PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ / Friday 29th March 2024

فرد پرستی = بت پرستی = دیکتاتوری
م-ت اخلاقی


ریشه ورشد دیکتاتوری در کشورهای شخصیت پرست(آمریکای لاتین،شوروی،چین،کره)،کشورهای جهان سومی وبویژه ایدئولوژیک وبالاخص وبدترازهمه مسلمان(عراق،اردن،مصر...) با چاشنی شیعه اثنی عشری(ایران) ازکجا وبا چه شیوه ومکانیزمی سازماندهی شده وبزبانی دیگر برنامه ریزی می شود ؟

از آنجائی که ایران بنا به شرایط جغرافیای سیاسی(ژئوپولیتیک) واهمیت جهانی آن،وهمچنین بنا به سابقه تاریخی ،همیشه در برابرزورگوئیها، مرکزشورشها وقیامها وانقلاباتی بوده ،ودرمدتی کوتاه پس ازاین شورشهاوقیامها وانقلابات در منطقه وبه دنبال آن در جهان اثرخودرا گذاشته ،به این منطقه مهم از این نظر نگاهی کوتاه انداخته می شود(آگاهانه دخالت خارجی درنظرگرفته نمیشود) .

در ایران شورشها وانقلابات فراوانی صورت گرفته که یا در وسط راه از کویر شکست سردرآورده اند ویا بعد ازپیروزی(سرنگونی سیستم وهیئت حاکمه قبلی) پس از زمانی کوتاه(بهارآزادی) ،دوباره به دیکتاتوری بدتروپیچیده تروبیرحم تر از قبلی گرفتار شده اند .انقلاب مشروطه،قیام جنگل، نهضت وقیام ملی شدن نفت، قیام وشورشهای منطقه ای ودرآخرین آن یعنی قیام وبه اصطلاح انقلاب بهمن ۱٣۵۷ که منجربه سرنگونی شاه ورژیم سلطنتی شد .اما دیدیم که  به چه سرعتی بهارآزادی به برف ویخبندان نشست وبه چه سرمای جهنمی مبدل شد .

مگر درتمامی این قیامها،جنبشها،انقلابات ، مردم کم فداکاری کردند ؟

ریشه در کجاست ؟

آری عنصرخارجی خیلی مهم است،اما اصل نیست،خارجی تا زمینه را مناسب نبیند،نمیتوانددخالت اساسی بکند،وبه زبانی کوچه بازاری، خارجی تا "جا نبیند،جا پهن نمی کند" .

درکشورهای فرد پرست بطورعام ودر ایران بطورخاص،بنا به سابقه شیعه گری،همیشه رشد دیکتاتوری بهترین زمینه را داشته است.ازکودکی وازبدوتولد به ما آموخته می شود که تو ۱۲ امام داری که حرف آنها وحی مطلق است وخلاف آنهاعمل کردن گناهی است نابخشودنی.در این زمینه به کشورهای آمریکای لاتین ،شوروی سابق،چین وامثالهم که خود امامان ساخته شده(به حق یا ناحق) زمینی خود را دارند پرداخته نمی شود(چرا که اگربه سرنوشت جدبزرگوار ومحترم همه آنها الان نگاهی بچرخانیم، وضعشان به لحاظ دمکراسی مارا از وحشت زمینگیر می کند) .

بله اگرحرفی برخلاف کلام امام،وعملی بر عکس فرمان امام که با ۲ کلمه "حلال وحرام" تبیین میشود،انجام بگیرد،گناه وخطای بزرگی را مرتکب شده ایم که محکوم به عذاب دنیوی واخروی، ودر عنصر روشنفکرش علاوه براین دوعنصر،به عنصرسومی تحت عنوان عذاب وجدان ابدی دچار هم خواهیم شد .حتی رژیمهای سلطنتی در ایران همیشه با کمک این چاشنی بسیارقوی(مذهب) حافظ سیستم فاسد خود بوده اند،شاه، کمربسته امام رضا بود،سایه خدا بود،مسجد می ساخت،به حاج رفت وحاجی شد،به حوزه های علمیه مواجب میداد،آخوند را از سربازی معاف میکرد،هرسال در روز رفع خطر ازجان ایشان آخوندها در مساجد مراسم شکرگذاری راه می انداختند .یعنی همه چیز در اوخلاصه می شد،درست بخاطر می آورم که در اوایل شورشهاکه منجر به سرنگونی شاه شد،اکثرسالخوردگان در کوچه بازار می گفتند،شاه مردگی بدخطری است، نکنید این کار را ،یعنی اصل فردپرستی(بت) به کمک مذهب خودرا کاملا آب بندی می کرد.ودیدیم که نیروهای متشکل کمونیست ومسلمان چپ(چپ به معنای ناسازگار با حاکمیت) با آنهمه فداکاری وتشکل نتوانستند شاه ورژیمش را سرنگون کرده وخودسیستم وبرنامه خود را پیاده کنند،اما آخوندی حوزوی بیسواد ونا آشنا به علوم جدید،وآغشته به دروس قدیمه به اسم خمینی ازکوچه پس کوچه های نجف با آنهمه آخوندهای ریز ودرشتش بدون هیچ مایه گذاری با چند اعلامیه (فتوا) توانست انقلاب ملتی را بدزدد وبه جهتی که خود میخواست مردم را بشوراند وشاه را سرنگون وخود جانشین آن شود .

