PEZHVAKEIRAN.COM وقتی زن بی پناه است
 

وقتی زن بی پناه است
رضا رخشان

 

می دانیم که 25نوامبر ،روز نفی خشونت علیه زنان است.اما ان چیزی که مرا وادار به نگارش این مطلب نمود نه کلی گویی در باره این پدیده زشت انسانی که  بطور مشخص ،در حدود دو هفته پیش شاهد دو حادثه بسیار خشن و بیرحمانه نسبت به دو زن آنهم در همسایگی ام  بودم .وسعت و شدت این خشونت آنچنان شدید بود که ما در بهت و ناباوری قرار داشتیم که مگر میشود این همه خشونت را درک کرد ؟ حادثه اول این بود که ،دختر همسایه که همین چندی پیش و در سن 13سالگی اورا به خانه بخت فرستاده بودند و به ازدواج پسر عمویش در آمده بود بخاطر آن چیزی که شوهرش می گفت یعنی گناه نابخشودنی نا فرمانی مورد غضب قرار می گیرد دخترک صبح آن روز به خانه پدری اش رفته بود وشوهر ازین ناراحت بود که همانطور که من گفته بودم بعد ظهر باید می رفتی.ازین رو  خانواده شوهر در یک اقدام وحشیانه و دست جمعی ،موقع برگشت به خانه ،همگی بر سر عروس کم سن وسال میریزند و تا میتوانند کتکش می زنند . بطوریکه از ناحیه کلیه و دست وپا دچار ناراحتی جدی میشود. و خانواده اش مجبور شدند که چندین بار اورا نزد پزشک متخصص ببرند.او چند وقتی به قهر آمده بود.

همسرم از مادرش می پرسد که چرا شکایت نمی کنید؟می گفتند که می ترسیم. حادثه دوم که پیش چشمهایم رخ داد بطوریکه با چشمها و گوشهایم،شاهد کتک خوردن یک زن نگون بخت توسط شوهرش بودم.چند روز پیش واسه انجام کاری به پشت بام خانه رفته بودم .بعد مدتی از خانه روبرویی صدای جیغ های ممتد یک زن بلند شد. فهمیدم کدام خانه است.نگاه کردم دیدم آن زن چند بار میخواست در حیاط را باز کرده وبه بیرون فرار کند اما هر بار شوهرش مانع میشد ودوباره اورا کتک میزند گویا با چوب و یک چیز دیگر که هنوز نمی دانستم چیست .او را محکم و بیرحمانه میزند.گویی برای کشتن می زند .اندک اندک ،همسایه ها جمع شدند.زن دوباره  به تقلا افتاد و در یکی از تلاشهایش موفق شد که به بیرون فرار کند دیدم شوهر بیرحمش، بیلی در دست ،ضربات پی در پی و محکمی  را بر پیکر این زن فرود می آورد.اندکی بعد چند نفر از همسایگان جلوی این مرد را گرفتند.شوهر نامرد به درون خانه رفته ودر را بر او می بندد. زمانیکه برادر ومادر این زن برای بردنش که میرسند ، حتا طفل چند ماهه اش را هم به او نمی دهد. بدون لباس و حتا کفش ودمپایی او را بیرون می کند.بعد هم خانواده این زن بدبخت ،ناامیدانه اورا با خود میبرند.همه اینها در برابر چشمم اتفاق افتاد. بعد ساعتی از طریق همسرم که از یکی از زنان همسایه شنیده بود فهمیدیم که علت این همه خشونت وبیرحمی ،ناشی از اعتراض این زن به وضعیت بغرنج زندگی و بیکاری و رفیق بازی شوهر بوده است.حالا هر دلیلی که بوده باشد،آنچیزی که درین خشونت ،بیشتر جلب توجه می کرد این بود که ،هیچ گونه شکایتی ویا اعتراضی از سوی او در دادگاه ویا نیروی انتظامی وغیره صورت نگرفت.

