PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Thursday 25th April 2024

شروری در صف اوپوزیسیون
ایرج شكری


اخیرا فرخ نگهدار، رهبر سابق اکثریت نامه سرگشاده یی به خامنه ای نوشته است* که نشان دهنده  چیزی جز مالیخولیای یک ورشکسته سیاسی نیست که می خواهد به هرتیبی در صحنه سیاسی حضور داشته باشد، حتی با مهمل گویی، حتی ... این هم از  بد بیاریها و گرفتاریهای مردم ایران است که در میان اپوزیسیون این رژیم منحوس نامه نگارانی این چنین پیدا می شوند، یکی به می خواهد به خامنه ای امر به معروف کند، یکی به مجلس خبرگان. 

من اساسا با نامه سرگشاده نوشتن به کسانی که در زیر عبای خمینی لانه کرده و مشیر و مشار و وزیر وکیل و نظریه پرداز و مبلغ اسلام و مدرس دانشگاه شدند و خلاصه به هر خمینستی- در هر شرایطی که اکنون قرار داشته باشد-،حتی اگر این افراد اکنون در زندان همین رژیم باشند، مخالفم، این نوعی اعتبار و مشروعیت دادن به آنان است. به جای مخاطب قرار دان آنها می شود همان مطلب را به عنون اظهار نظر در مورد مساله یا نقش فرد مورد نظر نوشت.  از طرف دیگر نامه سرگشاده برای این نوشته می شود که مخاطب نامه که نظر او یا تغییر موضع یا تصیمیم او می تواند برای حل مساله و مشکلی اثر گذار باشد، در برابر افکار عمومی قرار داده شود و نویسنده نامه سرگشاده با روشنگری و استدلاهای خود در اطراف موضوع مورد نظر، افکار عمومی را با راه حل و پیشنهادات خود، یا با داوری و ارزیابی خود نسبت به موضوعی که مورد داوری و ارزیابی غلط است همسو کند. نمونه تاریخی نامه سرگشاده تاثیر گذار که به خاطر بحث گسترده یی که بر انگیخت و تاثیری که گذاشت، به شکل رویدادی درآمد که انعکاس آن از مرزهای فرانسه گذشت، نامه امیل زولا به رئیس جمهور وقت فرانسه فلیکس فوق Félix FAURE  ، در ماجرای متهم شدن آلفرد دریفوس سروان ارتش به خیانت و جاسوسی به نفع آلمان بود که در 13 ژانویه 1898 در روزنامه L'Aurore  درج شد. وی خواهان تجدید نظر در دادرسی شده بود. تاثیر اولیه این بحثها اندکی سبک شدن محکومیت دریفوس بود، کوششهای امیل زولا و و روشنفکران و نویسندگان همراش  در این ماجرا سبب آزادی دریفوس در سال 1899 از زندانی که برای او در جزیره شیطان در گویان فرانسه ساخته بودند شد و چند سال بعد سرانجام با روی کار آمدن چپ در فرانسه، به وی اعاده حیثیت شد و او به ارتش بازگشت و این در سال 1906 رخ داد. حالا بگذریم از این که این نامه سرگشاده نوشتن و ارشادات  و رهنمود های فرخ نگهدار به خامنه ای، از منطق  نامه سرگشاده نوشتن ، پیروی نمی کند، چرا که مبرّا کردن خامنه ای از مسئولیت عملکردش و گذاشتن تقصیر و مسئولیت جنایاتی که تحت ولایت او انجام شده و می شود به گردن امثال طائب، خلاف واقعیتهایی است که مردم بیش بیست سال است هر روز آن را در ولایت خامنه ای تجربه کرده اند و بی تردید آنها را از این فرامایشات خشمگین و از گوینده آن منزجر می کند. حرفهای فرخ نگهدار وقاحت آمیخته به بلاهت است. فرخ نگهدار در این نامه شاه و خمینی را هم از مسئولیت در جنایاتی که به خواست و به اراده آنها صورت گرفت تبرئه کرده و گناه را به گردن اطرافیان آنها انداخته است. خمینی را از جنایات دهه 60 ، جنایاتی که خود او در هولناک ترین ایام آن، شریک و همکار لاجوردی جنایتکار در ارتکاب آن بود، تبرئه کرده است، در آنجا که می گوید: «در وقایع تلخ سال ۱۳۶۰ رفتار رهبران معترض به افراطی ها در حاکمیت فرصت داد اقشار وسیعی از مردم را قانع کنند که جز سرکوب چاره ای نیست». اما بیشرمی جاری در این جمله به بزرگی آبشار نیاگاراست چرا که از نظر جناب ایشان مردم قانع شده بودند که رژیم چاره یی جز کشتاری که راه انداخته نداشته است. در حالی که اعدامهای دسته جمعی و اعلان خبر این اعدامها چیزی نبود که «اقشار وسیعی از مردم» توسط رژیم برای ضرورت آن قانع شده باشند. رژیم رعب گسترده ای با کشتار وحشیانه راه انداخته بود و طبیعی بود که در چنان فضایی اعتراضی نسبت به آن نمی توانست شکل بگیرد. سوء استفاده از مساله جنگ هم برای خفه کردن هر اعتراضی در کار بود. خبرچین و جاسوس پروری در مدارس و افسارگسیختگی بسیج  و سپاه که بخشی از این سرکوب بود،مورد انزجار و نفرت مردم بود.  