PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ / Friday 19th April 2024

نمایشنامه ای به نام «شهرام امیری»!
کورش گلنام


داستان شهرام امیری واژگونه آن چه شماری از هم میهنان می پندارند، آن چنان هم پیچیده نیست. درست است که کسی از پشت پرده همه آن چه که روی داده است جز مسئولانی در سازمان های امنیتی آمریکا وایران و رهبر خودخوانده حکومت آگاهی ندارد، ولی نکته‌ای که برای همه کسانی که رویدادهای این سی واندی سال ایران دوران حکومت اسلامی را به دقت دنبال کرده و شناخت به اندازه ای از روش های این حکومت ضد انسانی دارند، روشن است،این است که داستان شهرام امیری نیز نمایشی بیش نیست و از بازی های کودکانه دستگاه های امنیتی حکومت اسلامی است که اتفاقن چون همیشه بسیار هم ناشیانه برنامه ریزی و اجرا شده است.

تفسیر هایی که می خواهند اجرای این در حقیقت نمایش نامه سست را به امری پیچیده و "جمیز باندی" تبدیل نموده و بدتر از آن گونه ای پیروزی برای تبه کاران  حکومت اسلامی از آن بیرون بکشند، با هر انگیزه و به هر شکل، تنها آب به آسیاب این تبه کاران می ریزد.

شهرام امیری جاسوس دو جانبه نبوده است!

"جاسوس دو جانبه" جاسوسی است که برای دو سو کار کرده وآگاهی ها و سند های محرمانه و یا حساسی را که از او می خواهند تهیه کرده و به دست سازمان های امنیتی آن دو سو می رساند بی آن که دو سوی رابطه از موضوع دو سویه بودن کار او با خبر باشند. یعنی در حقیقت هر دو سو را بازی می دهد واز هر دو سو بهره می برد. گاه جاسوسی در کشوری که در آن جاسوسی می کند به دام افتاده و برای رهایی از بازجویی های سخت و احتمالن شکنجه و مرگ، پیشنهاد همکاری علیه کشور خود و یا کشور سوم دیگری را می پذیرد و می تواند به جاسوس دو جانبه تبدیل شود. 

 شهرام امیری ولی از همآن آغاز در نقش جاسوس یک جانبه نمایان شده و نمایش نامه از همآن سال ها پیش(بنا بر آن چه بیان شده از 5 سال پیش) که او در رابطه با سازمان های امنیتی آمریکا قرار گرفته، به اجرا گذاشته شده است. از اجرای بسیار کودکانه این نمایش، دروغ های آشکار و ضد و نقیض گویی های هم او و هم سخن گویان حکومت، به خوبی بر می آید که این نمایش نامه جاسوسی، برنامه ریزی شده از سوی خود دستگاه های امنیتی حکومت و حتمن با مشورت با خلیفه خود ساخته، علی خامنه ای، انجام گرفته است.  نه ربایشی در کار بوده است و نه داستان های پس از آن.

بسیار ابتدایی

این نمایش نامه بسیار ابتدایی و نسنجیده تهیه شده و این جوان بیچاره و گرفتار نیز یا به خوبی آموزش ندیده، یا کندذهنی دارد ویا از اجبار و شتابی که بر او روا داشته اند، به خوبی از عهده ایفای رل خود بر نیآمده و بسیار ناموفق بوده است. بنا بر این، با همه هزینه ها که کرده اند و با همه دل خوشی ها که داشته اند، نمایش نامه به شکلی شگفت انگیز سست، ناپخته و خنده دار از کار در آمده است. پایان کار این نمایش نیز چون همیشه نتیجه وارونه ای برای حکومت تبه کاران خواهد داشت. آیا مسخره نیست حکومتی که قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل در باره پنهان کاری اتمی و دیگر قطعنامه ها در باره پایمال نمودن حقوق بشر در ایران را که تا کنون از سوی سازمان ملل صادر شده است هرگز نپذیرفته و این سازمان را آلت دست چند قدرت بزرگ می داند، خود از آتش افروزان، آدم کشان، آدم ربایان وگروگان گیران بنام است با این سناریوی بی پایه و کودکانه از"ربودن دانشمند اتمی خود وسیله آمریکایی ها" به همین سازمان شکایت ببرد؟!