گویی که این هم بخشی از زندگی اوست.بعدا هم فهمیدیم که این اولین بار نبوده است.بارها توسط شوهرش کتک خورده بود وحتا یکبار هم دستش شکسته شد بود.اما هیچگونه شکایتی در کار نبود. اعصابم خراب میشد که چرا باید چنین مرد قصی القلبی باید بدون مجازاب بماند.در پیشگاه خودم ،این زن وخانواده اش را به بزدلی وپخمگی محکوم می کردم.مگر میشود در مقابل این همه وحشی گری ساکت ماند.ازین طرف ،من همش در حال حرص خوردم بودم.حتا با گیر آوردن شماره موبایل این زن ،از همسرم خواستم که با او تماس گرفته و از اوبخواهد که از شوهرش شکایت کند.حقش را ازین ناجوانمرد بگیرد تا در آینده مانع تکرار چنین کاری شود.اما در مقابل ،جواب این زن فقط یک چیز بود.که ،من میترسم.من از کینه توزی و انتقام شوهرم میترسم.خانواده ام هم می ترسند.راستش چندی به گفته او  فکر کردم.حالا که خوب فکر کردم تا حد زیادی به او حق دادم.گیرم شوهرش را شکایت کند.آن وقت چه میشود؟یه چند وقت زندانی میشود.بعد چه؟اگر او در انتقام،تهمت خیانت به زنش را به دروغ بزند،چه؟قانون مجازات اسلامی می گوید که اگر مردی گمان برد که زنش مرتکب خیانت شده در صورت قتل ،مستوجب قصاص نمی گردد.فقط گمان بد ،خب این برگ بنده ایست در دست هر مرد که هر وقت بخواهد و در هر زمانی که اراده کند میتواند از این حربه بر علیه زنش استفاده کند.بعدش هم قانون چه چتر حمایتی ازین زن به عمل می آورد؟ایا مرکزی یا جایی وجود دارد تا به او کمکی کند؟سرپناهی ویا کمک مالی در اختیار او قرار دهد؟هیچ چیزی وجود ندارد.زن تنهاست.تازه اکثر قوانین هم برضد او و بنفع مقابل است.از نقصان ارث و دیه و شهادت گرفته تا قانون چند همسری و حجاب اجباری و خیلی از قوانین دیگر که بجای حمایت از زن ،بیشتر مایه دردسر و تبیض هستند.

حتا زنان ودخترانی که در سطح ملی و در زمینه ورزشی برای خود وکشور موجب افتخار میشوند بدون موافقت پدر ویا همسر، حق خروج از کشور را ندارند.زنان از حق طبیعی و پیش پا افتاده  تماشای فوتبال در ورزشگاها هم محرومند.خب طبیعیست که در چنین احوالی،زن تنها و بی پناه باشند.برای همین است که ،زنی که بر پشتش  بیل خورده است دوباره به خانه اون مرد بر میگردد.همانطور که زن همسایه ما هم ،بعد چند روز دوباره به خانه آن مرد برگشت.چون که چاره دیگری نداشت.هم بچه اش را از دست می داد و هم بی پناه و دربدر و حکم متعلقه بر پشانی اش می خورد. از همه چیز محروم میشد. از ارایش کردن،از بیرون رفتن ،حتا از خندیدن هم محروم میشد. درین صورت ،جامعه هم دندان تیز میکرد ودر کمین می نشستند تا او مبادا لغزشی ،حرف نابجایی و کلا خطایی از او سربزند و انگاه خیل نکوهش ها ومحکوم کردن ها بر سر او اوار شود.خب بنظرم طبیعیست که بیل بر کمر خوردن بهتر و قابل تحمل تر باشد.متاسفانه در بین برادران عرب مان یک سری عادات ورسوم غیر انسانی بعضا هنوز هم  وجود دارد که در دوحادثه مذکور به چشم می اید.اینکه درین گروه از مردم،هنوز هم مناسبات قبیله ای و عشیره ای با درجاتی وجود دارد.داشتن فرزند ذکور برای خانواده های عرب خوزستان،هنوز هم یک فضلیت وافتخار است.

یک بار در بیمارستان شهرمان(بیمارستان نظام مافی) زنی را در حال گریه کردن دیدیم جویای احوال که شدیم فهمیدم که علت این بوده است که ،بعد سنوگرافی فهمیده بود که ،بچه اش دختر است.می گفت ،حالا جواب شوهرش را چگونه بدهد؟.یک بار دیگر هم شنیدیم که ،مردی زنش را بخاطر به دنیا آوردن فرزند دختر،در بیمارستان رها کرده بود و گفته بود که بچه را نمی خواهم.ازین نمونه های بغرنج  در اطراف ما ،هنوز هم وجود دارد .سال 1389که بخاطر فعالیتهای کارگری به زندان افتاده بودم یکبار که به مرخصی آمدم یکی از زندانیها که مرتکب قتل شده بود ،کاغذی بهم داد و گفت که بشخصی در فلان روستا در بیست کیلومتری شوش برسانم.کاغذ باز شده را خواندم در ان نوشته بود که ،اقای فلانی،ما دیگر نمیتوانیم حبس بکشیم برو از خانواده عمویم رضایت بگیر.درباره قاتل تحقیق کردم متوجه شدم که او سال گذشته به دلایلی از نامزدش که دختر عمویش هم بوده است بهم زده بود و بعد مدتی این دختر با فرد دیگری آشنا شده و عقد می کند روزی که به همراه نامزدش برای خرید عروسی ،به شهر دزفول رفته بودند نامزد قبلی بهمراه برادرش ،با قمه این دختر نگون بخت را تکه تکه می کنند.حالا هم که در حبس هستند با لحن طبکارانه می فرمایند که، نمیتوانیم حبس بکشیم.راستش با شنیدن این ماجرا،قلبم به درد آمد و حتا نامه اش را پاره کردم .مرتیکه بی شرف فکر می کند که مرغی را سربریده نه انسانی را.آنهم بی گناه.آخه اینجا همانطور که گفتم در جامعه عرب زبان بحث ازدواج فامیلی ،یعنی دختر عمو فقط برای پسر عمو هنوز در برخی از جاها وجود دارد.یعنی اگر دختر عمو ،پسر عمویش را نخواهد هر کسی که به خواستگاری او برود از سوی پسرعمو مورد تهدید وازار قرار می گیرد که در اکثر موارد ،با فراری دادن خواستگارها ،پسر عمو ،دختر عمو را به چنگ می اورد .چون که چاره دیگری برایش نمی ماند.یکی دیگر از رسوم بد اینجا، همان مسئله ،با لباس سفید و با کفن سفید است.یعنی موقعی که دختر را  شوهر می دهند گویی او را می فروشند.در برابر همه بداخلاقی ها و ازار اذیت های شوهر،از سوی خانواده اش مورد حمایت قرار نمی گیرد.گاها شنیده ایم که،زنی که چند روزی به قهر رفته بوده است از سوی خانواده پدری اش مجبور میشد که دوباره به خانه اش برگردد.همچنین یکی دیگر ،ازدواج دختران کم سن وسال است.