در همان ایام مهندس بازرگان در سخنانی در مجلس - که به خاطر حمله و هیاهوی نمایدگان خط امام ناتمام ماند-، دست اندر کاران رژیم را از روشی که در پیش گرفته بودند پرهیز داد. در آن ایام «حجت الاسلام و المسلمین» سید محمد خاتمی در مقاله دنباله داری که در سه شماره در ۱۶ و ۱۸و ۱۹مهر ۱۳۶۰ با عنوان «مرگ آقای سادات و نطق آقای بازرگان» در روزنامه کیهان چاپ شد، سخنرانی بازرگان را مورد نقد قرار داد و رد کرد. ندیده گرفتن نقش درجه اول خمینی و اراده شخص او برای کشتار دگراندیشان توسط فرخ نگهدار در حالیست که همه می دانیم که این خمینی بود که از آغاز و قبل از سال 1360 بارها برای نیروهای دگر اندیش خط و نشان کشید و در سخنان 26 مرداد 58 به صراحت عزم و اراده خود را برای «برپا کردن چوبه های دار در میدانهای بزرگ» و «درو کردن» رهبران گروههای سیاسی و دست اندرکاران مطبوعات مستقل بیان داشت و در این زمینه به گردن زده شدن 700 یهود بنی قریظه در یک روز توسط امیرالمؤمنین استناد کرد، خمینی حتی جبهه ملی را که مرتد اعلام کرد. فرخ نگهدار شاه را هم به همان روش بلاهت بار تبرئه می کند و گویا این فردوست ها بودند که شاه را به مردم کشی و دیکتاتوری سوق دادند و سرانحام «تفرعن[شاه] هیزم انقلاب» سال 57 شد. گویا شاه با کودتای 28 مرداد و به خاک و خون کشیدن آزادیخوهان و میهن پرستان سلطنت خود را تدوام نبخشید و گویا منافع آمریکا و انگلیس ، در استقرار دیکتاتوری منحوس ضد کمونیستی شاه شیعه نقشی نداشتند و گویا شاه برای استقرار سلطنتش از کمک و حمایت سیا در ایجاد خفقان در ایران برخوردار نبود، گویا بعد از کودتای 28 مرداد، چیزی به اسم فرمانداری نظامی و کسی به اسم تیمور بختیار  وجود نداشت و گویا گردانندگان دستگاه سرکوب رژیم محمد رضاشاه خود سرانه و به ابتکار خودشان بر سر آزادیخواهان می کوبیدند و آنان را به جوخه های اعدام می سپردند، و نه  به دستور و خواست یک آدم خودشیفته و دچار بیماری خودبزرگ بینی، به اسم محمد رضا پهلوی که حافط منافع آمریکا و غرب در منطقه بود و در این  راه ثروت مردم را به باد می داد و آزادیخوهان و ترقیخواهان را سرکوب می کرد . گویا شکنجه گران ساواک  خودشان برای آموزش به سیا و موساد مراجعه می کردند. وقاحت آمیخته به بلاهت فرخ نگهدار، در آنجا «درخشش» خود را نشان می دهد که منشاء و نقطه آغاز انحراف خامنه ای را صادر کردن «حکم حکومتی» می داند، همان دستوری که خامنه ای در مخالفت و برای کنار گذاشتن طرح اصلاح قانون مطبوعات- که در هفته های آغازین دوره ششم مجلس  از سوی جبهه مشارکیتهای مجلس با قید یک فوریت در 29 خرداد 79 به مجلس ارائه شده بود- طی نامه ای به کروبی داد **. این عنصر مبتذل که نوشته است:« خشتِ کج آن روز نهاده شد که شما به مجلس "حکم حکومتی" فرستادید.» یعنی تا آن تاریخ رفتار خامنه ای هیچ ایرادی نداشته است. نه حمله به کوی دانشگاه صورت گرفته بود و نه یورش انصار حزب الله برای کشتن نوری و مهاجرانی، نه قتلهای زنجیره یی، که همه اینها برای حفظ اقتدار مقام ولایت از آسیب های احتمالی از «حماسه 2 خرداد» و فتنه سیّد خندان صورت گرفت و گویا ترور قاسملو و کشتار رستوران میکنوس که در تحقیقات و نتیجه گیری دادگاه، آمریت خامنه ای در آن ثابت شد و مورد تایید گرفت هم چنان که