PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ / Friday 19th April 2024

افشاگری های هولناک یک مقام پیشین حکومت و پرسش ها
کورش گلنام


مدتی است جناب مسعود نقره کار زحمت کشیده و افشاگری های یک مقام پیشین دستگاه قضایی حکومت اسلامی را ویراستاری و در سلسله نوشته هایی منتشر نموده است که اینک به بخش بیست ویکم آن رسیده است. تردیدی نیست که هدف جناب نقره کار آگاهی رسانی هر چه بیشتر در مورد تبه کاری های حکومت اسلامی است که کار و کوششی است ارشمند. در این باره ولی پرسش هایی برای من به عنوان یک خواننده این افشاگری های هولناک پیش آمده است که می تواند برای شمار دیگری از خوانندگان نیز به میان آمده باشد.

پیش از بیان پرسش ها نیاز است که به دو نکته اشاره شود:

الف ـ  حکومتی که روزی نیست از خدا، امام، پیامبر، عدالت اسلامی، برایری، برادری، مهر و انسانیت سخن نراند و خود را آزاد ترین و  عادل ترین حکومت جهان ننامد، بدنام تر و ننگین تر از آن است که امروز بر کسی پوشیده باشد. این حکومت که از روز نخست با جنایت، دروغ و نیرنگ به قدرت دست بافته است، برای ماندگاری خود تا امروز از کاربرد هیچ تبه کاری کوتاهی نکرده است. هزاران شاهد که از شکنجه گاه ها و جنایت های حکومت جان به در برده اند، هم اکنون چه در درون ایران و چه در برون مرز وجود دارند. بنابراین انجام رفتارهای غیر انسانی و بسیار هولناک در این حکومت، چندان شگفت انگیزنبوده و نخواهد بود و آن چه تا کنون نیز آمده از دید من تنها نوک کوه یخ است. روزی که گوشه های پنهان دیگر رفتارهای وحشتناک این حکومت و دامنه جنایت ها در درون دیگر کشورها نیز روشن شود از این حکومت ولایی اسلامی به عنوان یک فاجعه بشری با ویژگی های نفرت انگیز خودنام برده خواهد شد.

ب ـ پرسش وابراز تردید در گفته های چنین کسانی که سرانجام خود نیز می گریزند، به این معنا نیست که  آنان را نفی و یا از خود راند. هر گامی هر چند دیر از سوی وابستگان به باندهای مافیایی اسلامی حاکم در جدایی از حکومت، افشاگری، اعتراف به یزه کاری های خود و پیرامونیان خود در حکومت به این شرط که ناشی از پشیمانی، عذاب وجدان و بر راستی و درستی استوار باشد به سود میارزه مردم ایران برای آزادی بوده ومی باید مورد پذیرش قرار بگیرد. آن چه مهم است این است که تا چه میزان می توان به چنین کسانی اعتماد کرد؟ مردم ایران سی وسه سال شکنجه شده و سد ها هزار قربانی داده اند پس حق دارند که در این گونه مورد ها بسیار حساس بوده و موشکافانه بر خورد کنند. ما دیگر نمی توانیم ساده انگاربوده و این حق ما است که چنین باشیم. بنا بر این ایجاد پرسش به معنای نفی نیست و تنها برای هشیاری بیشتر و دست یافتن به اطمینان واعتماد است. 

ولی پرسش ها

 1 ـ نخستین پرسشی که از خواندن افشاگری ها و یا بهتر اعتراف های این مقام پیشین قضایی عالی رتبه و بنا بر گفته خودش گاه "تام الاختیار"  مأمور در زندان ها وشکنجه گاه ها به ذهن خواننده می رسد این است که چنین آدمی که بنا بر آنچه در باره او آمده، سال 1385 از ایران گریخته است، یعنی 28 سال با آن مقام و جایگاه در  خدمت حکومت، در شکنجه گاه ها، زندان ها  و جبهه ها (در جنگ 6+2به عنوان مأمور قضایی) بوده است و در همه این سال ها شاهد چنین جنایت های هولناکی بوده است، چگونه گاه جز اعتراض هایی اندک و بی ثمر هیچ کاری انجام نداده است؟ پرسش و تردید آن جا استوار تر می شود که ایشان کوشش می کند که در همه حال خود را به خواننده آدمی حساس، مهربان و مخالف سر سخت این جنایت ها نیز بشناساند!

