PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Wednesday 24th April 2024

مسخره گی های عاشورایی و ستایش و ترویج خشونت در رژیم آخوندی
ایرج شكری


تبلیغاتچیها و دست اندرکاران«فرهنگی» نظام ولایت فقیه در اقدام بسیار مسخره یی که لابد با اعتقاد به زنده بودن «نهضت حسینی» صورت گرفته است، در سایتهای خبری مثل مهر و آفتاب و تابناک و... در روزهای تاسوعا و عاشورا و یکی دو روز قبل و بعد از آن بعضی از رخدادهای نزدیک به هزارو چهارصد سال پیش را – البته به روایت آخوندی و روضه خوانی-، به شکل خبر روز و در ستون اخبار روز درج کردند و چنان که گویی حادثه به تازگی و در همین زمان رویداده است به استقبال عزاداریِ «ماه اندوه» رفتند. اما آنچه در خور توجه و تعمّق است، گرایش به مشروعیت دادن به خشونت وحشیانه در انتقام گیری است که با درج این مطالب آشکار می شود. یک نمونه مطلبی است که در سایت «الف» متعلق به احمق(احمد) توکلی با عنوان « عاقبت قاتلان شهدای کربلا/کامل» درج شده است. این مطلب با این که به خاطر منابعی که در آخر متن آمده است در واقع مثل گزارشی تحقیقی از لا به لای متون است ولی به شکل داستان نوشته شده است و نام نویسنده هم مطلب ذکر نشده است. مطلب این گونه شروع می شود:« مخـتار زمانی كه تصمیم بر نابودى قاتلان امام حسین (علیه السلام) گرفت، گفت: "دین ما به ما اجازه نمى‌دهد كه بگذاریم كسانى كه حسین(علیه السلام) را كشته‌اند در این دنیا، با امنیت و آسایش زندگى كـنـنـد، آنگـاه در حقیقت، من ناصر و خونخواه آل محمد(صلی الله علیه و آله) نیستم، بلكه كذّاب خواهم بود"».

صحنه «هیجان انگیز» و «حماسی» که نویسنده بی نام  از آن مجوز«عاشورایی»  اعدام های دسته جمعی را بیرون کشیده است و تیتر فرعی قسمتی از مطلب خود را «اعدامهای دسته جمعی» گذاشته، مربوط به «اعدام های دسته جمعی» است که مختار به خوانخواهی حسین انجام داده است، از جمله یکی دو مورد آن چنین است:« مختار تمام كسانى را كـه در روز عاشورا، با اسب بر بدن مقدس امام حسین(علیه السلام) و شهدا تاخته بودند و تـعـدادشان ده نفر بود، را دستگیر كردند، دست و پایشان را بستند، از پشت بر زمین خواباندند و به زمین میخ كردند و اسب‌ها را با نعل تازه، بر بدن‌هاى آنان تاختند تا پیكر آنان در هم شكـسته شد و به هلاكت رسیدند.(4) سپس بدن‌هاى آنان را به آتش سوزاندند. ایـنـان عـبـارت بـودنـد از: اسـحـاق بـن حـوبـه، اخـنـس بـن مـرثـد، حـكـیـم بـن طفیل، عمرو بن صبیح، رجاء بن منقذ عبدى، سالم بن خیثمه، واحظبن ناعم، صالح بن وهب، هانى بن ثبیت و اسید بن مالك

