PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Wednesday 24th April 2024

در باره افشاگری های ویکی لیکس
کورش گلنام


هم خوانی در یک نکته

شاید هر یک از ما دیدگاه ویژه ای در باره انتشار وافشای سندهای مربوط به تماس های سیاسی میان وزارت امورخارجه آمریکا با سفارت ها خانه ها ودیپلمات های آمریکایی، وسیله ویکی لیکس داشته باشیم. ولی نکته ای که شاید مورد پذیرش همه ایرانیانی باشد که خواستار آزادی و رهایی ایران از فرمانروایی حکومت اسلامی هستند، این است که این افشاگری ها به سود جنبش آزادی خواهانه مردم ایران وشفاف سازی درباره بخشی از وارونه سازی های حکومت شد. این مهم به ویژه در جایی به خوبی درک می شود که دیدگاه های پنهان ولی حقیقی کشورهای مسلمان عرب منطقه و انزجار آنان ازاین حکومت بی کفایت ولی پر مدعا، آتش افروز، کینه جو و ویران گر را در بر می گیرد. شفاف سازی این سند ها در این باره، کشورهای عرب کناره های خلیج فارس را نیز ناگزیر نمود که فورن نشستی داشته (نشست شورای همکاری خلیج فارس که روز دوشنبه گذشته انجام گرفت)تا در آن به بررسی ورایزنی در این زمینه بپردازند که پس از افشاگری های ویکی لیکس، آیا آنان نیز از این پس باید در تماس های سیاسی، گفتار ها و نوشتار های خود، دیدگاه های حقیقی خود درباره حکومت اسلامی را همآن گونه که در این اسناد آمده است، روشن، باز و استوار بیان کنند یا نه؟
دیدگاه کلی
این که افشای سندهای دیپلماتیک تا چه اندازه درست است وآیا می باید مرزی برای افشای چنین سندها وجود داشته باشد یا نه، حتمن می تواند پرسش شمار زیادی از مردم جهان از آن میان ما ایرانیان نیز باشد. شاید شماری بر خورد با جولیان آسانژ و دستگیری او را گونه ای سانسور و لگد مال کردن آزادی بیان بدانند. حتا دستگیری او را"توطئه" بنامند. در این باره می توان پرسش هایی داشت.
اگر بنا باشد که همه سندهای سری دیپلماتیک همه کشورهای جهان منتشر شود چه پیش خواهد آمد و چه جنجال و آشوب دیپلماتیکی در همه جهان بپا خواهد شد؟ آیا همه کشورهای دیگر چون آمریکا توان رویارویی با افشای چنین سندهای سری و نا گفته های خود را دارند؟ برای نمونه اگر سندهای سری کشورهایی چون روسیه، ایتالیا، انگلستان، فرانسه و یا همین حکومت اسلامی، ونزوئلا ویا پاکستان منتشر شود، چه پیش خواهد آمد و این کشورها چه واکنشی نشان خواهند داد(حکومت اسلامی که روشن است، همه را از اساس رد کرده و آن را توطئه دشمنان پایان ناپذیر و ناپیدای خود خواهد خواند)؟ پرسش دیگری که می تواند به میان آید این است که آیا دستگاه دیپلماسی دیگر کشورها نیز چون آمریکایی ها از چنین سازمان دهی، اخلاق و وجدان اداری بر خوردار هستند که همه گفته ها، حتا تماس های خصوصی دیپلمات هارا نیز به عنوان سندی سری بایگانی کنند؟ آیا آن چه در اطاق هایی بنام اطاق های امنیتی در سفارت خانه های حکومت اسلامی (برای برنامه ریزی های پنهان گروگان گیری ها، ترورها وآتش افروزی ها درکشورهای دیگر) می گذرد نیز چنین طبقه بندی شده وبایگانی می شود؟ آن اطاق های ویژه ای(1) که تنها چند نفر امنیتی در سفارت خانه های حکومت اسلامی به آن راه دارند! آیا اگر سند ها ی سری سفارت خانه های حکومت اسلامی رو شوند رفتار حکومت ایران همآن گونه خواهد بود که رفتار آمریکایی ها؟ در این مدت که از این افشا گری ها گذشته است، شنیده یا خوانده شده است که آمریکایی ها این کار را، که کم تر قدرت جهانی ای توان بر خورد و خنثا نمودن فشارهای آن را دارد، "توطئه دشمنان" بخوانند و یا کشورهای دیگررا مسئول آن بشمارند؟
خوانندگان گرامی توجه کنند که حکومت اسلامی در موج نخست این افشاگری ها که بخشی از آن فیلمی در باره کشتار شماری بیگناه وسیله سریازان آمریکایی بود، چگونه هیاهو براه انداخته و فریاد از جنایت آمریکایی ها در عراق را سر داد ولی اینک که در دنباله و دور دیگری از افشای این گونه سند ها، گفته های پشت پرده وسری رهبران کشورهای عربی و مسلمان منطقه در باره حکومت اسلامی رو شده است، که ضربه سخت وسنگینی به موقعیت حکومت و دید سران کشورهای اسلامی وعرب نسبت به آن وارد آورده است، چگونه این افشاگری ها را بی اهمیت و "توطئه خود آمریکایی ها" برای ضربه زدن به "روابط برادرانه خود با کشورهای همسایه ومسلمان منطقه" می خواند!
افشای سندها در این میزان، کاری است نادرست
از دید نگارنده افشای گسترده سندهای سری یک کشور آن هم در این میزان، همآنند دخالت در زندگی خصوصی دیگران است. حتا هر یک از ما نیز برای خود یک حریم ویژه وشخصی داریم که هرگز نمی خواهیم دیگران در آن وارد شوند. اگر چنین است پس چگونه یک کشور آن هم با جایگاه واهمیت ویژه آمریکا (درست یا نادرست از اهمیت وجودی این امر نمی کاهد) نمی باید این کار را نادرست وغیر قانونی بداند؟
این موضوع ربطی به "آزادی بیان" و "دموکراسی" ندارد. فاجعه نیست که دو دیپلمات در تماس های خصوصی خود سخنانی در باره این یا آن سیاست مدار ویا دولت مند بیان کنند ویا گزارش های ویژه ای در باره سایر دولت مردان وسیاست مداران دیگر کشورها بفرستند. در رسم وآیین دیپلماسی نیز همیشه نمی توان همه چیز را آشکار و روشن بیان کرد.
