PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Thursday 25th April 2024

تقابل مردمکشان خمینیست دو جناح، افشاگرخیانتها و جنایتها
ایرج شكری


میر حسین موسوی  در واکنشی به اظهارات محسن رفبق دوست وزیر سابق سپاه و رئیس اسبق بنیاد مستضعفان در مصاحبه با خبرگزاری فارس(*) به مناسبت سالگرد پذیرش قطعنامه 592 و آتش بس با عراق، و نیز به اظهارات محسن رضایی فرمانده کل اسبق سپاه در که مبه همین مناسبت ادعاهایی کرده بود،از عملکرد خود به عنوان نخست وزیر «دوران دفاع مقدس» دفاع کرده است و به نوبه خود اتهاماتی به آنان وارد کرده است . رفیق دوست گفته است نامه رضایی (نامه یی که لیست بلند در خواست تجیهزات نظامی داشت) برای پایان دادن به جنگ نبود، برای فتح بغداد بود. سردار سپاه اسلام در دوران جنگ محسن رضایی هم مدعی شده است که « اگر دولت امكانات كشور را در اختيار رزمندگان قرار مي‌داد و همكاري‌هاي لازم با فرماندهان جنگ بعمل مي‌آمد، مي‌توانستيم در سال پنجم جنگ، بغداد را فتح كنيم». سایت کلمه وابسته به میرحسین موسوی موسوی روز 4 مرداد گزارش داد که او در سخنانی در برابرجمعی از « تشکل های سیاسی » کرج که به دیدارش رفته بودند گفته است که از 6 میلیارد در آمد نفت 4 میلیارد آن به جنگ اختصاص داشت. در گفته های هر دو طرف به روشنی نشانه های عملکرد ویرانگر و خیانتبار رژیم دیده می شود که  پیش برد سیاست ایران بربادده و توسعه طلبانه و ضد مردمی خمینی  بود.سیاستی که عناوین اهداف مختلفی از قبیل نجات مردم مسلمان عراق از سلطه رژیم کافر بعثی، جنگ اسلام با کفر، جنگ حق علیه باطل ، فتح قدس از راه کربلا و «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» به آن داده بودند و بعد از پایان جنگ دیگر اسم »دفاع مقدس» گرفت. سیاستهایی که بهای بسیار بسیار سنگین آن را مردم ایران هم با قریانی و مثله و معلول شدن نوجوانان دانش آموز و سربازان ایرانی در جبهه ها ، و هم با تحمل سرکوبی شدید و اختناق در داخل کشور و نیز با تحمل زندگی مشقت بار و انواع کمبودها در زمینه نیازهای زندگی می پرداختند. در این نوشته قصد پرداختن و نقد همه نکات اظهارات این مهره ها و کارگزاران رژیم منحوس اسلامی نیست. درمورد جند نکته مطالبی برای یادوری و توجه ذکر می شود.،  در ضمن چون میرحسین موسوی هشدار و اخطاری در مورد افشای دلایل استعفایش داده است، متن استعفای علنی او در شهریور سال 67 - که بشدت مورد عتاب و انتقاد خمینی قرار گرفت و برای تنبیه او تعزیرات حکومتی را که در اختیار دولت قرار داده بود از دولت گرفت و به مجمع تشخیص مصلحت واگذار کرد-، ضمیمه این یادداشت می کنم. متن غیر علنی استعفای موسوی هم اخیرا به نقل از انقلاب اسلامی در هجرت در پژواک ایران درج شد (**). لازم به یاد آوری است خامنه ای در دروهه ریاست جمهوریش از ابتدا تمایلی به نخست وزیر شدن موسوی نداشت و در دوره دوم ریاست جمهوری گویا کاندیدای مورد نظرش مصطفی میرسلیم بود ولی با نامه گروهی از نماینده های خط امامی مجلس به خمینی مبنی بر صلاح نبود تغییر نخست وزیر در شرایطی که رژیم قرار داشت و تایید نظر آنان توسط خمینی، خامنه ای ناچار شد او را به نخست وزیر برگزیند. البته در مورد انتخاب وزیران چانه زنی بین طرف صورت گرفت. درهمین استعفانامه علنی هم می شود به روشنی دریافت که وزارتخارجه تقریبا خارج از کنترل او عمل می کرده است.