ابو عمرو گوید: مـا بعدها در مورد سابقه این ده نفر بررسى كردیم. به این نتیجه رسیدیم كه همه آنان زنازاده و فرزندان نامشروع بودند.(5)»(نویسنده مطلب در پانویس، شماره 4 و 5 را نقل شده از جلد 45 بهار الانوار ذکر کرده است). اما این روایت از کارهای «حماسی» مختار که در ستون اخبار روز سایت الف آمده است صحنه های تماشایی بسیار دارد، البته به شرط آن که و چنان وجودت لبریز از کینه و انتقام کشی از قاتلان فرزندان مولاعلی و دختر پیامبر بوده باشد که بتوانی صحنه را تجسم کنی و از تماشای آن که مو به تن انسان راست می شود، احساس آرامش کنی، اگر از آن رویگرادن شدی معلوم می شود که از عاشقان واقعی امام حسین و شهدای کربلا و زینب نیستی.  شاید هم زیاد برنامه های تلویزیونهای ماهواره یی را نگاه کرده ای و کلا ایمانت نم کشیده! در ادامه از این صحنه های پر جاذبه از انتقام مختار امده است:« دویـسـت و چهل و هشت نفر از عاملان اساسی واقعه كربلا كه در شورش كوفه دستگیر شده‌ بودند، همه یكى پس از دیگرى گردن زده شدند. آنان در میان پانصد نفرى بودند كه در شورش كوفه بر ضدّ مختار دستگیر شدند.

شمر بن ذى الجوشن در روز عاشورا، شترى را كه مخصوص سوار شدن امام حسین(علیه السلام) بود، را به عنوان غنیمت گرفـت و به كوفه آورد و بـه شكرانه قتل فرزند پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن شتر را نحر كرد و گوشتش را بین دشمنان اهل بیت در كوفه تقسیم نمود. مختار دستور داد تمام خانه‌هایى را كه آن گوشت وارد آن شده بـود و افرادى را كه دانسته از آن گوشت خورده‌اند، شناسایى كنند. همه آن خانه‌ها را ویران كرد و كسانى را كه از آن گوشت خورده بودند اعدام نمود.(6)»( منبع بحار الانوار جلد 45 ذکرشده است) مرحبا! احسنتم! بد تر و خشونتبار تر از این کار ها  را سید روح الله خمینی و پاسدارانش با مردم روستای های کردستان و مردم ترکمن صحرا کردند که آن ستمدیدگان گوشت شتر امام حسین را هم نخورده بودند، فقط می خواستند با شوراهای خود اداره امور خودشان را در دست داشته باشند. جنایاتی که سید روح الله خمینی با کارگزارانی چون سیداسدالله لاجوردی در زندان اوین و سایر زندانها با شکنجه و اعدامهای دسته جمعی و بعد با کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 صورت داد( وسید محمد خاتمی ستایشگر آن دو و سید علی خامنه ای ادامه دهنده راه و روش آنهاست)، هزاران بار  سنگین تر از جنایات و بیدادی است که حدود هزار و چهارصد سال پیش در تاریخ مردمان سرزمینی دیگر اتفاق افتاده که خشونت و شمشیر کشی به روی یکدیگر در اندک اختلافی، یا به خاطر دزدیدن احشام و استفاده از آب چاه دیگری، در رفتارشان امری عادی بوده است. خمینی جنایاتش را علیه هزاران شهروند ایرانی در دهه های پایانی قرن بیستم انجام داد و از این بابت روی بسیاری از دیکتاتورهای نظامی جنایتکار قرن بیستم را سفید کرد.

 یکی دیگر از صحنه های پر از تجلی عقیدتی در گرفتن انتقام خون حسین، چگونگی مجازات شمر است:«شمر را دستگیر كردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افكندند و یكى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مى‌كرد». از این صحنه های «ایمانی» و «پرشور» گرفتن انتقام خون حسین و یارانش، صحنه های پر «هیجان» متعدد دیگری از گردن زدن و سوزندان جسد نیمه جان یا در روغن جوشان انداختن در مورد دیگر افردای که به انتقام مختار گرفتار آمدند هست که از نقل آن صرفنظر می کنم و خواننده اگر مایل باشد می تواند به اصل مطلب در سایت الف یا لینک زیر مراجعه کنند: 

