PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Thursday 25th April 2024

روشنفکری شریعتی
محمد شوری


روشنفکری شریعتی با روشنفکری خیلی از روشنفکران تفاوت داشت.اشتراک شریعتی و روحانیون در این بودکه می رفت و در مساجد و حسینیه ها و در میان مردم عادی سخن می گفت.ولی زبانش با زبان روحانیت تفاوت فاحش داشت.

درحالی که غالب روحانیون با ارتزاق ازجیب مردم،بارفتارهای عوامانه مردم ملموس، و سواربرآن می شدند؛وبرای همین هم بود که توانستند انقلاب بهمن 57 را مصادره به مطلوب کنند!

یادم هست یکی از طلاب آن دوره که اینک جزوفضلای طراز اول و از مدرسین حوزه است،وقتی آمده بود آبادان تا کلاس قرآن بگذارد،می گفت اسلام برای روحانیت مثل موج رادیو است که در هرفرکانسی که بخواهد می تواند آنرا بچرخاند!

و وقتی با این دیدگاه فقهی که معتقد به دفع افسد به فاسد و احکام ثانویه و اولیه است و حفظ نظام و حکومتش اگر منجربه ترک نمازهم شود واجب است، روبرو شدم،به یادسخن فوق الذکر افتادم؛و وقتی نتیجه  35 سال حکومت روحانیون -که در هر پُست دولتی،غیردولتی و انتفاعی و غیرانتفاعی یا ریاست می کنند و یا معاونت و یا نظارت!وآنچه هست محصول دینی است که اینهابه این شیوه برای مردم عرضه کرده اند،یاد تئوری مرحوم«مارکس»افتادم که گفت:«دین افیون توده هاست»!؟لذا با این دین گریزی حاضر -که خود نیز اقرار می کنند و دست پخت خودشان هم هست-پیش بینی می شود که تا یک دوره نظام سکولاریزمی در ایران حاکم و تجربه نشود،آگاهانه بادین آشتی  کردن هم میسورنخواهدبود!(تاریخ دولت عثمانی وآتاتورکیسم بعدازآن شاهدتاریخی است).

شریعتی هم مغضوب روحانیون بود و هم برخی از روشنفکران.

روحانیون بخاطر اینکه بقول بازرگان هیچ کاسبی از رقیب خوشش نمی آید؛ مخصوصا اینکه جنسش  مرغوب تر هم باشد!(نقل قول به مضمون).

شریعتی هم چنین مغضوب برخی روشنفکران وطنی هم بود؛چون ازجنس آنهاحرف نمی زد وگاهی نیز کاسه وکوزه  شان را می شکست!

اما با این وجود و پس از35سال که از مرگ مشکوک وی می گذرد،هیچ زمانی و سالی و ماهی و روزی نبوده که حرف و نقل قول از شریعتی نباشد. و این یعنی همان زنده بودن وی؛که  اثرگذاری اورا مُسلَّم و مُبرهن می سازد و نشان می دهد.

در بین روشنفکران دوره همزمانی و قبل و بعد از وی، چنین ویژگی وجود ندارد؛ و این یعنی تفاوت روشنفکری شریعتی با روشنفکری رسمی و کلاسیک!

درمیان روحانیون درجه یک نیز این ویژگی خیلی کم هست و شاید آیت الله منتظری تک محصول آن باشد.

و اتفاقا ریشه اختلاف امام و ایشان(استاد و شاگرد،مُرید و مُراد)را هم می توان در  نگاه به علی شریعتی پیدا کرد!

نوع نگرش این دو به جامعه و مردم و مصادیق ملموس زندگی متفاوت بود؛ همین نیزاثرخودش را در پیچ و تاب سیاسی کاری سیاستمداران دوران انقلاب،گذاشت و بالاخره منجر به جدایی منتظری  از امام شد.

امام  هیچگاه دردوره حیات و بعد از فوت علی شریعتی (به غیر از یک مورد که آنهم چون مواجه با انبوه پیام تسلیت شده بود، و در نامه ای  خطاب به دکتر ابراهیم یزدی از ایشان نام برده؛ذکری نکرده است؛که آنهم بدون هیچ نوع واکنش احساسی و عاطفی بوده است؛تمامی حرفها و نقل قولها هم   با واسطه است که درهر دوره ای  مختلف بوده  و تاریخ مصرف خودش را داشته  است!

