درتاریخ ۲۸ فروردین ۱٣۸۹ مقاله ای تحت عنوان "بحث آزاد" از آقای ناظرمسئول نشریه انترنتی(سایت) دیدگاه، منتشر گردید.

http://www.didgah.net/khabarMaghalehMatnKamel.php?id=20795

در بخش نظرها ازاینجانب نیز ۲ نظرآمده است ،که هر دو را می توان درپای مقاله مربوطه مشاهده کرد.بنا به عادت همیشگی وبنا به خصلت یک عنصرسیاسی که مسائل را پی گیری می کند،تقریبا به اکثر سایتها سرکی می کشم.در این گشت وگذار بوی گندی مشامم را آزرد،اما این بوی تعفن را تحمل کرده وبه آن "گنداب سایت" سرکی کشیدم .بدون هیج کمال تعجبی دیدم که در این "گنداب سایت" به آن مقاله آقای ناظر وازجمله به بخشی از نظرات اینجانب نیز اشاره شده است :

 http://irandidban.com/master.asp?ID=16175

در دل گفتم بدبختهای سخیف،داستان شما آن "آدمک رذلی" را می ماند،که دید ازدرون خانه ای صدای جروبحث می آید ودر این حین وبین یکی با عصابنیت درب خانه را کوبید وبه کوچه آمد.به ناگه آن "رذلک" سراغ آن نفررفت وگفت :

 "خوب دادی زدی و درب را محکم بهم زدی ها ".

نفرخانه خطاب به او گفت :" برو،این به توواربابت ربطی ندارد" ،ما اهل خانه این جروبحثها را با هم می کنیم تا حساب شما را برسیم وذره ای به شما واونی که معامله اش تا حلقومتان را گرفته،آلوده نشویم .

بله ،بر" معامله" خامنه ای نشسته اید وبا دیدبانی بر "جروبحثهای خانوادگی دیگران" ، با او معامله می کنید،یعنی برای منفورترین "دیکتاتور" دیدبانی میدهید.

ظاهرا "معامله آقا"بدجوری توی این اواخر از تیزی افتاده وپنچرشده است و"برد" دیدتان بدجوری کوتاه شده ، شاهد زنده آن هم  شماهستید که فقط یک محدوده کوتاه را با چشمان روبه خاموشتان دیدبانی میدهید،چرا که اگر"آقا" را قدرتی بیش ازاین بود،حتما شمادر حین دیدبانی، آنطرف تر ازنوک بینیتان را میدید،میگوئید نه ،پس خوب این جمله زیررا در دفترگزارش دیدبانیتان یادداشت کنید :

ما سرنگونی طلبان آزادیخواه این رژیم آزادی کش،با هر اختلاف وهرمشکلی که با سازمان مجاهدین داریم،در یک اصل اساسی تاریخی با این سازمان پیمان بسته ایم،وآن نابودی تام وتمام این رژیم ضدبشری است .برهمین اساس است که از کلیه حقوق آنها درهرنقطه ای ازجهان وازجمله حق وحقوقشان در "اشرف" دفاع می کنیم ،همچنانکه در ۱۷ ژوئن سال 2003 درهجوم پلیس فرانسه به" اور"،بنا بر همان اصل طلائی(دفاع ازمظلوم و سرنگونی تام وتمام رژیم منفورخمینی) خودجوش همه به آنجا رفتیم وتا رسیدن به حق وحقوقشان بر کف خیابانها درسرما وگرما شب و روز گذراندیم .

شما در دیدبانی دادنتان این منطقه واین نقطه "استراتژیک" را ندید ه اید وشاید هم تا روز سرنگونی نبینید.

اما اصل قضیه  :

در تاریخ  1 اردیبهشت  ۱٣۸۹مقاله ای تحت عنوان "خودسانسوری" از آقای ناظر در ادامه آن مطلب اولی منتشرشد:

http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=20836

 از آن تاریخ تا کنون با کمال تعجب هیچ نظری بر پای این مطلب درج نشده،علی رغم اینکه اینجانب   بلافاصله نظری را برای درج در پای این  مقاله برای دیدگاه ارسال کردم .عدم رؤیت حداقل نظری که خود ارسال کرده بودم(به هردلیلی)،باعث شد که این مطلب به رشته تحریر در آید .

 این هم آن نظر ارسال شده :

انسان موجودی است که به غذا احتیاج دارد،بدن انسان بعد از یک سری تجزیه تحلیل غذای خورده شده را بنا به احتیاج به بخشهای مختلف بدن انتقال میدهد،بخشی از آن هم علی رغم اینکه حاوی ویتامین ویا آنزیمهای مفید است به شکل مدفوع از بدن انسان دفع می شود،در این طبیعت هم انگلهائی وجود دارند،که از این بخش دفع شده تغذیه کرده وبه حیات سخیف خویش اد امه میدهند .آیا اینکه این سری انگلهای موجود در طبیعت به این شکل تغذیه کرده وبه حیات انگلی وسخیف خویش ادامه میدهند، دلیل می شود که انسان دست از غذا خوردن بردارد ؟

دنیای سیاست ومبارزه هم به همین شکل است ،انسان موضوعی را مطرح وتحلیل می کند تا مسئله ای را باز کرده واز آن  انرژی موردنیاز را جهت پیشبرد هدفی کسب کند،در این فعل وانفعالات، عین فعل وانفعالات بیولوژیکی(جانورشناسی) بخشی از آن چه بسا قابل دفع باشد(مدفوع) ،در این زمینه هم انگلهائی در دنیای سیاست وجود دارند که از این مدفوع ، تغذیه می کنند،سایتهائی  امثال "ایران دیدبان" از این نوع "انگلهای سیاسی" هستند که به این شکل تغذیه کرده وبه حیات سخیف خویش ادامه میدهند.اما اینکه این انگلها به این شکل تغیه می کنند دلیل نمیشود که انسان دست از تغذیه سیاسی خویش وپیرامونش بردارد .

برای نمونه به این بخش نگاه کنید ببینید چه با ملچ وملوچی مشغولند :

 http://irandidban.com/master.asp?ID=16175

                                                      م – ت اخلاقی

                                                     ٣  اردیبهشت  ۱٣۸۹