PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Saturday 27th April 2024

مرداب «خودکامگی وترس از جنبش مردمی»!
کورش گلنام


دردحکومت های خودکامه و خودکامگان بیش از هر چیز بی کفایتی و ناچیز بودن گنجایش و توانایی آنان برای بر خورد با قدرت و جاذبه های فریبنده و کشنده آن است. همین جاذبه های فریبنده قدرت است که سرانجام  نیز به زهری کشنده برای خودکامگان مبدل گشته وجان آنان را می گیرد. دست یافتن به قدرت سیاسی وقدرت مند شدن یک چیز است و در قدرت حل نشدن، برده قدرت نشدن و "انسان ماندن" واستفاده از قدرت سیاسی برای خدمت به مردم یک چیز دیگر!  برخوردار بودن ازآن چنان نیرو و توانی برای ایستادگی در برابر این جاذبه های فریبنده قدرت، کار هر فرد فرو مایه و کم جنبه ای نیست. در این باره، ایران و آن چه در سی و یک سال گذشته در آن روی داده است بهترین نمونه تاریخی است. کسانی که حتا در رویاهای خود نیز نمی توانستند بپندارند که روزی به قدرتی حتا ناچیز در اندازه ریاست یک اداره برسند ولی با زدن رعد و برقی و درگیر ودار رویدادی پیش بینی نشده، به سوی کرسی قدرت پرتاپ شده و چون خواب زدگان یکباره خود را در اوج دیده اند، چون نه از اندیشه، بینش و دانش مورد نیاز و نه از جهان بینی وسیاستی روشن هم سنگ و هم خوان با روزگار خود برخوردار بوده اند و چنان که گفته شد، نه گنجایش و اندازه های بایسته داشتن چنین مقامی را داشته اند، نه تنها به زودی گذشته خود و مردم،کسانی که اسباب رسیدن آنان به قدرت را فراهم نموده اند، را فراموش کرده که به هر ترفند و نیرنگی نیز دست زدند که به "قدر قدرت" و فردی فراقانونی مبدل شده تا دستشان برای انجام هر کار ناراست و ضد انسانی و هر خیانت و جنایتی باز باشد. زمانی کار بدتر و وحشتناک تر می شود که یک باور(مذهب و ایدئولوژی) نیز پایه وستون این قدر قدرت شدن در جامعه ای شود که شدیدن در وابستگی های آلوده به تنگ بینی ها(تعصب ها) ی مذهبی/ایدئولوژیکی گرفتار باشد. فرصت جویان جاه طلب که ویژگی نخستین آن ها چاپلوسی و"بله قربان" گویی است نیز که در چنین جامعه هایی هرگز کم نبوده و نیستند و در چشم به هم زدنی گرداگرد خودکامه قدرت پرست را گرفته ودست به سینه در برابر رهبر دردانه با مردم آن کنند که در حکومت اسلامی شاهد آن بوده ایم 

ویژگی بارز جنبش سبز

یک ویژگی بارز جنبش سبز، پلورالیسم و گوناگونی باورها و دیدگاه های مردم شرکت کننده در آن است که در یک چیز هم راه وهم گامند: مبارزه با حکومت خودکامه برای رسیدن به آزادی ولی این بار نه بی برنامه و بدون پیش بینی برای حکومت جایگزین در فردای آینده. مورد دیگری که آن نیز مهم بوده، تجربه به ما آموخته است و می باید به ان توجه ویژه داشت این است که همه از هم اکنون می باید آزاد باشند تا دیدگاه های خود را در باره همه چیز به روشنی بیان کنند. این نیز درست است که هم میهنانی که در ایران هستند، نمی توانند به آسودگی و در امنیت همه آن چه را که می اندیشند بر زبان آورده و یا در باره آن بنویسند. نگارنده در همآن حال که از جنبش سبز پشتیبانی نموده و خود را با آن همراه دانسته و به باورهای گوناگون در آن احترام می گذارد ولی چون دست کم این امکان وآزادی را در برون مرز دارد، دیدگاه های خود را به روشنی بیان می کند. کسی را خوش بیاید یا نیاید، درست باشد یا نباشد، من این گونه می  اندیشم.

  درک اندک خمینی

 خلاف گفته های اغراق آمیز و نادرستی که هنوز هم چنان در باره خمینی(امام راحل) برای بهره برداری های گوناگون بیان می شود ولی سخنان آن زمان خمینی بهترین سند تاریخی در باره درک بسیار اندک او از مفهوم  زندگی، انسان، آزادی، تمدن، پیشرفت، رفاه، آسایش و ...در یک جمله شور و جوشش زندگی است. دروغ گویی ها، خودخواهی ها و ندانم کاری های او که ایران را نخست به گرداب جنگی ویران گر کشاند،که به سبب نهایت بی کفایتی وبی تجربگی در اداره آن، صدها هزار ایرانی را قربانی نمود، و سپس واماندگی هایی که در اندیشه وباورهایش داشت که پایه های آدمکشی و ترور پروی در ایران و منطقه را فراهم نمود، چنان روشن است که نیازی به گفتن ندارد. پیرامونیان او نیز که در خودخواهی وقدرت طلبی و بر باد دادن ایران، دست کمی از او نداشتند. یکی از آنان رفسنجانی بوده است و دیگری خامنه ای. هریک نیرنگ باز تر، دروغ پردازتر و قدرت طلب تراز دیگری. اگر فرد سالم ترو درست کارتری هم در میان این نو به قدرت رسیدگان بوده است همین دو با همکاری هم کیشان واپس گراو قدرت طلب خود در باند" مؤتلفه اسلامی" ودیگرباندهای وابسته، به گونه ای از گردونه بیرونش انداخته و گاه حتا نابودش کرده اند. آویختن به امام راحل از دید من ریسمان پوسیده ای بیش نیست و در مبارزه برای رهایی از چنگال این خون آشامان ره به جایی نبرده ونخواهد برد زیرا او خود یکی از بانیان این ویرانی ها در ایران امروز است. 

