گریه های کودک ۶ماهه درسلول انفرادی گوهردشت و مادر زیربازجویی وشکنجه
سیامک نادری

ازسال ۶۱ درگوهردشت بودیم، درسلولهای انفرادی یا بصورت تنبیهی درتاریکخانه هاش( اتاق هایی درابعاد ۸۰در۱۸۰سانتیمتر بدون هیچ پنجره وروشنایی ونور …). درسال ۶۵دردناکترین مورد مادرجوانی بود که نوزاد شیرخواری داشت، بازجو برای درهم شکستن او وکسب اطلاعات به این مادرونوزاد شیرخوارش(۳تا ۶ماهه) غذا نمی دادند. اوتازه دستگیر شده وزیر بازجویی بسر می برد.
یکروز درهواخوری با گریه های دردناک نوزاد شیرخواری مواجه شدیم. ما زندانی بودیم، یعنی پُراحساس وعواطف، پُرعشق. سخت ترین کاربرای ما آمدن به هواخوری وشنیدن زجر وضجه های نوزاد شیرخواره  درسلول انفرادی بود. مادرجوان نیز بدلیل گرسنگی ، دیگرشیری درسینه ها نداشت تا صدای گریه ها وضجه های نوزاد گرسنه اش را آرام سازد، و برای ساکت کردن نوزادش هیچ راهی نداشت ، جزنجوای دردمندانه ومهرمظلومانه مادرانه هاش.
آن مادر درسلول صدای پچ پچ ما را درحیاط شنید، وبا عادی سازی برای اینکه زندانبان صدا وتماس  مارا متوجّه نشود، درحیاط توانستیم با او  درسلولش درطبقه دوم  صحبت کنیم و ازوضعیت او با خبرشویم. اوبا صدای بسیارآرام ومعصومانه ای گفت:«‌ من زیربازجویی هستم. به من غذا نمی دهند، بازجو اطلاعات می خواهد، من هم دیگرشیری ندارم به بچه ام بدهم…بعضی وقت ها بچّه را می گذرم تو سلول ومی روم بازجویی…نمی خواهم بچه درهنگام بازجویی باشد» بغض راپنهان می کرد، امّا درنهایت تاب نیاورد خفیف ونجیبانه گریست، اما چقدرآرام وساکت وکوتاه. ما صدای یک نفس وترکیدن یک بغض درگلو را شنیدم دو سه ثانیه. نمی خواست ما صدای گریه اش را بشنویم. گریه اش را، مظلومیت اش را درگلو خفه کرد. می دانست که ماهم درحیاط درچه حالی هستیم. گریه های نجیب، سخترین ودردناکترین گریه ایست که تاکنون شنیده ایم.
بچّه ها چند بارسعی کردند ازهمان حیاط وزمان هواخوری به بهانه های مختلف به بند بروند و مواد خوراکی بیاورند. اما پاسداردرب حیاط رابسته وبازنمی کرد. هرچه درزدیم وتلاش کردیم وبهانه بیماری شدید یکی ازنفرات واورژانس بودن او را آوردیم گویی برسنگ سخت وسرد شقاوت می کوبیم. پس ازنیم ساعت مارا ازهواخوری بردند. فردا به هرترتیب بود هواخوری رفتیم. همه می دانستیم که برای رساندن موادخوراکی به آن مادرجوان نمی توانیم ونبایدهیچگونه ریسکی بکنیم که پاسداران متوجّه بشوند!. دلهره آورترین مسئله همین بود زیرا درصورت لو رفتن این مسئله ، دیگرهیچ امکانی برای رساندن موادخوراکی به نوزاد ومادر گرسنه زیرشکنجه جود نداشت!.
آنشب طنزمسئله اینجا بود که یک مسئول تشکیلات درزندان داشتیم ویک مسئول صنفی! اما ازامروزکه به بند برگشتیم هرکسی می آمد وبطور ریز ازمواد خوراکی آماده شده برای نوزاد ومادرش پرس وجو می کرد وبا اصرار چیزی به مواد خوراکی اضافه میکرد. به جایی رسیده بودیم که بچّه ها همه خوراکی بند را می خواستند ببرند برای آن کودک شیرخوار!. من هم یکی ازآن بچّه ها بودم، درحالیکه اصرارداشتم مواد بیشتربگذارند. درحالیکه رساندن حجم بالایی از مواد خوراکی،  باعث لورفتن این طرح می شد. مراجعات مکرّربچّه ها به مسئول صنفی، اجازه هیچ کاری به اونمی داد. خیرالله جلالی مسئولیت تهیه خوراکی برای کودک شیرخوارومادرش رابعهده داشت. اما عاقلانه ترین تصمیم، امنیتی ترین تصمیم برای چنین امری بود. خیرالله جلالی خود نیزیکی ازطوقیان سربدار۶۷ گوهردشت است.
فردا وقتی پایمان را به حیاط گذاشتیم گویی به سرزمین موعود خود رسیده ایم. طبق نقشه ازقبل معین شده  دریک قسمت حیا ط با یک بازی عجیب وشلوغ توجّهات احتمالی پاسداران دراتاق کشیک را به خود جلب می کردیم تا آن دونفر مواد خوراکی ( شیرخشک، خرما، قند ونان وپنیر… ) را تا هرکجا که می توانند در بسته های کوچک به سلول مادرجوان برسانند، زیرا پره های فلزی پشت پنجره مانع اصلی برای انتقال بود. پس ازدقایقی فهمیدیم که موادمنتقل  شد. یکباره آنهمه همهمه و بازی پرسروصداوشلوغ خاموش شد!، تنها چیزی که دیده می شد شوق وبرق چشمهای بچّه ها درحیاط بود و فوران شادی وپیروزی، وبرغم تذکرها برای ادامه عادیسازی درحیاط، این خوشحالی گاه فوران می کرد وهرکدام  یک مشت بسیارقوی به نفری که درمقابلش قرارمی گرفت می نواخت. شدّت مشت آنقدربالا بود که فرد مزبور بادرد وسکوت انقباض خفه شده درسینه را با یک لبخند  تحمّل می کرد، وجالب اینکه فردی که خود مشت زده بود به دیگران تذکرمی داد:« بچّه ها خودتونو کنترل کنید!.»
نوازدی که باآمدن ما به حیاط وشنیدن سروصدای ما ، شیون وزاریش بیشترمی شد، چند لحظه بعد ازدریافت مواد خوراکی صدایش ساکت شد. مادرجوان باصدای ولحن آرامی که می شد صدایش را ازته قلبش بشنوی ازسلول به ما گفت:« بچه ها، ممنونم» ما صدای قدرشناسانه وبامحبت اوراشنیدیم اما ما می توانستیم ازپس دیوارها وسلولها، لبخند وچهره مهربان خواهرانه ایی را ببینیم که چنین فروتنانه به انسان وعشق سرسپاراست وهمه عواطفش رادرکف ما میگذارد. این لحظه ایست که هم اینک که این سطور رامی نویسم هنوز هم پس ازسه دهه دربرابرچشمانم قراردارد. اینها لحظه های ماندگارمن وما درزندانها وگوهردشت هامان هستند. ما ودیوارهای گوهردشت می دانستیم که  هیچ دیواروسنگ وصخره ایی نیست که بتواند درمقابل حسّ یک زندانی ویا عشق تاب ایستادگی داشته باشد، وما «زندانی» بودیم ، یعنی «عاشق».
اینسان بود که هر دیوارو بند وزنجیردرمقابل طوقیان سربردار۶۷  وانگشتان شوخ تماسشان مست عشق درتق تق مورس درهم می شکست.
 