این شخصیت(یک نفر) یعنی خمینی، رژیم خودرا با یک حرف "واجب" است که مسلمین در این امررای گیری شرکت کنند،میخ خودرا تحت عنوان جمهوری اسلامی کوبید وبا یک امر "واجب" است، چادر قانون اساسی وستم خویش را برسرتاسر ایران گستراند،وسایه این جمهوری عجیب وغریب اسلامی را که چیزی بجز رشد واپس گرائی وبقول معروف"فناتیک" وچهره عملی این سایه که  ترورسیم سازماندهی شده نبوده ونیست درمنطقه وجهان پهن کرد(اثرات جانبی آن در منطقه وجهان) .[1]

سرنوشت یک ملت با اینهمه فرهنگ وتاریخ وادب با فتوا وفرمان یک نفر(امام،رهبر) ویا نفری دیگر(شاه،امیر،خان) به آنچنان سیاهی کشیده می شود که شب یلدا دربرابرش سپیدی امید است .

آن یکی سایه خداست،این یکی نایب امام غایب می شود و درماه جلوس می کند ودیگری خود مهر می شود(حتی ازموضع مثبت وخیرخواهی)،درهمه اینهافی نفسه جزتحقیرملت هیچ دستمایه دیگری نمیتوان دید.باید دست آن یکی را بوسید، وبه مناسبت تولد فرزند ذکورش ملتی را به رقص در آورد،بایدخودرو این یکی را با هیکل منحوسش از بهشت زهرا تا مدرسه ..بر روی شانه های جهل حمل کرد وبرسرراه ارابه هایش گل افشاند.ودر جلوماشین این یکی دلقک شد ودستک ودنبک زد،درتمامی این صحنه ها،حتی اگریکی دیکتاتورهم نباشد ودرنیتش آزادی،درنفس خود "دیکتاتوری پروری می کند.یعنی در یک کلام،دیکتاتور پروری در کشور مهندسی شده است(ارگانیزه).باید دنبال اتوموبیل آقا یا خانم رئس جمهور یا خانم یا آقای وزیر مثل بردگان "شخصیت له شده" دوید تا هویت پیدا کرد. سرنوشت یک کشورویک ملت به یک آقا ویا یک خانم ویا یک "نایب الامام دجال"بسته است، مصدق(شخصیت مثبت) خانه نشین می شود جنبش به خاک سیاه می نشیند،یک آخوند کینه ای عقب افتاده با فتواها وفرمانهای آنچنانیش کشوری وملتی را ۸ سال در جنگی بیهوده به خاکستر می کشاند،ونه تنها صدای ملت در نمی آید،تازه ستایش هم می شودوبهترین فرزندان ملت را هزار هزاربه جوخه های تیرباران می سپارد و به تختهای شکنجه می بندد ،اما قیامی وانقلابی رخ به چهره نمی گشاید !!؟

راه چاره ریشه کن کردن دیکتاتوری ودیکتاتورپروری در این مملکت همیشه محروم از آزادی، به نظر نگارنده بطور درازمت اینست که نقش شخصیت پرستی را هرچه کمترکنیم،وبه رهبری جمعی سوق بدهیم،به تشکیلات  اهمیت بدهیم(تا جلوحرکتهای خودبخودی وبی برنامه گرفته شود) اعتقادات مسلکی ومذهبی مردم را ازسیاست جداکنیم،امام پروری وبت پروری نکنیم، از قبل برای آنها تعیین تکلیف نکنیم .ملت را جعبه ابزارنگاه نکنیم.لازم به ذکر است که نمیتوان منکر نقش شخصیتهای مثبت در پیشبرد اهداف جنبشها،قیامها وانقلابات شد، این نقش به شکل تاکتیکی مثبت است،ولی فی نفسه وبطور درازمدت(استراتژیک)بازتولید آن،بازپرورش شخصیت پرستی و نهایتا دیکتاتوری است .

