PEZHVAK-E-IRAN ... پژواک ایران 

پژواک ایران
دادسرای مردم ایران
http://www.pezhvakeiran.com

جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ / Friday 29th March 2024

من
م-ت اخلاقی


مدتی  است که بحث و  جدلی البته به جا ، تحت عنوان اینکه " ما در کجا ایستاده ایم " بدنبال نوشتن مطلبی از طرف آقای اسماعیل وفا یغمایی براه افتاده ، ایشان انگشت روی واقعیتی گذاشته اند که هیچکس را در این مقطع حساس از آن فراری نیست ،وهرکس که دلش برای انسان وحقوق بشرمی سوزد ،باید جایگاه و وظیفه اش را در این مرحله مشخص کند ،آنهایی که تاب تحمل واقعیتها را ندارند ،یا چشمها را بسته وسر در برف میکنند،ویا شمشیرا تهامهای رنگ ورنگ را برداشته و امام وار به قلع وقمع دشمن  کافر میتازند .

دوستان  ،رفقا،برادران ،خواهران و بطورکلی همه آنهایی که نگران حقوق بشر بطور جهانشمول  ونگران حقوق بشر بطورخاص در میهن اسیر و قربانی شده "ایران" هستید .

بنظر نگارنده این چند سطر،مشکل ما آدمها وبالاخص ما ایرانیها،از عقب افتاده ترین وپست ترینش( راسترین) و تا مترقی ترینش(در اصطلاح سیاسی چپترینش) اینست که همه در خود وبه تبع آن در گروه وحزب وسازمان خود ایستاده ایم ،وهمه اسیر این " من شکست ناپذیر بی عیب ونقص" هستیم ،وجهان استثمارگر،روی همین ضعف وپاشنه آشیل ما ایرانیها خوب آموخته اند که چگونه به بازی بپردازند .

به  چند فراز زیرتوجه  کنید :

بچه یا بچه های من ماشا الله همه شاگرد اول کلاسند .

منم شاه شاهان .

امام خمینی رهبرمستضعفین جهان .

تنها  حزب ..... .

یگانه راه حل ... .

...سمبل زنان جهان .

بله غربیها با همین "منم  منمهای" ما ایرانیها خوب وماهرانه مهره ها را می چینند :

اولین زن توریست فضا .

اولین زن مسلمان  "ایرانی" گیرنده جایزه صلح نوبل .

اولین دمکراسی در دنیا .

اولین ،بهترین ،تنها  ترین وووووو

  غربیها با همین "منم  منمهای" ما ایرانیها  بود که توانستند،  انقلاب مارا در  نطفه به لجن  بکشند و از ما  ملتی بسازند که :

اولین ملتی باشیم  که عقب  افتاده ترین سیستم  ارتجاعی را آنهم در قرن بیستم و  در منطقه ای عربی که اسلام از آنجا تنوره کشیده بود، با پوست و گوشت و خونمان وبا دادن نیروهای آینده سازمان ،آری عقب افتاده ترین حکومت مذهبی اسلامی را که همشیره باکره مسیحیش در قرن پا نزده در اروپا روی همه را سیاه کرده بود،برخویش حاکم کنیم .

همین  غربیها تا با ما برمیخورند  ،فوری شروع میکنند به :

شما ایرانیها سعدی دارید  ،مولوی دارید ،  حافظ دارید،اولین  تمدنها از کشورشما  شروع شده ،نوشتن از آنجا شروع شده ،خلاصه آنچنان هندوانه گنده ای را در زیر بغلهای ما می چپانند، که جیبمان را زده ،تازه دربدردنبال آنها روزها میدویم تا یک امظاء از آنها برای تایید خویش دریافت کنیم .

نمونه زنده این شیوه غارت ،توسط این "منم  منم" های ساخت ما ایرانیها ،پیام نوروزی آقای اوبا ما بود  که آنرا هم با شعر  معروف بنی آدم  سعدی ، به اتمام  رساند ،وقند در دل خیلی از ایرانیها آب شد ،اما مرتب درحال لاس زدن با این رژیم سرتا پاجنایت است .

یک  نمونه دیگرزنده آن ، همین جداشد گان از احزاب وسازمانهای سیاسی ایرانی هستند ،که در ضد یت ودهن کجی به قبله سابقشان ،که هرکس به آن سمت پیشانی نمی سابانید،ملعون زمین وزمان بود، برای اثبات "من پلید شان" ، به دامان رژیم کثیف خمینی و سرویسهای اطلاعاتی خارجی با تمام وجود به هویت رسیدند .