«اعجازعشق…وکوه»
 
کوه
فرهای دید، ازدوردست
تیشه بدست.
 
ازشرم
آب شد
افتاد پیش پای عشق.
 
اعجازعشق
چنین
سنگ وصخره وکوه
خجلان وخاکسارسازد
برمقدم ومقام عشق.
 
ازکتاب:«‌عشق خواهرمن است» سیامک نادری 
 
درسی امین سالگرقتل عام ۶۷، هنوزکه هنوزاست، کاکل خون رنگ طوقیان وفرشته های سربدار۶۷ درقلب زخمی مان همچنان تر و تازه است، حجم کشتار و ثقل سنگین سکوت این سالیان، بی هیچ مرحمی  زخمهامان راعمیق ترکرده است.
امروز۱۳مرداد ۹۷ پس از۳۲سال بی خبری ازطفل شیرخوار ومادرش درسلول انفرادی درسال ۶۵ درگوهردشت ، درحین خواندن« روزشمارقتل عام ۶۷» ازنوشته های آقای ایرج مصداقی که درقتل عام ۶۷ درزندان گوهردشت بسرمی بردند. یک لحظه تمام وجودم لرزید وجانم به لب واشکها به چشم. ایرج چنین نوشته بود: 
«نصرالله مرندی سپس تعریف کرد که درصبح همان روز( ۱۸مرداد۶۷  ) یکی اززنان مجاهد اهل کرمانشاه را بهمراه کودک ۳ساله اش درحوالی دادگاه دیده بود. مادر ازدادگاه برگشته بود وظاهراً اعضای هیأت رأی براعدامش داده بودند. ناصریان کودک خرد سال را با خشونت ازمادرش جداکرده وبه مادرش گفته بود:« این توله منافق رابده تا خواهران پاسدارنگهداری کنند وآنگاه مادر را به سمت قتلگاه روانه کرده بود. مادر برای آنکه به احساساتش مجال بروزی ندهد، بدون اینکه حتی نگاهی به پشت سرش کند، به سمت محل اعدام می شتابد.»
 