در این زمینه آنکه دل در گرو رهائی این ملت دارد وبه آزادی ورهائی آن ایمان دارد،باید با تمام وجود کوشش کند که این فرهنگ "بت" سازی شخص را چه مذهبی،چه غیرمذهبی،چه ملی، چه مرده چه زنده را هرچه زودتر وبا تمام امکانات ریشه کن کند(نه که به آنها بی احترامی شده وفراموش شوند) .وهویت اصلی را به مردم(چمع) برگرداند،وگرنه خارج از این یا "قدرت است یا شهرت" ،ومی شود داستان اسب عصاری .اگرشمای خواننده این متن، در کشوری مثل سویس که فقط ۷ قرن ازپیدایش آن می گذرد،جلو یک شهروند را بگیرید واز او سئوال کنید که رئیس جمهور یا رئیس فدراسیون کشور شما کیست ؟ باور کنید اکثرا جواب "نمیدانم" را به شما خواهند داد ،علت اینست که اصل بر هویت جمعی است و نه فردی، هیچکس تصویر هیچ فردی را نه بر دیوار خانه اش،نه برجلد اول کتب درسیش ،ونه در اداره ای دولتی و غیر دولتی نچسبانده . و یا اگربه کشوری مثل فرانسه که هر ۵ سال فردی بعنوان رئیس جمهورانتخاب می شود،نگاهی مختصر انداخته شود، تصویری ساده از رئیس جمهور وقت، بر دیوار نصب شده،تازه فقط در ادارات دولتی،و درهفته در برنامه ها ی تلویزیونی،این رئیس جمهور، چندین مورد تحت شدیدترین طنزهای انتقادی قرار می گیرد .

در بالا اشاره شد که راه درازمدت برای ریشه کن کردن این بلای خانمانسوز،هرچه زودتر خشک کردن "بت" سازی وفردپرستی،ورشد دادن ارزش شخصیت جمعی ملت است .چه خوش می گفت مرحوم آیت الله طالقانی در برابر آن خمینی خشک مغز: که اینهمه "رهبری ،رهبری "نکنید،بگذارید ملت خودش هویت پیدا کند .

اما ،اما ازآنجا که این دیکتاتورپروری همچنانکه در بالا اشاره شدبیشتر برنامه ریزی شده(ارگانیزه) جان گرفته و پیش رفته است ،راه برنامه ریزی شده نابودی آن هم به نظراین نگارنده غیرمدعی، اصل اساسی زیر است :

در قانون اساسی آینده کشور این اصل اساسی به عنوان اصل مادر حک شود،و در کلیه ادارات،کارخانه ها وبویژه سطوح تحصیلی از آخرین سال ابتدائی تا آخرین سطوح تحصیلی آموزش عالی،این اصل اساسی آموزش داده شود:

به رای گذاشتن کل سیستم حاکم برکشور،حداکثر بعداز هر  10سال تحت نظر کلیه نمایندگان اپوزیسیون ها در آن مقطع زمانی، و در صورت نیاز تحت نظر مراجع بین المللی(که البته خود همین تحت نظر این سازمانهای بین المللی، یک توهین به شعورملتی است که باز این توهین دسته گلی است که دیکتاتورها به سرملتی می زنند) .

 

هربتی را با بتی انداختیم                                        جهل خودرا دانش اوساختیم

                                

                                                               م – ت اخلاقی

                                                             ۸ فروردین ۱٣۸۹

 

 



[1] در رابطه با اثرات حرکتها وقیامها وانقلابات ایران در منطقه،خاطره ای از آقای طاهر احمد زاده دارم که خود از زبان ایشان شنیدم ،در یک محفل وجلسه کوچک ایشان در رابطه با قیام ملی شدن نفت وپیروزی مصدق واثرات آن در کشورهای همسایه می گفت که وقتی مصدق در ایران پیروز شد،زندانیان سیاسی در عراق آن دوران گفته بودند که با آمدن مصدق در ایران، شکنجه در زندانهای عراق قطع شد.

 



منبع: پژواک ایران