http://iradj-shokri.blogspot.com/2010/12/89508.html

حالا نگاه کوتاهی هم به یکی از همین گزارشهای زنده نگه داشتن عاشورا که در روز 23 آذر در سایت آفتاب وابسته به مجمع تشیخیص مصلحت نظام آمده بود می زنیم. آفتاب ماجرای چگونگی انتقام مختار از عمر سعد را زنده کرده بود که پایان ماجرا چنین بود:« ...عمر سعد متوجه شد که مختار در صدد دستگیری و مجازات اوست یک شب از کوفه پا به فرار گذاشت. مختار متوجه ماجرا شد لذا خوشحال شده و این حادثه را بهانه ای برای نقص پیمان بشمار آورد از این رو کسی را به دنبال فرزند عمر سعد یعنی حفص فرستاد. از وی پرسید پدرت کجاست؟ گفت: در منزل خود است. مختار ابوعمره را مامور جلب عمر سعد کرد، وی نیز فوراً اطاعت کرده و عمر سعد را برای مختار جلب کرد.

عمر سعد قصد نبرد داشت که ابوعمره فرصت نداد و شمشیر خود را بر فرق عمر سعد شد[ فرود آورد]  و او را به درک واصل کرد و سر از بدنش جدا کرده و برای مختار آورد. مختار رو به حفص کرد و گفت آیا این سر را می‌شناسی؟ گفت: این سر پدرم است. سپس مختار دستور داد حفص را هم به پدرش ملحق کنند که سر وی را جدا کرده، کنار سر پدرش نهادند. » در مطلب گفته نشده است که پسر عمرسعد که به دستور مختار سر از تنش جدا شد، چند سال داشته است و مرتکب چه جرمی شده بوده است.  تنها گفته شده است که او همراه پدرش و یک غلام در دیداری که در کربلا به درخواست امام حسین صورت گرفته بود شرکت داشته است. بنابر همین حکایت عمر سعد تقاضای امام حسین برای یاری دادن به او را به بهانه های مختلف رد می کند.

حکایتها و روایتهای مذهبی و باز تولید و تزریق عشق و ایمان به پیامبران و یارانشان از طریق تاکید معصومیت و مهربانی و بزرگواری آنان و خباثت و دشمنانشان یا کسانی که آنها را باور نداشتند، منحصر به شعیه نیست. در این زمینه می توان به باز تولید نفرت از سوی مسیحیان به یهودیان اشاره کرد. کرک داگلاس هنر پیشه سرشناس هالیودی که پدر و مادرش از یهودیان روسی بودند که در آغاز قرن گذشته به آمریکا مهاجرت کردند در کتاب خاطراتش در نقل دوران کودکی نوشته است که در آن زمان او بعد از مدرسه عادی به مدرسه یهودیان می رفته است که ده خیابان آن طرف تر از محل مدرسه و سکونتشان بوده و برای پیمودن این مسیر باید راهی برای خود باز می کرد چرا که دسته ها و باندهایی از پسربچه ها در هر کدام از این خیابانها  بودند  که به بچه های یهودی سنگ پرتاب می کردند یا به آنها حمله می کردند. او نوشته که هیچوقت فراموش نمی کند که زمانی را برای بار اول گیر آنها افتاد و آنان در حالی که کتکش می زدند می گفتند « توعیسی مسیح را کشتی»* . او با دماغ شکسته و خونین دوان دوان خود را  به خانه می رساند. درخانه از مادرش می پرسد «چرا اینها چنین رفتاری با من کردند من که اصلا نمی دانم مسیح کی هست».

