PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Thursday 25th April 2024

جنبش سبز، هم چنان سبز است!
کورش گلنام


آتشی زیر خاکستر

پس از ربایش و پازداشت جنابان موسوی و کروبی این دو تن که بخواهیم یا نخواهیم، بنام رهبران جنبش سبز نامیده شده اند، و بازداشت غیر قانونی آنان به روش حکومت اسلامی بی آن که دادگاهی حکمی داده باشد، و پس از آن که جنبشی را که بنام"جنبش سبز"نامیده شد، به شدیدترین و  وحشیانه ترین شکل، به خیال خود سرکوب نمودندو جو جامعه را اوباشی/نطامی کردند، روشن بود که اعتراض ها در خیابان ها فروکش نماید ولی جنبش نه تنها سرکوب نشده که نشانه های پرتوان تر شدن آن از هراس روزافزون حکومت به خوبی نمایان است. اینک شماری از هم میهنان در تفسیرهای خود موردهایی به میان آورده اند که از دید من نه تنها نمی تواند با وضع کنونی جنبش و ماهیت درونی و درست آن، هم خوان باشد که از آن، آوای ناامیدی و دلسردی نیز به گوش می رسد. در این باره نگارنده دیدگاه های خود را پیش از این نیز در نوشته هایی ابراز داشته است واینک به یادآوری چند نکته می پردازد تا نشان دهد جنبش سبز در جامعه همچنان روان و پویا است و آتشی است زیر خاکستر که دیر یا زود دیگر بار چهره نموده و بسیار توان مند تر از گذشته سر بلند خواهد نمود. ولی آن نکته ها که از دید نگارنده نیاز است که بدان ها توجه شود:

1 ـ جنبش سبز تنها در کودتای انتخاباتی ریشه نداشته بلکه دست آوردسی و یک سال ( تا آن هنگام) ستم گری، دروغ پردازی، ریا کاری وتبه کاری های حکومت اسلامی و خیزش های گاه خونین گذشته بوده است که کودتا و دزدیدن آشکار رأی مردم بهترین مجال را پدید آورد تا مردم  بیزار از حکومت یک بار دیگر، نیروی بنیان کن وتوانمندی های خرد کننده خود را نشان دهند. افسوس که ناگهانی و خود جوش بودن جنبش، نبود برنامه ریزی درست ورهبری درخوردرآن هنگام، مجال سرکوب وحشیانه را برای اوباش حکومتی فراهم آورد. بنا براین نادرست است اگر جنبش سبز را تنها دست آورد کودتای انتخاباتی بدانیم. برای نمونه بی انصافی است اگرآخرین اعتراض و همبستگی شماری از مردم در "جنبش ما هستیم" را که هم میهنانی در شهرهای گوناگونی در ایران در آن شرکت نموده و در آن روزگار به سهم خود دیوار ترس در ایران را شکسته وسپس با همه توان درجنبش سبز نیز  شرکت نمودند را به دست فراموشی سپرد. شاید شماری با گردانندگان آن جنبش سر سازگاری نداشته وهم چنان در بند اندیشه های "گروه گرایانه "خود گرفتار بوده وبه نفی کوشش های آن دوران جنبش ما هستیم و اثر گذاری آن در ایران بپردازند ولی نه تاریخ را می شود دگرگون جلوه داد ونه می شود با آن جنگید.حقیقت را می باید آن گونه که هست، پذیرفت.

2 ـ هر گروه، سازمان، حزب و جنبشی برای خود رنگ ویا نمادی را بر می گزیند وجنبش سبز نیز چنین کرده است. شماری کوشش می کنند که بگویند رنگ سبز تنها نمادی مذهبی و علوی است. بی تردید برای شماری که باورهای دینی/مذهبی دارند این تفسیر می تواند درست باشد ولی برای بسیاری دیگر که در جنبش شرکت داشته ویا پشتیبان آن هستند، این رنگ از زیباترین رنگ های طبیعت و نماد بهار، رویش، سر سبزی، زندگی وشادمانی است. من خود چنین تفسیری از این رنگ جنبش داشته وخواهم داشت.