اما آیت الله منتظری،دردوره ای که کتاب اسلام شناسی علی شریعتی کفریات و زندیق از سوی روحانیون معرفی می شد،در پشت جلد همان کتاب بادست خط و امضای خودش نوشت: این کتاب را به کتابخانه  مسجد اهداء می کنم!

و وقتی به سوابق ایشان و امام دردوره های زندگی نگاه کنید،همان نوع روشنفکری،متاثربوده است.

مثلا امام بیشترین عمرش را درحوزه نجف و با روحانیون سنتی و افراد محدود و دور از ایران گذارند،فقط در دوره ای که در پاریس و با افرادی روشنفکر کلاهی سروکارداشت نوع سخنانش نیزتفاوت دارد،و وقتی واردایران شد و حکومت را بدست گرفت،همزمان باجنگ و دیگر مسائل،عقایدش نیز بسته تر و دُگماتیسم تر شد.

اما درعوض آقای منتظری در دوره شاه،در زندانها و در تبعیدها با همه نوع تیپ شخصیتی زندگی کرد و مباحثه؛ از مارکسیستها تا روحانیون سنتی وغیره...وهرچه زمان گذشت نشان دادن تنها مرجع تقلیدی بود که روشنفکری کرد!

برخی می خواهند  وضع موجود ناشی  از رفتارهای اخلاقی و عملی دولت و حکومت جمهوری اسلامی و تئوری ولایت فقیه را محصول تفکرات علی شریعتی  بدانند.

یادم هست دراولین تظاهرات علیه رژیم شاه،درشهرآبادان که از حسینیه اصفهانیها،که  حسینیه ای بود شبیه حسینیه ارشاد تهران وبجای فرش،صندلی ومیز بود وسخنرانهای مختلف ومتفاوت رادعوت می کرد،شروع شد،وقتی به مناسبت هفت شهدای قم،بعداز یک سخنرانی جمعیت به خیابان ریخت وعلیه شاه شعارداد،یک نفر وسط جمعیت و به تنهایی فریاد زد: مرگ برشریعتی؟!؟

الان نیز همان ها و همان نگاه،با موج سواری،می خواهد ازآب گل آلود ماهی  بگیرد و عملکرد35حکومت  و ولایت مطلقه فقیه را نتیجه افکار علی شریعتی تلقین کند.درصورتی که مشکل این مملکت و مردم فقط ناآگاهی واحساساتی بودنشان  هست که به راحتی به هر دولت و هر فرد کاریزمایی سواری می دهد.و وقتی عصبی می شود،شورشگری می کند.عصیان ناشی از کم اطلاعی و نا آگاهی از حقوق اجتماعی و شخصی،سبب شده هردولتی که آمدبرایش هورابکشد و دنبالش بدود...و باهمین شناخت از مردم است که برخی (مخصوصا اصلاح طلبان دولتی و حکومتی)که خود سالها جزو مدیران دست اول این کشوربوده  و یک دست شان در جیب ولایت فقیه،ولی اینک از ویروسی حرف می زنند که حتی سخنگوی شان در خارج از کشورهم حاضرنیست به صراحت وی حرف بزند وحرفش را نظرشخصی می داند! می خواهندباپشتوانه رانتی خود،موج سواری کنند و دوباره مدیریت!

سخن آخر آنکه:زمانه ما هنوز به نوع روشنفکری شریعتی نیازمنداست.که بتواند باشجاعت و بدون پشتوانه رانتی-دولتی،آگاهی و فهماندن را در مردم تزریق کند؛چون بقول خودش،تاملتی نفهمد،حرف زدن ازاستقلال اقتصادی و فرهنگی و سیاسی حبابی بیش نیست!(نقل به مضمون).

والسلام

محمد شوری(نویسنده وروزنامه نگار)

29خرداد91



منبع: پژواک ایران