سیمای نازل و فروپاشی اخلاقی یک قهرمان سوختشده
محمودرضا گران
منبع:پژواک ایران
سیمای نازل و فروپاشی اخلاقی یک قهرمان سوختشده
مقدمه: در روزهای اخیر کم نبوده است واکنشها به خبر استعفای رسول خادم از سمت ریاست فدراسیون کشتی ایران. پیش از استعفا و در بیانیه اول و پس از استعفا در بیانیه دوم، رسول خادم آنچه در دل پردردش داشت بر قلم آورد و نهایتا با دو بیت شعر، بهاصطلاح شهر را بههم ریخت تا جائیکه عکس پروفایل شماری از شناختهشدهترین کشتیگیران و اهالی خانواده کشتی این دو شعر شد: عشق آموخت که در خلوت مردانۀ خود/ خون دل، بهتر از اندیشۀ دریاشدن است. در جهانی که همه اهل دروغاند و ریا/ آخر قصۀ عاشق تکوتنها شدن است... باید که ز داغم خبری داشته باشد/ هر مرد که با خود جگری داشته باشد/ حالم چو دلیری است که از بخت بد خویش/ در لشکر دشمن پسری داشته باشد.
نگارندۀ این سطور درخصوص موضوع عدم رویارویی با رقبای اسرائیلی، محرومیت کشتیگیر و مربی ایرانی، احتمالا تعلیق ورزش و کشتی ایران در آینده و ورود IOC و تبعات استعفای رسول خادم، در چند برنامه با تلویزیون بیبیسی فارسی گفتوگوهایی داشته است که لینک آنها در شبکههای اجتماعی فیسبوک و اینستاگرام موجود است. این مقاله اما پاسخی است به ادعاهای مطرحشده توسط یکی از همدورهایهای رسول خادم که در اینستاگرام انتشار داده است. از آنجائیکه مطلب امضا دارد و از نام مستعار استفاده نشده، بهتر دیدیم پاسخی مستدل تقدیم خوانندگان نمائیم بهویژه حالا که دیگر رسول خادم رئیس فدراسیون کشتی نیست و بررسی کارنامه کاریاش، "احتمالا" انگ «مزدوری» و «قلم به مزدی» را بههمراه نخواهد داشت.
دشوار است نقد کردن شخصی که در زمان کودکی، او را قهرمان خود میپنداشتی. زهرش همچون هلاهل هر لحظه در کام، تلختر میشود وقت میبینی و میشنوی که بهروز یاری، نفر سوم جهان و دارنده دومدال طلای بازیهای آسیایی، آنچنان مرزهای وقاحت، بیشرمی و بیحیایی را درمینوردد که باورش در تصور دوستداران کشتی نمیگنجد. وقتیکه با دستور علیرضا دبیر، برنامه ورزش از نگاه دو سیمای میلی با مجریگری میثم زمانآبادی، بهروز را به تلویزیون دعوت کرد تا در روز روشن با سنگینترین توپخانۀ ممکن، برادران خادم را به دوپینگ متهم کند، میشد تصور کرد که گویندۀ این ادعاها حالش از بد بودن گذشته و به مرحلۀ وخامت رسیده است. یکی از آن میان از او نپرسید که آقای سابقا محترم، شما که اینقدر اطلاعات دست اول دارید ممکن است بفرمائید امیررضا خادم که از المپیک ۱۹۸۸ تا آستانۀ المپیک ۲۰۰۴ آتن در بالاترین سطح کشتی دنیا حضور داشت و یا رسول خادم که به مدال طلای المپیک و جهان رسید چطور توانستند دوپینگ کنند اما ردپایی از خود برجای نگذارند اما مثلا همین اخوی محترم شما -که بارها خود را مربی سازندهاش خواندید- در سال ۱۳۷۸ بهدلیل ارتکاب دوپینگ دوسال محروم شد؟! یا چطوری است که عباس جدیدی در سال ۱۹۹۳، بدلیل ارتکاب دوپینگ، مدال جهانیاش از او پس گرفته شد؟! در پاککردن ردپای دوپینگ خادمها در خارج از ایران هم آیا منصورخان برزگر نقش داشته؟ و اگر پاسخ مثبت است، با کدام راهکار؟
