‏آیا پیشوایان دینی مقدس و معصومند؟
سیامک صفاتی

 

چرا برخی از مذاهب بالاخص مذهب شیعه، این چنین برای پیشوایان دینی خود (پیامبران، امامان و امام زادگان) جلال و جبروت  قائل اند و از آنان چهره های دست نیافتنی، معصوم و مقدس ترسیم می کنند؟مقبره آنان را از طلا و نقره می آرایند، زیارتگاه می سازند، بوق و دهل، شیپور وکرنا راه می اندازند، برخی خود را خادم حضرات معرفی می کنند، از تربت و خاک آنان مُهر و تسبیح می سازند، خود را به ضریح می مالند وبه اصطلاح تبرک می جویند تا گشایشی در کار فرو بسته شان حادث شود، با پای برهنه و یا پیاده، مسافت طولانی را طی می کنند تا به او تقرب جویند، تعظیم می کنند و دست بر سینه می نهند، خاکبوسی و التماس می کنند، در مواقعی از سال بر سر و سینه خود میزنند، مداحی و نوحه خوانی می کنند، زنجیرمی زنند، خود را تا حد حیوانات تقلیل و تنزل می دهند، به نام آنان سفره پهن می کنند، فرزند خرد سال خود را به برادر وپسر یا دختر امام تقدیم می کنند تا از توجه آنان برخوردار شوند،  ماشینِ خود را به نامِ آنان بیمه می کنند، زیارتگاه ها را توسعه می دهند و فلان امام و امامزاده و برادر و خواهر او را باب الحوایج و مشکل گشا تلقی می کنند و بعضی دیگر را شفیع وضامن رفتن به بهشت معرفی می نمایند و قس علی هذا .

جان کلام این است، که آیا  اساساً هیچ انسانی می تواند معصوم و مقدس بوده و ازگوهر و سرشت دیگری آفریده شده باشد؟ آیا تمسک به مراتب بر شمرده، وهنِ انسانیت تلقی نمی شود؟

در اینجا سعی خواهم داشت که پاسخ به سئوال فوق را درحد بضاعت با چند مولفه و رویکرد پاسخ دهم؛                    

1_ رویکرد درون دینی: از نگاه درون دینی وبا بهره گیری از آموزه های متون مقدس و در اینجا قرآن و سپس نهج البلاغه،  با آیات و فرازهایی مواجه می شویم که هیچ نسبت و تناسبی با مقدس سازی و معصومیت انگاری اشخاص و در این مورد،  پیامبران و سایر پیشوایان دینی ندارد و اتفاقأ عصمت و تقدس را بر خلاف آموزه های دینی می داند،  بدین اعتبار که :

پیامبر بشری است مثل شما(11سوره ابراهیم و 6فصلت و 11کهف و 33 مومنون) وکیل،سرپرست و نگهبان مردم نیست(54اسراءو23فاطر و 28سبا)عدم پرستش پیامبران، راهبان و علماء به جای خدا(79و80 آل عمران و 31 توبه)از خود مردم بود(24قمر) دریافت حقیقت محصول تامل، تفکر، شناخت، رشد وتکامل  اوبود(74 الی 79انعام) گمراه بود و خدا او را هدایت کرد( 7 ضحی و 2 فتح) به خاطر گناه خود و مومنین می بایست آمرزش بطلبد(19محمد)به سوی طاعنان متمایل می گردید(68 انعام) عبوس و ترش رو گشت چون مرد نابینا را دید و مورد توبیخ قرار گرفت(1 الی 11 عبس) به او تذکر داده شد که یک لحظه از مشرکان نباشد(88قصص) و هر روز در نماز و غیر آن دعا می کرد تا خدا او را به راه راست هدایتش فرماید و از مغضوبین قرارش ندهد(6 و 7 حمد)حضرت موسی گمراه شد و قتل انجام داد و از خدا آمرزش طلبید(15 و 16 قصص)از غیب آگاه  نبود،فرشته نبود وگنج های خدا را در اختیار نداشت(50انعام) مالک نفع وضرر خود نبود و چون از غیب آگاه نبود نمی توانست جلب سود و دفع ضرر از خود نماید(188 اعراف)  قضاوت ناصحیح داوود، غفلت از نماز سلیمان طی مشغول شدنش با اسب ها، خشم یونس بر مردم و خشم خدا بر او، تقاضای نا صحیح نوح از خدا در قرار دادن فرزندش داخل در اهلبیتش،  تقاضای ابراهیم از خدا، که آیا پیشوایی به فرزندانش می رسد و سخن خدا که پیشوایی یه ظالمان نمی رسد.

