PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Wednesday 24th April 2024

همه پرسی آزاد، هم چنان بهترین گزینه
کورش گلنام


نهایت بی اعتباری 

همآن گونه که پیش بینی می شد، نابخردی های زمام داران اسلامی ایران که در درون با زور و سرکوب بر مردم حکومت نموده و در بیرون از مرزهای ایران با ارزیابی های نادرست و رویای کودکانه برپایی یک "خلافت اسلامی"، سیاست های آتش افروزانه و دشمن ساز داشته اند، سرانجام سرزمین ومردم ایران را در آستانه درگیری نظامی خونینی قرار داده است که اگر رخ دهد چنان ویرانی های جانی ومالی فراوانی برای ایران و ایرانیان به وجود خواهد آورد که شاید جبران آن نا شدنی باشد. امروز حکومت اسلامی به عنوان حکومتی دروغ پرداز، ریا کار، پنهان کار، آتش افروز و یاغی بر پیمان های جهانی  که خود امضا کننده آن بوده است، در جهان شناخته می شود. این حکومتی است که با بهره وری از سود جویی غربی ها، میدان تاخت وتاز یافت و چنان به غرور وخود بزرگ بینی دچار شدکه دیگر هیچ مرزی در زیر پا نهادن خوی و منش انسانی برای خود نشناخته و تا کنون به هر تبه کاری برای پیش برد سیاست های ضد انسانی  خود در درون و بیرون از ایران دست زده است. سیاست سود جویی غربی ها اما یک رویه دیگر نیز داشته است. آنان راه را باز نهادند تا این تازه به دوران رسیدگان با دهان های بزرگ ومغزهایی کوچک، هر چه می توانند بتازند و سرمایه های ملتی را یه سادگی بباد دهند تا سر انجام به جایی برسند که امروز رسیده اند. حکومتی ورشکسته و تا مغز استخوان فاسد. حکومتی که خشونت، سرکوب،دروغ، دزدی و چپاول اساسش را تشکیل می دهد. حکومتی که دادگری را وارونه نموده وبه اخلاق انسانی در ایران بزرگترین آسیب ها را وارد آورده است. حکومت اسلامی اینک از اندک اعتبار و مشروعیتی در ایران و جهان بر خوردار نبوده وراه گریزی نیز برای خود بر جا ی نگذاشته است.

کسانی مخالفت با یورش نظامی را با پشتیباتی از حکومت یکی کرده اند.

من نیز از مخالفان در گیری نظامی بوده و این را نیز نه امروز، که بازار این چنین موضع گیری ها داغ شده است،که چون شماری دیگر از هم میهنان از سالیان پیش بارها بیان نموده است.

اینک کسانی به بهانه مخالفت با یورش نظامی به ایران، با تحلیل و تفسیرهایی شگفت انگیز، خواسته یا نا خواسته، آب به آسیاب خونین حکومت اسلامی می ریزند. اشتباه نشود. نگارنده در همآن حال که با درگیری نظامی مخالف است ولی حتا اگر جنگی روی دهد نیزیک سر سوزن از حکومت تبه کار اسلامی پشتیبانی نخواهم کرد زیرا این حکومت را نخستین دشمن مردم ایران و یک پای اساسی پیش آمدن چنین فاجعه ای می دانم.

برخوردهای اکبرگنجی، نمونه ای روشن

یرخوردهای امروز اکبر گنجی یک نمونه روشن از تفسیر های نادرست است. او گذشته از تیترهای بسیار تحریک آمیز و جدایی افکن در گقته ها ونوشته های تازه اش، داده هایی به دست می دهد که بیشتر در هم آمیزی و شلوغ کاری برای پوشاندن ماهیت درست ماجرا است تا روشن گری. روشن گری این روزهای جناب گنجی تنها بیشتربر تیرگی ها می اقزاید. من از همه خواندگان گرامی می خواهم تا به سخنان گنجی در آخرین نوار ویدیویی ایشان با عنوان"به ما پول بدهید، ایران را بمباران کنید"(1) گوش کنند تا این امر روشن تر شود. در این سخنان او کوشش می کند در همآن حال که می گوید این حکومت چنین وچنان است وما او را نمی خواهیم ولی به بهانه مخالفت با یورش نظامی، به گونه ای از این حکومت پشتیبانی کند. تفسیرهای ایشان گاه چنان سطحی، نادرست و در هم آمیخته است که باورش سخت است. برای نمونه او دیکتاتورها را دسته بندی می کند به بد وبدتر و حکومت اسلامی را در برابر حکومتی چون عربستان می سنجد ونتیجه می گیرد که بنا بر این تبه کاران در حکومت اسلامی جز بدترین ها نیستند و مثال شگفت انگیز تری می زند که: "ما اگر بخواهیم بر مبنای نمره شاگردان، آن ها را کتک بزنیم نخست سراغ آن شاگردی می رویم که صفر گرفته است یا یک و دو گرفته است؛ اورا می زنیم نه کسی که بیست گرفته است"!(نقل به مفهوم)