بهروز یاری امروز کارش از دروغگویی گذشته است، او دزدی است که با چراغ آمده است و قصد کرده تا از ریشه -به زعم خامخیالانۀ خود- به رسول خادم بزند هرچند سعی میکند در کلام بگوید که اصلا هدفش شخصی نیست! پستهای اینستاگرامی بهروز یاری پیش از هرچیزی موید یک نکتۀ ناراحتکننده است. شخصی که روزگاری به شعر و ادبیات شناخته میشد، حالا بهدرجهای از «نمکشیدن» سواد دچار شده که در هر پاراگراف نوشتهاش بهراحتی میشود چندین غلط املایی و انشایی یافت. در پاراگراف نخست پستی که با عبارت «این چه شورست...» شروع شده در حالیکه او از فاعل اولشخصمفرد استفاده کرده، ناگهان از فعل سومشخص "نکردهاند" استفاده کرده که مشخص نیست چهکسانی؟ در ادامه هم او ضمن انتقاد به پیجهایی «که اصلا وجود خارجی ندارند و در دنیای مجازی نیز دروغ و مجاز هستند» آن صفحات را «در راستای منافع فدراسیون دانسته که بویی از عدالت نبردهاند». بهروز خودش در فیسبوک، نام مستعاری دارد به اسم «رسوای زمانه». گر حکم شود که مست گیرند، در شهر هرآنکه هست گیرند. وانگهی «کشتی ایرانی» عنوان برنامهایست که صدرالدین کاظمی آنرا اجرا میکند و در شبکههای اجتماعی هم حضور دارد اما فقط لینک برنامههای تلویزیونی را منتشر میکند و مطلقا تابهحال نقدی در این صفحه نوشته نشده. اینکه چرا بهروز یاری تعمدا خود را به کوچه علیچپ میزند مشخص نیست.
بهروز در پاراگراف دوم ادعایی را از رسول خادم آورده است که در هیچزمانی و در هیچ رسانهای مطرح نشده: « کاری میکنم که تیم چهارم ایران هم قهرمان جهان شود». این عبارت، حرف رسول خادم نبوده و نیست. درستش این است که رسول گفته بود: (نقل به مضمون) «با اجرای فرایند انتخابی تیمملی، میتوانیم شاهد این باشیم که پشتوانههای هر وزن، در کمترین فاصلهای باشند با نفر اصلی همچنانکه در روسیه فاصله نفر چهارم با نفر اول بسیار اندک است.» اینکه در سالهای اخیر شاهد تحولاتی بسیار در ترکیب تیمهای ملی بودهایم خود گواه صادقی است بر درستی ارزیابی آن روزهای رسول خادم. مثلا از ترکیب تیم کشتی آزاد ایران که در سال ۲۰۱۳ قهرمان دنیا شد، دوسال بعد در لاسوگاس، تنها حسن رحیمی باقی مانده بود در تیم. از ترکیب تیم سال ۲۰۱۵ در سال ۲۰۱۷، تنها دو نفر (بهنام احسانپور و حسن یزدانی) باقی ماندند و در ۶ وزن نفرات دیگری جانشین شدند. اینکه تیم ایران در رقابتهای قهرمانی جهان سال ۲۰۱۱ عنوان دومی را کسب کرد، در جای خود بسیار باارزش است و نمایش توفانی مهدی تقوی و رضا یزدانی تا سالها از یادها نخواهد رفت اما دو نکته را نباید از خاطر برد. اول اینکه تیم روسیه در آستانۀ اعزام به ترکیه، زامبولات تدیف سرمربی باکلاس و مقتدرش را بهدلایل سیاسی از دست داد و این مسأله روی عملکرد نفرات اصلی روسیه تأثیر منفی گذاشت. ثانیا در استانبول -بهجز مهدی تقوی- هیچیک از ملیپوشان ایرانی با روسیه روبرو نشدند تا امروز عیاری برای سنجش دراختیار ما باشد، بنابراین بهتر است برای ارزیابی کارنامۀ فنی رسول خادم، بهیاد بیاوریم که از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴، از ۹ مسابقه، ۶ پیروزی مقابل روسها نصیب ایرانیها شد و این درحالی است که از مسابقات جهانی ۲۰۰۲ تهران تا المپیک ۲۰۱۲ لندن -یعنی در تمام سالهایی که رسول خادم در کشتی حضور نداشت- تمام ملیپوشان ایرانی مقابل روسها شکست خوردند بهجز مهدی تقوی که استثناست و حداقل دو کلاس بالاتر از مدعیان جهانی. آیا بهروز یاری این آمارهای ساده و قابل دسترس برای تمام کاربران اینترنت را نمیداند یا میداند و مخصوصا خود را به نادانی میزند؟!