از دیگر سو در نهج البلاغه می خوانیم که "من علی هم اشتباه می کنم با من به شیوه ای که با جباران سخن گفته می شود سخن نگویید" و نهی می کند از دویدن پشت سر زمامدار" خود را نماینده و سایه خدا نمی داند و همواره خود را" بنده خدا "معرفی می نماید و گفته است" بارها از پیامبر شنیدم که جامعه ای پاک و آراسته نگردد، مگر این که حق ضعیف از قوی بدون لکنت گرفته شود" خود را وکیل مردم ومنتخب می دانست نه قیم، ولی و سرپرستِ مردم. چنان که می دانیم پس از اجماع  و اتّفاقِ مردم ، او با اکراه، حکومت را پذیرفت.و هم چنان که  در تاریخ خوانده ایم او به خاطر شکایت یک یهودی به دادگاه رفت، شکست خورد و آنرا پذیرفت.

  لذا با عنایت به موارد  فوق، وقتی قرآن هیچ فردی را مقدس نپنداشته و حتّی بر خلاف پندارِغالب متدینان، پیامبررا بشری می داند مثل سایر مردم (تصور می نمایم، معنی بشر را خیلی خوب بدانیم) که نه علم غیب می داند و نه گنج های خدا را در اختیار دارد و  نه فرشته است که خطا نکند وبر سلوک تعبیه شده در ذات و سرشتش رفتار نماید و چنان که می دانیم از فکر، نظر و مشورت دیگران استفاده می کرد و یا چنان که  حضرت علی می گوید : من هم اشتباه می کنم  و در دوره ی زمامداریش مورد نقد و سئوال واقع  شد و از فکر و نظرِ دیگران،  جهت بهبود و اصلاح حیات فردی و اجتماعی  بهره برد، چرا ما باید کاتولیک تراز پاپ باشیم  و بر خلاف آموزه های دینی برای آنان تقدس و عصمت قائل شویم.                                                                      چنانچه عنوان شود،  تقدس در ذات و سرشتِ پیشوایان دینی قرار داشته وهمراه با تولد، برای آنان مقدر و مقرر شده است آیا این امر خلافِ عقل، اراده، اختیار، آزادی،   کوشندگی و تلاش انسان ها نبوده و ثمره ی کار و تلاش آنها و سایرُِ انسان ها را نادیده نخواهد انگاشت؟ در صورتی که رویکرد قرآن دراین خصوص این است "هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و او همه را به جای آورد ، خدا به او گفت من تو را به پیشوایی بر گزینم"(124 بقره)

باری، حضرت ابراهیم، محمد، موسی و دیگر پبامبران پس از طی سال ها کوشش، ممارست، تحقیق، تفکرو تآمل در آفاق و انفس  همانند سایر اندیشمندان، مصلحین و فرزانگان عالم، به این سطح از روشن اندیشی رسیده اند.چنانچه بپذیریم که آنان از گوهر و سرشت دیگری آفریده شده اند وعصمت  و تقدس برای آنان تقدیر شده بود، در نقطه ی مقابل نباید قبول نماییم که هیتلر، موسولینی، استالین، فرعون و همه مستبدین تاریخ هم بر خلاف میل و اراده ی شان این همه جنایت آفریدند و این سرنوشت  سرشار از جور و ظلم، برای آنان  به صورت محتوم و جبری مقدر شده بود، حال آن که قرآن می گوید "انسان نیست جز آن چه به سعی و تلاش خود می سازد و ساخته می شود"(39 نجم) .

همچنین اگر بپذیریم که عصمت و تقدس آنها به این سبب بود، که در انتقال وحی و آموزه های وحیانی امانتداری کرده و منافع ومطامع خود را در نظر نمی گرفتند وصادقانه و خالصانه به انتقال آن مفاهیم مبادرت می کردند،در نقطه مقابل،  نباید قبول کنیم که فلاسفه، جامعه شناسان، متفکرین و سایراهل علم و نظر نیز هدفی جز این نداشته و ندارند که حقیقت را در همه ساحات و قلمروها دریابند و صادقانه و خالصانه دستاوردهای خود را به جامعه بشری تقدیم کنند؟

2_رویکرد برون دینی:   از منظر برون دینی، انسان به سبب محدودیت در دستگاه شناختی و زیستن در سپهرِ فرهنگ، تاریخ، علم و  دانش زمانه، همچون کوزه ای است که نمی تواند همه ی دریا را در دلِ خود جای دهد، او به طور سیسستماتیک جائزالخطاست و باید آزاد باشد تا امکان فهم ودرک بهتر و تصحیح اشتباهاتش را بیابد. آدمی فرزندِ زمانه ی خویش است، هیچ کس کامل نیست و نمی تواند باشد و به هین دلیل است، که دیگری نیز آفریده شده است. بدین لحاظ او نمی تواند مقدس و معصوم باشد.