بار نخست نیست

برای یاد آوری این که اجرای این گونه نمایش ها پیشینه ای به اندازه عمر ننگین حکومت اسلامی دارد، می توان ده ها نمونه آورد. از نمایان شدن امام دوازدهم نا پیدا و پنهان بر اسب سپید در جبهه های جنگ برای فریب جوانان بی گناه باورمند به این تبه کاران تا ماجرای فرج سر کوهی که اعلام شد در سفر به آلمان ناپدید شده و حتا شماره بلیط و پرواز او از فرودگاه ایران را نیز اعلام نمودند، تا... ده ها ماجرای دیگر که نمایش ها و رذالت های کنونی و پس از کودتای انتخاباتی رسوا و دروغ پردازی های شرم آور حکومت در این باره تا نمایش این آخرین شاهکار، که همگی از آن ها آگاه هستند  

یاد آوری کوتاه ماجرای سرکوهی

 حتمن همه به یاد دارند که ماجرا ی سرکوهی پس از دلیری مثال زدنی او در فاکس نامه ای به برون مرز در مجالی استثنایی و شرح شمه ای از آن چه بر او گذشته بود که نشان می داد او در ایران و در چنگال دستگاه های امنیتی و زیر شکنجه است، به چه رسوایی بزرگ جهانی برای تبه کاران حکومت اسلامی تبدیل شد. برگردان وانتشار فوری این نامه به زبان های گوناگون در بیرون از مرزهای ایران، رو شدن ماجرا، جنجال فراوانی که در جهان پیرامون آن برخاست و فشارهای شدید جهانی، سبب شد که ناگهان فرج سرکوهی که بنا به گفته دستگاه امنیتی ایران در آلمان ناپدید شده بود، در نمایش رسوای دیگری از سوی دستگاه های امنیتی ایران، در مصاحبه ای نمایان شده وآشکارا سر از زندان های مخوف ایران در آورد! پس از آن نیز زیر فشارهای فزاینده وبرای گریز ار ادامه این رسوایی تاریخی، حکومت مجبور به پذیرش وموافقت با خروج او از ایران شد

همیشه رسوا 

اجرای هر یک از این نمایش ها همیشه بر رسوایی و بی اعتباری حکومت اسلامی افزوده است. حکومتی که دیگر بر همه جهانیان نیز روشن شده است که هیچ مشروعیتی در میان بیشترین شمار شکننده مردم ایران نداشته وبا زورو قلدری و تکیه بر چماق و چاقوی چاقوکشان  وآدم کشان حرفه ای بر پا مانده و در حقیقت مردم ایران را به گروگان گرفته است.

  دیدگاه نگارنده در باره نمایش نامه شهرام امیری چنین است:

  ـ 1 ـ دستگاه های امنیتی حکومت از سال ها پیش خود زمینه تماس شهرام امیری به عنوان کارشناس ویا دانشمند اتمی را با سازمان های امنیتی آمریکا فراهم آورده و نمایش کلید می خورد.