جناب گنجی گذشته از این که هنوز در دنیای "کتک زدن شاگردان" به سر می برد، در حالی که چه کوشش هایی تا کنون در جهان انجام گرفته است تا کتک زدن و آزار کودکان از میان برداشته شود، ماهیت یک امر مهم و حیاتی در سرنوشت ایرانیان را تا این اندازه پایین می آورد. گویا گنجی با "کتک زدن" میانه بدی ندارد زیرا برای به کرسی نشاندن دیدگاه های شگفت انگیز خویش، مثال دیگری هم در باره کتک زدن زن وسیله مرد می زندکه شنیدن دارد. به دیگر سخنان گنجی که بازگویی سخنان حکومت اسلامی است نمی پردازم تنها به این نمونه که چرا اسراییل دویست بمب دارد وکسی چیزی نمی گوید بسنده می کنم. درست است. ولی آیا کسی تا کنون شنیده است اسراییل با بمب اتمی اش کشوری را تهدید کند؟ اکبر گنجی چرا این پرسش را به میان نمی آورد که اگر حکومت اسلامی، قدرت نظامی اسرائیل و بمب اتمی در اختیار داشت تا کنون با دیگر کشورها و مردم حهان چه کرده بود؟ هنوز به بمب دست نیاقته تا کنون بارها از نابودی اسرائیل گفته است! 

 شنونده با شنیدن سخنرانی ناب گنجی در این ویدئو شاید بدگمان شود که نکندبه فرمان رهبر مقدس، همآن جاسوسانی که گنجی در باره آنان نیز می گوید :"برخی می گویند جاسوسی هم یک شغل است وخوب است"(چه کسانی وکجا روشن نمی فرماید)، ایشان را هم به شیوه های شناخته شده اسلام ناب محمدی دواخور کرده باشند!

ایشان در این ویدئوی تاریخی خود که برای پند واندرز و رهبری مردم ایران به راه درست سخنرانی فرموده اند و از اندیشمندی خارجی که گمان نمی رود در زندگیش یک روز دیکتاتوری را تحربه کرده باشد فاکت می آورد، آسمان وریسمان به هم بافته اند تا بگویند : بابا این حکومت چنان که می گویند، بدتر از همه نیست و از این بدتر هم هست! چون بدتر از این حکومت نیز در حهان هست، پس مردم بمیرید ودم نزنید! می فرماید:" در سنگاپور حکومت سه هزار آدم کشت تا توانست به سازی در کشوررا آغاز کند. می گوید همین پس از کودتای انتخاباتی مگر این هاچه شماری آدم کشتند! اپوزیسیون می گوید هشتاد واندی و حکومت می گوید سی وچند نفر! پس تا این اندازه بی انصافی نکنید. خیلی که نکشته اند! (نقل به مفهوم)اگر باور نمی کنید خود این سخنرانی تاریخی را گوش کنید. نمی گوید که تنها در تابستان 67  نزدیک به چهار هزار زندانی سیاسی  رابا آن شیوه های وحشیانه کشتندو شبانه ودزدانه فربانبان رادر گورهای گروهی در خاک کردند؛ این کشتار و دیگر کشتارهای نزدیک به سی وسه سال حکومت را به شمار نمی آورد. نمی گوید در همین جنایت های پس از کودتا چگونه با موتور وماشین به میان توده های مردم رفتند(فیلم ها که موجود است!)؛ هزاران نفر را دستگیر ویه شماری جوانان حتا پسران تجاوز کردند. نمی گوید به فرمان رهبر مقدس برای ایجاد هر چه بیشتر فضای وحشت در جامعه، چگونه شبانه و زمانی که مردم در خواب بودند، بدتر از مغول ها به خانه های مردم یورش برده، هر جا توانستند زدند، خرد کردند و شکستند. به آدم ها رحم نکردند چه رسد به خانه، خودرو و یا محل کسب وکار مردم. نمی گوید که چه شمار از مردم با چاقو و قمه وزنجیر وباتوم به شدت زده و زخمی و گاه برای همیشه ناقص شدند. درست کارهایی که امروز می بینیم در سوریه با راهنمایی ویاری رهبر مقدس خود خوانده، انجام می دهند. اگر گنجی به بهانه مخالفت با جنگ علیه حکومت اسلامی می خواهد این تبه کاری ها را به فراموشی بسپارد، خانواده های هزاران قربانی و مردم ایران فراموش نمی کنند.