ناصریان( آخوند محمد مقیسه ایی) رئیس زندان گوهردشت
“چون گلهای داودی”         ۰۰/۹/۱۳۹۲
 
زخم ها
از راه می رسند
و مرا می بوسند
و جزئی از تنم میشوند
عهد می بندیم
وفادار هم باشیم .
 
چون ستاره داود
درکنج آسمان
تنهای تنها
چون گلهای داودی
همیشه در سوز
در سرما
چنگ میزدم دل زمین را
تا بگیرم گرما
زخم ها از راه می رسند …
 
ازکتاب:«‌قرارمان عشق بود، نه کین!» سیامک نادری
 
هرجمله را می خواندم دوباره برمی گشتم ازقسمت اول می خواندم…، خواندن این چهارسطر خیلی طول کشید وگویی همه چیزرا بطورزنده می توانم بصورت زنده وحاضرببینم…، اشکها امانم نمی دهد …دیگرصفحه مانیتور رانمی بینم سیگارم را روشن می کنم وبااشک به بیرون ازاتاق می روم، چند بچّه کوچک درکمپ درحال بازی هستند، بازیک خاطره دیگرازکودکان و زندان وگوهردشت ازبرابر من می گذرد:
« سال ۶۳ همچنان درسلول انفرادی بودم وهنوزهواخوری نداشتیم. زندان گوهردشت وسلولهای انفرادی آن پُر ازسکوت، یکباره درحیاط صدایی می آید. توجّهم جلب میشود، بکنارپنجره می روم وسعی می کنم ازلای کرکره های فلری پنجره سلول وازنقطه ایی که بیشترین اشراف به حیاط ونقطه ایی که صدا می آید راپیدا کنم. یک لحظه صدای مادری با فرزند کوچکش می آید، کنجکاوی ام بیشترمی شود، چون تاکنون هیچ کس را هواخوری نمی بردند. یک لحظه ازشکاف گوشه پره ها چشمم به زنی با چادرمشکی درحیاط افتاد ودیگرندیدمش. صدای گنجشک درحیاط آمد وکودک ازدیدن گنجشک ترسید و هراس وناله وحشت اش را ازاین پدیده ناشناخته را شنیدم. ازترس مادرش را صدامی زد. مادرش گفت: «نترس عزیزم،‌این گنجشکه،‌ همونی که برات نقاشی کرده بودم، یادت میاد گفتم گنجشک اینجوریه!.» بعد برای اینکه کودکش بتواند طبیعت را بشناسد، به کودکش گفت:« اونجا رومی بینی اون دور اون که سبزه، اون درخته !، تو اتاق برات نقاشی یک درخت روکشیده بودم!. این همون درخت نقاشیه» بغیریک گنجشک ویک درخت که بزحمت شاخه های سبزبالای آن ازسمت درب بزرگ حیاط پیدا بود، درطبیعت سلول های هزارپای* زندان ودیوارهای گوهردشت چیزدیگری وجود نداشت. کودک ۳یا ۴ ساله بود امّا هنوزگنجشک ودرخت ندیده بود. همه چیزبرای کودک ترسناک بود وشاید هم همین طبیعت وجهانی که برای اولین بارآنرا به چشم میدید نیز چنین.
 
