فریدریش نیچه، غرور و وجدان را در روایت‌گری گذشته دربرابر هم نهاد. غرور انکار پرسش‌ها و تردیدهای وجدان است و مرهمی است بر زخم‌هایی کهگرچه هنوز بر تن جامعه هویدا هستند، اما آشکارا انکار می‌شوند. وجدان می‌گوید مسئولیت این فاجعه برعهده توست. غرور می‌گوید، نه! و از پذیرش مسئولیت این مصیبت تن می‌زند. به باور نیچه، خوی آدمی چنین است که در نزاع غرور و وجدان، غرور پیروز می‌شود وخواب آرام، به بستر باز می‌گردد.

در برخورد به اشتباه‌های ریز و درشت نیروهای چپ وروشنفکران در قدرت‌گیری و تثبیت قدرت جمهوری اسلامی تا کنون این غرور بوده است که سخن گفته و وجدان عملا به حاشیه رانده شده است.

یک نقد جدی از رویکرد نیروهای چپ به آیت‌الله‌ها و نیروهای مذهبی در ایران صورت نگرفته است. کمتر کسی آمده است و گفته است که در مبارزه با شاه، چپ و روشنفکران غیرمذهبی بر اساس منطق دشمنِ دشمنِ ما، دوست ماست، چشم بر فعالیت‌های مخرب و ارتجاعی نیروهای روحانی در ایران بستند.