اما از منظرِ دیگر، چه انقلاب و اتفاقی پس از مرگ یا شهادتِ آموزگارانِ دینی حادث شده است، تا زمانی که آنان در قید حیات بودند هیج یک از پیروان آنها، آنان را باب الحوایج،  شفا دهنده،  دلال و واسطه ازدواج،  کاریاب و مشکل گشا  وغیره نمی دانستند، اما بعد از مرگ یا شهادت،  ناگهان تبدیل به پزشک، مهندس، روانپزشک، دلال ازدواج، کاریاب و گره گشای همه مشکلات و گرفتاری ها شدند؟مگر نه این که خداوند در قرآن گفته آست "بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را" ویا " آیا کیست که دعای بیچارگان مضطر رابه اجابت می رساندو رنج و غم آنان را بر طرف می سازدو..."(62 نمل) پس چرا عموم مذهبیون به  جای خدا، به شفیعان و واسطه ها(پیشوایان دینی، امامان و امام زادگان) مراجعه می کنند و از آنان بت می سازند و ذهنیتِ حاجت اندیشانه  داشته و آنان را خدا می پندارند؟ چرا برای آنان کاخ های مجلل می سازند و خدم وحشم و چاکر و دستگاهی عظیم بنا می کنند؟ حال آنکه به قول  حضرت علی "کاخی بر پا نمی شود مگر هزاران نفر فقیر و گرسنه گردند" مگر خود و خانواده اش در خانه ای کوچک و ساده زندگی نمی کردند؟ پس چه شده که ناگهان، به اصطلاح پیروان اوبرخلاف آموزه هایش برای او کاخ وقصری ازطلا ونقره ساخته اند ودستگاهی چنین مجلل وبزرگ به راه انداخته اند.روایت ها و حکایت ها در نوکری و بندگی او جعل نموده اند؟  مگرحضرت علی نگفت" بنده غیر مباش که خدایت، آزادت آفرید"پس چرا به اصطلاح رهروان او این چنین اظهار نوکری و بندگی می کنند، نه آزادگی؟

اگر  زنده بودن نام ویاد آنان در گروی تأسیس بارگاه و زیارتگاه ودستگاه پر طنطنه و پرهیبت ومراسم عزاداری ونوحه خوانی  است، چرا نام ویاد گاندی،  حلاج،  برونو،ژاندارک و...که سوخته و خاکستر شدند و بارگاه و قصر و زیارتگاهی ندارند، جاودانه مانده است؟ آیا برای کشته شدگان جنگ جهانی اول و دوم و هولوکاست واردوگاه کارِ اجباری و جنگ های مذهبی، دستگاه تفتیش عقاید در قرون وسطاء و بسیاری از شهیدان طول تاریخ که قربانی فزون خواهی و تمامیت طلبی اصحاب قدرت و ثروت شدند و اتفاقا به مراتب فجیع تر از برخی از پیشوایان دینی به قتل رسیده اند، کسی کاخ و زیارتگاه ساخته و مراسم عزاداری و مداحی و نوحه خوانی برقرار نموده که نام و یاد و مبارزات شان برای همیشه تاریخ در یادها و خاطره ها زنده مانده است و الگویی برای همه، در همه ی زمانها و مکان هاست ؟براستی چرا حکومت های مذهبی به این نحوه از نظام مرگ اندیشانه،  مرده پرستانه، ذهنیتِ حاجت اندیشانه و  تقدس گرایانه  دامن می زنند و آن را اصل و اساس دینداری تلقی می نمایند؟