 
مجید انصاری( دبیر اجرایی تشکل سیاسی اصلاح طلب مجمع روحانیون مبارز و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام)
 
 اوّلین هواخوری درگوهردشت درسال۶۳
یادم می آيد وقتی ازسال ۶۱ تا ۶۳ درسلول انفرادی بودیم درسال۶۳ برای اولین بار خواستند به ما هواخوری بدهند، پس ازاینکه سلول های انفرادی بند مارا با چشم بند به هواخوری بردند، مجید انصاری( دبیر اجرایی تشکل سیاسی اصلاح طلب مجمع روحانیون مبارز و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام) همان روزاول که به حیاط رفتیم حضورداشت وگفت:« حالا چشم بندها رابردارید. وما بدون اینکه تجربه ایی داشته باشیم یکباره چشم بند رابرداشتیم. اما شدّت نوری که دربرابرمان بود برای ما کورکننده بود، سریع ساعدم را جلو چشمم گرفتم. این نورخیلی آزاردهنده بود ونتوانستیم چشمما ن را بازکنیم…گویی چهارخورسید ونورهمه جهان وهستی را درمقابل ما به زندان گوهردشت آورده اند. چهارپنج دقیقه طول کشید تا بتوانیم کم کم چشم ها بازکنیم وحیاط وبچّه ها راببینیم. وقتی فیلم باراباس را دیدم که آنتونی کوئین درنقش باراباس ازآن زندان ودخمه پس ازچندسال به هوای آزاد وآسمان رسید دستهایش را برچشمها گذاشت…این حقیقت است هرگزنمی شود به آسمان واین حجم ازبارش نور وروشنایی نگاه کرد.  بعد ازچند دقیقه بچّه های بند را دیدیم وتمایل داشتیم بطورآزاد درحیاط قدم بزنیم اما مجید انصاری گفت:« با فاصله ۵ مترازهمدیگر دورحیاط قدم بزنید. هیچکس با همدیگرنباید صحبت کند فقط برای هواخوری آمده اید. اجازه تماس با همدیگر را ندارید» بهنگام چرخیدن دورحیاط ازفرصت استفاده کردم وبدون اینکه انصاری ببیند به سرعت به  بهرام طرزعلی نزدیک شدم وبا خنده یک لحظه یک لگد محکم ازپشت بهش زدم گفتم:« چطوری بهی؟» بهرام برگشت نگاهم کرد اما چون اوّلین هواخوری درحضورانصاری بود نمی توانست بیش ازاین واکنشی نشان دهد وبا تعجّب ولبخند گفت:«‌چکارمی کنی». مجید انصاری کناردیوارحیاط ایستاده بود وما که دورحیاط با فاصله ۵مترازهم می چرخیدم وقتی به نزدیک اش رسیدم، با لهجه کرمانی به من گفت ودرواقع  پرسید:« می خواهی باهم صحبت کنم» بدون اینکه نگاهش کنم، گفتم:«‌من صحبتی ندارم» ومحلّش نگذاشتم وبه قدم زدن ادامه دادم. چون همانروز قبل ازهواخوری به سلول ما آمد وگفت:«‌ درسلول انفرادی چه مشکلی دارید، چه چیزی نیازدارید.» اخبار واطلاعات برای من مهم بود و گفتم:«‌روزنامه می خواهیم ویک سال است قطع شده و قرآن ونهج البلاغه شخصی دارم، همان رابه من بدهید.( لاجوردی تابستان ۶۲ آمد وبه تک تک سلولها ومی پرسید مصاحبه می کنید یانه. وگفتم:«نه » وپس ازآن قرآن ونهج البلاغه من را بردند. این شامل همه سلولهای انفرادی می شد، حتی یک پلاستیک ۱۰ سانتی متردر۲۰ سانتی مترکه آشغالهای پتوی کف سلول را درآن می ریختیم را هم بردند)» پرسید:« هواخوری می خواهید؟.» با بی میلی بی تفاوتی گفتم:«‌خوبه، اما نباشه هم برام فرقی نمی کنه!» یخ کرد ومن همین را می خواستم تا بفهمد محتاج هواخوری دادن شما نیستیم. مجید انصاری نمی دانست پیش ازاینکه به سلول من بیاید. به اولین ودومین سلولی که دربند ما رفته بود، اخبارگفتگوی او باسلولها لحظه به لحظه با مورس زدن بما می رسید. وتمام سوالهای وعلت آمدن اورا می دانستیم. واین نشانی ازاین داشت که دوران لاجوردی تمام شده است  ومی خواهند به اندازه یک نفس کشیدن نیم ساعته درحیاط به ما هواخوری بدهند. تا ۶ماه همین وضعیت ادامه داشت، روزی آمدند وگفتند:« شما را می بریم بند عمومی، امّا باید تعهد بدهید تادربند عمومی تشکیلات راه نیندازید!. گفتم:« من هیچ تعهدی نمی دهم. ممکن است شما دربند عمومی به ما نمک ندهید واگرچند نفربیایند وبگویند چرانمک نمی دهید شما بگویید که این کارتشکیلاتی است،‌درحالیکه وقتی نمک نمی دهید دچارمشکل می شویم وسرمان گیج می رود. گفت :«‌باید قول بدهیدکه تشکیلات راه نیندازید. وسایلتان راجمع کنید می روید بند عمومی. گفتم:« من به بندعمومی نمی روم همین جامی مانم.» حداقل دراینجا نمی گویند تشکیلات راه می اندازید وازاین بهانه ها نیست.» زندانبان گفت:«‌خُب دیگه حالا وسایلتان را بردارید می روید بند عمومی.» گفتم:« فقط به یک شرط می آيم بند عمومی!،‌ اگرمن یاکسان دیگری دربند عمومی گفتند ما این مشکل راداریم، نمی توانید بگویید شما تشکیلات راه انداخته اید!» اوگفت:« باشه حالا سریع جمع کنید تا برویم بند عمومی» هیچ وسایل نداشتم، همه وسایلم دریک کیسه بود وکیسه هم بالش من بود. با یک بالش رفتیم بند عمومی، بندی که همه آنها ازسلولهای انفرادی به اینجا منتقل شده بودند.
 