ـ چگونه ممکن است کسی با چنین احساسی که بیان می کند پس از دیدن انبوه جنایت ها، شب ها توانسته باشددر کنار خانواده بوده و آسوده سر بر بالین بگذارد وفردایش شاهد جنایت هایی بیشتر باشد؟

 از دید من ناهم خوانی میان آنچه افشا می کند و آن چه در باره مخالفت خود و عدم شرکت خود در این جنایت های می خواهد نشان دهد، پذیرش آن را برای خواننده دشوار می کند.

2 ـ انبوهی نام در این افشا گری ها به میان آمده است و صحنه های جنایت ها از همآن سال های آغاز حکومت در شکنجه گاهها وزندانهای گوناگون، چنان با کوچکترین زاویه ها و نام همه کسانی که در آن صحنه ها وجود داشته اند، چه شکنجه گران وجنایت کاران وچه قربانیان، ترسیم می شود که شگفت انگیز است! شما اگر یک فیلم سینمایی را هم چندین بار ببینید، نمی توانید این صحنه ها را چنین روشن و دقیق بیان کنید مگر این که ایشان از حافظه ای نادر و نمونه ای بر خوردار باشد. آیا چنین است؟

3 ـ بیاد داریم که تا کنون کسانی از وابستگان حکومت در نما از حکومت جدا شده وگریخته اندو حتا دست به افشاگری هایی زده اند که یخش هایی نیز درست بوده است زیرا حکومت خودمی داند که رسوا و تبه کار است و بنا بر این در چنین مورد هایی و برای فریب مخالفان خود هراسی از افشای  گوشه هایی از جنایت های خود که پیش از آن افشا شده است را ندارد. پس از مدتی روشن شده است که اینان مآمور حکومت بوده و برنامه نفوذ در میان مخالفان وایجاد اغتشاش وسر درگمی در میان آنان را داشته اند. ما در برون مرز بیاد داریم که چند سالی پیش کسی پیدا شد که ادعا نمود  جاسوسان حکومت در برون مرز را معرفی خواهد کرد و ادعا کرد لیست بلند بالایی از آنان دارد. هیاهویی بپا شد و او توانست با رسانه های همگانی و گروهی مخالفان  ارتباط بر قرار کرده، گفت و گو و مصاحبه کند. هدف اوایجاد جو نا امنی در میان مخالفان بود. ناشی گری ها و ناتوانی در اجرای آن برنامه ولی به زودی ماهیت او را بر ملا نمود و او یکباره ناپدید شد. و نیز یک سردار دیگر گریخته از ایران را بیاد داریم که در میان رسانه های همگانی برون مرز چهره شد و توانست در میان شماری از ایرانیان مخالف نفوذ کند. او پس از دو سال ویابیشتر(درست بیاد ندارم) به یک باره سر از ایران در آورد با این ادعا که "مرا ربوده و به ایران برده اند"! پس از آن  خبر از این رسید که جاسوس حکومت بوده است. این از شگردهای کثیف و شناخته شده حکومت اسلامی است. به چنان درجه ای ار رذالت رسیده اند که خود می دانند که اگر به کسی نسبت "جاسوسی برای حکومت اسلامی" را بدهند ارزش و آبروی او را به خطر انداخته و در کار وکوشش او برای رسیدن به آزادی سد ایجاد کرده اند.