ـ 2 ـ شهرام امیری در نما برای آمریکایی هاجاسوسی می کرده است و آگاهی هایی را که خود دستگاه های امنیتی حکومت در باره مسئله اتمی تهیه و در اختیار او می گذاشته اند به سازمان های امنیتی آمریکا منتقل می کرده است. این آگاهی ها گمراه کننده و در حقیقت آن گونه که رایج است وگفته می شود،"ضد اطلاعات" بوده است. آیا بی انگیزه بوده است که در سال 2007 از زبان شانزده سازمان اطلاعاتی آمریکایی اعلام می شود که حکومت اسلامی روند توسعه برنامه هسته ای خود را از سال 2003 متوقف کرده است؟ آیا این داده ها از سوی همین کانال شهرام امیری در اختیار آمریکایی ها قرار نگرفته است؟

 ـ 3 ـ آن زمان که خبر پناهنده شدن یک دانشمند اتمی ایران به امریکا منتشر شد، هر کسی می توانست آن را باور کند و چنین نیز شد زیرا هم اصل ماجرا پنهان بود و هم از سوی دیگر گریز مأموران و مقام های حکومتی به برون مرز، امری عادی بوده و شگفت انگیز نبود.  اینک که این نمایش به اجرا درآمد، روشن شد که همه برنامه ریزی شده از سوی خود حکومت بوده است. آیا با شناختی که از جنایت پیشگی حکومت اسلامی هست، یک دانشمند اتمی با این اهمیت که حکومت اینک در باره اش این همه گفته وهیاهو می کند، اگر بنا بر برنامه خود رژیم و در پوشش یک جاسوس نبوده است می توانسته است زن جوان وفرزند خردسال خود را در دست این آدم خواران رها نموده، به این راحتی به عربستان رفته و از آن جا به آمریکا پناهنده  شود؟ ( ربایش او از اساس دروغ است) 

ـ 4 ـ پرسش دیگر ولی این است که آیا آمریکایی ها تجربه" چلبی" در عراق که اندک زمانی پس از یورش نطامی به عراق روشن شدکه جاسوس حکومت اسلامی بوده و آگاهی های نادرست وگمراه کننده به سازمان های اطلاعاتی آمریکا می داده است را فراموش کرده اند؟

ـ 5 ـ از داده ها چنین بر می آید که این بار ولی این دستگاه های آگاهی / امنیتی آمریکابوده اندکه حکومت اسلامی را در ماجرای شهرام امیری به بازی گرفته اند. چرا و با تکیه بر چه داده هایی؟

الف: آزمون در هم شکستن شوروی پیشین و بلوک شرق را(بی آنکه بخواهیم حکومت بی سامان، بی کفایت، بی خرد، خرافی و در هم ریخته اسلامی در ایران را با آن ها که به هر رو از برنامه ریزی، دانش روز،کارکنانی اهل فن و کارشناسانی کارآمد ودر اندازه های عالی برخوردار بودند، یکی بدانیم) به خوبی نشان داد که چگونه آمریکایی ها در جنگ سرد اندک، اندک شوروی پیشین را به جنگ ستارگان کشیده و هزینه های گزاف این رقابت و تولید جنگ افزارهای مدرن نظامی را برای آنان چنان افزایش دادند که پیشرفت، باز سازی و نو سازی در دیگر زیر ساخت های اجتماعی آنان را متوقف و مردم شوروی پیشین را چنان به فقر و فلاکت و پس افتادگی افکندند که زمینه های متلاشی شدن وفروپاشیدن آن سیستم را فراهم نمود. از دید نگارنده آمریکایی ها همین شیوه را به شکلی دیگر، در گستره ای دیگر و کم دامنه تر، به تناسب حال حکومت خرافی و گزافه گوی اسلامی، دنبال می کنند.

ب :سازمان های امنیتی امریکا چنان خام هم نیستند که فریب یک بازیگر ناتوان، کم تجربه و بسیار بد آموزش دیده را بخورند. هر بیننده و شنونده ای که گفته های پر از ناهم خوانی و نا هم گونی، رفتار نامطمئن ناشی از دروغ پردازی هایی که بنا بر متن نمایش نامه می باید بگویدکه در سراسر اجرای آن به چشم می خورد را ببیند، پی می برد که او تا چه اندازه در اجرای نقش خود ناتوان است و این نمایش تا چه اندازه ابتدایی است. چگونه چنین آدم ناپخته و دست پاچه ای می تواند سازمان های امنیتی/ اطلاعاتی پر تجربه ای چون آمریکارا فریب دهد؟