تانکهای لشکر 92 زرهی به دستور محمد غرضی  تخریب شده بود

 اظهارات محسن رفیق دوست برای وانمود کردن این که موقع پذیرفتن آتش بس وضع رژیم در صحنه جنگ بد نبود پر از تناقض گویی است و این حاج آقای خر گردن و سرتیپ پاسدار (که نقش او در ماجرای به شهادت رساند سران خلق ترکمن نباید فراموش شود) ، به نحوه ابلهانه و با اظهارات متناقضی سعی کرده به مردم بقبولاند که هم ادامه 6 سال جنگ بعد از آزادی خرمشهر کار درستی بوده است هم خمینی که تنها کسی بود که شعار «جنگ جنگ» تا رفع فتنه از عالم را می داد، تصمیم درستی گرفت که قطعنامه را پذیرفت و اصلا از پذیرفتن آن هم ناراحت نبود! معلوم نیست که اگر خمینی با تصمیم درست و با یقین به درهم ضربه زدن به صدام بود که آتش را پذیرفت چرا پذیرفتن آتش بس را تلخ تر ازمرگ و مثل نوشیدن جام زهر دانست و گفت با آن تصمیم اگر آبرویی داشت، آن را برای مصلحت نظام  با خدا معامله کرد، همان خمینی که یکسال قبل پذیرفتن آتش در پیام به زائران حج در مرداد 66 گفت« رها کردن یک ملت و یک کشور ویک مکتب بزرگ در نیمه راه پیروزی، خیانت به آرمان بشریت و رسول خداست. لذا تب جنگ درکشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست». به علاوه اگر آن پذیرفتن آتش بس بعد از 6 سال ادامه آن جنگ خونین پوچ از بعد از آزادی خرمشهر دست یافتن به نیتجه مطلوب بوده است، چرا این حاج آقای خر گردن، اقدام رفسنجانی برای اعلام پذیرش قطعنامه 598 توسط خودش که فرماندهی جنگ به او واگذار شده بود را «یک انتحار سیاسی» برای و تلاش او برای مانع شدن از اعلام آن توسط خمینی را«فداکاری» بزرگ رفسنجانی نامیده است؟ پاسدار رفیق دوست جنایتکار دو دروغ بزرگ هم در آغاز مصاحبه اش گفته است. یکی این که چون زمان شروع جنگ  ارتش به دلیل این که در انقلاب «توسط مردم» صدمه خورده و ناتوان بود و آمادگهای لازم را نداشت، پاسداران ناچار شدند به جبهه بروند و در همین دروغ یک شاهد و نمونه یی هم ذکر کرده است: « در حقيقت در زمان آغاز جنگ تحميلي به خوزستاني حمله شد كه لشكر 92 زرهي آن فقط 2 تانك در اختيار داشت و بقيه‌اش توسط مردم از كار افتاده بود»، نیمی از این ادعا درست و نیمی از آن دروغ وتحریف  واقعیت است. در مورد ارتش باید گفت اگر چه ارتش در قیام بهمن ماه با یوروش مردم به پادگانها صدمه دیده و به خاطر نقش سرکوبگری که نهاد و سازمان ارتش در رژیم شاه داشت، امواج انقلاب آن را تا حد زیادی بهم ریخته بود، اما اگر خمینی گذاشته بود که ارتش شاهنشاهی آنگونه که آن روزها خواست گروههای سیاسی پیشرو ونظامیان مردم دوست بود  توسط شوراهای متشکل از نمایندگان سربازان و درجه داران و افسران بازسازی شود، ارتش نوینی با انسجام و انظباط  نوین و در خدمت میهن می توانست ساخته شود، اما یاران خمینی به شکل تحریف آمیزی به آن عنوان انحلال ارتش دادند، تا ارتش را با گماشتن عناصر فرصت طلب و ضد کمونیست در پستهای فرماندهی، به خدمت «اسلام» در آورند و تحت فرماندهی امام قرار بگیرد تا در سرکوبی شوراهای ترکمن صحرا و مردم کردستان مورد استفاده قرار بگیرد. پاکسازیهای خلخالی و استقرار نماینده های خمینی  و دفاتر سیاسی – ایدئولوژیک که توسط آخوندهای نفهم اداره می شد خود از عوامل بهم ریختگی ارتش بود. اما در مورد لشکر زرهی اهواز و این که تانکهای آن را مردم از کار انداخته بودند این یک تحریف واقعیت است. تانکهای لشکر 92 زرهی را محمد غرضی زمانی که استاندار خوزستان بود از کار انداخت. این عنصر تبهکار که در آغاز روی کار آمدن خمینی دست به کار سازمان دهی دستگاه امنیتی برای رژیم خمینی شده بود شده و در تشکیل سپاه پاسداران هم نقش داشت، از اولین شاهکارهایش دستگیر فرزندان آیت الله طالقانی بود(اگر چه در مصاحبه یی با روزنامه اعتماد ملی در مهر 86 منکر دست داشتن در آن شده است). غرضی در زمان کشف طرح کودتای  نوژه در تیرماه 59، استاندار خوزستان بود. او با خبردار شدن از کشف کودتا که به لشکر 92 زرهی رفته  و فرمانده لشکر را برکنار و گروهی را از افسران را نیز دستگیر و زندانی کرده بود. این اقدام او سبب فرار گروهی از افسران شده بود. این اقدامات اختیارات استاندار نبود. این امر در آن زمان در اختلاف بین بنی صدر رئیس جمهور با سایر «یاران امام» علنی شد. علاوه بر آن گفته می شد که غرضی دستور داده بودهمه  تانکها را که ازنوع چیفتن یعنی مدرنترین تانکهای ارتش بودند، تخریب کرده و همه را ازکار بیاندازند. غرضی در مصاحبه یی در اول مهر 86  با روزنامه اعتماد ملی (***) اختلافاتی را که با بنی صدر داشته است از جمله اعتراض بنی صدر به اقدام او در لشکر 92 زرهی را یاد آوری کرده و با اشاره به این که گروهی از فرماندهان لشکر را دستگیر و زندانی کرده بود و 52 تن از افسران آن لشکر هم فرار کرده بودند، اقدام خودسرانه خود را اقدامی علیه کودتا نامیده و مدعی شده است که:« فرمانده ارتش مطلع نبود در لشكر92 چه می‌گذرد من از كودتا جلوگیری و عناصر كودتاگر را زندانی كرده بودم. لشكر 92، سه تیپ داشت كه هر سه ماموریت مرز داشتند یك روز ظهر به ما خبر دادند و گفتند كه سه تیپ برگشته‌اند و لوله‌های توپ‌هایشان هم به سمت استانداری است» . این اظهارات غرضی تاییدی  بر این است که در زمان کودتای نوژه «تیرماه 59» لشکر 92 سه تیپ عملیاتی داشته که در مرز بوده اند، اما به گفته وی هر سه تیپ از مرز برگشته و لوله های توپ تانکهاشان(سه تیپ ) استانداری را نشانه گرفته بود! بنابر این اگر بنا بر اظهارات رفیق دوست، در زمان آغاز جنگ(31 شهریور 59)  در لشکر 92 زرهی خوزستان تنها دو تانک سالم وجود داشته، دلیلش نه تخریب آنها توسط مردم در انقلاب، بلکه تخریب به دستور غرضی  بوده است.