 
مجید انصاری و مصطفی پورمحمدی (یکی ازاعضای چهارنفره هیأت مرگ وقتل عام )۶۷
 
این رازهای سربه مهر سی سال است ادامه دارد دراین سالیان زخم های خانواده ها بسیارعمیق وجانکاه است وهنوز رژیم جمهوری اسلامی توان برون دادن این لقمه خاردار وکشنده قتل عام ۶۷ را ندارد. زیرا هرگونه طرح موضوع قتل عام۶۷،‌ راه به دومینوی تمام جنایت این چهاردهه می برد و تمامیّت رژیم  در گرو گشودن این راز سربه مهر گره خورده است. اگرچه  این زخم ها برای همیشه عجین  روح وروان ما بوده وهست وخواهد بود.
 
زیرنویس:‌
« هزارپای زندانش*» : از آسمان که به زندان نگاه کنی شبیه هزارپا است وچنین تشبیهی”هزارپا” درزمان شاه بکاررفته بود.
 
سایت حقیقت مانا– ۲۰ شهریور۹۷
 

منبع:پژواک ایران


سیامک نادری

فهرست مطالب سیامک نادری در سایت پژواک ایران 

*دو فوتبالیست سابق پرسپولیس صلابه کشان رجوی علیه دادخواهان دادگاه نوری و بچه ها کمپ اشرف  [2024 Feb] 
*دفاع بهرام رحمانی از جنایت فرقه مجاهدین و آزار جنسی و به صلیب کشیدن « بچه های کمپ اشرف»  [2024 Feb] 
*جلوس جرثومه جنایت را «انقلاب»۵۷ نامیدن، مشروعیت بخشیدن به جمهوری اسلامی است!  [2024 Feb] 
*ضرورت بازنگری در رویدادها و مفاهیم؛ ۵۷ « انقلاب» نبود، «ضد انقلاب» بود  [2024 Jan] 
*دلیل و اهمیّت «تعطیل کردن زندان گوهردشت» و ارتباط آن با دادگاه حمید نوری  [2023 Aug] 
*«علی مستشاری»، عبدالوهاب فرجی (افشین) شمشیر دو لبه‌ی رجوی؛ پرسش‌ها و ابهامات  [2023 Jul] 
*زیر سوال بردن اطلاعیه های کمیسیون شورا توسط مجاهدین خلق؟- دادگاه حمید نوری  [2021 Aug] 
*شکستن دیوار صوتی قتل عام۶۷؛ جعبه سیاه در دادگاه  [2021 Aug] 
*قتل عام ۶۷؛ امنیتی‌ترین پرونده نظام در دادگاه سوئد؛ «مسئله‌ای» که اگر شروع بشود «پایانی نخواهد داشت…»  [2021 Jul] 
*۱۴۲ بازجو، شکنجه گر و زندانبان در شورای ملی مقاومت  [2021 Jul] 
*«منصور» و « مداح» سرکوبگر رجوی در تشکیلات درگذشت  [2020 Feb] 
*قاسم سلیمانی و لاجوردی، دو جنایتکار و پیشانی جنگی برون و درون مرزی نظام  [2020 Jan] 
*تفاوت ۱۸۰ درجه ای رجوی، با اعضای مجاهدین خلق  [2020 Jan] 
* درگذشت پدری شریف، ‌از پدران طوقیان سربدار «قتل عام ۶۷»   [2020 Jan] 
*سلبریتی؟، یا کولبران خامنه ای و فاشیزم مذهبی؟  [2020 Jan] 
*« جنایت و مکافات» یک رهبر قاتل  [2020 Jan] 
*علت ظهور «رجوی» پس از کشته شدن «قاسم سلیمانی»  [2020 Jan] 
*جُوکر جنگ مسلحانه، دُن کیشوت زرد رسانه  [2020 Jan] 
*سایت مجاهدین خلق: مریم رجوی را « صاحب» مردم دانست   [2019 Dec] 
*قتل عام آبان ۹۸ نمودی از قتل عام۶۷   [2019 Dec] 
*میرحسین موسوی رو در روی « خامنه ای» یا «نظام»؟  [2019 Dec] 
*تکذیب هویت حمید عباسی توسط حسن نوروزی آخوند ماله کش قضایی   [2019 Nov] 