بهروز یاری بعضا و برای اینکه به نتیجۀ دلخواهش راحتتر برسد آشکارا ابایی ندارد از اینکه در روز روشن، یک محاسبۀ ساده را اشتباه انجام دهد و مثلا میگوید: « تیم کشتی آزاد در مسابقات آسیایی با پنجاه و نه امتیاز اختلاف پس از ازبکستان دوم شد». دروغگویی از این واضحتر هم ممکن است؟ فاصله امتیازی ایران با ازبکستان -که امسال منتخبی بود از کشورهای روسیه و گرجستان- ۲۱ امتیاز است اما چرا او علاقه دارد تا حدود سه برابر این رقم را بزرگتر جلوه دهد؟ فرازهایی از نوشته یاری درخصوص برگزاری مسابقات اپن خواندنی است: «مورد سوم در مورد برگزاری مسابقات کشتی در تمام ردهها بر روی پانزده تشک در سالن دوازده هزار نفری به چه منظوری بود و چرا هیچکس به خود اجازه درخواست پاسخ دلیل این مسابقه را نداد». گذشته از اینکه این دوخط، دو ایراد انشایی دارد، مگر برگزاری مسابقاتی با شکوه و عظمت، با حضور نماینده فدراسیون جهانی کشتی و نماینده رسانهای UWW ایرادی دارد که نگارنده خواهان "درخواست پاسخ دلیل" است؟ قسمتی دیگر از پست آخر را میخوانیم: «این در حالیست که در سالهای گذشته فدراسیون کشتی هزینههای سرسامآور سالانه صدوپنجاه میلیاردی و بیشتر را بر گرده مردم مظلوم نهاده است چون دولت که از ارث پدرش هزینه نمیکند و از محل اخذ مالیات از مردم به رتق و فتق امور میپردازد». با خواندن این سطرها ناگهان خواننده فکر میکند بهروز یاری ساکن سوئیس یا سوئد هستند که «مالیات» یکی از منابع اصلی درآمد دولتهایشان محسوب میشود نه فروش نفت و گاز! از این گذشته، پیداکردن اسپانسرهای غیردولتی، هنر بزرگ رسول خادم بوده که در مجموع رقمی در حدود ۴۰۰ میلیارد تومان را در ۴ سال گذشته صرف کشتی نموده بدون اینکه حتی یک تومان از این درآمد را برای خود خرج کرده باشد.
پاکدستی رسول را حتی سرسختترین منتقدانش قبول دارند اما "سیاهنمایی" آیا حد و اندازهای ندارد از منظر نگاه بهروز یاری؟! آیا از یاد بردهایم که قبل از حضور رسول چه بر سر تیم نوجوانان ایران در مغولستان آمد و بچههای معصوم کشتی ما آواره پارک شدند و شب را روی چمن خوابیدند؟ آیا از یاد بردهایم که در سرویسهای بهداشتی اردوی تیمملی خبری از صابون و شامپو نبود؟ داستان عدسپلوی تکراری اردوهای تیمملی را از یاد بردهایم؟ بدهی ۱۳ میلیارد تومانی فدراسیون خطیب که بر گردۀ رسول گذاشته شد را چطور؟ درشرایطیکه وزارت ورزش و کمیتهملیالمپیک نهایتا ۱۰% کل بودجه فدراسیون کشتی را پرداختهاند، چرا بهروز یاری چنین نتیجهگیری میکند: «وزارت ورزش استعفای رسول را قبول نمیکند (دقیقا مانند قهر بچگانه و یازده روزه احمدینژاد و خانهنشینی وی) و با تحکم رسول را به فدراسیون بازمیگرداند و رسول خسته هرگز نخواهد توانست دلودماغ گذشته برای کارکردن را داشته باشد و از طرفی سازمان ورزش بیش از دویست میلیارد تومان در سال جاری هزینه کشتی نموده است و بدین راحتی دست از سر کشتی برنمیدارد».
او حتی بهیاد نمیآورد که در همین چند سطر ناگهان ۵۰ میلیارد تومان ناقابل، به بودجۀ یکسالۀ فدراسیون افزوده و البته بهروی خودش نمیآورد که بخش اعظم این هزینهها را اسپانسرهای خصوصی -که با خون دل خوردنهای فراوان رسول به کشتی آمدهاند- میپردازند تا جائیکه علیرضا حیدری با همۀ مکنت و ثروتش صادقانه میگوید: «اگر به من بگویند جای خادم بیایم، اصلا قبول نمیکنم چون منابع مالیای که رسول دارد و از آنها استفاده میکند را من ندارم. ممکن است بتوانم کشتی را اداره کنم اما نمیتوانم مانند رسول کشتی را اداره کنم. پس چه دلیلی دارد بیایم جای خادم. او بهتر از بقیه این کار را انجام میدهد.»