 در شرحی که از کینه کشی و انتقام مختار گذشت، می بینم رفتار آن دوستدار امام حسین به اندازه رفتار قاتلان حسین و بستگانش خشونت بار است. مساله دیگر این است که این نقل آخوندی از ماجرای عاشورا و رفتاری که در حاشیه آن می شود، به لحاظ روانشناختی زمینه رفتار ناهنجار و خارج از کنترلِ عاطفی و روانی و مبادرت به خشونت را در پیروان چنین آئین هایی به وجود می آورد. امروز قمه زنی را که اقدامی نشان دهنده شدت اغم از دست دادن حسین (آن هم در 1400 سال پیش است)، همین رژیم هم به خاطر انعکاس منفی و انزجاری که در افکار عمومی جهان بر می انگیزد ممنوع کرده است. اما گل مالیدن به سرو صورت و یا زنجیر زنی و سینه زنی هم رفتار ناهنجار و خود آزارنه یی است که معلوم نیست چرا باید برای یاد آوری یک رویداد تاریخی که ظاهرا باید از آن درسهایی برای ایستادگی در برابر ظالمان و زور گویان و درس آزادگی گرفت، به چنین حرکاتی دست زد که اصلا ربطی به چنین فلسفه یی ندارد. حال اگر لمپنیسمی که نیروی راه افتادن چنین بساطی است در نظر بگیریم، جنبه منفی این کارها بیشتر روشن می شود. در سده های گذشته و شاید تا نیمه اول سده بیستم که نه امکان گذران ایام فراغتی و نه شرکت در اجتماعات و دیدارها مثلا مثل برگزاری کنسرت یا مسابقات ورزشی نبود وسایل ارتباطی مثل تلفن هم یا وجود نداشت یا در اختبار همگان نبود، این گونه مراسم می توانست داری این وجه مثبت باشد که مردم را کنار هم جمع کند و آنها برای برگزاری مراسمی با هم همکاری کنند و از حال روز یکدیگر هم باخبر شوند، اما حال دیگر در این زمینه فاقد اهمیت است.  در سی سال گذشته جز احمدی نژاد اُُزگل هیچ   صاحب مقام برجسته یی از رژیم آخوندی در مراسم سینه زنی و زنجیر زنی شرکت نکرده و من به خاطر نمی آورم که از زمان شاه تا کنون هیج آیت اللهی در دسته سینه زنی و زنجیر زنی دیده شده باشد. شعبان بی مخ ها چرا. در حالی که آیت الله ها بیش از هر گروهی بر برگزاری عزاداری به همین شکل تاکید دارند. در انقلاب سال 57 روز تاسوعا و عاشورا با راهپیمایی عظیم علیه رژیم شاه گذشت و بعد از انقلاب اگر تاکید خمینی بر این که «ما ملت گریه سیاسی هستیم» و باید برای سیدالشهدا گریه کنیم و اینکه عزاداری باید به شکل سنتی برگزار شود نبود، این بساط ادامه پیدا نمی کرد.  با کار فرهنگی مناسب و خشکاندن زمینه های رشد لمپنیسم می توان این بساط را از رونق انداخت. البته سرنگونی رژیم آخوندی،خود بسیاری از عوارض  منفی را که این رژیم با خود آورده است یا آسیب هایی فرهنگی و ناهنجاری رفتاری را که شدت بخشیده است، درمان خواهد کرد. یک نکته جالب را پایان بخش این نوشته می کنم و آن این که چند سایت رژیم به تاریخ 27 آذر عکسی را از سایت خبر آنلاین با تیتر «حمل دیش ماهواره با موتور» درج کرده اند که موتوری را با دو سر نشین نشان می دهد که کسی که بر ترک نشسته یک آنتن بشقابی بزرک را در دستهای خود گرفته است. این به خوبی نشان دهنده خستگی مردم از برنامه های تلویزیونهای رژیم به ویژه در ماه محرم است و انگیزه و نیاز به گریز از زیر این سقف سیاه ماتمزده یی که رژیم بالای سر مردم زده است چنان قوی است که در روز روشن با قبول خطر دستگیری و آزار و جریمه توسط پلیس رژیم، مردم اقدام به خرید و حمل آنتن ماهوره یی برای نسب در بام خانه هاشان می کنند تا از طریق آن و بانماشای تلویزیونهای ماهواره یی از زیر سقف سنگی و فضای خفقان آوار رژیم روضه خوانها بگریزند. این خود نشانه بسیار مثبت و امبد بخشی از آماده بودن زمینه برای جارو کردن جامعه مهملات آخوندی است.

Kirk  DOUGLAS -  Le fils du chiffonnier.p36  *

انتشارات  Presse de la Renaissence

28 آذر 1389 – 19 دسامبر 2010

http://iradj-shokri.blogspot.com

 



منبع: پژواک ایران