 یک نکته هم در اینجا خوبست یاد آوری شود و آن این که در تمام این سالها، آن چه از زبان این یا آن مقام رژیم و این یا آن پاسدار در مورد جنگ شنیده می شود چنان است که گویی این تنها سپاه پاسداران بوده است که در  جنگ بوده و جنگ را پیش می برده و قهرمانان آن چنگ هم پاسدارانی چون باکری و کاظمی و همّت و «ممد» بوده اند، در حالی که نقش ارتش در آغاز جنگ در جلوگیری از پیش روی عراق تعیین کننده بود. عملیات گسترده نیروی هوایی ضربه های کاری به عراق وارد کرد. عملیاتی که اصلا انتظارش نمی رفت.  چون در بیرون از ارتش،تصور بر این بود که اداره و اختیارنیروی هوایی در زمان شاه در دست مستشاران آمریکایی بوده است و آمریکائیها به فرماندهان و افسران ایرانی میدان نمی دادند و نیروی هوایی با رفتن مستشاران باید بیشتر ازسایر بخشهای ارتش بهمه ریخته و نا کار آمد باشد. ازکودتای نوژه هم زخم عمیقی برداشته بود. نیروی دریایی با عملیات مروارید در 7 مهر ماه 59 که با هماهنگی با نیروی هوایی صورت گرفت،   ضربه سنگینی به نیروی دریایی عراق زد و با اشغال و انهدام دو اسکله نفتی البکر و الامیه عراق را از صدور نفت از خلیج فارس محروم کرد و این البته با دانش نظامی و جانبازی مهین پرستانه نفرات ناوچه پیکان و فرمانده آن ناخدا همتی ممکن شد که خود و تنی چند از همرزمانش در آن عملیات جان باختند، اما کسی اسم آنها را از سران رژیم نشنیده و نمی شنود.

