آمریکا بار دیگر بطور یک جانبه از قراردادی بین المللی خارج می شود
جواد قاسم‌آبادی


با سپاس


آمریکا بار دیگر بطور یک جانبه از قراردادی بین الملی خارج می شود
 
 
تجربه آغاز جنگ های یک طرفه و حمله هسته ای به هیروشیما و ناکازاکی، نشان می دهد که میلیتاریسم امپریالیستی برای حفظ سلطه خود بر پنج قاره، از هیچ جنایتی فروگزار نیست.
هدف از برهم زدن برجام و از سرگیری مجدد تحریم ها، ایجاد فقر و فلاکت بیشتر، ایجاد نارضایتی بیشتر و نهایتا ایجاد شورش های گوناگون و در نتیجه فلج کردن نیروهای انتظامی و نظامی حاکمیت اسلامی و از میدان بدر کردن حامیان توده ای این حاکمیت و سرانجام تجزیه ایران است.
چهل سال پیش در کنفرانس گوادولوپ دیدیم که یک ایران بزرگ و مدرن حتی با حاکمیت یک شاه سر سپرده به منافع امپریالیست ها، آنگونه که خواست سرمایه های نفتی-نظامی امریکا ست، منافع سرمایه داران یک درصدی را در منطقه ثروتمند غرب آسیا تامین نمی کند.
امپریالیست های رنگارنگ در سراسر قرن گذشته نشان دادند که در سراسر جهان قصدشان ایجاد نفاق و جنگ بین ملل همسایه است تا در سایه این تعارضات ملل گوناگون، منابع این ملل را به تاراج برند و با صدور سرمایه و استفاده از نیروی ارزان کار در کشورهای غیرامپریالیستی، سودهای سرشار عاید کارتل ها وتراست ها گردانند.

در چنین شرایطی چه سیاستی منافع مردم ساکن فلات پهناور ایران را تامین و تضمین خواهد کرد؟
آیا پذیرفتن شرایط کشورهای امپریالیستی که بر فراز مصوبات سازمان ملل متحد پرواز می کنند و بر طبق اخبار جعلی سازمان های غیر رسمی و جاسوسی عمل می کنند، ضامن منافع عاجل و اجل مردم ساکن ایران است؟
آیا پشتیبانی بی چون و چرا از حاکمیت اسلامی سرمایه و تدارک یک جنگ تمام عیار با امپریالیسم، در زمینه های ایدیولوژیک و سیاسی و اقتصادی، منافع مردم ایران را تامین خواهد کرد؟

به باور من تضاد اصلی امپریالیست ها با حاکمیت مذهبی سرمایه در ایران، نه از حب مردم ایران که از بغض جمهوری اسلامی ایران با حاکمیت صهیونیستی در منطقه از یک سو و پیوند و دوستی راهبردی بین تهران و کشورهای همسایه از دیگر سو است. از این رو مردم ساکن ایران هرگز نباید فراموش کنند که دولت های امپریالیستی از موضع دفاع از مردم ایران جهت پایبندی حاکمیت اسلامی به حداقل های حقوق بشر و یا «کمک های بشردوستانه» در احراز حاکمیت توده ها بر سرنوشت خویش، وارد تقابل سیاسی و نظامی با حاکمیت اسلامی سرمایه در ایران نمی شوند. نیروهای امپریالیستی مشکل اصلیشان عدم تمکین جمهوری اسلامی در تامین منافع کلان سرمایه های امپریالیستی، درمنطقه غرب آسیا ست.

از طرف دیگر شوربختانه در داخل خود ایران هم نیروهایی که از اقتصاد دوران جنگ سودهای کلان برده اند و هنوز خاطرات "خوش" پول سازی و پول شویی دوران سیاه جنگ هشت ساله را فراموش نکرده اند، روغن بر آتش جنگ امپریالیستی می ریزند و از همین امروز خواهان خروج از برجام، آغاز غنی سازی، استعفای دولت 12م و درگیری تمام عیار نظامی با امپریالیسم و صهیونیسم در جبهه های گوناگون منطقه غرب آسیا هستند.

با توجه به آنچه در طول تاریخ مشاهده می کنیم، منافع مردم در ایران همواره در تقویت و حمایت و گسترش اقتصاد ملی ست. سال ها پیش دکتر محمد مصدق که فشارها و محدودیت های سرمایه های جهانی بر دوش خود و مردم ایران را بخوبی حس می کرد، با طرح پروژه موازنه منفی، ناامیدی خود از امپریالیست ها و امید خود را به عرق جبین و کد یمین توده ها نشان داد.

با در پیش گرفتن این سیاست و در نتیجه پشت کردن امپریالیسم آمریکا به دولت جوان مصدق و حمایت امریکای مهد آزادی و برابری از هم پیمان دیرینش استعمار کهن انگلستان، مصدق با سرخوردگی و عدم اعتماد به امپریالیست ها رو به توده ها کرد و با اعتماد به قدرت توده ها برنامه، یک اقتصاد ملی مستقل از امپریالیسم را در دستور کار قرار داد. این اعتماد به توده ها و دل بریدن از سرمایه های خارجی باعث شد تا تمامی دولت های امپریالیستی، از کودتای ننگین امریکایی-انگلیسی بر علیه دولت مصدق یا حمایت کنند و یا سکوت اختیار نمایند.

