PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Thursday 25th April 2024

حفظ نظام یا انقلاب؟
محمد شوری


 

 
حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران، یا حفظ انقلاب بهمن ۵۷؛ این وسط براندازی چه‌کاره است؟!
 
پرسشی که می‌خواهیم پاسخ دهیم.
 
حفظ انقلاب بهمن ۵۷ با حفظ نظام ج.ا.ا، تفاوت فاحش دارد. و براندازی برای برخی جریان‌ها و افراد یعنی اینکه ما نباشیم!
 
چرا مردم ایران در یک فرایند غیرخشونت آمیز(و نه جنگ مسلحانه و ارتش آزادی‌بخش) رژیم سلطنتی را سرنگون و جمهوری را تاسیس کردند؟
 
پاسخ آن یک کلمه است: آزادی.
 
اگر آزادی  به معنی ولنگاری اخلاقی تعریف شود، (آنچنانکه حاکمیت ج.ا.ا.چنین تصوری را سال‌هاست در مخ مردم منتشر می‌کند) باید بگوئیم، الان-درلوای دولت اسلامی - به مراتب وضعیت فحشاء، مواد مخدر و مفاسداخلاقی بیشتر است.
 
آن زمان ادعای تاسیس دولت اسلامی نبود و در پروسه آشکار و بیان، خود را درضدیت با آن معرفی نمی‌کرد.
 
آن زمان جای می‌خوارگی، خانه‌های فحشا و تن‌فروشی (شهرنو و قلعه) و کاباره وتفریح‌ها معلوم بود. اما این زمان (با در نظرداشتن پیشرفت صنعت و تکنولوژی وسطح آگاهی عمومی) هر چند رسما منع قانونی دارد وجرم است، امابه وفور و سهل الوصول است.
 
می‌توان فقط با یک تلفن و یا یک وب سایت و یا یک آگهی(مثل فروش گوسفند زنده!)در فرایندی غیر قانونی،قانونی و فرا قانونی! درانواع ترفند و شگرد، هرکس که اهلش باشد، فورا خواست و نیاز خود را بر طرف سازد.
 
پس دراین زمان وآنزمان وجه مشترک ازاین نوع آزادی هست. فقط شکل و شیوه تفاوت دارد. که البته در این زمان و در دوره ج.ا.ا.، ممانعت و تحریک حکومت و دولت، به تشدید آن کمک هم کرده است!
 
هم‌چنین بین آن زمان و این زمان یک فرایند مشترک دیگر (باتوجه به شرایط زمان و درنظر داشتن تغییرسیستم در مدیریت کشور) هم هست، وآن  نبودن آزادی است؛ آنطور که هرشهروند حق اعتراض، حق آزادی بیان، و انتشار آن، و حق استنکاف و تمرد قانونی داشته باشد.
 
آن‌ زمان شاه در رأس قدرت بود، مجلس فرمایشی، و مطیع اوامر شاهانه. اکنون نیزمجلس ابتدا توسط ۶ نفر نماینده رهبر، انتخاب می‌شود (نظارت استصوابی) و سپس برخی مردم (نه همه مردم) از میان آنها تعدادی را برمی‌گزینند.
 
آن زمان شاه اختیارات تام داشت و «سایه خدا» نامیده می‌شد. امروز نیز ولایت مطلقه فقیه همه اختیارات در داشتن قدرت باصطلاح قانونی را دارد و نماینده و جانشین خدا در روی زمین است و مجلس و رئیس جمهوری و قوه قضائیه با یک اشاره او هر فرمانی را مطاع هستند. چنانچه تجربه این سال‌ها نشان داده است.
 
آنزمان فقط یک حزب بود و آنهم حزب رستاخیز؛ اکنون نیزیک حزب وجود دارد، و آن: «حزب ولایت فقیه». هرچند ظاهرا درج.ا.ا.، احزاب مشارکتی، سنتی و سازمانی و پست مدرن داریم. اما همه آنها زنان صیغه‌ای و دائمی رهبری هستند. آنها طبق این قانون اساسی نمی‌توانند درعرض ایشان گام بردارند و رقیب باشند، باید در دنباله وی و در طول ایشان فقط مشاوره بدهند. تا وی مشاوره آنها را به چند ارزن بخرد!
 
مشاهده می‌کنید! تفاوتی با دوره سلطنتی ندارد. تفاوتی اگر هست اجباری و الزامی است؛ آن‌هم به‌خاطر این‌که به هرحال دراین مملکت انقلابی صورت گرفته و به اصطلاح از سلطنت گذار به جمهوریت شده است! که البته مثل جریان داستان کتاب قلعه حیوانات که به مرور  قانون ۷ ماده‌ای به یک اصل تغییر جهت داد؛ اینک نیز  همه انقلاب در اصل ولایت فقیه جمع شده است.
 
حال اگر منظور از اصلاح‌طلبی و اصلاحات یعنی اینکه همین فرایند باشد و فقط حزب و دستک ما حق المشاوره بگیرد و خلاف آنرا براندازی تصور کنیم، باید گفت، این صد البته اصلاحات نیست؛ خودش  روی دیگر براندازی است که بدست خود ترتیبش داده شده است و می‌دهند!
 