بهترین گزینه اگر خردمندی باشد

اگر حتا چند تن اهل اندیشه در میان سران حکومت وجود داشته باشند، برای پیش گیری از جنگی ویران کننده، همه پرسی آزاد هنوزهم چنان بهترین گزینه است، هم برای سران حکومت و هم برای مردم ایران و جلوگیری از ویرانی زیر ساخت های میهن و قربانی شدن انسان ها. برای سران حکومت به این انگیزه ساده که به سرنوشت صدام و قذافی دچار نشوند و با انتخاب این راه مسالمت جویانه، گرفتار خشم انتقام جویانه مردم نشده تابتوانند از وکیل وحق دفاع از خود بر خوردار شوند. حکومت اسلامی امروز خود بهتر از هر کس می داندکه پشتوانه مردمی ندارد. این هیاهو ها که مشت آهنین می زنیم، منطقه را نابود می کنیم و...، سودی به حال آن ها ندارد. همه با بلوف های ناشی از ترس حکومت از نابودی آشنا هستند. حتا توان این جنایت ها را هم د اشته باشند، دست آخر جز سرنگونی بهره ای نخواهند برد. هر تازه کار سیاسی/نظامی نیز می داند که: حکومتی که پشتوانه مردمی ندارد و سردار بی سپاه یا دارای سپاه زورکی و بی باور و تنها "سیاهی لشگر"است، هرگز نه می تواند جنگی را اداره کند و نه در آن پیروز شود. رهبر خودخوانده وریزه خواران گرد او باید از سرنوشت هیتلر، صدام و قذافی  بیاموزند با این افزوده که آن ها جنایت کار بودند ولی دست کم  شهامتی نیز داشته وخود تا به آخر در میدان جنگ حضور داشتند. بدا به حال آقایان که خود می دانند چنین شهامتی نیز نداشته و توپ های تو خالی ای بیش نیستند. یک حکومت بی پشتوانه مردمی، بی تردید بازنده هر جنگی است.

مردم و دو گزینه

ولی مردم که خوب می دانند این حکومت اندک شایستگی اداره کشور را ندارد و وضع آشفته امروز ایران بهترین وگویا ترین سند آن است، برای پیش گیری از ویرانی ایران از دید نگارنده دو گزینه پیش رو دارند:

1 ـ شورش همه جانبه و به زیر کشیدن حکومت.

2 ـ فشار بر حکومت و در خواست از سازمان ملل و دیگر سازمان های پشتیبان حق وآزادی انسان ها برای وادار نمودن حکومت به پذیرش یک همه پرسی آزاد با کنترل و به دور از دخالت حکومت اسلامی در آن.

روی گزینه نخست نمی توان حسابی بازکرد زیرا با شناخت از پیشینه تبه کاری و خشونت ورزی حکومت، نبود خواست خشونت و خون ریزی از سوی مردم، نداشتن قدرت نظامی مردم برای درگیری و جلوگیری از وحشی گری های حکومت، پراکندگی و نداشتن سازماندهی و نبود حزب و گروهی رهبری کننده که بتواند آزادانه کوشش کند و مردم را سازمان دهی کند، به زیر کشیدن حکومت ناشدنی است. تنها در یک صورت امکان این کار هست که کسانی در ارتش وسپاه که دل با مردم داشته و بیمناک آینده خود و مردم هستند، سر به شورش بر داشته، در برابر حکومت ایستاده و مردم را سازماندهی کنند که در شدنی بودن آن نیز سخن بسیار است. هم میهنان در ایران مرا خواهند بخشید .به میان آوردن این گزینه تنها فرضیه ای است برای پیش گیری از یورش نظامی به ایران. تصمیم گیرنده در هر موردی خود مردم ایران هستند زیرا در درون آتشند.

در نگاه نخست، گزینه دوم هم بهترین و هم شدنی تر است ولی آیا حکومتی که تا گلو در آلودگی و جنایت فرو رفته است و آمادگی آن را دارد که برای ماندن بر قدرت و از بیم پاسخ گویی به تبه کاری های سی وسه ساله خود، ایران ومنطقه را اگر بتواند به آتش بکشد، اهل پذیرش این بهترین گزینه هست؟ آیا می توان پیشنهادی مسالمت جویانه تر و بهتر از یک همه پرسی آزاد ارائه کرد؟ آیا در میان حکومت گران می توان چند تن را یافت که از فدرت و مقام چشم پوشی نموده، دست کم حتا به آینده خانواده و فرزندان خود بیاندیشند؟ اگر این دو گزینه شدنی نباشد، چه راه دیگری در برابر مردم ایران وجهان برای رهایی از تبه کاری های حکومت اسلامی جز یک درگیری نظامی به جا می ماند؟

 
کوروش گلنام 

پا نویس:

  http://www.youtube.com/watch?v=Abf4-JtTNhs  1 ـ



منبع: پژواک ایران