PEZHVAKEIRAN.COM از چه می ترسیم و از چه باید بترسیم ؟
 

از چه می ترسیم و از چه باید بترسیم ؟
خشایار دیهیمی

رک و پوست کنده . همه مان از دستگیری از زندان ازشکنجه می ترسیم . از باتوم خوردن از حمله های وحشیانه از گلوله های پلاستیکی و ساچمه ای و جنگی می ترسیم . اما ترس بسیاری از ماها به همین ها ختم نمی شود ، که اگر می شد قابل فهم بود . ما از کوچکترین چیزهایی که این زندگی خفت بارمان را بیاشوبد – زندگی خفت باری که ( به مدد ترسمان ) برایمان رقم رقم زده اند – می ترسیم . ما از زندگی کردن می ترسیم . ما ترجیح می دهیم یواشکی زندگی کنیم . ما رویای گریختن از این وضعیت مصیبت بار را داریم ، فقط گریختن و گریختن و فکر نمی کنیم این مصیبت و این خفت ما را تا آن سر جهان هم دنبال خواهد کرد . ما از گفتن حقیقت عیان می ترسیم . اما آیا این ترس ما را در امان خواهد داشت ؟ آیا هرگز از خودمان پرسیده ایم که این ترس می تواند حفاظی برایمان باشد یا به عکس در نهایت همه مان را به ورطه ی نابودی خواهد کشاند ؟ آیا کرامت انسانی مان از این پوست و گوشت و خونمان ارزش کمتری دارد ؟ رک بگویم . من از زیستن تحت حاکمیتی که نه فقط فاسد بلکه از کوچکترین دانش و خرد ، و از آن بالاتر از هر گونه انسانیت و اخلاق و شرفی بی بهره است احساس حقارت می کنم . ......

اما از چه واقعا باید بترسیم ؟ از همینی که به سرمان آورده اند . از اینکه دیگر خودمان نیستیم .از اینکه تن به خفت می دهیم .جنگ ؟ آری جنگ بسیار هولناک است ، هولناکترین پدیده . اما جنگ زمانی در می گیرد که ما دست روی دست بگذاریم تا اینان به نام ما و به کام خودشان هر سیاستی را که می خواهند پیش ببرند . علاج ما تب زدگان فقط پیش خودمان است . همه شان پستند و دروغگو . امروز وزیر خارجه ی دروغگویمان در مجلس سرتا پا فسادمان گفت : البته ما همگی اعتراضات مسالمت آمیز را به رسمیت می شناسیم ! شرم هم نمی کنند . اساس این حکومت بر دروغ های وقاحت آمیز استوار است . فقط یک روز بر طبق قانون به من شهروند یک لاقبا اجازه دهید تا فراخوان بدهم و طومارتان را در هم بپیچم !
سخن بس دراز است ! در گام نخست فقط از دایره ی دروغ خارج شویم و با اندک مرارتی به دایره ی حقیقت بازگردیم . کلید نجاتمان از این زندان فقط در دستان خود ماست !

با پوزش از همه ی آنهایی که بسی پیش از من و ما پا را از این دایره بیرون گذاشتند و به دلیل ترس خوردگی ما تاوان سنگینی پرداختند و آنها استثا از این مای این نوشته هستند - شهروند شرمگین – خشایار دیهیمی

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب خشایار دیهیمی در سایت پژواک ایران