در جوامع توسعه یافته که بر حق آزاد و برابرِ انسان ها دربرخورداری و دستیابی به کلیه مناصب و مواهب بدون هیچ گونه محدودیت، تبعیض و  رانت و حق ویژه ایی و بدون در نظر گرفتن جنسیت، قومیت،  مذهب، نژاد، زبان و دگرباشی، ایمان و اعتقاد راسخ دارند،این را وظیفه ی حکومت ها می دانند که به امر اشتغال، آموزش، بهداشت و درمان، مسکن،تأمین اجتماعی،بیمه بیکاری،  بیمه سالمندان و از کارافتادگان و حمایتِ همه جانبه از اقشار ضعیف و محروم ومعلول و حفاظت از محیط زیست، بپردازند ویا بستر و زمینه ی مساعدِ دستیابی به این مولفه ها را فراهم آورند، تا توان مردم، بی دغدغه از فشارهای جسمی، ذهنی و روانی،  معطوف به بالفعل ساختن استعدادهای خود گرددد.اما در ممالک عقب افتاده از حیث فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به دلیل ساختار فاسد، استبدادی و تبعیض آمیز با اقتصاد غیر مولد، مافیایی، رانتی و در رأس قرار گرفتن انسانهای کوچک با دانش ماقبل تاریخ، از یکسو، امکان پاسخگویی به نیازها و ترجیحات بر حق مردم وجود ندارد و از سوی دیگرنتیجه ی عدم پاسخگویی به نیازهای مردم با مراتب صدر الاشعار، مردمانی ناراضی، افسرده، عصبی، نا امید، مستأصل و نا آگاه به حقوق شهروندی و حقوق بنیادین و اقسام ناملایمات و نابهنجاری ها می باشد.با افزایش نارضایتی هاو شکاف ها و معضلات روز افزون وعدم توان پاسخگویی به این نیازها از ناحیه حکومت، آنان در صدد بر می آیند تا مردم را به امور دیگری سرگرم سازند و توجه مردم را به مسئولیت وظیفه ی حاکمیت  در قبال آنان دور کنند.لذا وعده بهشت می دهند، فلان امام و امام زاده را باب الحوائج معرفی می نمایند، زیارت فلان حضرت را برای رفع بهمان مشکل تبلیغ و توصیه می کنند. ابتدا پیشوایان دینی خود را دست نیافتنی، معصوم و مقدس جلوه می دهند تا در پناه اسم و رسم آنان و با عنایت به نیابت و جانشینی  پیشوایان مذهبی،  بر سریر قدرت بنشینند و قدرت را حق طبیعی و ذاتی خود جلوه دهند و خود را جانشین و نائب آنان معرفی و تبلیغ نمایند.و بدین وسیله خود را از هر گونه نقد و نظارت و پاسخگویی از جانب مردم مصون نموده وآن را خط قرمز نظام تشخیص دهند. واز سوی دیگر بارگاه وزیارتگاه می سازند تا خود را متولی وسرپرست بارگاه معرفی  نمایند و از این طریق سود و منافع سرشاری به دست آورند، حضور مردم در مراسم عزاداری و زیارت گاه ها را به سود خود مصادره کرده و آن را در پای مشروعیت و مقبولیت نظام می نویسند و با تمهید، تحریک، تبلیغ، تلقین،  توزیع  سرمایه و حمایت  ازمراسم عزاداری  و توسعه اماکن مذهبی و زیارتگا ه ها، باعث می گردند تا از راه انجام مراسمِ  سینه  و زنجیرزنی، خشم و عصیانی که باید معطوف به حاکمیت ناعادل و ناکارآمد باشد ( به جای زنجیر زدن، زنجیر را بر دست و پای کسانی ببندیم که ابتدا صحنه را از حق طلبان و عدالت خواهان خالی می کنند وسپس باعث تیره روزی و بدبختی مردم می شوند و به جای سینه زدن، دست رد بر سینه کسانی بزنیم که  مصلحین و مردم را قربانی فزون خواهی خود نموده و می نمایند) را معطوف به خود کنند تا بدین صورت خشم، عصیان و نارضایتی مردم  تخلیه و مهار گردد.لذا مشاهده می نماییم که سوءاستفاده از اذهان مستأصل و درمانده که البته خود مسئول درماندگی و استیصال آنها هستند، چه تجارت و سود سرشاری را عائد این گونه نظام ها می کند و پایه های حکومت آنان  چگونه مستحکم می سازد.در قرون وسطاء کشیش ها بهشت می فروختند و تحمیق، تخدیر و تجارت  و حکومت می کردند و اینک قاریان رسمی و اعوان و انصارشان از طریق توسعه اماکن مذهبی وزیارتی بر خلاف آموزه های راستین همه ی مصلحین تاریخ،  تجارت می کنند ومردم را این چنین سرگرم می کنند تا نفهمند،ندانند، ناتوان و نآآگاه باقی بمانند. اگر بپذیریم که حاکمان  پروا و دغدغه ی حقیقت، عدالت و آزادی دارند چرا خود چون آزادگان زند گی نمی کنند و نمی گذارند معارف و اندیشه های آنان والبته همه ی آزادگان و مصلحان تاریخ و حال حاضر شنیده شود؟چرا چون جبارانِ سراسرِتاریخ، صدای مخالفان، فعالانِ روشن اندیش،  کنشگرانِ روشن ضمیر،  مصلحان و آگاهانِ حساس و متعهد به حقوق و آگاهی مردم را خفه می کنند.