 طرح جنگی پاسدار رضایی بردن 8 میلیون نفر به جبهه

محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه  که در زمان جنگ وقتی در تلویزیون ظاهر می شد که شرح فتوحات «رزمندگان اسلام» را بدهد گاه از نیروهای عراقی یا از صدام حسین با صفت «متجاوزگر»! یاد می کرد و در رزمندگان اسلام به رهبری «خمینی بت شکن» چنان توانایی می دید که پرچم اسلام را بر فراز «کاخ سیاه» و کرملین برافرازند، در سخنانی در جمع «گروهی از رزمندگان دفاع مقدس» که روز 28 تیر ماه خبرگزاری فارس آن را منتشر کرد گفته است که:« اگر دولت امكانات كشور را در اختيار رزمندگان قرار مي داد و همكاري هاي لازم با فرماندهان جنگ بعمل مي آمد، مي توانستيم در همان سال پنجم جنگ، بغداد را فتح كنيم». این سردار سپاه اسلام گویا فراموش کرده است که سال پنجم جنگ یعنی سال 1365  یعنی همان سال برملا شدن «ایران گیت» است که ریاست مجلس خط امامی که رفسنجانی بود و دولت همه با اذن و هدایت امام راحل در آن برای خرید شرکت داشتند ، چنان که حدود دو هفته  بعد از اعتراف رفسنجانی به سفر مک فارلن به ایران، وقتی 8 نماینده مجلس ( از جمله جلاالدین فارسی، نیک روش، محمد خامنه ای و فهیم کرمانی) در روز 25 آبان 65 در سوالی با یاد آوری این که « وزارت خارجه  عهده دار سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و تعیین خط و مشی با مقام معظم رهبری[خمینی]  و مجلس است» از وزارت حارجه در مورد این ماجرا و این که ارتباط با دولت آمریکا در چه سطح بوده است، سوال کردند خمینی در سخنانی به شدت آنها را مورد حمله قرار داد بدون ذکر نام بعضی آنها را «پوچ و بد تر از اسرائیل نامید» و تاکید کرد که :« امیدوارم شما توجه کنید به دنیا، توجه کنید به قدرت خودتان، نشکنید این قدرت را، دل ملت را نشکنید، هی تندرو، کندرو درست نکنید، دودستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است. ...رئیس‌جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد و کاخ سفید تبدیل به کاخ سیاه شود گرچه همیشه بوده است». آنها هم سوال خود را پس گرفتند. در آن ماجرا که معلوم شد یک هواپیما حامل اسلجه از اسرائیل هم در فرودگاه تبریز فرود آمده بوده است، از عدنان قاشچقی میلیاردر سعودی تا عناصری از رژیم اسرائیل مثل یعقوب نیمرودی، دیوید کمیشه ، امیرام نیر، یک عامل ساواکی – سیا یی ایرانی به نام منوچهر قربانی فر همه شرکت داشتند. رژیم آن سال را سال «ضربه نهایی» به دشمن اعلام کرده بود. این پاسدار جنایتکار فراموش کرده است که با چه طرح  و ارزیای مسخره می خواست سال 65 را به سال ضربه نهایی رژیم به عراق تبدیل کند. او در سخنانی در 10 خرداد سال 65 که در رسانه های رژیم منعکس و منتشر شد، گفت:« جمهوری اسلامی سال جاری را به عنوان سال سرنوشت قلمداد می کند... تاکنون  در جنگ تنها 2 درصد نیروی مردمی و 12 درصد از نیروی اقتصادی کشور به کار گرفته شده است و بر اساس طرحی تمام هنرستانها شروع  به ساخت مهمات و ادوات نظامی خواهند کرد،...رزمندگان ما برای پیروزی احتیاج به هواپیما و تانکهای پیشرفته ندارند. تنها کافی است ما چهار برابر عراقی ها نیروی پیاده با اسلحه سبک وارد میدان کنیم تا بر دشمن صهیونیستی غلبه کنیم» این عالیجناب در ادامه فرمایشات، نبوغ عظیم سیاسی – نظامی  خود را به نمایش گذاشته فرمودند:« تازه عراق قسمتی از ملت ما بود افعانستان هم جزو کشور ما بوده و قسمتی از پاکستان و قسمتهای مهمی از روسیه شوروی، همه اش را در دویست سال گذشته از ما گرفتند. به این دلیل که تا آخر نرفتیم، ولی این بار رهبری وملت مثل گذشته نیتست و امیدواریم بتوانیم با سرعت، 8 میلیون جمعیت را به جبهه های جنگ اعزام بکنیم. ما اگر خط را تا آخر نبریم و نصفه ول کنیم دوباره همان سرگذشت 200 ساله تاریخ تکرار میشه. امام صحبت می فرمایند که این با ر بایستی همه به جبهه بروند. خواهران ما، پدران ما، حتی کودکان ما هم بایستی برنامه خودشانرا در جنگ مشخص کرده باشند» آن فرمان «امام» طراحی نبوغ آسای جنگی در چند ماه بعد در زمستان همان سال در چند رشته عملیات تحت نام کربلا شماره گداری شده حاصل بسیار خونین خود را به بار آورد که انبوهی از هزاران کشته و زخمی بود. در زمان واشنگتن پست(19 بهمن) به نقل از یک تحیلیگر نوشت  که رژیم خمینی برای بدست آوردن هر یک متر مربع یک سرباز قربانی کرده است. شرحی که در یک وبلاگ متعلق به رزمندگان اسلام(http://1175.blogfa.com/post-298.aspx  )