پ: آمریکایی ها گویا از همآن آغاز در این بازی شرکت نموده و نشان داده اند که داده های شهرام امیری را پذیرفته اند. به همین سبب و برای جلب اعتماد کامل دستگاه امنیتی حکومت اسلامی با برنامه ای دراز مدت و با بردباری، آن گزارش شانزده سازمان امنیتی خود را در 2007  منتشر می کنند. با این ترفند حکومت اسلامی با پای خود به ا دام کشیده می شود. پس ازظاهرن پناهنده شدن امیری(در نمایش دستگاه امنیتی حکومت اسلامی"ربایش")،آمریکایی ها با این روش توانسته اند در میان داده های نادرست، هم از نا پختگی های امیری بهره برده و آگاهی هایی از وضع حکومت به دست آورند، هم با پذیرش جاسوسی امیری و به ظاهرفریب خوردن خود در این زمینه، به تشویق حکومت به دنبال کردن برنامه های اتمی خود پرداخته و توانسته اند هزینه های بیش تر و هنگفت تری را به حکومت تحمیل کنند(که در حقیقت بر باد رفتن سرمایه های ملی ایران است چون هر زمان که بخواهند همه را نابود می کنند) که موفق هم شده اند. همه شاهد هستیم که حکومت در نهایت بی خردی همه نیرو و توان خود و میهن ما را در این راه بیهوده گذاشته است که از هم پاشیدگی اقتصادی، نابودی زیر ساخت های اجتماعی، ناداری،بیکاری، اعتیاد، تن فروشی،  و...  ده ها درد وگرفتاری دیگر ثمره آن است. گذشته از این آمریکایی هابه یک مهم دیگر که در پیش برد سیاست روز آنان از اهمیت ویژه ای بر خوردار است نیز دست یافته و زمینه محکومیت جهانی وانزوای شدید امروز حکومت اسلامی را نیز به خوبی پدید آورده اند زیرا:

ت: با اعلام توقف برنامه های انرژی اتمی ایران در سال 2003 از سوی سازمان های امنیتی خود و سپس رو شدن نه تنها ادامه برنامه ریزی های غنی سازی برای تولید بمب اتم در ایران که آشکار شدن محل یک نیروگاه اتمی پنهان دیگر در "فوردو" در نزدیکی شهر قم، بهترین زمینه را برای یک "اجماع" جهانی در برابر دروغ پردازی ها و نیرنگ بازی های حکومت اسلامی فراهم آورده و چنان که آمد، پایانش انزوای امروز حکومت و تحریم های خرد کننده ای است که دامنه و گستردگی آن هنوز نیز برای تبه کاران در حکومت اسلامی باور کردنی نیست

ث: خونسردی آمریکایی ها و آزاد گذاشتن شهرام امیری در آن چه که می خواهد انجام دهد، برخوردهای کم اهمیت به این موضوع ،خود بر این گمان ها می افزاید که آنان با برنامه ریزی با این نمایش برخورد کرده و واژگونه حکومت اسلامی، نقش خود را خوب بازی کرده اند. 