*افتضاح دیگری برای مریم رجوی و همکار جولیانی با فساد و رشوه در استیضاح ترامپ   [2019 Nov] 
*تقدیم به « مریم » شمشیر کین اسلام سیاسی « رجوی»   [2019 Nov] 
*آه ای بانوی کین سیاه تاب چقدر نیازمندی به جعل و تحریف و دستبرد و بیتوته در سراب  [2019 Nov] 
*اعتراف مریم رجوی به تبهکاری و جاسوسی بر علیه منتقدان  [2019 Nov] 
*فرو ریزش خاکریزهای رژیم در لبنان و عراق، آزادی زندانیان در روزهای اخیر در ایران؟   [2019 Oct] 
*رئیس جمهور« اسلام دمکراتیک وبردبار» و جاسوسی و جاسوس پروری برعلیه منتقدان  [2019 Oct] 
*دعوت به مبارزه مسلحانه مردم عراق توسط مسعود رجوی   [2019 Oct] 
*اسناد تأیید و تشویق خمینی برای اعدام عناصر رژیم پهلوی توسط رجوی   [2019 Oct] 
* پیام رجوی با تاریخ سه روز بعد، و بازمصرف بانو مرضیه   [2019 Oct] 
*دختر آبی و رئیس «جمهور»؟ برگزید ه مقاومت و «اسلام دمکراتیک و بردبار»!  [2019 Oct] 
*دختر آبی و رئیس «جمهور»؟ برگزید ه مقاومت و «اسلام دمکراتیک و بردبار»!  [2019 Oct] 
*کوهها جنبیدند – کلمات نه” تقدیم به «گرتا» و دختران سیاره سبز آبی زمین و «کریم قصیم»  [2019 Sep] 
*بی تا تر از تفنگ، جهنده تر از گلوله، دخت آبی آبی، فیروزه ای، فیروزه ای ترین   [2019 Sep] 
*کشف جدید دانشمند «مریم رجوی»: یک فقره «هرمافرودیت»   [2019 Aug] 
*دو مُردار در یک بستر عفن، « مُرداب»  [2019 Jul] 
*خاطره ای از ۸ تیر ۵۵ و خانه تیمی حمید اشرف   [2019 Jun] 
*چه رویی دارد این رهبر ، سرسگ را! سلامت باد  [2019 Jun] 
*رجوی دقیقه ۹۰ برگ ۲۱ اش را کشید (مرگ مهدی افتخاری)   [2019 Jun] 
*هراس خامنه ایی و آتش بفرمان مهره جنایتکار اطلاعاتی، امنیتی رژیم و اعتراف به راز « قتل عام ۶۷» توسط خمینی  [2019 May] 
*چهره زرده تخم مرغی ظریف، ازدستکش سفید تا پرفسورحقوق بشر   [2019 May] 
*ایرج مصداقی و « حرفه» و کمدی درام « شادی ها» ومحصولی جدیدی ازسازمان «عبا »   [2019 Apr] 
*ه سیل ، نه ویرانی، نه …، چهل سال است دو روی سکه ایران را سراسر نکبت گرفته  [2019 Mar] 
* «شاه» صدای مردم را شنید، «رضا پهلوی» نه!  [2019 Mar] 
*گزارش مفصل از زندان های مریم رجوی در آلبانی با عکس‌های اختصاصی   [2019 Feb] 
*تبدیل مراسم سنتی عاشورای مجاهدین، به رویارویی با رضا پهلوی  [2019 Feb] 
*اقدام نمادین: دیدارپمپئو ومسیح علی نژاد  [2019 Feb] 
*خبرجعلی حضور مجاهدین خلق درعراق، نیازمشترک جمهوری اسلامی و رجوی  [2019 Jan] 
*مرگ بهترین بابای دنیا، یا مرگ بهترین رهبرعقیدتی دنیا؟   [2019 Jan] 
*درمان۵۰۰۰مردم آلبانی توسط مریم رجوی، فساد وجنایت واخاذی، بنام همیاری  [2018 Dec] 
*چرا رئیسی درفلاکت واستیصال مدعی است حکم قتل نداده است؟   [2018 Dec] 