ازچگونگی عملیات کربلا-5 داده و آن چه را هم که تلاش کرده به عنوان « دستاوردهای نظامی و دیپلماتیک» نشان دهد خیلی مسخره است( از جمله سرنگون شدن هواپیمای مسافر بری ایران توسط آمریکا یا تشدید جنگ شهرها توسط عراق) و اعتراف ضمنی به تلفات، بیانگر هزینه سنگین  و دستاورد ناچیز  آن عملیات است. حالا بماند که اگر بفرض رژیم تا بغداد می رفت، با وضعیتی به مراتب بدتر رو به رو می شد که بر سر صدام در ماجرای کویت به آن دچار شد. به ویژه آن که چنان اقدامی  کشورهای عرب  را پشت سر صدام حسین قرار می داد تا از «میهن عربی - اسلامی» در برابر «فارسهای مجوس» دفاع کند.

سالها سوزاندن دو سوم در آمد نفتی کشور در تنور جنگ

اما این گفته میرحسن موسوی که از 6 میلیارد دلار درآمد نفت 4 میلیارد دلار آن در به جنگ اختصاص داشت، با توجه به این که امکان پایان دادن به جنگ در همان آغاز در سال 60 با دریافت غرامت و هم بعد از آزادی خرمشهر وجود داشت، حکایت از خیانت عظیمی است که در ادامه جنگ به مردم ایران شده است و «دولت خدمتگزار» نمی تواند شانه از مسئولیت خود در این زمینه خالی کند به ویژه آن که خود از کسانی بود که محکم تر از سایرین در برطبل جنگ می کوبید و بر شیپور آن می دمید و بسیجیان را روانه میدانهای مین و گودالهای مرگ می کرد.

ریخت و پاشها در خرید های قاچاق حساب و کتابی نداشت. دزدی و غارت در بودحه های جنگی و و بی اعتنایی به جان انسانها از ویژگیها «دفاع مقدس» بود . بخشی از آن ریخت و پاشها در سخنان هادی غفاری در مجلس در شهریور سال 67 در انتقاد از عملکرد رفیق دوست منعکس است که ضمیه است

«حزب فقط حزب الله – رهبر فقط روح الله »، باز تولید استبداد نبود؟

نکته دیگری هم که در سخنان موسوی بود و لازم است یاد آوری شود تا این کارگزاران نظام منحوس جمهوری اسلامی بدانند که با گذشت زمان نمی توانند از گذشته پر ظلم و جور خود نسبت به مردم فرار کنند این است که حضرتش «تلاش برای از بین بردن تشکل های سیاسی و صنفی را اقدامی برای بازتولید استبداد» دانسته و گفت است: «پهلوی دوم هم در سالهای آخر رژیم سابق حزب رستاخیز را به عنوان تنها حزب مجاز کشور اعلام کرد و همه دیدیم که سرنوشت او چه شد ». راستی آیا از بین بردن تشکلهای سیاسی و صنفی و باز تولید استبداد در دوره چهار پنج ساله اخیر شروع شده یا این که زمینه باز تولید استبداد از قبل از ورود «امام» به ایران آماده سازی می شد و با ورود او در شعار «حزب فقط حزب الله – رهبر فقط روح الله» در خیابانهای شهر و در سنگ پرانی و یورش باندهای اراذل و اوباش مرید امام خمینی به اجتماعات گروههای سیاسی طنین انداز بود حزب الهی هایی که روزنامه جمهوری اسلامی تحت اداره جناب موسوی از بدو انتشار،  بلندگو و تشجیع کننده آنان بود؟ آیا این « امام بزرگوار»  نیود که هم در سخنان سوم خرداد 58 در تشریح برنامه کوتاه «مدت و بلند مدت» برای امت، مبارزه با دگر اندیشان و روشنفکران به نحوی «بدتر از مبارزه یی که با شاه کردند» را به عنوان تکلیف شرعی برای آنان تعیین کرد و هم در سخنان 26 مرداد ماه همان سال اظهار تاسف کرد که چرا از اول همه احزاب و سازمانها و جبهه ها و مطبوعات را  تعطیل و چوبه های دار در میدانهای بزرگ برای درو کردن دست اندرکاران آنها برپا نکرده است؟ آیا این جناب میرحسین می سوی نخست وزیر نبود که یک انتخابات آزاد برای یک تشکل تخصصی مثل سازمان نظام پزشکی کشور را تحمل نکرد و آن را منحل و پزشکان کشور را مورد تهمت و برچسب زنی قرار داد و گروهی از پزشکان را به همراه اعضای هیات مدیره آن مورد تعقیب و دستگیری آزار و قرار گرفتند و به تبعید محکوم شدند؟ (****) و اکنون خود ایشان و کروبی و خاتمی از سوی جناح رقیب به انواع برچسبها مزین می شوند.

