PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ / Friday 19th April 2024

ادعاهای نامربوط فرمانده سپاه در مورد جنگ ایران و عراق پاسداران
ایرج شكری


 
دوباره سالگرد انقلاب ملاخور شده بهمن سال  57 فرار رسید و دوباره دلقکان و بوزینگان پروش یافته در زیر عبای خمینی و مکتب ولایت فقیه، اینجا و آنجا در گردهمایی هایی حکومتی  به معرکه گیری های ابلهانه و دروغپردازی های فراوان در مورد  دستاوردهای رژیم و نبوغ امامشان خمینی در امر رهبری و ولی فقیه کنونی، خامنه ای و معجزات مکتب اسلام و در مواردی نقشی که خودشان داشته اند پرداخته اند. یکی از اینها پاسدار محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه است که در سخنانی که خبرگزاری فارس آن را نقل کرده است*، به تحریف حقایق در مورد رویدادهای جنگ با عراق و تجلیل از خمینی و نیز تملق گویی در مورد خامنه ای و رهنمودهای او پرداخته است. جعفری مدعی شده است که دیدگاه بنی صدر رئیس جمهور وقت که «فرماندهی تام» بر جنگ داشت این بود « که جنگ را باید متخصصین و با نگاه کلاسیک و اتکا به توانمندی‌های نظامی و ابزار اداره کنند و نیروهای مردمی نباید دخالت کنند. که این نگاه و تفکر فقط سه ماه در جبهه دوام آورد». پاسدار جعفری همچنین مدعی شده است که «در عملیات 16 دی 59 در هویزه که با همان نگاه و دیدگاه‌های انحرافی آقای بنی صدر طراحی شد، هیچ دستاوردی نداشتیم و موفق نشدیم. سپس بنی‌صدر به حضرت امام پیغام داد که دیگر نمی‌توانیم جنگ را پیش ببریم و باید سر میز مذاکره بنشینیم. یعنی نگاه غیر اسلامی و غیر انقلابی و دیدگاهی متفاوت از دیدگاه امام (ره) فقط به 3 الی 4 ماه اول جنگ بدون هیچ دستاوردی دوام آورد». گویی اینها بعدا هر طرحی که ریختند وعملیات جنگی که انجام دادند، همه اش دستاورد و پیروزی بوده است. اگر اینطور بود چرا آن جنگ 7 سال بعد از عزل بنی صدر طول کشید و آخرکار هم با سرکشیدن جام زهر توسط خمینی و پذیرش آتش بس با «کفر» پایان یافت. اینان به مسخرگی ادعاهای خود در افکار عمومی در مورد پایان پیروزمندانه جنگ بی اعتنا هستند. چون هم ادعا می کنند پایان جنگ پیروزمندانه بوده، هم اتهام زنی در این مورد که چه کسی «جام زهر را به دست امام داد»، هنوز ربع قرن بعد از پایان جنگ، خاتمه نیافته است. آنچه جعفری استفاده از نیروهای مردمی می گوید، همان استفاده از موج نیروی انسانی که متشکل از کارگر و کشاورز و نوجوانان دوره راهنمایی تحصیلی و دبیرستانی و فاقد کمترین آموزش نظامی و در موارد بسیاری با کمترین تجیهزات وسائل فردی از بدون جمله پوتین(با کفش کتانی) و کلاهخود و قمقمه بودند، و فرستادن آنها زیر آتش توپ و خمپاره و روی میدانهای مین بود و در بسیاری از آن عملیاتی که با «نبوغ اسلامی و انقلابی» امثال محسن رضایی و جعفری طراحی شده بود، هزاران کشته و زخمی و معلول و هزاران اسیر به جای ماند، بدون این که دستاوردی در عقب راندن دشمن داشته باشد. در سال خرداد 65 محسن رضایی فرمانده کل وقت سپاه مدعی بود که بود:« رزمندگان ما برای پیروزی احتیاج به هواپیما و تانکهای پیشرفته ندارند. تنها کافی است ما چهار برابر عراقی ها نیروی پیاده با اسلحه سبک وارد میدان کنیم تا بر دشمن صهیونیستی غلبه کنیم ... امیدواریم بتوانیم با سرعت، 8 میلیون جمعیت را به جبهه های جنگ اعزام بکنیم»(10 خرداد 65 - گاهشمار ماهنامه شورا خرداد و تیر65). اما همین آدم دوسال بعد، بعد از آن شکست های سنگین اوائل سال 67 به ویژه شکست زبیدات، لیست بلند بالایی از تجیهزات نظامی(از جمله در برگیرنده تانک و هواپیما) که برای پیشروی در جنگ لازم می دید تهیه کرده و برای خمینی فرستاده بود که گویا خمینی گفته بود تهیه این لیست کار یک ابر قدرت است. به خاطر همین خمینی ناچار شد برای حفظ نظام جام زهر بنوشد. سانسور و تحریف حقایق و رویدادهای جنگ، تنها توسط فرماندهان سپاه صورت نمی گیرد، همه تشکلها و سازمانهای تبلیغاتی