           اگر قرار باشد زنجیرهای بندگی و بردگی فرعون ها، قارون ها، دیکتاتورها واربابان وخدایان تاریخ را بگسلیم  و به جای آن زنجیِرِهای دیگری تحت عنوان پیشوایان دینی و مذهبی را بر دست و پا و گردن خود بنهیم، چه گامی در جهت آزاد شدن از قیمومیت، سلطه، ولایت ومالکیتِ خدایان و رها شدن از بندگی غیر خدا برداشته ایم و چه بهره ای از آموزه های مصلحان و آزادی خواهان سراسرِ تاریخ برده ایم ؟ آری جز خدا، هیچ کس معصوم و مقدس نیست.همه ی پیامبران و آموزگارانِ دینی و همچنین مصلحان واندیشمندان سراسرِ تاریخ، انسان های معمولی و بشرند. آنها با اندیشه و عمل خود به ما نشان داده و می دهند که چگونه استعدادها و ظرفیت های وجودی خویش را فعّال کنیم و از زندگی روزمرّه فراتر رویم. آنها راه را به ما نشان داده اند، نه بیشتر از آن. آنها خورشید را نشان می دهند ودرد ودریغ است که ما نوکِ انگشتان آنان را ببینیم.

           و در پایان، این سخن ابراهیم می تواند  چراغ راه ما باشد، همان گونه که ابراهیم گفت:" آیا خدا را که هر نفعی به دست اوست رها کرده و بتهایی می پرستید که هیچ نفع و ضرری برای شما ندارند، اُف بر شما  وبر آن چه،  به جز خدای یکتا می پرستید، آیا شما عقل خود را هیچ  به کار نمی بندید؟" (65 و66 انبیاء)

 

 

 

      

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب سیامک صفاتی در سایت پژواک ایران 

*حق مقاومت در مقابل زور و ستم و بیداد، حقی طبیعی و الهی  [2024 Jan] 
*ترا چنانکه تویی هر نظر کجا بیند  [2023 Dec] 
* وضع ما که بهتر شود  [2023 Sep] 
*وقتی انسان و خدا قربانی حکومت دینی می‌شوند، حکومت دینی برای چیست؟  [2023 Aug] 
* دین پرستی یا زیست انسانی توحیدی  [2023 Jul] 
*توحید، کثرت و جباریت  [2022 Oct] 
*قانون، در قفسِ قانون  [2019 Nov] 
*تا فقه نشینان سرزمین پارس  [2019 Jun] 
* از خود بیگانگی، یکی از بزرگترین نتایج تحمیل   [2019 May] 
*نکاتی در خصوص توسعه طلبی ایدئولوژی فقهی ‏   [2019 Mar] 
*شیوه های مهار غرایز در زیست جمعی   [2019 Feb] 
*‏چرا اقلیت وقتی به قدرت می رسند گذشته خود را فراموش می کنند؟‎  [2018 Dec] 
*سخنی کوتاه در خصوص قرآن   [2018 Dec] 
*نقدی بر پیوند دین و حکومت   [2018 Nov] 
* سخنی کوتاه در خصوص مجازات قصاص و اعدام   [2018 Oct] 
*هستی در مسیر خود آگاهی  [2018 Aug] 
*عالیجنابان باور کنید   [2018 Aug] 
*پرسشی چند در خصوص ایدئولوژی آخرالزمانی   [2018 Aug] 
*زیست مستبدانه چه نسبتی با حیات دینی دارد؟   [2018 Aug] 
*رویکردی به تبار شناسی خلقت انسان در قرآن  [2018 Jul] 
*انسان فراتر از ادیان   [2018 Jul] 
*عدم تحول فهم به معنی مرگ خدا   [2018 Jul] 
*آیا حفظ نظام اوجب واجبات است؟   [2018 Jun] 
*آیا ما به مقام انسانیت رسیدیم؟   [2018 Jun] 
*‏آیا پیشوایان دینی مقدس و معصومند؟   [2018 May] 
*چه نسبتی بین دموکراسی و زیست موحدانه برقرار است؟  [2018 May] 
*‏ آیا جمهوری اسلامی وبه عبارتی مردمسالاری دینی، در مرحله ایده، آزمون و عمل ‏موفقیت آمیز بوده است؟  [2018 May]