 

منابع و توضیحات:

متن استعفا نامه میرحسین موسوی که آن را به رئیس جمهور وقت سید علی خامنه ای فرستاده بود و روز 15 شهریور 67 از رادیو رژیم خوانده شد.

«برادر گرامی ججت الاسلام و المسلمین سید علی خامنه ای ریاست محترم جمهوری، با سلام و درود فراوان به اطلاع می رساند:

1-  برادر گرامی و متعهد مسعود روغنی زنجانی در روز 67/6/13 از مسئولیت وزارت برنامه و بودجه استعفا دادند و این استعفا در شرایطی است که تصمیم گیری برای انتخاب وزاری نیرو، جهاد سازندگی و بازرگانی هنوز مبهم است. با توجه به جهت گیری روشن مجلس در امور و مختلف و اطلاعاتی که از داخل مجلس محترم در دست است احتمالا بین 5 تا 8 وزیر از افرادمعرفی شده رای لازم را برای ادامه مسئولیت به دست نخواهند آورد و معنای این شرایط آن است که دولت در وضعیت کنونی کشور در تعدادی از وزارتخانه های حساس برای مدت نامعلومی وزیر نداشته باشد.

2- با توجه به جمیع جهات  ذکر شده و نیز مشکلات انتخاب وزرا که در انتخاب هر فردی بروز می نماید که حتی در مواردی انتخاب یک وزیر به بیش از یکسال انجامیده است و از آنجا که این جانب اصالت را- در اختلافاتی که بین سه مرجع ریاست جمهوری، نخست وزیر و مجلس پیش می آید-، براساس روح قانون اساسی و نیز صلاح کشور، تمایل مجلس منبعث از آراء ملت می دانم و معتقدم که در چنین مواقعی مصالح مملکت ایجاب می نماید رئیس جمهوری و نخست وزیر بدان تمکین نمایند، بدین وسیله بر اساس اصل 135  قانون اساسی، استعفای خود را تقدیم می نمایم. امید است این استعفا شرایط لازم را برای تشکیل دولتی که نخست وزیر آن می تواند با استفاده از رهنمودهای مقام معظم ولایت فقیه و نیز با استفاده از تمام اختیارات آمده در اصل 134 قانون اساسی از جمله بخشهای تردید ناپذیر آن نظارت اختیارات برکار وزیران ، هماهنگ ساختن تصمیات دولت در تما زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی ، سیاست داخلی و خارجی و نیز تعیین برنامه و خط و مشی دولت است با اقتدار عمل نماید، فراهم سازد.

3- با توجه به اصل 135 قانون اساسی تا تعیین دولت جدید این جانب به وظایف قانونی خود به صورت کامل ادامه خواهم داد و اعضای دولت خدمتگزار با نشاط قدرت وظایف خود را با توانمندی انجام خواهند داد. 4 بدیهمی است که تا انتخاب دولت جدید برادر دکتر ولایتی، به عنوان وزیر خارجه کشورمان، با پشتیبانی کامل نظام  بیانگر نظرات  رسمی جمهوری اسلامی در مذاکرات ژنو باشند و بتوانند با رهنمودهایی که به صورت مستقل از رؤسای محترم سه قوه کسب می نمایند ب وظایف خود ادامه دهند.

ضمنا فرصت را مغتم شمرده اعلام می دارد: الف) اگر دولت خدمتگزار در طول سالهای دشوار و سراسر جنگ و جهاد گذشته توانسته باشد با توفیقات الهی خدمات مورد رضایت مردم مؤمن و ادارهً کشورمان انجام دهد، به یقین جز در سایهً حمایتهای همه جانبهً رهبر کبیر و عظیم الشأن انقلاب و مردم ایثار ر و شهید پرورمان  نبوده است.

معجزه دفاع مقدس و ایستادگی و مقاومت 8 سال گذشته از آن امام و امت بزرگوار اوست و اگر دولت توانسته باشد در این سالیان تنها لیاقت عنوان خدمتگزار مردم را برای خود حفظ کند،بزرگترین افتخا را کسب کرده است. و با این وصف این جانب خود را در مقابل امام امت و امت بزرگوار امام حقیر و می یابم. ب) بنده به عنوان یک خدمتگزار کوچک، در هر شرایطی و در خد توان زیر فرمان نخست وزیر محترم جدید و دولت او خواهم بود و انشاالله از خدمات ناچیزی که ممکن است از دست این جانب برآید غفلت نخواهم کرد. قدرتهای مستکبر جهانی و ایادی آنها باید بدانند که درکشور اسلامی و انقلابی یا اختلاف سلیقه و نظر درسیاستهای داخلی و خارجی نیم تواند سبب فراموشی ضرورت وحدت صفوف در مقابل توطئه های آنان، به ویژه توطئه شیطان بزرگ، آمریکا باشد و ملت رشید ما به یقین می داند که در یک جامعهً آزاد و سربلند که آثار دیکتاتوری و وابستگی از آن رخت بر بسته، آمد و رفت دولتها یک امر طبیعی است و انشاالله   توام و با خیر و برکات برای مردم است».

