به برخی امضا کنندگان «در برابر تحریم ها با ما همصدا شوید
فرج سرکوهی
من هم با تحریم مردم مخالفم و هم با ساخت و تجارت سلاح و ابزارهای امنیتی و سرکوب، هم با زورگوئی نظام سلطه جهانی ــ و از جمله دولت آمریکا ــ مخالفم، هم با دخالت دولت ها در امور داخلی کشورهای دیگر. هم با استبداد و فرهنگ کشی و قتل و سانسور و شکنجه مخالفم و هم با سیاست های نظامی جنگ افروزانه و سیاست های داخلی و خارجی و امنیتی جمهوری اسلامی.
هم با اتلاف میلیون ها دلار برای غنی سازی اورانیوم و صنایع موشکی مخالف بوده و هستم، هم با قربانی کردن جان مردمان و اتلاف سرمایه های عظیم مالی در جنگ های یمن و سوریه، هم با اشغالگری دولت اسرائیل مخالفم و هم با شعار نابودی اسرائیل و هم با حمایت جمهوری اسلامی از حزب الله و حماس و..
پس با چه موافقی؟ با گذار از استبداد جمهوری اسلامی به نظامی مبتنی بر دموکراسی و عدالت اجتماعی که زمینه ساز ارتقاء فرهنگی نیز باشد. منافع ملی ایران نیز نه در سیاست جنگ افروزانه جمهوری اسلامی که در صلح و همزیستی مسالمت آمیز با همه کشورهای جهان تامین می شود.
این ها که نوشتم تازه نیست. در همه این سال ها چنین اندیشده و نوشته و گفته ام. باردیگر نوشتم تا از بحث های اضافی نامرتبط با سخن اصلی این یادداشت پرهیز شود.
برخی از این «من سیاسی نیستم» ها، آن گاه که پای منافع آنان در کار و امکان رانت خواری مالی و رسانه ای و فرهنگی و سیاسی در میان است، خود را حتا در حد مهره ی تبلیغات انتخاباتی فرهنگ کش ها و سرکوب گرانی چون رفسنجانی و روحانی، مبلغ فهرست های رسوائی چون فهرست قاتلان امید و زینت المجالس نشست های تبلیغاتی دولتمردان فرهنگ کش تقلیل داده اند .
برخی از این «من سیاسی نیستم» ها مشتی سلبریتی قلابی و دکانداران ابتذال فرهنگی هستند که در فضای حذف و سرکوب و سانسور هنر و هنرمندان واقعی مشهور شده اند و..
از این حقه بازها بگذریم که روی سخن من با آن ها نیست.
هستند اما هنرمندان و نویسندگان و روشنفکرانی، که چون برخی امضا کنندگان متن «با ما همصدا شوید»، شرافت فردی، استقلال شخصی و هنری و فرهنگی خود را حفظ کرده، تن به حمایت از استبداد نداده، با رانت خواران همکاسه نشده و تا آن جا که توانسته اند زبان به انتقاد و اعتراض باز کرده اند. سخن من با این گروه است. با برخی دوست نزدیک بوده ام و همراه. امید دارم که زبان شاید تلخ مرا در این یادداشت به دل نگیرند.
اما و متاسفانه شمایان نیز با «زبان سیاست» سخن گفته اید و چرا؟
وقتی تحریم مردم را، به حق، محکوم می کنید و از یکی از عوامل اصلی تحریم ــ دولت آمریکا ــ به صراحت نام می برید اما در باره عامل دیگر تحریم ها یعنی سیاست های نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی سکوت می کنید، زبان شما به مصلحت جوئی و تبلیغات سیاسی آلوده می شود. زبان فرهنگ، چنان که خود نوشته اید، زبان «صداقت» است. پوشاندن بخشی مهم از واقعیت اما «صداقت» نیست هرچند برای سکوت یا پوشاندن بخشی از حقیقت به «مصلحت و ناگزیری و شرایط و پرهیز از خطر» و.. متوسل می توان شد.
می توانید گفت که تو در ساحل امن نشسته ای و حال ما غرق در «گردابی چنین هایل» را نمی دانی.
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها»
حق دارید. اما با این متن، به حق، با چهره روشنفکر درگیر و متعهد به میدان آمده اید پس راه را بر پرسش و نقد بازکرده اید.
وقتی در این متن، به حق، زبان به انتقاد از تحریم ها و دولت آمریکا باز می کنید ــ که بی خطر است و حمایت خواسته یا ناخواسته ی حکومت را هم به ارمغان می آورد ــ به دیگران نیز حق بدهید که از سکوت در باره بخش مهمی از واقعیت انتقاد کنند و بپرسند آیا در ماجرای تحریم ها تنها دولت آمریکا سزاوار انتقاد است یا به مثل سیاست موشکی جمهوری اسلامی، دخالت نطامی در سوریه و یمن و استراتژی نابودی اسرائیل نیز در این میان سهمی دارد ؟ و اگر چنین است، که هست، چرا این سهم در متن مسکوت مانده است؟
وقتی در این متن، به حق، با چهره روشنفکر متعهد به میدان آمده اید ، حق ندارند دیگران که بپرسند آیا فقط دولت آمریکا سزاوار سرزنش است یا سانسور، فرهنگ کشی، سرکوب، قتل و شکنجه منتقدین، تبعیض علیه زنان در ایران نیز؟
و باز البته می توانید گفت که تو در ساحل امن نشسته ای و ...
خود می دانید که من در آن گرداب هایل سکوت نکردم و اگر به گفته سعدی «مراد نیافتم ..به قدر وسع کوشیدم».
آن گروه از مردم دنیا که شما آن ها را به «همصدائی» دعوت کرده اید، حق ندارند از شما بپرسند که سیاست های جمهوری اسلامی در گردابی که کشور بدان دچار است تا چه حد موثر بوده است ؟ جق ندارند بپرسند هنرمندان و نویسندگان متعهد در برابر سانسور فرهنگ کش، در برابر شکنجه و قتل زندانیان و.. چه واکنشی نشان داده اند؟
به درستی نوشته اید «خاماندیشانه است بپنداریم که نتیجهی اعمال این تحریمها دستیابی به حقوق شهروندی و حقوق بشر، بهرهمندی از مواهب آزادی و بهبود شرایط زندگی برای ملت ایران است»
مخاطبان شما حق ندارند بپرسند چه کسانی مردم ایران را از «دستیابی به حقوق شهروندی و حقوق بشر، بهرهمندی از مواهب آزادی و بهبود شرایط زندگی» محروم کرده اند و چرا در متن کم ترین اشاره ای در این باره نیست؟
منبع:اخبار روز