3 ـ جنبش سبز را نمی توان بنام"اصلاح طلبان حکومتی" آلوده و بی هویت کرد. در این هیچ گونه تردیدی نیست که آنان در این جنبش وجودی روشن داشته اند ولی دیدگاه های به ویژه موسوی با وجود آن که نارسایی هایی هم چون بازگشت به دوران طلایی "امام راحل" را در خود داشت ولی با اصلاح طلبان حکومتی تفاوت هایی تأمل بر انگیز نیز داشت واگر کودتا نمی شد و او به قدرت دست می یافت(که با شناختی که موجود بود،نگارنده نیز از آن گروه کسانی بودم که به چنین چیزی باور نداشته و بارها یادآور شده بود که در حکومت اسلامی انتخاباتی درست، آزاد وبه دور از تقلب معنا نداشته و برگزار نمی شود وآن را نفی می کرد وکودتا نیز آن را به خوبی نشان داد)، روشن بودکه با پشتوانه مردمی ای که یافته بود، سیاستی بسیار جدا از خاتمی را به پیش می برد وکار بر خامنه ای وولایت زورمدارانه و مطلقه او بسیار سخت می شد که خود گامی به پیش برای آینده مردم آزادی خواه ایران بود. این را نیز باید افزود که اندیشه های آن روز موسوی وتکیه برامام راحل، از اشتباه های ناشی از باورمندی اوبه کسی بود که سنگ بنای زورمداری وخودکامگی درحکومت اسلامی را نهاد و شوربختانه جنای موسوی نیز امروز خود در آتش آن گرفتار آمده است. در آن زمان نگارنده در مقاله ای بنام "شفافیت رمزپیروزی است" در جند زمینه از آن میان دو زمینه فراگیربودن جنبش و نادرست بودن تاکید بر دوران خمینبی نوشت:

"جنبش سبز جلوه ای از سی و يک سال فشار و خفقان و نامردمی در حکومت اسلامی ايران است. هیچ کس نمی تواند جنبش سبز را از توان مردمی و همه گير خود خالی و به نام گروهی ويژه بيان کند. آن چه بيش از هر چيز با ماهيت اين جنبش نا هم خوانی دارد، دوختن آن به "اسلام" و "امام راحل" است. آينده روشن خواهد ساخت که اين جنبش در درون مايه خود بيش از هر چيز از اين دو گريزان است. شفاف گويی رمز پيروزی است."(1)

موسوی نیز رفته رفته و در جریان رویدادهای انتخاباتی، بیزاری مردم از امام راحل  را دریافته و چنین مینمود که از آن دور شد. از سوی دیگرامروز دیدگاه های شمار زیادی از اصلاح طلبان حکومتی نیز دست خوش دگرگونی شده است و سر انجام از امید به اصلاح طلبی در حکومت به درستی روی گردان شده ودست بر داشته اند. البته شمار دیگری ار این گروه هم چنان بر سیاست های نادرست گذشته خود پای فشرده، سر بر سنگ کوبیده ونمی پذیرند که احمدی نژاد نتیجه فرصت سوزی ها و سیاست های سازشگارانه و نادرست آنان بوده است. این گروه از اصلاح طلبان دولتی امروز نه در جنبش سبز و نه حتا در درون یاران گذشته خود نیز جایگاه ونقش مهمی دارند و راه آنان به ناکجا آباد است. توجه داشته باشیم زمانی که تبه کار بنامی چون رفسنجانی با حیله گری های ویژه خود بتواند در زمره اصلاح طلبان حکومتی قرار بگیرد، باید دریافت که روزگار وسیاست این گروه تا چه اندازه بدتر از گذشته دست خوش ویرانی و آلودگی شده است. با وجود آن که نوشته به درازا می کشد، با پوزش از خوانندگان ولی در باره رفسنجانی نباید فراموش کنیم که:

ـ او در زمره نخستین کسانی بود که گفت یک بمب کوچک اتمی برای نابودی اسرائیل بسنده است. به دیگر سخن هم اوبودکه این تخم لق را در دهان کسانی چون احمدی نژاد گذاشت و آنان را پرورش داد. از این موضوع یک راستی دیگر نیز بر ملا می شود که او از مهمترین کسانی درحاکمیت بوده است که پنهانی در پی تولید و دست یابی به بمب اتم بوده و در برنامه ریزی وپی گیری این پروژه ازروز نخست نقشی ویژه داشته است. در کتاب با ارزش "خاطرات یک دیپلمات" نوشته  علی اکبر امید مهر که 17 سال به عنوان دیپلمات حکومت در کشورهای پاکستان وافغانستان کار کرده بود وپس از گریز به برون مرز، کتابش را سال ها پیش از رو شدن پنهان کاری های حکومت در این زمینه منتشر کرد، نمونه هایی روشن در این باره آمده است که رویدادهای سال های پس از انتشار این کتاب نشان داد که او تا چه اندازه در این باره آگاهی های درستی به دست داده بود. نگارنده در بررسی ای در باره تاریخچه مافیا وسنجش آن با مافیا های حاکم در ایران در آبان ماه 1382 زیر عنوان" مافیا از سیسیل تا رفسنجان" که در دو بخش منتشر شد، از داده های این کتاب بهره برده وبه نقش ویژه هاشمی رفسنجانی پرداخته بود.

ـ اونخستین کسی بود که در سال های آغازین انقلاب شوم که هنوز نیروهای گوناگون سیاسی سرکوب نشده، هوادارانی فراوان در جامعه داشتند وحکومت در این باره بسیار بیمناک بود، در یک سخنرانی در نماز آدینه، به روشنی بیان کرد که:" ما ده هزار حزب اللهی داشته باشیم برایمان بسنده(کافی) است." و هم اوبود که سال ها پس از آن از بیم یورش نطامی آمریکا و اسرائیل گفت: " خلبان های انتحاری ما آماده هستند" (هر دو نقل به مفهوم). امروز خیلی روشن می توان دید ودرک کرد که آن ده هزار نفر از چه قماش وگروهی بوده وچگونه آنان را پرورش داده اند. همین  چاقو کشان و آدم کشانی که کمترین خوی انسانی برایشان بر جای نمانده است. همآن ها که کارشان آدم ربایی،ترور، بمب گذاری و آتش افروزی در برون مرز و وتجاوز به جان ومال مردم و کشتار در درون مرز است.این اوباش همآن لشگر"ده هزار نفری" رفسنجانی هستند.

ـ او کسی است که در همه آدمکشی های سال های قدرت خود با آگاهی نقش داشته است. بخوانید که پس از رسیدن خبر جنایت کشتن و سلاخی نمودن زنده یاد بختیار چگونه به وجدآمده و به شادمانی پرداخته است. بیاد بیاوریم که زنده یاد قاسملو وهمراهان جان باخته او در گفت وگو با هیئت به اصطلاح صلح فرستاده شده از سوی رفسنجانی و با  نقشه رذیلانه او ووزیر وزارت اطلاعات او، فلاحیان به قتل رسیدند. این وزیر جنایت کار رفسنجانی پس از محکومیت در دادگاه آلمان و پی گرد بین المللی برای کشتار گروه دیگری از رهبران حزب دمکرات کردستان، زنده یادان شرفکندی و همراهان او در رستوران میکینوس و خطر بازداشت خود، تهدید کرد که اوتنها نبوده و رئیس داشته است و بنا بر این سخنان زیادی برای گفتن دارد. از این گفته های او چه درکی می توان داشت؟

ـ رفتار او با زنده یاد آیت الله منتظری، همراهان گذشته خود در نهضت آزادی چون زنده یادان مهندس بازرگان و عزت الله سحابی را بیاد بیاوریم.