ما  ایرانیها همه جا فریاد  میزنیم که٢۵٠٠ سال یا بیشتر،صاحب تاریخ وتمدن هستیم ، اما سالهاست که بر جای خود مثل سربازانی سرگردان درزیر پای خود قد م آهسته مزنیم .

سویس  کشوری است که فقط  ٧٠٠ سال ازتاریخ آن میگذرد ،وبر روی نقشه کره زمین به زور قا بل مشاهده است ،اما دنیا را در مشت دارد ،وهیچ قدرتی حق تصمیم گیری برای آنرا ندارد .

نمونه دیگر یهودیها هستند که اصلا کشوری نداشتند ،اما حدود٦٠ سال است که نه تنها صاحب کشورشده اند ،بلکه اگر حتی یک تارمو از سریک یهودی ،و بخصوص اگر یهودی اسرائیلی باشد ،کنده شود، جهانی را بر خواهند آشوب .

باید  خوب به این دو نمونه  خیره شد ،وتاریخشان را بررسی کرد ،که  درکجا ایستاده  بودند ،که به این نقطه رسیدند(به حق یا نا به حق) .

آیا تفاوت اساسی این  دوملت،با ما ایرانیها در این نیست که ابتدا  به اثبات "هویت جمعی" خویش پرداختند ،وسپس به هویت فردی وحزبی وسازمانی خویش ؟

تا  ما بر سراین "من" خویش ،وبه دنبال آن رهبرمن،حزب من،سازمان  من ،مذهب ویا مکتب من،تنها راه حل من،ووووو ایستاده  ایم ،پاشنه برهمین در خواهد چرخید،واین ملت بیچاره محکوم به این خواهد بود ،که از این دیکتاتوربه آن دیکتاتور پاسکاری شود .

به  نظر" من" نگارنده  ،ما در خود اسیر شده ایم ، ومیخ را در وسط دیدگاهای خویش کوفته وفقط به اثبات هویت "من خویش" ایستاده ایم ،ونه اثبات وهویت جمعی ایرانی .

در  یک کلام ما در این  مرحله تاریخی(آغاز جنبش مردم بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳٨۸ ) در من خویش ایستاده ایم که تحمل دیدن وشنیدن برخی واقعیات تلخ ،ا ما عیان در پیش رو را نداریم . وحاضرنیستیم این "من " مخرب را به چالش بکشیم وبه اشتبا هات خود معترف باشیم .

تا  برچنین مواضع لجوجانه  خویش کودک وارپا میفشاریم ،بازهم در جا خواهیم زد .

برای  اتما م این نوشته  ،بد نیست که به بخشی از نظر آقای علی  ناظر در مورد،کجا ایستاده  ایم ،در زیر  نیزنگاهی انداخته  شود:

من در تعجبم که چرا به خود سوال پرداخته نمی شود؟ آیا واقعا کسی هست که بتواند متین و مستدل و بدون پرخاش، به این سوال پاسخ بدهد؟ من شک ندارم که وقتی چنین پاسخی مدون شد، در آن پاسخ بسیاری از نکات هم روشن می شود، بدون اینکه به فرد، فردیت، شخص، و شخصیت برخورد شده باشد. باور کنید، یکی از دلایل برخورد شخصی، نداشتن پاسخ به سوال مطرح شده است. بپذیریم که نویسنده به زبان اشهدش اعلام کرده که برایش "کجا ایستاده ایم" سوال است. چه اصراری است که همان نکته را در جملات متفاوت باز گو کنیم.     

برای او توضیح بدهیم که ما کجا ایستاده ایم و با باز کردن موارد و دلایل خود، و اینکه چرا "اینجا" و یا "آنجا" ایستاده ایم، به او هم پاسخ داده ایم که کجا باید ایستاد و یا نباید ایستاد. اما پاسخ باید در بطن موضع و دلایل خودمان نهفته باشد و نه در رد شخصیت پرسشگر. 
این پرسشگر می تواند هر کسی و با هر موضعی باشد
 

   

                            م- ت اخلاقی

                           ۱۴ شهریور ۱۳۸٨

                       

                   5 سپتامبر 2009  



منبع: پژواک ایران