PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Thursday 25th April 2024

فرسایش بنیان‌ها و پیوندهای اجتماعی در ایران
مجید محمدی


 
استحکام و سستی یا روند تقویت و تضعیف بنیان‌ها و پیوندهای اجتماعی با پنج شاخص قابل اندازه گیری و سنجش‌اند:
۱) روندها و روش‌های حل اختلاف یا منازعه در جامعه (با تمسک به خشونت یا با رجوع به قواعد پذیرفته شده و عرف؛ میزان تمسک به خشونت؛ میزان رجوع به دادگاه‌ها یا داور مرضی الطرفین)،
۲) مواجهه با حقوق متقابل شهروندی (رعایت یا نقض)،
۳) چگونگی رفتار با پیمان‌ها و قراردادها (ایفای تعهدات، نادیده گرفتن، نقض آشکار یا تمسخر)،
۴) عکس العمل در برابر رنج دیگران (همدلی، بی تفاوتی، قساوت یا فداکاری)، و
۵) چگونگی و میزان مقاومت در برابر دشواری‌های زندگی (وادادگی یا استقامت).
بحث رعایت یا عدم رعایت قانون را در اینجا مطرح نمی کنم چون در جوامع استبدادی تصور عمومی بر آن است که قانون را قدرتمندان برای حفظ منافع خود می نویسند و اجرا می کنند که تصور دور از واقعیتی نیست. همچنین در جوامعی با حکومت‌های تمامیت خواه نمی توان استحکام و ضعف یا فرسایش و قوت یابی بنیان‌های اجتماعی را با تعداد و گستردگی و قدرت نهادهای مدنی و شبکه‌های اجتماعی اندازه گرفت چون این نهادها و شبکه‌ها تحت شرایط سرکوب حکومت هستند و نمی توانند به طور طبیعی رشد داشته باشند.
 
حل منازعات
در همه‌ی جوامع میان افراد اختلافات و منازعاتی پیش می آید اما جوامع در حل این منازعات روش‌های متفاوتی دارند. یک جامعه ممکن است از حیث روش حل منازعات دچار تحول شود. شهروندان جامعه‌‌‌ی ایران همانند حکومت‌اش بیش از پیش برای حل منازعات به خشونت متمسک می شوند. مراجعین نزاع به مراکز پزشکی قانونی کشور در سال ۱۳۸۹ رقم ۶۳۱ هزار و ۳۸۱ مورد و در سال ۱۳۸۶ رقم  ۵۴۷ هزار و ۶۲۱ مورد  بوده است. (بیش از ۱۵ درصد رشد در سه سال)؛ “طی ۷ ماهه سال جاری ۴۰۴ هزار و ۶۰۰ نفر به دنبال وقوع نزاع به مراکز پزشکی قانونی سراسر کشور مراجعه کردند” (سازمان پزشکی قانونی، مهر، ۱۱ آذر ۱۳۹۱) که رقم احتمالی برای سال ۱۳۹۱ را به حدود ۷۰۰ هزار خواهد رسید. این بدین معناست که میلیون‌ها اختلاف میان افراد به سرعت به زد و خورد منجر می شود (با فرض آن که درصد بسیار کوچکی از زد و خوردها به پزشکی قانونی ارجاع می شود).
 
رعایت حق تقدم
تصادفات رانندگی محصول تعامل سه عامل جاده، خودرو و انسان هستند. در ایران وضعیت بسیاری از اتومبیل‌ها و جاده‌ها استاندارد نیست اما انسان‌ها در صورت آگاهی و آشنایی با این موضوع و رعایت حقوق یکدیگر می توانند از مخاطرات هر دو بکاهند. اما در مقابل بخش قابل توجهی از رانندگان با این عوامل برای ایجاد خطر مسابقه می دهند. عدم رعایت حق تقدم مهم ترین عامل انسانی در تصادف است که بسیاری از ایرانیان البته در آن گوی رقابت را از جهانیان ربوده‌اند.
سالانه بیش از ۲۰ هزار نفر در تصادفات رانندگی در ایران کشته  و صدها هزار نفر زخمی می شوند. تعداد تلفات حوادث رانندگی هفت ماهه سال ۱۳۹۱، ۱۲ هزار و ۵۰۰ نفر بوده است. این رقم در مدت مشابه سال قبل ۱۳ هزار و ۲۵۰ نفر بود. تعداد مصدومین حوادث رانندگی با شش درصد افزایش در هفت ماهه‌ی اول ۱۳۹۱ به ۲۰۳ هزار نفر رسیده است. (سازمان پزشکی قانونی، فارس ۱۳ آذر ۱۳۹۱)
 
تعهد به قراردادها و ایفای تعهدات
بخش قابل توجه و روزافزونی از شهروندان ایرانی در ایفای تعهدات خود دچار مشکل هستند. این امر را به خوبی می توان در میزان چک‌های برگشتی مشاهده کرد. چکهای برگشتی از حدود سه میلیون در سال ۱۳۸۰ به حدود چهار میلیون در سال ۱۳۸۶، حدود ۵ میلیون در سال ۸۸ و ۶٫۴ میلیون در سال ۱۳۹۰ رسید. این ارقام نشان دهنده‌ی نوعی سقوط اجتماعی از حیث پای بندی به تعهدات اجتماعی است. میزان این چک‌ها به حدی است که دیگر نمی توان برگشتی‌ها را به قشر یا گروه خاصی نسبت داد.
کسی که چک بی محل می کشد برای تعهد خود و خدماتی که دیگری به وی می دهد هیچ ارزشی قائل نیست. حتی مجازات‌های شدید مثل زندان برای جرائم مالی (که در بسیاری از جوامع به چشم نمی خورند) نتوانسته بسیاری از شهروندان ایرانی را به اجرای تعهدات خود وادار سازد.
 