ـ نقش ویژه این تبه کار را در به درازا کشاندن جنگ 6 + 2 با عراق و نابود و یا برای همیشه بیمار، معلول و ناتوان کردن هزاران هزار جوان ایرانی را فراموش نکنیم.

ـ دخالت های او در همه کارهای کشور بدون کمترین کارشناسی در هیچ زمینه ای جز همین شیادی و ریاکاری های مذهبی را  همیشه بیاد داشته باشیم که چه بلایی بر سر ایران آورد.

ـ  شرکت او همراه با احمد خمینی در نقشه به رهبری رساندن خامنه ای تبه کار با دروغ شاخدار و شهادتی که در باره "وصیت خمینی"در این زمینه داد، با سند ومدرک به شکل فیلم ونوار موجود است. او خیال کرده بود خامنه ای تنها رهبر مذهبی می شود وخود او در اصل حاکم خواهد شد و نفهمید که کسی را بر کرسی نشانده است که در ریا کاری، دروغ گویی و شیادی دست کمی از اونداشته وبرترازاوست. وزیر اطلاعات او، همین فلاحیان، به اعتراف سعید امامی(یا اسلامی) احمدخمینی را هم از میان برداشت ونتیجه خیره سریها و جنایت های او این شد که امروز می بینیم: اینک او و خاندانش وسیله همآن اوباشی که خود پرورش داده است و امروز زیر فرمان رهبر دروغین هستند، به چنین بیچارگی و فضاحتی گرفتار شده اند که این اوباش زیر فرمان خامنه ای در خیابان بر دختر او آن روا می دارند که در خیالش هم نمی گنجید.   

ـ فاجعه ملی ای که امروز در دریاچه ارومیه  شاهد آن هستیم یکی هم ریشه در کارهای همین "سردار سازندگی"دارد که تا توانست بی هیچ کارشناسی درستی و ملا گونه سد ساخت تا "سردار سازندگی شود" و چنین به کشاورزی و محیط زیست ایران آسیب های ویران گر وارد نمود

و .... سیاهه ای بلند از دیگر کارهای او که مثنوی هفتاد من است.

اینک این آدم ناپاک، آلوده و هزار چهره که هم از سوی رهبر خودخوانده رانده شده و هم از جنبش سبز و میزان بیزاری مردم از حکومت سخت دچار هراس شده و خوب درک کرده است که حکومت اسلامی در سراشیب است وبه نفس های آخر خود رسیده است، یک باره پیراهن  اصلاح طلبی وپشتیبانی شرم گینانه از جنبش سبزرا بتن نموده است(پشتیبانی به شیوه خودش  یعنی همآن روش همیشگی سنجش ترازوی قدرت، یکی به نعل ویکی به میخ تا هر دو سو و یا چند سو را داشته باشد، نه سیخ بسوزد، نه کباب! ).

اینک دنباله انگیزه های پویایی جنبش سبز:

4 ـ پویایی و زنده بودن جنبش سبزرا یکی هم در همین هراس حکومت، نظامی گری ها ولشکرکشی ها به خیابان ها به کوچک ترین نشان و گمانی از گرد هم آیی های مردم می توان دید.

5 ـ افزایش اعدامها و بالا گرفتن بازداشت ها، ممنوع نمودن انتقاد از نابسامانی ها و آلودگی هاوسیله رسانه های دولتی حتا نمایندگان مجلس فرمایشی، خود نشان بارز دیگری است.

 6 ـ پدیدار شدن اعتراض های گسترده ودلیرانه در آذربایجان که به درستی و با تیز بینی تحسین بر انگیزی بر خشک شدن دریاچه ارومیه انگشت نهاده است، یکی از تازه ترین نمونه های پویایی جنبش سبزاست. 

