اینرا دیگر همۀ دوستان ودشمنان،وچه آنهائی که وقتشان را صرف خواندن نوشته های(انشاء نگاری) من پناهندۀ سیاسی می کنند،میدانند که من هوادار سازمان مجاهدین خلق نیستم،ولی دشمن آشتی ناپذیر جمهوری جنایت اسلامی تا بن استخوان هستم .جدای ازهم جبهگی سیاسی با سازمان مجاهدین خلق ایران  در مبارزه برعلیه رژیم ارزش کش حاکم بر ایران، بنا به چندین دلیل نسبی وسببی نسبت به سرنوشت بچّه های سازمان مجاهدین وبویژه آنهائی که در قرارگاه اشرف که من اعتقاد دارم به یک زندان بزرگ به نگهبانی سگ زنجیری آمریگا وکون لیس خامنه ای،یعنی "نوری مالکی" تبدیل شده است،خیلی حسّاسم .در زیر به یکی دومورد این دلیل ها ی نسبی وسببی اشاره می کنم "

دوستانی وبهتر است بگویم پاره هائی از تنم در آنجا توّسط نوری مالکی به نیابت از طرف "آمریکا" به اسارت وبند کشیده شده ویا در قطعۀ مظلوم مروارید به خاک افتاده اند که یا سالها با هم در زندانهای رژیم جهل وجنایت اسلامی با یک شلّاق شکنجه شده ایم ویا از سالهای دبیرستان وآغاز انقلاب کذائی ١٣٥٧ در کنار هم  به اصطلاح مبارزه می کرده ایم ،ویا در سازمان مجاهدین وسپس در ارتش آزادیبخش ملّی آنموقع در یک محور،یک لشکر،یک یگان وحتّی یک دسته بر علیه رژیم فاسد اسلامی ایران در یک جبهه نبرد می کرد ه ایم .انساهائی که حتّی روزی نیست که جند بار با آنها قدم نزنم ،با آنها بحث نکنم،با انها شوخی نکنم،محفل نزنم، وحتّی با آنها دعوا نکنم  وسپس شب را با یاد آنها(اگر خوابی باشد) سر بر بالش نگذارم .برای نمونه ابدال اسدی که در تهاجم  اوّلیۀ سگ زنجیری آمریکا وکون لیس خامنه ای، یعنی"مالکی"که مورد اصابت ٢ گلوله قرار گرفت که اورا ویلچرنشین کرد.ابدال ومن اینقدر سالها وحتّی ثانیه ها با هم عمر گذرانده ایم که حتّی خیلی ما را دو برادر خونی می پنداشتند ومی پندارند.ویا دیگر دوستانی که بهتر است بگویم برادران وخواهرانی مثل اسدالله،کامران،صدیقه(که سالها با هم در آشپزخانۀ ارتش آزادیبخش بیشتر از دو خواهر و برادر خونی بر سر وکلّۀ هم می کوبیدیم)،افسانه بابائی(پیک ما از طرف سازمان،که در عملیات فروغ جاویدان، جان را بر سر آرمانش داد)،شهلا وووو

.حسین نیکنام،جلیل مجریان،سیاوش محمّدی،آراسب صیادی نژاد که سالها مثل یک پیکر واحد در کنار هم بودیم ، واکنون در خاک عراق یعنی در  اشرف در قطعۀ مروارید در خاک آرمیده اند .وسرانجام محمّد رضا یزدان دوست که حکم اعدامش توّسط "اوبامای آمریکائی" توّسط رابرت گیتز جهت اجرا به سگ زنجیریشان"نوری مالکی" ابلاغ شد ودر صبح جمعه  ١٩ فروردین ١٣٩٠ به همراه دیگر حکمها به اجرا در آمد و خونش بر خاک گرم بلا دیدۀ عراق یعنی اشرف ریخته شد.تقریبا می شود گفت با محمّد رضا یک رابطۀ خانوادگی داشتم،از خواهرش شهلا گرفته تا همسر خواهرش اردشیر آرزوئی که هم سالها با هم در حبس جمهوری کثافت اسلامی بودیم وهم رفیق رفیق(هنوز عکس دختر کوچکشان که در کراچی پاکستان به دنیا آمد و.هرگز اردشیر جهرۀ او را ندید در نزدم است،اردشیر در عملیات فروغ جاویدان جان را بر سر پیمان نهاد).