عکس العمل در برابر رنج دیگران
میزان خیریه‌ای که جامعه‌ی ایران می پردازد اصولا قابل مقایسه با جوامعی در حد ثروت و درآمد آن نیست. رقم ۱۸۰ میلیارد تومان (معادل حدود ۷۰ میلیون دلار) در سال ۱۳۹۰ (پرداخت شده به صندوق‌های صدقات کمیته‌ی امداد،ایسنا، ۶ اردیبهشت ۱۳۹۱) برای کشوری با حدود ۱۰۰ میلیارد دلار صادرات نفتی (پیش از تحریم‌ها) و بیش از ۵۰۰ هزار میلیارد تومان درآمد ناخالص ملی بسیار ناچیز است. آماری در مورد صدقات و خیریاتی که در نهادهای مدنی گردآوری و هزینه می شود در دست نیست اما آن نیز با توجه به ضعف این نهادها در ایران نباید چندان قابل توجه باشد. دو سوم جمعیت زیر خط فقر زندگی می کند و توان پرداخت خیریه ندارد. حدود ۱۰ درصد نیز از رانت‌های حکومتی برخوردار است که بخش قابل توجهی از ثروت و درآمد خود را از کشور خارج می کند و باور چندانی به کمک به محرومان ندارد. همچنین مکانیسم‌های تشویقی برای این امر مثل معافیت‌های مالیاتی وجود ندارد.
یک علت این امر دخالت دولت در امور نهادهای غیر انتفاعی و سازمان‌های مدنی و غیر دولتی است. علت دیگر اعتماد اندک افراد به این نهادها و سازمان‌هاست. اما علتی که بیش از همه باید بدان توجه شود کاهش میزان  غمخواری و همیاری در جامعه‌ی ایران در دو دهه‌ی گذشته است. درآمدهای سرشار نفتی و فساد موجب شده است که افراد احساس کنند تنها وظیفه‌ی دولت است که به نیازمندان کمک کند.
موضوع دیگری که با آن عکس العمل در برابر رنج دیگران را می توان اندازه گرفت واکنش به حمله به افراد در عرصه‌ی عمومی است. در سال‌های اخیر موارد بسیاری از کشتن افراد یا زورگیری در خیابان در برابر چشمان افراد در حال گذر یا ایستاده انجام شده است بدون آن که افراد برای نجات یکدیگر اقدامی به عمل بیاورند (به فیلمهای مربوطه در سایت یوتیوب مراجعه کنید)، حتی در حد استفاده از تلفن همراه برای صدا کردن پلیس. این بی تفاوتی‌ها نشان از سست شدن شدید پیوندهای اجتماعی دارد.
 
مقاومت در برابر دشواری‌ها
میزان و تغییرات خودکشی در جامعه‌ی ایران شاخص خوبی برای میزان استحکام پیوندهای اجتماعی و تغییرات آن در این جامعه و نیز میزان وادادگی یا استقامت افراد است. میزان خودکشی گزارش شده به سازمان پزشکی قانونی از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۸۹ هفده درصد افزایش داشته است (از ۳۱۲۲ به ۳۶۴۹) (سلامت نیوز، ۲۵ مرداد ۱۳۹۱). در سه ماه اول سال ۱۳۹۰ نیز آمار خودکشی های گزارش شده به این سازمان نسبت به سه ماه اول ۱۳۸۹ ده درصد افزایش داشته است (ملت، ۲۵ مرداد ۱۳۹۰) خودکشی در میان قشری که خود مظهر ایستادگی بوده یعنی دانشجویان دانشگاه‌ها نیز قابل توجه بوده است. خودکشی تصمیمی فردی است اما میزان آن از استحکام یا سستی پیوندهای اجتماعی حکایت می کند.
فراتر از میزان و روش‌های سرکوبی که در زندان ها در جریان است جوانان امروز ایران برخلاف دهه های چهل و پنجاه آمادگی استقامت چندانی در برابر دشواری‌هایی مثل فشار بازجویی‌ها را ندارند و تلاش می کنند با اعتراف به فشارها خاتمه دهند. اکثر مخالفان نیز با این اعترافات نه به عنوان ضعف بلکه به عنوان عکس العمل عادی در شرایط فشار برخورد می کنند. در دهه‌های چهل و پنجاه بسیاری از جوانان تلاش می کردند با زهد و کناره گیری از لذائذ دنیوی و نیز با ریاضت خود را آماده‌ی استقامت در شرایط دشوار سازند. نسل جوان امروز اصولا در چنین دنیایی زندگی نمی کند و نمی خواهد چنین کند، خواه به دلیل زندگی باوری و خواه به دلیل ترجیح نیازهای فردی به مقتضیات اجتماعی. در هر صورت میزان استقامت مستقیم در برابر فشارهای بیرونی از جمله سرکوب در جامعه‌ی ایران کاهش یافته است.



منبع: چراغ آزادی