آری امروز نیز شصت و پنج سال پس از این کودتای آسان امپریالیستی در ایران، در شرایطی قرار گرفته ایم که امپریالیسم و صهیونیسم بین المللی خواهان سرنگونی حاکمیت اسلامی و بر سر کار گماردن مهره های وابسته بخود، بجای حاکمیت اسلامی، بر اریکه قدرت در ایران هستند. خواستی که از طرف سیاست های کلان در مراکز ثروت و قدرت به پیش می برند. در شرایطی بسر می بریم که رشد تضادهای موجود که رو به آشتی ناپذیری دارند روشنفکران ایران را وادار می کند تا با این سیاست تعیین تکلیف نمایند. یا از این خواست سرنگونی به هر قیمت و جایگزین شدن خود با حاکمیت فعلی توافق داریم و یا با چنین سرنگونی و هزینه های سرنگونی که کودکان و زنان و جوانان سراسر ایران خواهند پرداخت، مخالفیم.

بحث نگارنده با ان دسته از مردم ایران است که هم خطر جنگ را می فهمند و با ان بطور فعال مخالفت می کنند و هم با اقتصاد و سیاست و مدیریت کنونی در ایران پهناور مرزبندی روشن دارند. به باور من اقتصاد ایران به شکل کنونی قابل دوام و رودررویی با اقتصاد کلان جهانی نیست. برغم درآمدهای حاصل از فروش گاز و نفت، صنایع مادر در ایران از رشد و گسترش کافی برخوردار نشده اند. به باور من برغم تاخیر تاریخی در سازمان دهی اقتصادی ملی و تولید محور، این امر بایستی با دو فوریت در ایران آغاز گردد. در چنین اقتصادی تمرکز بر ملی کردن سرمایه های مالی، تعاونی کردن موسسات کشت و صنعت و نظارت کارگری بر مدیریت کارخانه های بزرگ است. شایسته به یادآوری ست که روند اقتدار کارگران، به مثابه اکثریت مطلق جامعه امروز ایران، روندی مستمر و طولانی ست که از یک قرن و نیم پیش آغاز شده است. با انقلاب بهمن ماه، روند گسترش کمی و کیفی قدرت گیری این طبقه شتاب بیشتری یافت و امروز در شرایطی بسر می بریم که خود کارگران قادر به ادامه بهین کار در تمامی موسسات تولیدی و خدماتی و در سراسر ایران هستند.

سیاست خارجی چنین سازماندهی اقتصادی،شایسته است مبتنی بر رعایت قوانین بین المللی، ضدیت با تجاوزات نظامی به دیگر کشورها و کمک به نهضت های آزادیخواهانه ملل سراسر جهان باشد. بر هیچ عنصر سیاسی پوشیده نیست که با استقرار و اعلام موضع هر دولت ملی بویژه تحت رهبری پرولتاریا، ضدیت فرمانروایان سرمایه و خطر تجاوز ماشین جنگی جهنمی امپریالیسم، نه تنها کاسته نخواهد شد بلکه امپریالیسم جهانی با تمام قوا به ما خواهد تاخت. از این روست که تسلیح پرولتاریا به سلاح اگاهی سوسیالیستی و تشکیلات نه فقط برای امروز بلکه از امروز برای حال و اینده و رهایی بشریت از ننگ بهره کشی انسان از انسان و آغاز تاریخ بشریت است.

و اما در مورد مدیریت جامعه به باور ما هرگونه تبعیض در انتخاب کردن و انتخاب شدن، نوعی انتصاب مدیران و استفاده از رانت های ثروت و قدرت است. انتصاب مسولین کشور به هر دلیل و بهانه ای که باشد ریشه اصلی ضعف مدیریت کنونی در بالا و پایین قدرت و در سراسر کشور است.
با آنچه گفته شد، چاره درد کارگران و زحمتکشان ایران نه در همدستی با امپریالیسم جهانی در تجزیه ایران و نه در حمایت از جناح جنگ طلب حاکمیت اسلامی ایران است. بواقع کارگران و دیگر فاقدان سرمایه ساکن ایران، حبل المتین و بعبارت دیگر نقطه تبلور نیروهای آزادیخواه و برابری طلب در سراسر ایران هستند. طبقه کارگر تنها در صورتی قادر خواهد گردید نقش تاریخی خود در رهایی جامعه ایران و غرب آسیا را تحقق بخشد که قادر به تشکیل تشکل های پایدار حرفه ای و اقتصادی و خودمدیریتی و سیاسی، طبقاتی گردد. تا زمانی که طبقه کارگر ایران قادر به ساختن این اهرم های چهارگانه جهت اقتدار سیاسی نگردد، قادر به انجام تمامی وظایف خود نسبت به کل جامعه و تحقق رسالت تاریخی خود در رهایی بشریت از ستم و نابرابری نخواهد گردید.

زنده باد آزادی!

پیش بسوی تشکیل تشکل های پایدار طبقه کارگر!

 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب جواد قاسم‌آبادی در سایت پژواک ایران