7 ـ جنبش سبز چنان حکومت را به زلزله در آورده است که در کمال شگفتی خود در به میان آوردن فاجعه ملی قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 و زیر پرسش بردن موسوی که در آن زمان نخست وزیر بود، دستی دراز داشته است تا جنبش را دچار چند دستگی و بحران نماید. این نکته بسیار مهمی است که امید است اهل اندیشه توجه ویژه ای بدان داشته باشند. باید اندیشید که چگونه است که همه آنان که به جای شعار" می بخشیم ولی فراموش نمی کنیم" شعار" نه فراموش می کنیم و نه می بخشیم" را می دهند چون به نلسون ماندلا می رسند او را چون قهرمانی برای همه زمان ها تحسین می کنند ولی نمی خواهند تفسیر کنند که او چگونه با کسانی که با به بندوزندان کشیدن اوهمه دوران جوانی او را به باد داده، به گفت وگو وسازش روی آورد؟ او فراموش نکرد ولی بخشید و با خون ریزی و انتقام جویی مخالفت کرد و پرچم مهر ودوستی را بر افراشت حتا برای دشمنانش؟

این درست است که رذالت وتبه کاری های حکومت اسلامی جای گفت وگو ندارد ولی به این هم باید توجه کردکه:

ـ نباید در پی بر پایی حکومتی بود که درگام نخست به انتقام جویی، اعدام وکشتار دست بزند. دوستان هم میهن گرامی و دل سوخته توجه بفرمایند که:

همه مردم ایران آسیب دیده اند حتا همین اوباشان حکومتی که آنان نیز به گونه ای قربانیان شیادی ملایان حکومتی هستند. زمانی که ما از آلودگی وپس رفت شدید اخلاقی در ایران سخن می گوئیم، همین اوباش پروری از سوی حکومت را نمونه بارز آن می دانیم ومی شماریم.

 ـ بخشش معنایش آن نیست که جنایت های تبهکاران حکومت را فراموش نموده و آنان را آسوده بگذاریم. دید نگارنده از بخشش از این قرار است:

پذیرش بر پایی دادگاه هایی عادلانه برای تبه کاران، مخالفت با اعدام و شکنجه  به هر بهانه ای، رفتارقانونی با متهمان وجنایت کاران حکومت اسلامی و قانون گرایی. این همآن بخششی است که من و دیگرانی که چون من می اندیشند از آن سخن می گوییم.

ـ فراموش نکرده ایم که در آغاز انقلاب چگونه از آن اعدام های غیر انسانی وابستگان به حکومت شاه شادمانی کردیم وامروز تنها پشیمانی از آن رفتار نادرست برای ما بر جا مانده است. من همیشه از شادمانی آن دوران خود انتقاد کرده وخواهم کرد چون درک درستی از قانون مداری و حق انسانی همه آدم ها حتا خیانت کاران وجنایت کاران نداشته ام.

ـ یک بار برای همیشه، ما مردم ایران باید از برخوردهای احساسی و فوری خود را  رها ساخته و بر خود مهار بزنیم. من هرگز فراموش نمی کنم که با زنده یاد بختیار که با درایت وتیز هوشی، تنها کسی بود که خطر فرمانروایی ملایان را به خوبی ارزیابی نموده، با دلیری ای تاریخی پاپیش گذاشت و  آن چه در توان داشت کرد، چگونه برخورد کردیم! حتا یارانش در جبهه ملی از او روی بر گردانده وبه پابوس خمینی رفتند. من فراموش نمی کنم که با زنده یاد بازرگان که اونیز دور از اشتباه نبود ولی فردی رک گوو درست کردار بود چه رفتار ناشایسته ای کرده و چگونه آب به آسیاب خمینی ریختیم! آیا رفتار ما با مبارز ارجمند و بزرگوار مهندس امیر انتظام و تهمت های بی سند ومدرکی که بر او وارد شد که  سالها زندان، شکنجه وبه جان خریدن سختیها ی فراوان واز هم پاشیده شدن خانواده اش را به دنبال داشت، فراموش شدنی است؟ من به سهم خود، بارها در نوشته هایم به سختی از خود انتقاد نموده وباز هم خواهم نمود. تا از گذشته و نادرستی های کار خود نیاموزیم، به جایی نخواهیم رسید. جنابان مهندس موسوی وکروبی امروز در پی جبران اشتباه های گذشته خود با مردم  هم راه شده وتاوانش را هم می پردازند. اگرنادرستی در کار گذشته آنان بوده است وبه مردم آسیب رسانده اند، می بایددرآینده پاسخ گو باشند. برای نمونه اگرموسوی نقشی در کار فاجعه جان سوز قتل عام های سیاسی داشته است، خود نیز در آینده می بایداین امکان را بیابد که به شکلی قانونی پاسخ گو باشند.