سایر ترورهای خارج  از کشور بعد از مرگ خمینی، بدون اطلاع و دستور خامنه ای بوده است. تلاشهای مشمئز کننده از سوی فرخ نگهدار با آن سابقه سیاهش در همکاری با اسدالله لاجوردی و محمدی گیلانی در پیگرد و اعدام مبازان ترقیخواه مسلمان و کمونیست، در ارائه پیشنهادات به ولی فقیه برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رای و برای حفظ این رژیم فاسد مردم ستیز آزادی کش، که به لحاظ روانشناختی ناشی از خودشیفتگی و نیاز به خود نمایی بیمارگونه اوست، دقیقا به خاطر نگرانی از تحقق امر سرنگونی رژیم است که تصور آنان بیگمان رنگ از رخ فرخ می پراند و زانوهایش را به لرزه می اندازد، چرا که می داند که در آنصورت از سوی مردم و خانوادههای قربانیان  دهه 60 مورد بازخواست قرار خواهد گرفت و از او خواهند پرسید که چطور نتوانست بفهمد که دست در دست لاجوردی گذاشتن و اوامر پیامبرگونه امام را در «درو کردن»، کسانی که خمینی  و حکام شرع متعفنش، محاربان با خدا و رسول و مفسد فی الارض می نامیدند، دست درست کسانی گذاشتن که سعید سلطانپور را در مجلس عروسی اش دستیگیر و دو سه ساعت بعد اعدام کردند، ذره یی عنصر مردمی بودن و در خدمت خلق و میهن بودن نمی تواند داشته باشد، بلکه جنایت است. امروز هم این عنصر تا مغز استخوان فرصت طلب، گمان می کند که اگر برای تطهیر خامنه ای نقش«سنگ استنجاء» برای او را بعهده بگیرد، این ممکن است نقشی را نصیب او بکند و با همین اندازه هم اگر در دستگاه ولایت فقیه به حساب بیاید، نقشی برای او تثبیت شده است. حال آن که اندکی عقل سلیم این مساله روشن تر از روز را در برابر هرکسی قرار می دهد که بابا از خاتمی باتدبیر تر و حقه بازتر و از میرحسین موسوی نخست وزیر «دوران دفاع مقدس»  دلسوزتر و از کروبی خیر خواه تر برای رژیم ولایت فقیه که هنوز هم که هنوز است هیچ خدشه ای به ارادتشان  به«امام راحل» و به اعتقادشان به راه و رهنمودهای او وارد نشده است و در مسلمانی و شیعه بودنشان هم تردید نیست، تدبیر و دلسوزیها و خیرخواهی هاشان این گونه پاسخ یافته که دیده ایم و خامنه ای آنها را «میکرب» می خواند،پس امر به معروف یک «ملحد » واداده نمی تواند تغییر در فتنه نامیده شدن حرکتهای «سابقین انقلاب اسلامی» از سوی ولی فقیه ایجاد کند. یک غیر خودی«ملحد» که به لحاظ نیرویی و تاثیر در جامعه هم اصلا بحساب نمی آید و پشیزی نمی ارزد، نمی تواند با رهنمود های خیرخواهانه تاثیری روی آخوندی که ولی امر مسلمین است و رویای «خاورمیانه اسلامی» در سر می پرواند و خود را هماورد آمریکا و غرب می داند، و در مساله فلسطین و لبنان و افغانستان مداخله گر است و اعمال اراده و نظر می کند، تاثیر بگذارد. فرخ نگهدار با این نامه نگاریهای آستان بوسانه که حتی مورد انتقاد دوستان اکثریتی او قرار گرفته است، اینک دیگر به عنصر شروری تبدیل شده است که آگاهانه با آلوده کردن خود به گند و کثافت رژیم آخوندی و قرار گرفتن در صف اپوزیسیون، نقش به لجن کشیدن اپوزیسیون را به عهده گرفته است. چرا که نفع او به خاطر عملکردش در آغاز دهه 60 و دلایلی که توضیح داده شد، در بقای این رژیم و نا امید کردن مردم از براندازی رژیم و کشاندن آنان به پای صندوق های رأی برای انتخاب کاندیداهای تایید شده در نظارت استصوابی شورای نگهبان است. مردم برای رفتن به پای صندوق رای در چنین انتخاباتی چه نیازی رهنمود و فعالیت اوپوزیسیون خارج کشور دارند؟ با آنچه در خرداد 88 گذشت و خصوصا با موضع گیریهای خامنه ای بعد از آن، به ویژه میکرب نامیدن معترضان، در انتخابات آینده سیاست تحریم انتخابات بیش از همیشه شانس مورد استقبال قرار گرفتن  از سوی مردم دارد. فرخ نگهدار عنصر فرصت طلب و آلوده یی است که باید یک صدا از سوی اپوزیسیون محکوم و طرد شود.