*تهاجم مریم رجوی به رضا پهلوی بعنوان «تهدید اصلی بشریت» و «عامل وزارت اطلاعات وخامنه ای»  [2018 Nov] 
*کینه توزی مریم رجوی ازمسیح علی نژاد وشکوه دختران انقلاب  [2018 Nov] 
*کینه خامنه ایی ومریم رجوی نسبت«دختران انقلاب»، وجعل شعارهای مردم ایران   [2018 Nov] 
*سند صوتی کاک حسام ازفرماندهان مجاهدین با سیامک نادری پس ازجدایی ازسازمان  [2018 Nov] 
*راه حل دادخواهی- ایجاد کمپین جهانی دادخواهی قتل عام ۶۷  [2018 Oct] 
*تظاهرات مسلحانه ۵مهر۶۰ ناقوس شکست مبارزه مسلحانه چریک شهری رجوی  [2018 Sep] 
*گریه های کودک ۶ماهه درسلول انفرادی گوهردشت و مادر زیربازجویی وشکنجه  [2018 Sep] 
*دگردیسی رجوی وایستادن رو در روی حنیف نژاد  [2018 Sep] 
*فرزین نصرتی، طوقی سینه بازو ستبر سربدار ۶۷گوهردشت  [2018 Aug] 
*آذر واقعاً «آذر» بود ودرزندان گوهردشت، «سلیمانی!» بر تخت شکنجه ها و وفا ی به عشق  [2018 Aug] 
* مجید معروف خانی، طوقی سربدار۶۷ گوهردشت   [2018 Aug] 
*جبارشبانی، ازطوقیان سربدار۶۷ گوهردشت  [2018 Aug] 
*تجاوز به زنان در اوین و گوهردشت «زنان» فرشته های سربدار به آئین ماهیان سیاه کوچولو  [2018 Jul] 
*« فروغ جاویدان»ـ جنون شیفته کسب قدرت رجوی وکین برعاشقان  [2018 Jul] 
*گرازهای شهردار! گورهای طوقیان سربدار درهم شکستنی نبود ونیست   [2018 Jul] 
*« طوقیان سربدار۶۷» زنجیرناپذیران سلول دژم  [2018 Jul] 
*چرخه مرگ و پدیده های کسب وکار مافیایی زوج رجوی  [2018 Jul] 
*عکس ۲۰۰ تن ازافرادی که با فریب ونیرنگ زوج رجوی به اشرف کشاندند  [2018 Jul] 
*رجوی بیش از۱۰۰۰ تن را با نیرنگ و وعده شغل، پول، کیس پناهندگی، زن وخوشگذرانی… به اشرف کشاند  [2018 Jul] 
*روشنگری با استناد به سخنان رجوی وسازمان،‌ از دروغ های مریم درویلپنت   [2018 Jul] 
*حقیقت‌ مانا- گزارشی به سه نسل- خطاب به رجوی  [2018 Jun] 
*خروج امریکا ازبرجام بسود، یا به زیان مردم ومقاومت؟   [2018 Jun] 
*فراخوان تحقیقات به مریم رجوی، بیش از۱۰۰ خودکشی و قتل درمجاهدین  [2018 May] 
*ترامپ، مریم سلامت می کند – کُرنش نثارت می کند  [2018 May] 
*پدیده مافیایی قاچاق انسان در مجاهدین  [2018 Apr] 
*پدیده استخدام مزدور توسط رجوی – بعنوان اعضای ارتش آزادیبخش «ملی؟»  [2018 Mar] 
*خبرفوری به مردم و مریم رجوی ( بازتاب انتشار خبرمهدی افتخاری … را کشتند)  [2018 Mar] 
*مهدی افتخاری ( فرمانده فتح ا لله - فرمانده و طراح پرواز بنی صدرورجوی به پاریس) را کشتند  [2018 Mar] 
*“مرد قیچی بدست “( شبحی در سایه می چرخد )   [2018 Mar] 
*فرارازدست مجاهدین ومریم رجوی درآلبانی؟ موسی دامرودی وغلام رضا میرزایی  [2018 Mar] 
*خودکشی دخترجوانی بنام سمانه بزرگان فر درتشیکلات مریم رجوی درآلبانی  [2018 Mar] 