وابسته رژیم از جمله حوزه هنری و وزارت ارشاد اسلامی دستی در آن دارند. اخیرا کسی به نام حجت شاه محمدی که سرهنگ بازنشسته هوانیروز است، کتابی به عنوان «وقتی پلنگ خواب است» منتشر کرده است که دربر گیرنده خاطرات یک خلبان هوانیروز به نام حسین وکیلی است. او در مصاحبه ای که سایت انتخاب آن را نقل کرده است یاد آور شده که این کتاب«اين کتاب در هزار صفحه درباره زندگينامه و خاطرات يکي از خلبانان هوانيروز به اسم حسين وکيلي نوشته شد که 200 صفحه آن توسط حوزه هنري حذف شد. پس از ارائه کتاب به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي 199 مورد ايراد گرفته شد که 9 مورد تصحيح و 190 مورد حذفيات است». نویسنده کتاب یاد آور شده است که:« عملیات رمضان یکی از عملیات های شکسته خورده در تاریخ دفاع مقدس است که حتی در شبکه های برون مرزی هم به آن پرداخته شده است اما ارشاد بخش هایی که مرتبط با این عملیات است را حذف کرده است». بنا به گفته نویسنده این کتاب ارشاد تاکید کرده بود هرجا کلمه سپاه است باید حذف شود(حتما به همان دلیل که بخشهای مربوط به عملیات رمضان را حذف کرده). این کتاب نوشته شده در هزار صفحه، در 726 صفحه منتشر شده است.
پاسدار جعفری روی « تدبیر رهبر معظم انقلاب برای آمادگی حضور سپاه در میدان نبرد ظرف ۲۴ ساعت » و این که « آقا فرمودند این موضوع برای این است که اگر دوباره جنگی شد، در کمتر از ۲۴ ساعت یگان‌های سپاه با انبوهی از نیروهای مردمی در جبهه حاضر شوند»، تاکید وراجی کرده است. اما روشن نیست که چرا هم  خودش و هم  «مقام معظم رهبری»، گمان می کنند، اگر جنگی شد، حتما در روی زمین خواهد بود و تازه اگر روی زمین بود، در برابر بمباران با هواپیماهای ب 52 که هرکدام تا سی تن بمب حمل می کنند و با بمبهای خوشه ای توسط بمب افکن های رادار گریز ب-2 بر سنگرهایشان فرود خواهد آمد و صدها موشک هدایت شونده  که از دور و از ناوهای جنگی به محل استقرارشان  شلیک خواهد شد و آنها را زیر و رو خواهد کرد، چه کاری از آن انبوه نیروهای مردمی در جبهه ها بر می آید؟ در مورد آمادگی برای واکنش سریع در جنگ خوب است این هم یاد آوری شود که در حمله صدام به ایران، این نیروی هوایی و نیروهای ارتشی بودند که خواب و خیال پیش روی سریع به داخل خاک ایران و پیروزی سهل آسان با اوضاعی که در ایران بعد از انقلاب به وجود امده بود را، از سر صدام حسین پراندند و به ویژه ضربه فوری و بدون درنگ نیروی هوایی در بعد از حمله هوایی صدام به هدفهای مختلف نظامی و از جمله به فرودگاه مهرآباد، امری بود که در داخل کشور همه را شگفت زده کرد. واکنش تلافی جویانه به حمله صدام در زمانی که حدود 12 ساعت بعد با عملیاتی که در مجموع 140 فروند هواپیمای جنگی روی هدفهایی درعراق انجام دادند نشان داده شد. در مطلبی در این زمینه خواندم که اولین عملیات کمتر از دوساعت بعد از حمله و مجموعه عملیات تلافی جویانه ظرف    http://iranian-airforce.blogfa.com/cat-6.aspx12 ساعت انجام گرفت 
آنهایی که آن عملیات را طراحی و اجرا کردند، در مکتب اسلام و از خمینی یاد نگرفته بودند. خلبانان آموزش دیده در آمریکا بودند. در زمان شاه به دلیل وابستگی شاه به آمریکا و دست نشاندگی او به ویژه کارگزار بودن او در مسائل امنیتی و نظامی برای آمریکا و دست بازی که آمریکائیها در استفاده از ایران و رژیم شاه برای اهداف خود داشتند، باور عمومی این بود که در امر نیروهای نظامی، «همه چیز دست آمریکائیهاست» و به ویژه هواپیماهای مدرن فانتوم و اف-14 که شاه از آمریکا خریده بود، همه تحت نظارت و مدیریت مستشاران آمریکایی قرار دارد. به همین دلیل حمله متقابل و فوری نیروی هوایی ایران به حمله صدام در 31 شهریور 59 واقعا همه را شگفت زده کرد و طبعا تحسین بسیاری در بخش بزرگی از مردم برانگیخت. نیروی هوایی صد البته زمینه ای نبود که سپاه پاسداران مردم کش که در به خاک و خون کشیدن مردم کردستان و