ـ اگربرای آینده ای آزاد بر پایه قانون مداری ودموکراسی کوشش می کنیم، خشونت زدایی، بر انداختن اوباش گری و بازسازی اخلاقی جامعه می باید از نخستین هدف های ما باشد چرا که ما نمی خواهیم به روش های گذشته وبه شیوه حکومت اسلامی زندگی کنیم.

جنبش سبز هم چنان پویا و در دل و ژرفای جامعه روان است. توانایی این جنبش آن چنان بوده است که "بهار عربی" واژگونه هزیان گویی های رهبر خود خوانده، نه تنها ناشی از انقلاب اسلامی نبوده که از میوه ها و دستاوردهای  بزرگ این جنبش در منطقه بوده است.

جنبش سبز یک دلی، هم راهی و دوری از خودخواهی ها و تنگ چشمی های گروه گرایانه همه را نیاز دارد. اگر همه ایرانیان بیزار از حکومت اسلامی با باورهای گوناگون ولی خواستار آزادی و سربلندی مردم ومیهن، هر یک با توان ویژه خود، آن گونه که باید به یاری جنبش بر خاسته و برنامه های فریبکارانه حکومت برای پراکنده سازی وجدایی در میان جنبش را شناخته وآن را بی اثر نمایند، به زیر کشیدن حکومت ممکن وشدنی است ( شرافتمندان هنوز موجود در میان نیروهای حکومتی از آن میان بسیجیان ونیروهای کوناگون نطامی به ویژه سپاه در این میان نقش ویژه ای دارند). جنبش به رهبری ای توان مند بر پا شده از نمایندگان همه گرایش ها، با برنامه ای دقیق، اراده ای استوار و با هدف آشکار پایان بر حکومت اسلامی نیاز دارد. جنبش سبز باید توانایی آن را بیابد که خواست مردم را که رهایی از حکومت اسلامی است، به روشنی و بلند اعلام نماید. برای پیش گیری از در گیری، خشونت، خون ریزی و تبه کاری های بیشتر حکومت، هم چنین پیش گیری از یورش نظامی به ایران، جنبش میتواند بر انتخاباتی آزاد، مستقل از حکومت با دیده بانی و وسیله سازمان ملل پای فشار ی کرده وآن را رسمن(رسما") به سازمان ملل وهمه جهانیان اعلام دارد. کمترین دست آورد چنین در خواست رسمی از سوی رهبری جنبش (رهبری، آن گونه که چگونگی آن پیش تراز دید نگارنده تعریف شد)، ماهیت پرهیز و دوری از خشونت وخون ریزی، قانون مداری و احترام به رأی حقیقی مردم ایران را به نمایش گذاشته و بر وزن واعتبار جنبش افزودهف راه پیروزی آن را هموار تر می نماید. جنبش سبزهم چنان سبز است.
 

کوروش گلنام

سه شنبه 22 شهریور 1390 ـ 13 سپتامبر 2011

 

 

پا نویس:

1 ـ این مقاله را می توان در این آدرس خواند:

http://news.gooya.com/politics/archives/2010/04/102940.php

 

 



منبع: پژواک ایران