*استیصال و شکست خامنه ایی وذلالت وکینه توزی مریم رجوی ازشکوه دختران انقلاب  [2018 Mar] 
*حرمسرا، رقص رهایی  [2018 Mar] 
* “سرکش تر از ستاره منم”  [2018 Mar] 
*پیام به خانواده ها درنوروز۹۷(وضعیت رقت انگیزاعضای مجاهدین درآلبانی) و عکسهای اختصاصی  [2018 Mar] 
*«منظومه تقویم سال » ۱۳۹۱  [2018 Mar] 
*ولایت عقیدتی رجوی ، جعل وتحریف نص صریح آیات قران ونهج البلاغه وسنّت پیامبران  [2018 Mar] 
*من هر روزتکه پاره میشوم، هرروز، مث امروز  [2018 Feb] 
*امریکا پیگیر یک خلبان اف ۵ ویک شهروند ناپدید و سربه نیست شده بدست رجوی  [2018 Feb] 
*سه عکس وچند خاطره ازفوتبال و زندان و اشرف وآلبانی  [2018 Feb] 
*لیست اسامی کشته شدگان زیر شکنجه و سربه نیست کردن زندانیان سال۷۳ بدست رجوی  [2018 Feb] 
*علیرضا طاهرلو، از چاله خمینی تا سیاهچاله رجوی  [2018 Feb] 
*لیست و عکس بازجویان و شکنجه گران زندانهای سال۷۳، تحت عنوان پروژه رفع ابهام  [2018 Feb] 
*کتاب‌های سیامک نادری  [2018 Feb] 
*فضاحت موضعگیری مریم رجوی درباره دختران وزنان آزاده بی روسری  [2018 Feb] 
*عکسها، ازابعاد دستگیرها سخن می گویند  [2018 Feb] 
*عکس‌های زندانیان سال ۷۳ در زندان‌های رجوی و قرارگاه اشرف  [2018 Jan] 
*اسامی بیش از ۴۰۰ تن از زندانیان پروژه رفع ابهام سال ۷۳ در زندان‌های رجوی در قرارگاه اشرف  [2018 Jan] 
*بمناسبت پیام آقای اسماعیل وفا یغمایی به رجوی – فتوای فحّاشی رهبری: رمال نویس  [2018 Jan] 
*آقا وخانم رجوی! چرا آمارمرگ ومیر مجاهدین درآلبانی، سه برابرآماری است که که درعراق تحت محاصره پزشکی است؟  [2018 Jan] 
*تلاش رجوی برای جلب رضایت دولت امریکا برگزاری رژه نمایشی مجاهدین پس ازارائه طرح عملیات سرنگونی  [2018 Jan] 
*مذاکرات رجوی با ژنرال پترائوس وارائه طرح سرنگونی رژیم  [2018 Jan] 
*خروش زنان  [2018 Jan] 
*روشنگری از چند نمونه ازجعل و دروغ و ترفند توزیع عکس و شعارنویسی بنام رهبرمقاومت!  رجوی، برخیابانهای تهران و پشت پرده مصاحبه فاکس نیوزبا یک «رزمنده آزادی»، درتهران [2018 Jan] 
*هشدار! به جعل وترفند ویدئویی مجاهدین، برای کشاندن تظاهرات مردم به مبارزه مسلحانه   [2018 Jan] 
*خروش مردم- شیادی مضحک روحانی- بورشدن رجوی  [2018 Jan] 
*مریم ومسعود رجوی! رو در روی مسیح وکالم انجیل - درسه پرده  [2017 Dec] 
*جوابیه آقا وخانم رجوی! و پشت پرده ها  [2017 Dec] 
*روشنگری در مورد جنایات رجوی: درخواست تشکیل هیئت تحقیق پزشکی وپلیس جنایی  [2017 Dec] 
*آقای وخانم رجوی! شما بگین! من چی بگم؟ شما بگین، من چه بنویسم؟!  [2017 Dec] 
*اقدامات مریم و مسعودرجوی قبل وپس از مبادرت به قتل درلیبرتی  [2017 Dec] 
*« گاه آنقدر خشمگینم که ...»   [2017 Dec]