده که به جایش به عراق حمله کنند"(نقل به مفهوم)، چنین مورد بی مهری قرار گرفته و رد صلاحیت شود! ساده انگاری دو سویه ای با چاشنی فرصت طلبی! بنا بر این، از سویی به سادگی در دام نیرنگ های حکومتگران اسلامی فرو افتاده است و از سویی دیگر تا این اندازه سطحی نگری داشته که پنداشته است که یک قدرت بزرگ نظامی، سیاسی، اقتصادی جهان چون آمریکا (چه بخواهیم بپذیریم و چه نه) با انبوهی از کارشناسان و اندیشمندان، به این سادگی و با انجام چنین ملاقات ها وکوشش های کسی چون ایشان، نقشه اش را دگرگون کرده و هرچه ایشان در پوشش یک لابی حکومت اسلامی فرموده، انجام داده و به سادگی پذیرفته است! آمریکایی ها آن کاری را انجام می دهند که به سود و بهره خود ببینند. زدو بند با حکومت اسلامی وسیله هرکس و در هر کجا باشد، تا زمانی که همه حق وحقوق انسانی مردم ایران آشکارا لگد مال شده وحکومت کمترین مشروعیتی در نزد مردم ایران ندارد، نادرست و بر علیه مبارزه آزادی خواهانه مردم ایران است.
حقیقتی دیگر در میانه این بحث
ولی این آمریکایی ها وغربی ها بوده اند که ذره، ذره و زیرکانه حکومت اسلامی را به درون چاهی کشیده اند که برون رفت ازآن برای آنها، به این سادگی ها شدنی نیست! نگارنده در گذشته نیز یادآور شده است که بودن رژیم اسلامی، نابخردی ها و گنده گویی ها و قدرت خواهی های آنها تا چه اندازه به سود آمریکا و غرب تمام شده و آنها توانسته اند در چه میزان انبوهی، خروارها اسلحه به کشورهای منطقه فروخته و چگونه آمریکا برای نخستین باردر درازای تاریخ خود، توانسته است با سادگی فراوان چنین حضور گسترده ای در منطقه یافته و پایگاه هایی فراوان به دست آورد. بی انگیزه نبوده ونیست که بازی اتمی چنین به درازا کشیده است! حکومت اسلامی می پندارد زرنگ است و به همآن آسودگی که مردم ایران را فریب داده است می تواند همیشه سر دیگران را نیز کلاه بگذارد. حتا گزارش سازمان های اطلاعاتی امریکا بسیار حساب شده و دقیق و به هنگام منتشر شد که بازی اتمی تا آن زمان که سود دهی دارد، همچنان دنبال شود. در این میان بزرگترین بازنده مردم ایران هستند که هم سرمایه هایشان به باد رفته و می رود(امروز سخن از ناپدید شدن 20 میلیارد دلار پول فروش نفت است. این پول ها کجا رفته است؟) و هم به آنچه نرسیدند رفاه و آزادی بوده است!
نامه امیر احمدی به شورای نگهبان
اینجا تنها آغاز این نامه را می آورم:
"جناب آقای احمد جنتی
دبیر محترم شورای نگهبان قانون اساسی جمهوری اسلامی

با سلام و آرزوی سلامتی، اینجانب هوشنگ امیراحمدی، در کمال ناباوری خبر رد صلاحیت خود به عنوان کاندید نهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران را از طریق مطبوعات دریافت کردم. انتظار میرفت که با توجه به شرایط حساس کشور، آن شورا توجه و دقت نظر بیشتری در بررسی صلاحیتها به خرج می‌داد. متاسفانه چنین نشد و دامنه رد صلاحیتها گسترده تر از گذشته شده است. من این برخورد را، که بیش از پیش نگران کننده است، محکوم میکنم. بعلاوه تا این لحظه از علت رد صلاحیت خود مطلع نشده‌ام. امیدوارم آن شورا در اسرع وقت علت یا علل را به اینجانب اعلام نماید."
"....در سنگر رابطه ایران و آمریکا، باز هم من اولین ایرانی بودم که لزوم و اهمیت عادی سازی این رابطه را برای افزایش قدرت ملی و پیشرفت ملت ایران علناً ابراز کردم،...."
همه این نامه را در لینک زیر ببینید:
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/1848
چند بررسی ارزشمند
حسن داعی در باره شبکه لابی "جمهوری" اسلامی بررسی های جالب و ارزشمندی دارد که خوانندگان گرامی می توانند در لینک های زیر آنها را، که همه مستند هستند، خوانده و خود داوری کنند و بیشتر دریابند که لابی های رژیم از چه راه ها و به چه شیوه ها، به ویژه در آمریکا، برای رهایی حکومت لاف زن اسلامی از تنگنا ونزدیکیش به آمریکا، حکومتی که شعار "مرگ برآمریکا " به مایه اصلی و روزانه نیرنگ بازی هایش مبدل گشته است، کوشش کرده و سرمایه های دزدیده شده از مردم ایران چگونه ودر چه راهی به باد می روند:
http://iranianlobby.com/index.php?lang=fa&page=articles&mode=view&guest=0&ID=17
http://iranianlobby.com/index.php?lang=fa&page=articles&mode=view&guest=0&ID=18
http://iranianlobby.com/index.php?lang=fa&page=articles&mode=view&guest=0&ID=19
http://iranianlobby.com/index.php?lang=fa&page=articles&mode=view&guest=0&ID=20
جناب داعی بررسی های درخور دیگری نیز دارند که خواندن آن ها به شناخت بیشتر از پنهان کاری ها، زد وبند ها و آلودگی های حکومت اسلامی ـ الهی عدل علی، یاری می رساند.
کسانی که می خواهند از نیرنگ بازی ها و دروغ گویی های همیشگی حکومت ایران در بازی های سیاسی و بی اعتنایی وبی اعتباری کامل آن ها در برابر قانون ها وپیمان نامه های جهانی بیشتر آگاه شوند، می توانند این مقاله"آیا میتوان به ایران اعتماد کرد؟" از "مایکل روبین" را نیز در زیر ببینید که آگاهی های مستند و همه جانبه ای دارد:
http://www.aei.org/docLib/20060926_MEno1.farsi.pdf

 



منبع: پژواک ایران