پس با توضیحات بالا روشن می شود که به سرنوشت اشرفیها نمیتوانم حسّاس نباشم .

امّا از دیشب که آخرین اطّلاعیۀ شورا را خواندم که در آن به آوردن سگهای تعلیم داده شده،به زندان بزرگ اشرف اشاره شده بود،در اظطراب ونگرانی بسرمی بردم،به خصوص وقتی که مطمئن شدم که"رابرت گیتز آمریکائی" هم در آنجا تشریف دارند ونوری مالکی را هم دیده(او را احضار کرده)،مثل همیشه،تا پاسی از شب گذشته بیدار بودم.به زور خودم را خواباندم،امّا هنوز تازه چشمانم به اصطلاح گرم نشده بودند،خواب حمله به اشرف را دیدم،خواب دیدم که اشرف دو تیکه شده است،در یک تکه عدّه ای در حال اشک ریختن،ودر یک تکه عدّه ای در حال اجرای کنسرت و برن وبرقص هستند.

تا صبح بیدار شدم رفتم سراغ انترنت:

بنا به آخرین گزارشات رسیده از اشرف ....................

آری حکم اعدام جمعی توّسط نوری مالکی"عروسک خیمه شب بازی آمریکا وکون لیس خامنه ای" به اجرا در آمده بود،ومعاملۀ آمریکا و جمهوری اسلامی ایران" به خوبی وخوشی بر سر(؟) به توافق رسیده بود،شاید بر سر نا آرامیهای بحرین واینکه مثلا ایران در آنجا دخالتی نکند ودر عوض آمریکا ترتیب اشرفیها را بدهد.

به دوستانی زنگ زدم که چه باید کرد وتا کی باید این بچّه ها قربانی این معاملات کثیف آمریکا وجمهوری جنایت اسلامی خامنه ای بشوند ؟

یکیشان از شدّت ناراحتی گفت:من چه میدانم ،برو از آقای رجوی بپرس.

دیگری گفت : من الان سر کارم ،نمیتوانم زیاد حرف بزنم،آره شنیدم،مالکی مادر قحبه به اشرف خمله کرده .

دیگری گفت : آره میدانم،خیلی دلم سوخته،داریم با یکی از بچّه ها فکر می کنیم چه باید کرد .

خلاصه به هر یک از دوستان زنگ زدم ،به نحوی نگران جان بچّه های  مردم ایران در اشرف بود،چه از تلویزیون مجاهدین وچه از سایتهای دیگر لحظه به لحظه اخبار را پیگیری می کردم،همه اش کشته وزخمی وجنایت وجنایت،به شبکّۀ تلویزیونی"یورو نیوز" سرکی کشیدم،هیج هیج،امّا خبر مرگ فلان گربه در فلان دهکدۀ آمریکا یا اروپا را جند بار پخش میکرد،ویا خبر کشتارها در "کت دیواغ" را که نرخ دلار ویا یوروشان را بالا پائین می برد.

قدم میزدم ومی گفتم آقای" اوبامای شعر دوست" که زمزمه می کنی :

بنی آدم اعضای یکدیگرند                              که در آفرینش زیک گوهرند

چه عضوی به درد آورد روزگار                       دگر عضوها را نماند قرار ؟

منطورت از دیگر عضوها چیست ؟

نکند آنجایت هست که دنیا را به آن هم نمی گیری ؟

و این در حالیست که آقای هوارد دین رئیس حزب دموکرات آمریکا ۲۰۰۴ ـ ۲۰۰۹، در یک کنفرانس پارلمانی در انگلستان روز دوشنبه ۱۴ فروردین شرکت و سخنرانی کرد. هوارد دین در این سخنرانی گفت:

 دولتهای ما از نخست وزیر مالکی حمایت میکنند، ما به راحتی این توان را داریم که با یک تماس تلفنی آن نیروها را از اشرف خارج کنیم، جایی که به آن تعلق ندارند. رهبران انگلستان و ایالات متحده باید این تماسها را امروز بگیرند. متن کامل صحبتهای آقای هواردین را می توان در آدرس زیر مشاهده کرد:

http://hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=21005:2011-04-06-17-52-00&catid=3:2009-09-22-08-56-55&Itemid=6

پیش خود می گفتم ،فردا حتما سازمان ملل،شورای حقوق بشر،فلان انجمن کوفت وزهر مار،فلان نمایندۀ مجلس عراق ........اطّلاعیه میدهند ومحکوم میکنند،بعدش چی ؟

باز مدّتی می گذرد .دوباره معامله ای تازه بین آمریکا وجمهوری جنایت اسلامی وابلاغ حکمی به نوری مالکی بی شرف،واجرای آن در اشرف .