4 ـ اینک همه ما نیز به خوبی از این امر آگاه هستیم که حکومت به راستی در تنگنای سرنوشت سازی گرفتار شده است. فروپاشی اقتصادی، گرانی سرسام آور، بی کفایتی رهبر و دولت دست نشانده کودتایی در مهار گرانی و بیکاری، دزدی های نجومی از سرمایه های مردم که پایانی نداشته وهر روز دامنه گسترده تری می یابد، اختلاف های ناپوشیدنی دو گروه مافیایی حاکم در نبرد بر سر قدرت،  فشار روزافزون جهانی بر سر مسئله هسته ای، ترس از فروپاشی حکومت در سوریه و سرنگونی بشار اسد و سردرگمی در این باره، سایه سنگین یورش نظامی که برای ایران فاجعه ببار خواهد آورد، خود بزرگ بینی، نادانی و بی خردی بی مانند رهبر که تکیه اش به جای مردم بر اوباش حکومت است، همه و همه حکومت را به سویی رانده است که با همه نیرو و به جای ایجاد زمینه اعتماد و کوشش برای آسایش  مردم در راه جذب آنان، به ایجاد هراس هر چه بیشتر روی آورد. چاره ای هم ندارند ریرا تنها هنر این حکومت همین نیرنگ، دروغ، ترور، آدمکشی و هراس آفرینی است. افزایش دوباره  شمار اعدام ها و شلاق زدن ها در خیابان ها و در برابر دید مردم از آن میان کودکان، نوجوانان و جوانان بی توجه به نتیجه های ویران گر اجتماعی آن، هر چه بیشتر شدن سانسور، کاربرد گسترده شنود و کنترل چه تلفن و چه اینترنت و میزان بالای بازداشت ها و.. نشانه های روشن این امر است.

 انتشار گزارش ها مبنی بر درندگی حکومت در میزانی باور نکردنی آن چنان که در داده های این مقام پیشین حکومتی آمده است نیز می تواند در همین زاویه مورد بررسی قرار گیرد بی آن که نگارنده خواسته باشد به این فرد که نامش نیز آشکار نیست تهمتی وارد آورده باشد. حتاشاید عواملی از باندهای مافیایی حکومت اینک او را به افشاگری واداشته باشند بی آگاهی خود او. در غیر این صورت می توان پرسید که:

چرا درست اکنون و شش سال پس از گریز از ایران و  نه حتا آن زمان که جنیش سبز شکل گرفت وزمینه بسیار خوبی برای این افشا گری ها به وجود آمد، این کار انجام نشد؟ و یا چرا حتا پس از سرکوب خونین  جنبش(که البته در میان مردم و در پنهان هم چنان نیرومند است) و آن جنایت ها و تجاوز ها که در کهریزک ودیگر زندان ها و در کف خیابان ها صورت گرفت با آن یورش های شبانه و وحشیانه به خانه های مردم در خواب، این افشا گری ها انجام نگرفت ؟ جنایت های هراس انگیزی که با درایت و ابتکار جوانان برومند ایران، جهانیان نیز شاهدی بر آن شدند و فیلم هایی که در اینترنت منتشر شد برای همیشه تاریخ به سندی بر بخشی اندک از جنایت های حکومت اسلامی مبدل شد. آیا بی مورد است اگر پرسید چرا این مقام جدا شده آن زمان دست به چنین افشاگری ها نزد؟

روشن است که در تنگنا و ترس از فروپاشی حکومت، شمار زیادی در اندیشه آینده خود، از حکومت روی برگردانده وبه سوی مردم آیند. این گروه نمی باید رانده شوند وباید از کار آنان پشتبیانی نمود. شرط نخست ومهم این است که با راستی و درستی گام پیش بگذارند. مردم نیز باید هشیار "ابن الوقت ها" و"نان به نرخ روز خورها" باشند و سره را از ناسره به خوبی تمیز دهند تا بازهم گرفتار آن ها نشوند. 
 

کوروش گلنام

چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ـ 2 می 2012



منبع: پژواک ایران