و اما اگربراندازی را هم به معنای تغییرماهیت در حکومت و درفرایندی مردمی، یعنی اعتراض عمومی وسیع و دامنه دار و درسطح کشور بدانیم (مثل دوره انقلاب) شما و ما چکاره باشیم که بخواهیم جلویش را بگیریم؟ هیچ‌کس جلودارش نیست و سیلی است که سدی توان آنرا ندارد.
 
البته این نوع فرایند حداقل برای بار دوم در کشور ما اگربعید نباشد، انجامش فقط نوعی شورش کور خواهد بودکه آبشخور و یا افسارش درجایی دیگراست که نتیجه‌اش قهرمان و سوپرمن نشان دادن افراد و گروه‌هایی خاص است که فریب تازه است!
 
واگرهم به شکل «دمکراسی مشترک» یعنی فشار از خارج (صورت بین‌المللی آن، مثل تحریم هاوتحرکات نظامی) و (صورت داخلی) نابسامانی و اضمحلال فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی باشد، مهره‌ها و افرادش هم معلوم می‌شود و یا از پیش معلوم است. و آلترناتیو بعدی متعهد به همکاری و هماهنگی با نیروهای امدادی بیگانه است.
 
به فرض مثال رضا پهلوی سخنگوی آن می‌شود(چنانچه خودش را  صدای مردم معرفی کرد) و در آرزوی اعاده سلطنت، در این فرایند جانشین دولت و یا نظام بعدی است. که البته مردم به ضرس قاطع برایش فرش قرمز پهن نخواهندکرد. اما دراین سال‌ها مستاصل و درمانده برای خروج از این وضعیت به هر نوع تغییری تن خواهند داد.
 
یاچنانچه بخواهند (برفرض امکان) مثل لیبی و سوریه با ارتش آزادی‌بخش وحرکات نظامی کاری را از پیش ببرند می‌توانند از میلیشیای فرقه رجوی که هیچ تناسبی با دیگر گروه‌های سیاسی ندارد و اتفاقا از لحاظ ایدئوژیک شباهت‌ها و مشترکات فراوانی هم با نظام ولایت فقیه دارد، استفاده ببرند! چنانچه مریم رجوی در فرایند خروج از لیست گروه‌های تروریستی، آنرا سرآغاز و منشا تحول و تغییری بزرگ در سرنوشت مردم ایران تعبیر کرد!!
 
اکنون با تمامی این فرض‌ها، یعنی بازگشت اصلاح‌طلبان حکومتی به قدرت(باهمین قانون اساسی) و یا براندازی سیستم، به شکل تعامل با بیگانگان، فرایند تغییر صورت گیرد، بی‌شک در اندک زمان، وضعیت فعلی(انحصار قدرت) اعاده خواهدشد.
 
حفظ نظام از آنجا شروع شد که امام خمینی برای اینکه جمهوری اسلامی ایران سرنگون نشود،گفت حفظ نظام اوجب واجبات است و از خواندن نظام هم واجب‌تر است.
 
همین سخن بسط مبسوط پیدا کرد و با تئوری «دفع افسد به فاسد» که در فقه شیعی تدریس می‌شود، هر منکری، توجیه و هر خلاف شرعی کلاه شرع برسرش گذاشتند!
 
در چنین پروسه‌ای بود که دروغ نهادینه شد و  جنایت و آدم کشی و شکنجه قانونی، و آزادی‌های مندرج در قانون اساسی آنهم با توسل به «مگر به حکم قانون» و«مخل قانون واسلام»، تعطیل شد.
 
آنهایی که برای انقلاب بهمن ۵۷ رنج زندان، شکنجه، و برایش تا مرز جان، جانفشانی کردند و زحمت کشیده‌اند(اعم از مارکسیست‌ها، روشن‌فکران  لائیک و دینی و روحانیون و افرادی عادی) - که اتفاقا دراین سال‌ها بیشتر از این دست افراد بوده است که یا خانه نشین شده‌اند و یا در حبس و یا حصر رفته و یا محرومیت و  فقر و گمنامی را خریده‌اند - دوست ندارند به همین سادگی این انقلاب را از دست بدهند.
 
آنها اعتقاد دارند باید با همان پیش‌نویس قانون اساسی ابتدای انقلاب و قانون اساسی بدون اصل ولایت فقیه و بدون دخالت دین در امر حکومت‌داری و آنهم فقط یک نوع قرائت(حکومت دینی) و با تعهد و الزام به رعایت فرهنگ مذهبی و دینی مردم (حکومت دیندار) در یک فرایند دمکراتیک و آزاد و داشتن فرصت زمانی لازم و مکفی برای شناخته شدن، سرنوشت اداره و مدیریت  کشور را به آنی که می‌خواهند بدهند، نه آنی که برایش ترتیب می‌دهند! انقلاب بهمن ۵۷ را نجات داد.
 
آنها می‌گویند: این‌گونه است که ایران برای همه ایرانیان می‌شود. نه آنکه شعارش را بدهند و شهد قدرت و ثروت به کام خواص برود!
 
والسلام
 
قومی متفکرند اندر ره دین
 
قومی گمان برده به راه یقین
 
نداآمدای بی خبران
 
راه نه آن است ونه این
 
وبقول قرآن:
 
کل حزب بما لدیهم فرحون
 
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار) 19مهرسال91



منبع: پژواک ایران