خامنه ای استعفای موسوی را نپذیرفت. درهمان روز رادیو رژیم گزارش داد که در پی استعفای موسوی، خمینی نامه یی خطاب به نخست وزیر فرستاد و متن کامل نامه به شرح خوانده شد:

« جناب آقای موسوی نخست وزیر محترم؛ نامه استعفای شما باعث تعجب شد. حق این بود که اگر تصمیم به این کار داشتید لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان می گذاشتید. در مانی که مرم حزب الله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه می برند چه وقت گله و استعفا  است؟ شما در سنگر نخست وزیری در چارچوب اسلام و قانون اساسی به خامت خود ادامه دهید. در صورتی که نسبت به بعضی از وزرا به توافق نیم رسید، چون گذشته عمل میشود. این حق قانونی مجلس است که به هر وزیری که مایل بود رأی دهد.تعزیرات از این پس در اختیار مجمع تشخیص مصلحت است که اگر صلاح بداند به هر میزان که مایل باشد، در اختیار دولت قرار خواهد داد. همه باید به خدا پناه بریم و در و در موقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کنند. مردم ما از این گونه مسائل  در طول انقلاب زیاد دیده اند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت. از آن جا که من به شما علاقمندم انشاالله عندالملاقات مسائلی است که کوشزد مینمایم. والسلام- روح الله الموسوی الخمینی».

و باز هم در همین روز رادیو رژیم خبر داد که میرحسین موسوی با ارسال نامه یی به خمینی استععفای خود را پس گرفت.

متن نامه میرحسین موسوی به این شرح بود:« محضر مبارک مقام رهبری حضرت امام خمینی، ضمن تقدیم سلام و تحیات، پیام پدرانه و هشدار دهندهً حضرت عالی را به گوش جان شنیدم. این جانب عزت و مصلحت را در تبعیت از مقام معظم رهبری می دانم و استعفای خود را، ه با انگیزه دلسوزی برای اسلام و مصلحت کشور تقدیم نموده بودم، پس می گیرم. مسائل و مواردی که چاره جویی آنها را به مصلحت کشور می دانم؛ حضورا عرض می کنم و در هر حال مطیع امر رهبری به عنوان یک مرید ومقلد بوده و هستم».

سخنان هادی غفاری در مخالفت با وزیر سپاه. کیهان 21 شهریور 1367(12 سپتامبر 1988).

هادی غفاری در مورد سوء استفاده و حیف ومیل اموال و خریدهای کلان و پرداخت قیمتهای بسیارگزاف برای کالاها تا چند برابر قیمت واقعی آنها و رقابت در این زمینه بین ارتش وسپاه، از جمله گفت«...نوع دیگرِخرید، ها اغلب خریدهای گران و تقلبها جزء آن است، خریدهای نقدی فوری است. اینها یا به عمد می گذارند بعضی از اقلام حیاتی و مورد نیاز تمام شده وامکان بازارهای مکاره فراهم گردد یا در اثر سهل انگاری و بی کفایتی و قتی کالا مهمی مثل نخل بخیه یا باند قهموه یی به اتمام می رسد، با ماندن هزار مجروح روی دستشان، تازه به فکر خرید آنها می افتند... آنها وقتی با شکم پاره و جمجمه شکسته از جراح و متصدی اورژانس می شنوند که نخ بخیه و باند قهوه یی موجود در انبارها تمام شده وتازه عده ییم خواند با وضعی که گفته شد برای خرید بروند نسبت به همه بد بین شده و به تمام مقدسات بدوبیراه می گویند و علیه تمام مسئولان شعار می دهند». وی در مورد خطرهای بهداشتی که توسط وزارت سپاه به وجود آمده است گفت:« اینها انواع مواد شیمیایی را تحت عنوان تحقیقات؛ روی گوسفند آزمایش می کنند و کمی بعد گوسفندهای مریض را به عنوان انی که خوب شده اند، به مردم فروخته اند بدون این که نگران بیماری و الودگی مردم باشند... دیگر گوشت آلوده به انگل گاو را، که بهداشت پس از بازدید مصرف آن را ممنوع اعلام کرده است،به بهانه این که خوش رنگ است و ظاهرا خوب  است و میکرب را نمی بینند به خورد بچه های بسیجی دادند. کسانی که اینه به کار تدارکات غذایی جبهه و جنگ گماشته اند، میکرب و انگل را تا به چشم خود نبینند باور نمی کنند». او در مورد سوء استفاده های مالی در وزارت سپاه گفت«... فقط در سال 66 بودجه جاری ترابر سنگین بیشتر از یکصد میلیارد ریا ل بوده است که تمام آن با ناراضی تراشی ، گرفتن جلو ماشینها؛ مختل نمودن  حمل و نقل عمومی و وارد کردن ضرر و زیانهای دیگر بابت کرایه خودروهای سنگین پرداخت شده است. با مبلغ فوق به راحتی می شد دوهزار دستگاه ماشین سنگین با قیمت آزاد  و یک ترمینال مجهز با پرسنل افی برای این وزارت تهیه کرد.. با این تعداد می توانستیم 50 لشکر را هریک با چهل خودرو ینگین مجهز نماییم».