* لینک مقاله فرخ نگهدار:

http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/26293

 

** این نامه بعد از تعطیلات تابستانی مجلس با پافشاری نمایندگان مشارکتی، در مجلس قرائت شد، فراکسیون جبهه مشارکت به خارج شدن این طرح از دستور مجلس اعتراض داشت. در آن زمان  کروبی به نمایندگان یاد آور شد که نامه خامنه ای به وی حکم حکومتی است. متن نامه :

بسم‌الله الرحمن الرحیم

جناب حجت‌الاسلام آقای کروبی ریاست محترم مجلس شورای اسلامی و حضرات نمایندگان محترم با سلام و تحیت؛

مطبوعات کشور، سازنده افکار عمومی و جهت‌دهنده به همت و اراده مردمند. اگر دشمنان اسلام و انقلاب و نظام اسلامی، مطبوعات را در دست بگیرند یا در آن نفوذ کنند، خطر بزرگی امنیت و وحدت و ایمان مردم را تهدید خواهد کرد و اینجانب سکوت خود و دیگر دست‌اندرکاران را در این امر حیاتی جایز نمی‌دانم. قانون کنونی تا حدودی توانسته است مانع از بروز این آفت بزرگ شود و تغییر آن به امثال آنچه در کمیسیون مجلس پیش‌بینی شده مشروع و به مصلحت نظام و کشور نیست. والسلام علیکم سید علی خامنه‌ای.

29 دی 1389 – 19 ژانویه 2011

http://iradj-shokri.blogspot.com

 



منبع: پژواک ایران