مگر سالهای متمادی نیست که این سازمان ملل بی بخار،اطّلاعیه بر علیه اسرائیل وجمهوری اسلامی ایران میدهد ؟

جه جیز اساسی عوض شده که حالا در رابطه با اشرف عوض شود ؟

تازه مگر از قبل به آمریکا که وزیر دفاعش در محل حضور داشت طی یک اطّلاعیه رسمی اخطار داده نشد:

http://www.mojahedin.org/pages/detailsNews.aspx?newsid=81780

 امروز عصر هم سایتهای مختلف را دیدم وهم برخی تلویزیونهای ماهواره ای را.آقای ناظر مسئول سایت دیدگاه،بخشی را بر بالای این سایت جهت محکوم کردن این جنایت با عنوان :

"ثبت پیامها .نظرها در محکومیت کشتارساکنین بی دفاع اشرف " باز کرده بود.

دستش درد نکند ودمش گرم،امّا رو راستش مرا به یاد آن صحنه انداخت که یکی بر اثر تصادف جانش را از دست داده بود وهررهگذری نسبت به توانش پولی روی جسد آن می نداخت .

آفای رضا پهلوی هم که دمش گرم طی اطّلاعیه ای به شکلی این جنایت را سرزنش کرده بود ،وووو

یکی از تلویویزنهای ماهواره را گرفتم که البته رژیم بر روی آن پارازیت می انداخت،آقای شهرام همایون بود که حمله به اشرف را محکوم می کرد ،باز هم دمش گرم .

امّا از خود وهمۀ شما هموطنان غزیز واز مسئولین سازمان مجاهدین می پرسم :

چرا همیشه باید فاجعه ای پیش بیاید وتازه به اوج خود برسد، تا ما ایرانیها با هم فقط همصدا شویم ونه هم عمل ؟

بیائید فقط بر سر این حداقل با هم بسازیم ومابقیش را بسپاریم به ملّت وصندوق رای ،اگربه دمکراسی وحقوق بشر اعتقاد عملی داریم :

"نابودی جمهوری اسلامی ایران"

دیشب یکی به من می گفت: جقدر امروز پیر شده ای! در اوج درد خوشحال شدم که هنوز به حقوق انسانها با هر مسلک ومذهبی ومرامی حتّیّ اگر آنها مخالف من باشند ویا بالعکس ایمان دارم .

 با این حال،من هم این معاملۀ ننگین آمریکا ورژیم جنایت کار جمهوری اسلامی ایران ومجری اوامرشان در کشتار اشرفیان بی دفاع یعنی"نوری مالکی" را با تک تک سلولهایم محکوم می کنم.وامیدوارم  یک راه حل اساسی جهت حفاضت از جان این فرزندان ایرانزمین هرچه زودتر پیدا شود،تا دیگر شاهد تکرار چنین جنایاتی توّسط آمریکا،این دشمن آشتی ناپذیر ملّتها ومزدورانش در اشرف نباشیم و از تاریخ عبرت بگیریم که با هر اختلاف ومرامی که داریم به بیگانه امید نبندیم وبه خود تکیه کنیم ،چرا که بیگانه اگر بر ما اشک بریزد،فقط وفقط به فکر پر کردن مشک خویش است وبس .

ننگ ونفرین بر آنان باد که دم از حقوق بشر می زنند واین صحنه ها ی دلخراش در اشرف، دل آنها را به درد نیاورد، حتّی اگر مخالف عقاید اشرفیها باشند.آخر اینها انسانند وبشر هستند .

م- ت اخلاقی

 ١٩ فروردین ١٣٩٠

shabfanous@ymail.com