* مصاحبه رفیق دوست:

http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8904280382

 ** متن محرمانه استعفای موسوی:  http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=24640

 *** مصاحبه غرضی با اعتماد ملی به نفل از آفتاب:

http://www.aftabnews.ir/vdciyraq.t1aw32bcct.html

محسن رفیق دوست در مصاحبه شهروند امروز:

«آقاي غرضي داعيه فرماندهي داشت اما اين داعيه در سپاه خريداري نداشت. يادم هست روزي كه ايشان قرار بود پست عمليات را به ابوشريف تحويل بدهد، ناراحت بود. ايشان با كراهت از سپاه بيرون رفت. يا حاج داود كريمي. او خودش از سپاه رفت كسي به او نگفت كه از سپاه برود».

http://shahrvandemroz.blogfa.com/post-490.aspx

  **** در سال ۶۵ پزشکان کشور به لایجه یی در مورد سازمان نظام پرشکی کشور که دولت میرحسین به مجلس برده بود و این سازمان را از یک سازمان تخصصی- صنفی انتخابی به یک سازمان انتصابی تحت کنترل و زائده یی متصل به دولت تبدیل می کرد، اعتراض داشتند. در آن زمان پرشکان کشور در اعتراض به این لایحه روز ۲۳ تیر ماه دست از کار کشیدند. واکنش میرحسین همراه با دست اندرکاران خط امامی در دستگاه قضایی مثل موسوی خوئینها تهدید و بعد سرکوبی و دستگیری و محکوم کردن به تبعید پزشکان بود. در آن زمان بیش از ۴۰۰ تن از پزشکان کشور فقط به خاطر زیانبار بودن و غیر قابل قبول بودن تبدیل سازمان نظام پزشکی به یک زائده دستگاه دولت دستگیر شدند. منافی که بعد از دستگیری پزشکان معترض انحلال سازمان نظام پزشکی ایران، از سوی میرحسین موسوی به ریاست سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی گمارده شده بود در ۲۶ شهریور اعلام کرد که دکتر محمد علی حفیظی رئیس برکنار شده سازمان نظام پزشکی ایران به ۱۸ ماه تبعید در کرمان محکوم شده و ۴ تن دیگر از پزشکان عضو آن سازمان نیز به مدت ۱۲ تا ۱۸ ماه تبعید در شهرهای دیکر محکوم شده اند. جناب میرحسین نخست وزیر „انقلابی مسلمان“ در آن زمان در حکم انتصاب معافی به ریاست نظام پزشکی رژیم، به او تاکید کرد که:«توجه دارید که برخورد جنابعالی به عنوان نماینده دولت و در این سمت با معدود افراد سود جو و ضد انقلاب که شرف اجتماعی و حرفه یی و نام و لباس مقدس پزشکی را در شرایط اوج ایثار و ایستادگی ملت بزرگ در مقابل استکبار به ارزشها و امتیازات آمریکایی فروخته اند، قاطع و انقلابی خواهد بود». اکبر محتشمی که حالا او هم به جرگه « اصلاح طلبان» پیوسته است در آن زمان وزیر کشور بود و مجری سرکوبی پزشکان. وی نیز در اطلاعیه یی که در فردای اعتصاب پزشکان در روزنامه جمهوری ۲۴ تیر هم به چاپ رسید، به پزشکان معترض برچسب «عوامل نفوذی استکبار جهانی» را چسباند و آنان را متهم کرد که «تحت عنوان نظام پرشکی دست به تحرکاتی زداه اند که در پیروزی قریب الوقوع رزمندگان اسلام بر صدام سنگ اندازی و  برای امپریالیسم جهانی زمینه سازی می کنند...»

پ – 10 مرداد 1389 – اول اوت 2010

http://iradj-shokri.blogspot.com

 



منبع: پژواک ایران