گاندی ومصدق

کمتر کسی را می توان چون زنده یادان گاندی و مصدق یافت که اسب سرکش قدرت را رام اراده پولادین، درستی، درست کاری، شرافت، فروتنی و دیگر شایستگی ها خود نموده و قدرت را تنها در راه رفاه و آسایش جامعه، پشتیبانی از راستی و درستی و پاکدامنی و مبارزه در راه حق و دادگری به پیش برده حتا اگر دچار اشتباه هایی نیز شده باشند. آنان کجا وخودکامگان فرومایه کجا ! 

خودکامگان در حکومت اسلامی چه از دایره قدرت بیرون رانده شده ای چون رفسنجانی و چه خامنه ای که با کودتا بر پا و بر جا مانده است اینک وپس از جنبش بزرگ ومیلیونی مردم ایران پی برده اند که در چه لجن زاری فرو رفته اند. بند بازی های رفسنجانی و آدمکشی های عریان وبی پرده خامنه ای، نتیجه دست وپا زدن در مرداب خودکامگی است و نه چیزی بیش از آن!

چنین است

   هراس حکومت از جنبش مردم ایران دیگر پوشیدنی و پنهان کردنی نیست. با همه دروغ پردازی ها، قدرت نمایی ها، کشاندن نیروهای نظامی، شبه نظامی و لباس شخصی ها به خیابان ها، افزودن بر دامنه فشارها به بهانه های گوناگون از آن میان مبارزه با بد ججابی و برخوردهای سخت با دانشجویان، اعدام ها و سرکوب ها، تهدیدهای هر روزه از زبان این مقام وآن مقام، این سردار وآن سردار قلابی و .... همه دیگر رفتارهای حکومت، نمود بارز و روشنی از این هراس و نگرانی روز افزون است.

ولی جنبش سبز مردم ایران پای در راه درستی نهاده است که تا رسیدن به هدف نهایی خود از راه باز نایستاده و بازگشتی برای آن وجود ندارد. نه خامنه ای و نه نیروهای سرکوب گر او توان برابری با نیروی میلیونی مردم را نداشته و در روزی که فرا خواهدرسید چون حبابی ترکیده و نابود خواهند شد

چرا ایجاد تنش با اسرائیل درست در این روزها؟

می باید بر این گمان بود و دست حکومت اسلامی را در آنچه که دیروز در درگیری میان کماندوهای اسرائیلی و گروه ظاهرن یاری رسان به فلسطینیان در غزه رخ داد، دید. چرا می توان چنین گمانی داشت؟

  ـ1 ـ به رفت و آمدهای پی در پی سران حماس و حزب الله به ایران، و سفرهای متکی و احمدی نژاد به ترکیه در ماه گذشته توجه کنیم (1)1

      ـ2 ـ بحران آفرینی برای گمراه نمودن دیگران و جلب تگاه ها به سویی دیگر

این سیاست از شگردهای همیشگی حکومت اسلامی بوده است. رویدادی که رخ داد در حقیقت می باید یک هفته دیرتر پیش می آمد تا ما به تاریخ 22 خرداد نزدیک تر می شدیم زیرا در آن هنگام اگر گردهمایی بزرگی در ایران پیش می آمد در پوشش خبر درگیری دریایی اسرائیل و یاری رسانان به غزه گم می شد. ولی چنین نشد و گویا اسرائیل دست حکومت اسلامی را خوانده و با راه بندی زودتر از موعد بر کشتی ها، این بخش از برنامه ریزی را به هم ریخت. ولی این تنها هدف این برنامه ریزی نبوده است. گمان دست داشتن حکومت در ایجاد چنین بحرانی، چون همیشه چند هدف هم سوی دیگر را نیز داشته است که از آن میان می توان از سویی به گرفتاری پنهان کاری اتمی حکومت و خطر صدور یک"کاغذ پاره"دیگر که آشفته بازار آنان را اشفته تر می کند و از سوی دیگر کوشش یرای جلب توجه جهانیان از حکومت اسلامی به اسرائیل و  تحریک بیشتر جهانیان علیه این کشور و ضربه زدن به آن اشاره داشت. تا کنون تنها در این آخرین مورد اندکی به نتیجه رسیده اند که البته در ماهیت قضیه دگرگونی ایجاد نخواهد کرد. 

کوروش گلنام

سه شنبه 11 خرداد 1389 ـ 1 ژوئن 2010

پانویس:

 ـ1 معنای این سفر ها و نشست ها آن گاه روشن تر می شودکه بدانیم گروه مستقر در کشتی از ترک های تندروی اسلامی بودند و همه ما می دانیم که آنان نیز می توانند از دریافت کنندگان یاری های گوناگون از سوی حکومت اسلامی باشند، البته چپ های سنتی و رادیکال نیز که با آنان هم گام هستند. هنگامی که کوبا، نیکاراگوئه، چین، کره شمالی، کمونیست ها در شوروی پیشین که اکنون در لباس دمکرات ها هستند و..  از حکومت اسلامی پشتیبانی کرده و به ترور اسلامی در دنیا یاری رسانده اند چرا اینان در یک چنین نمایش سیاسی شرکت نکنند



منبع: پژواک ایران