شعر
شمی صلواتی

شعر یعنی:
طغیان دل عاشق،
شعر یعنی گریۀ دل تنها،
…..در لحظه های گریز از زندگی
…….گریز از نامهربانی ها و
……………………………….تن دادن به تنهایی
شعر یعنی:
رنج و درد تنیده در جسم و روح آدمی
شعر ،منم/ آهنگ یک فریاد
باران عاطفه ها به سرعت نور
گم شدن در میان دردهای پنهان
شعر یعنی:
روح عاصی و عصیان
اسب وحشی گریزان ازاهلی شدن
و با جنگی تازه،
در نبرد نهایی برای رهایی
شعر، منم، آهنگ یک فریاد
آخرین شعله آتش در جان ستمگر
آخرین خنجر در دل مرتجعین
و آخرین آتشفشان برای رهایی
روح رها شده و آزاد
عشق گم شده و درد
در گذر از دشتهای وسیع
برای رسیدن به باغهای رویایی
**** ****
شعر همچو رودخانه از زبان من و تو جاریست،
شاید از زبان دخترکی دل سوخته و بیمار در شبهای تنهایی،
چرا که شعر زندگی است.
قصه تلخ تنهایی ست
رویاهای زیبا توست و
شکستهای پی در پی من،
در زندگیست!
شعر، اشک های زن همسایه و،
یا جوانی معترض برچوبه دار
شعر، سرود رهایی ست
و آهنگ زیبایی برای تسکین درد
برای فرار از درد،
شعر منم ، شاعر تویی
یا شاید زن همسایه!
برای بیان نابرابرها!!!!!!!!!!!.
……………………..شمی صلواتی.

 

 

منبع:پژواک ایران