واینک

اینک سخن گویان حکومت باز هم در نما و ظاهر دچار سر درگمی ای سخت شده اند. رئس جمهور کودتا که تا دیروز یک بند می گفت پرونده هسته ای ما بسته شده، نه قظعنامه صادر خواهد شد و نه دیگر مذاکره ای در این باره خواهیم کرد، امروز چون همه دیگر مورد ها دچار فراموشی شده است و با وقاحت ویژه خود، برای گفت و گو شرط می گذارد! علی اصغر سلطانیه نماینده حکومت در سازمان جهانی انرژی اتمی ولی اعلام می داردما بی هیچ شرطی آماده مذاکره آن هم سریع هستیم! و منوچهر متکی که بازهم دست به دامان، ترکیه، برزیل و ... شده است و به هر دری می زند که دیپلماسی بسیار ناکارآمد، ضد ملی و آتش افروزانه حکومت اسلامی رااز بن بست کنونی و گرفتاری در تحریم ها و انزوای سخت و شکننده  برهاند، هم زمان با بیان آمادگی برای گفت وگو، شرط ها راچندان مهم نمی داند. ظاهر امر، سردرگمی فراوانی در مبان مسئولان حکومتی را می رساند ولی این سیاست همیشگی حکومت بوده است که هیچ گاه در باره امری مهم، دیدگاه هم آهنگی ابراز نکرده تا هم روشن نشود که سیاست نهایی آن ها چیست و هم به این وسیله تا آن جا که می توانند به خرید وقت دست بزنند

اجرای نمایش نامه ای بنام "شهرام امیری" یک باخت سخت دیگر برای حکومت اسلامی در بر داشته است.

رهبر خود خوانده و کودتاچی حکومت، رئیس جمهور دست نشانده و کودتاچی در "اطاق توطئه" یا همآن"خانه عنکبوت" با شرکت کسانی چون حسین شریعتمداری، مغز همه را چون خود کوچک وگنجشکی و اندیشه های همه را چون خودکودکانه پنداشته اند. آدمی را که ادعا می کنند ربوده شده است و بنا به گفته خودش زیر سخت ترین شکنجه های روحی/روانی(جرأت نکرده است بگوید جسمی چون رد واثرش را باید نشان می داد) بوده است، چاق وچله دو برابر زمانی که در ایران بوده است پشت تلویزیون می آورند که بگوید مرا در عربستان بیهوش کرده و ربودند ولی دقیقن (در عالم بیهوشی)می گوید که چگونه او را به پادگانی نظامی برده وچگونه پرواز کردند! می گوید مرا تهدید کردند که اگر نگویم پناهنده شده و لپ تاپی در برگیرنده آگاهی هایی از سایت های اتمی با خود آورده ام، مرا به اسرائیلی ها خواهند داد ولی فراموش می کند که خود گفته است که اسرائیلی ها نیز در بازجویی ها شرکت داشته اند پس چه نیازی به بردن او به اسرائیل داشته اند؟ او را ربوده بودند به عنوان یک دانشمند اتمی ولی آزاد زندگی کرده و در دانشگاه ثبت نام می کند(اکنون می گوید نیروهای امنیتی او را ثبت نام نموده بودند، چرا؟ پاسخش این است که:  تا صجنه های نمایش نامه آقایان درایران درست شده و به خیال خود پرده های نمایش هم خوانی درستی داشته باشند)!؟ به سادگی می گریزد، در پنهان گاه خود چند ویدئو تهیه کرده و پیام می فرستد. در کمال آزادی به سفارت پاکستان می رود و در کمال آزادی نیز بلیط هواپیما فراهم نموده، پرواز کرده و بی هیچ سد و مشکلی به ایران بازگشته و مورد استقبال رسمی قرار می گیرد. حقیقتن که چه آدم ربایی و چه نمایش کمدی ای! چه کسی جز خود این تبه کاران آن را باور می کند؟ نگارنده دور نمی بیند که پس از همه ماجرا ها و زمانی که مناسب ببینند، این جوان نگون بخت را هم که آلت دست حکومت شده است و شاید چاره ای هم جز پذیرش این نقش نداشته است، به گونه ای سر به نیست کنند زیرا به هر رو او از چگونگی ماجرا با خبر است و همه می دانیم که آگاهی از رمز و رازهای پنهان وننگین "اطاق های فتنه و آتش افروزی" در این حکومت برای هر کس که باشد می تواند خطرناک باشد.
 

کوروش گلنام

آدینه، 8مرداد 1389 ـ 30 ژوئیه 2010



منبع: پژواک ایران