و در ادامه میخوانیم: «در آخر از منظر سیاست نیز از رسول چنین خبطی بعید بود هرچند سخت معتقدم که رسول دانسته قدم در این راه نهاد که طوق ننگ شکست سالهای آتی را گردن خود باز کند و با تهییج عرقملی و بازپرداخت گفتههای ملیگرایانه در فضای مجازی و به خیال خودش تحت فشار قرار دادن سیاسیون در منظر مردم سعی در حذف خود با استعفا داشت تا به قهرمان ملی تبدیل شود غافل از اینکه دولت و وزارت ورزش از وی سیاسیترند و استعفایش را قبول نخواهند کرد... هرچند ... اصلا از رسول قابلقبول نیست که بیمحابا به خطوط قرمز نظام دست بیاندازد». در این سطور باز هم غلطهایی دیده میشود و مثلا «بازپرداخت گفتههای ملیگرایانه» از ساختههای بهروزخان است که احتمالا پس از نوشتن، یکبار به خودش زحمت نداده تا ببیند چه نوشته است! اما از همه بدتر تعبیر نابخردانهای است که برای شجاعت فراوان رسول خادم بهکار میبرد و عمق کینه شخصی و عداوت خود را برملا میکند. جهت اطلاع بهروز یاری باید گفت که مطلقا چنین چیزی نیست. اسرائیل کشوری است که اتفاقا توسط حاکمیت، بهرسمیت شناخته میشود. نمونهاش هم کم نیست. یکی پس از اعلام دولت مستقل فلسطین توسط محمود عباس در مجمع عمومی ملل متحد بود. در قطعنامهای که به پیشنهاد آقای محمود عباس به رأی گذاشته شد، بر یک موضوع کاملا مشخص اشاره شده بود، اینکه دولت خودگردان فلسطین میپذیرد که ۲۲% اراضی فلسطین را دراختیار داشته باشد و ۷۸% باقی، در دست اسرائیل بماند. این قطعنامه اگر با رأی منفی اسرائیل و امریکا روبرو شد که قابل پیشبینی بود اما با "رأی مثبت" جمهوری اسلامی ایران در مقر مللمتحد در نیویورک تصویب شد و آب هم از آب تکان نخورد. دیگر شاهد مثال همین سه ماه پیش و در استانبول، کنفرانسی به میزبانی رجب طیب اردوغان که در حضور رسمی حسن روحانی و جواد ظریف، طرحی به اتفاق آرا تصویب شد که معنای روشناش این است: استقبال از طرح صلح خاورمیانه با بهرسمیت شناختن تشکیل دو دولت مستقل به پایتختی اورشلیم شرقی برای فلسطین و اورشلیم غربی برای اسرائیل.
عبارت پایانی نوشته بهروز، ناجوانمردانهترین عبارتی است که البته پیش و بیش از هرچیز گویای وضعیت وخیم روحی-روانی اوست: «در این میان آنکه ذلیل میشود کشتی است و رسول که فکر میکرد با این حرکت تبدیل به قهرمانملی میشود و خود را به جایگاه تختی نزدیک میکند، به بنبست خواهد رسید. براستی رسول برای تختی شدن یک خودکشی کم دارد هرچند که قبلا کرد و نشد». این عبارت به اندازه کافی گویاست و بینیاز از شرح و بیان. مخلص کلام اینکه: رسول خادم در طرح موضوع و زمان طرح مطلب، بسیار سنجیده عمل کرد و البته همچون پدری دلسوز، نخواست تا به کشتی دروغ بگوید. او همۀ اعتبار و آبرویی را که از کشتی بهدست آورده بود، پهلوانانه و دلیرانه به پای کشتی ریخت و وقتی دید نمیتواند کار مثبتی انجام دهد و افکار قناسش دارد برای کشتی پرهزینه میشود، رفت اما یک جمله ماندگار از خود بهیادگار گذاشت: «اگر توان مردانه ایستادن پای اعتقادات و تصمیماتتان را ندارید، حداقل آزادگی کنید و پای کشتیگیر و مربیاش بایستید.»
منبع:پژواک ایران فهرست مطالب محمودرضا گران در سایت پژواک ایران * درد بیدرمان ندانستن [2020 May] |