چه کسانی با بر خورد با آسانژ مخالف هستند؟
گذشته از حکومت اسلامی که وضعش روشن است، شوربختانه آن گونه که دیده می شود بیش از همه کسانی که خود را چپ، کمونیست وسوسیالیت می نامند هستند که به دستگیری آسانژ معترض هستند. از دید نگارنده نمی شود رویاها را با حقیقت های زمینی امروز زندگی بشر یکسان دانست. من خود را منسوب به چپ می دانم . چپی که تا آخرین دم زندگی از حقوق همه مردم به ویژه زحمت کشان ورنج دیدگان جهان پشتیبانی نموده و برای آزادی، دموکراسی، دادگری و برابری حقیقی وشدنی تا آن جا که بتواند مبارزه خواهد نمود ولی حکومت در لوای هر گونه ایدئولوژی را چه دینی، چه سلطنتی و چه کمونیستی وسوسیالیستی رد کرده و هم خوان وهم راه با آن کسانی هستم که خواهان جدایی کامل حکومت از دین و هر گونه ایدئولوژی هستند. اشتباه نشود! این گفته به دین معنا نیست که یک باورمند به دین ویا به کمونیسم وسوسیالیسم و یا سلطنت نباید سازمان وحزب سیاسی داشته و فعالیت سیاسی نکرده و حتا به قدرت نرسد و دولت تشکیل ندهد، بلکه به این مفهوم است که قانون اساسی کشور دارای چنان اساس دموکراتیک و به دور از تسلط هر ایدئولوژی ای باشدکه هر نیروی ای نیز که به قدرت برسد، تنها و تنها در چهار چوب آن کار و حرکت کند. قانون اساسی ای که دارای چنان ساختار دموکراتیک واستواری باشد که راه را بر هر گونه تسلط ایدئولوژیکی بسته باشد. بنا بر این دیدگاه من جدایی دین وایدئولوژی از حکومت است نه از سیاست که شماری به نادرست عنوان می کنند.
گمان و رویا یا حقیقت زمینی
جهان بی طبقه، جهان بی بورژوازی وسرمایه داری، جهان کارگری و... تنها در اندیشه وگمان است وامروز سرنوشت آنان که چنین ادعا ها داشتند در برابر چشم همگان است. آیا ما نیز باید وارونه سازی کنیم؟ همه دیده ایم که مهم ترین وسخت ترین پشتیبانان این حکومت خون آشام، همین کشورهای چپ وبه اصطلاح کارگری هستند. از چین وکره شمالی گرفته تا کوبا ونیکاراگوئه و ونزوئلا و بولیوی. این حکومت های "کارگری وسوسیالیسم"، امروز در در کنار یک حکومت خون ریز مذهبی(همآن که اندیشه اش افیون توده هاست!)، در صف دشمنان آزادی و مردم گرفتار و بی پناه ایران و از آن میان کارگران و زحمتکشان گرفتار ده ها درد و بلا، قرار گرفته اند! این حقیقت چه چیزی را نشان می دهد؟ آیا جز یک سو نگری، جزم اندیشی، پیروی از مکتب"هدف وسیله را توجیه می کند" و دشمنی وضدیت کور با هر چه که"امپریالیسم" خوانده می شود، چیز دیگری است؟ اگر نبودند این کشورهای امپریالیستی، روشن نیست ما به اصطلاح چپ های گریخته از ستم حکومت اسلامی به چه سرنوشتی دچار می شدیم!؟ خوب است نگاهی به کتاب ها و نوشته های گریختگان ازجهنم حکومت اسلامی به یهشت شوروی پیشین و مهد سوسیالیسم بیاندازیم. خوب است بررسی کنیم که چند تن از آنان که به مهد سوسیالیسم گریختند در آن جا دوام آوردند؟ خوب است حکایت شماری ازآنان را بشنویم که با چه کوشش ورنجی توانستند خود را به کشورهای"امپریالیستی" برسانند تا به "هوای آزاد وامنیت" برسند! همین معترض های چپ امروز در کدام کشورها زندگی کرده واز امکان همه گونه اعتراض، اعتصاب وتظاهرات های قانونی بر خوردار هستند؟ تا چه زمانی با این نگاه های ایدئولوژیکی می باید همه چیز را دید و تفسیر کرد؟
آیاخود ما به عنوان یک شخص در زندگی روزانه، دیدگاه هایمان در باره همه نزدیکان، دوستان، همکاران ویا دیگر پیرامونیان خود را آشکارا فریاد زده وهیج مرز و اندازه ویژه ای برای آن نداریم؟
از دید نگارنده افشای چنین سندها آن هم در چنین میزان گسترده و گاه با نام بردن از کسانی که در اثر این افشاگری ها زندگی اشان می تواند با تهدید وخطر روبرو شود را می باید کاری نادرست وخلاف قانون دانست و هرکس چنین کند را نیز می باید مورد پی گرد قانونی قرار داد.
یه سود امریکا شد
می باید حقیقت را نیز همآن گونه که هست، گفت و نباید هراسی از هر گونه تهمت، بر چسب، ناسزا وناروایی داشت. بر خورد متمدنانه وخونسردانه آمریکا با این میزان انتشار سندهای سری نشان داد که آمریکا از توانایی های ویژه ای بر خوردار است که کم تر کشوری از آن برخوردار است. آنان هرگز انتشار این سند ها را دروغ و توطئه ننامیدند وبرای انکار آن به شیوه های حکومت اسلامی به نیرنگ وحیله دست نزدند.
خیلی مضحک است که خبری در سایت هایی در ایران منتشر شده است که حکومت مافیایی ای چون روسیه(پوتین درست کار وشرافت مند!) و دولت برزیل که روشن نیست چه سیاستی را دنبال می کند که می تواند با حکومت اسلامی و روسیه بر سر یک سفره بنشیند، اینک به پشتیبانی ازجولیان آسانژ بر خواسته و دستگیری او را "خلاف ادعای دموکراسی و نقص آزادی بیان در غرب و آمریکا" دانسته اند! جالب است که همه طوطی وار خبر را به یک شکل نقل کرده اند. برای نمونه می توانید خبر را در این آدرس ها بخوانید:

funmehr.com
mehrnews.com
funmehr.com


این خبر تا آن جا که من بررسی کرده ام تنها در سایت های درون ایران و یا وابسته به حکومت اسلامی آمده است. دنیای شگفت انگیزی است!

در خور توجه

در خور توجه کسانی که دستگیری آسانژ را "توطئه" و آن را به افشا گری های او پیوند زده اند:
1 ـ جولیان آسانژ پیش از افشای دور دوم افشاگری ها، در دادگاهی در سوئد به جرم تجاوز جنسی محکوم شده بود.
2 ـ دادگاه های سوئد دادگاه های حکومت اسلامی نیستند که از خود استقلالی نداشته، دستگاه گروگان گیری، تهدید و زور و فشار بوده، بی سند و مدرک و مهندسی شده وبه خواست "رهبر معظم" برای بی گناهان حکم محکومیت صادر کنند!
3 ـ جولیان آسانژ هم وکیل کار کشته دارد، هم همه گونه امکان که به این حکم اعتراض نموده و اگر تجاوز کار نیست، بی گناهی خود را ثابت کند. او در دادگاهی در سوئد محکوم شده است نه در ایران!

پا نویس:
1ـ بنا بر گفته ها ی علی اکبر امید مهر،یکی از دیپلمات های پیشین حکومت که وجدان و شرفش اجازه همکاری بیشتر با تبه کاران را به او نداد و سال ها پیش از حکومت جدا شده و از ایران گریخت.



منبع: پژواک ایران