گنبد و ترکمن صحرا تاخت و تاز می کردند و در یورش به اجتماعات گروهای سیاسی توسط دسته های اوباش حزب الله پشتیبان آنان و در یورش ارتجاع به دانشگاه برای «انقلاب فرهنگی» بازوی مسلح آن اقدام ددمنشانه ضد فرهنگی و سرکوبگرانه بود، بتواند عرض اندام کند، همچنان که استفاده از توپخانه و زرهی به آموزشهای نیاز داشت که پاسداران فاقد آن بودند. نفرت عمومی و گسترده مردم از پاسداران خمینی در همان آغاز رویدادهای مهر و آذر 58 در بندر انزلی هم به روشنی نشان داده شد و مردم خواهان اخراج پاسداران از شهر و سپرده شدن انتظامات به نیروی دریایی بودند. حسادت اینان به ارتش- با این که به خدمت نظام جمهوری اسلامی درآمد - هنوز بعد از سی و سه سال و به رغم این که اکنون دیگر بدنه ارتش و تادرجه سرگردی یا حتی سرهنگ دومی قاعدتا باید همه کسانی باشند که بعد از انقلاب وارد ارتش شده اند، ادامه دارد و ارتش هنوز «بچه زن بابا» است. در برنامه هایی که در سالگردهای جنگ از تلویزیون رژیم پخش می شود، نقش ارتش چنان محو می شود که تا کنون در موارد متعدد انتقاد فرماندهان ارتش را برانگیخته است.
و اما در مورد نبوغ «امام راحل» در امر دفاع و نگاه اسلامی کار آمد او، خوب است به امثال پاسدار جعفری یاد آوری شود که بهتر است نگاهی به پیام خمینی به مراسم حج سال 6 مرداد 66 بکند و ببیند که چه رجزخوانیها کرده بود؛ به ویژه آنجا که گفته بود:« امروز بدون شك سرنوشت همه امت ها و كشورهای اسلامی به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است. جمهوری اسلامی ايران در مرحله ای است كه پيروزی آن به حساب پيروزی همه مسلمانان و خدای نخواسته شكست آن، به ناكامی و شكست و تحقير همه مومنان می انجامد و رها كردن يك ملت و يك كشور و يك مكتب بزرگ در نيمه راه پيروزی ، خيانت به آرمان بشريت و رسول خداست، لذا تب جنگ در كشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و انشاءالله تا رسيدن به اين هدف فاصله چندانی نمانده است»** اما شرایط به طور برق آسایی برگشت و حقایق چیز دیگری را نشان داد. گذشته از این خمینی به خاطر نقشه و خیالاتی که برای ایجاد بلوا در مکه در سر داشت تودهنی محکمی از سعودهای دریافت که حاصل آن نزدیک به سیصد کشته از بین «زائران اعزامی» از ایران بود و خودش در 23 مرداد در سخنان در دیدار با شورای مرکزی جهاد سازندگی اعتراف کرد که در آن رویداد «سیلی خورده»***، یکسال بعد از آن پیام با قبول آتش بس، در واقع به آنچه با خود محوربینی ابلهانه «خیانت به آرمان بشریت و رسول خدا» نام نهاده بود دست زد و آن خیانت را مرتکب شد. با این همه هنوز بوزینه های پاسدار و عمامه دار و بی عمامه، ستایشگر نبوغ پیامبر گونه  خمینی و نظرات او هستند و از رو نمی روند، کسانی که صد البته هویت و پست و مقام خود را از خمینی و رژیم ضد ایرانی و مردم ستیز و آزادی کشی که او بنبان آن را گذاشت، دارند و در جنایات بزرگ و هولناک خمینی علیه مردم ایران شریک و همدست او بوده اند.
http://farsnews.com/newstext.php?nn=13911115000460*سخنان پاسدار جعفری فرمانده سپاه:  
متن کامل پیام خمینی به مراسم حج سال 66 – 6 مرداد 1366
***« هرکس قیام کرد برای این که عدالت ایجاد کند حکومت عدل ایجا کند، سیلی خورده پس ما گله یی نداریم که چون قیام کرده ایم برای اقام عدل، برای حکومت اسلامی،باید سیلی بخوریم. ما باید زیادتر سیلی بخوریم». خمینی از رویداد های مکه که همراه بود با اقدامات شدید پلیسی علیه نمایندگیهای سیاسی رژیم در آنکشور از جمله محاصره کنسولگری رژیم در جده که کروبی سرپرست حجاج در آنجا اقامت داشت و سعودی ها به او دستور دادند تا فردای آن روز عربستان را ترک کند، چنان تحقیر شد که در وصیتامه اش بر«لعن و نفرین ال سعود» تاکید کرده است. شاید در همان وصیتامه است که گفته در «هیچ مساله یی مثل مساله حجاز بی تحمل نشده بودم».
18 بهمن 1391- 6 فوریه 2013
 
 



منبع: پژواک ایران