دختر همکارم ،از پسرم سروش چند ماهی کوچکتراست و تازه باید عروسک بازی کند و شیرین پدرش باشد، اورا دو سال پیش یعنی در سیزده سالگی به خانه بخت فرستادند و حالا یک فرزند یک ساله هم دارد.همه اینها رسوم غلطیست که در اینجا و در برخی از مردم منطقه وجود دارد.رسومی که برای زنان بعضا ،غیر اخلاقی ،خشن و غیر انسانی هستند.البته سطح شعور وآگاهی جامعه در حال رشد است و اکثریت جامعه از آن گذر کرده اند هرچند در برخی از روستاها و حاشیه های شهری ،این رسوم واخلاقیات منحط و عقب افتاده با کیفیاتی هنوز وجود دارد.که از دید اکثریت مردم ،پذیرفتنی نیست ووحشیگری محسوب میشود.اما با این حال در سطح بالاترهم ، جامعه هنوز جای امنی برای زنان نیست. بزرگترین خشونت ممکن بر علیه زنان فقر است. زنی که بخاطر معیشت و نداری مجبور به تن فروشی میشود مواجهه با شدیدترین نوع خشونت است.متاسفانه بدلایل فقر گسترده اقتصادی که در جامعه حاکم است بهمان میزان هم خشونت ناشی از این فقر بر تن خیلی از زنان وارد میشود.در خاتمه: این درست است که جامعه ،در سنوات اخیر از جنبه فرهنگی و در زمینه رفتار با زنان دچار پیشرفت شده است که بخش مهمی ازین تغییر ،ناشی از شایستگی و موفقیت زنان در عرصه های مختلف بوده است.بطوریکه امروزه در دانشگاهها ،بیشترین قبول شدگان کنکور سراسری ،دختران و زنان هستند.با وجود تبعیض و نگاه سنت گرای جامعه ،زنان از استقلال مالی نسبتا خوبی برخوردارشده اند.و حتا در زمینه علمی و ورزشی و حتا سینمایی ، با مدالهای مختلف در سطح جهانی ،برای کشور افتخار می آفرینند.با اینهمه ،متاسفانه هنوز هم بحث خشونت علیه زنان در جامعه به اشکال و روشهای گوناگونی وجود دارد.

با آرزوی جامعه ای عاری از خشونت

رضارخشان

5/9/1396

وقتی زن بی پناه است

می دانیم که 25نوامبر ،روز نفی خشونت علیه زنان است.اما ان چیزی که مرا وادار به نگارش این مطلب نمود نه کلی گویی در باره این پدیده زشت انسانی که  بطور مشخص ،در حدود دو هفته پیش شاهد دو حادثه بسیار خشن و بیرحمانه نسبت به دو زن آنهم در همسایگی ام  بودم .وسعت و شدت این خشونت آنچنان شدید بود که ما در بهت و ناباوری قرار داشتیم که مگر میشود این همه خشونت را درک کرد ؟ حادثه اول این بود که ،دختر همسایه که همین چندی پیش و در سن 13سالگی اورا به خانه بخت فرستاده بودند و به ازدواج پسر عمویش در آمده بود بخاطر آن چیزی که شوهرش می گفت یعنی گناه نابخشودنی نا فرمانی مورد غضب قرار می گیرد دخترک صبح آن روز به خانه پدری اش رفته بود وشوهر ازین ناراحت بود که همانطور که من گفته بودم بعد ظهر باید می رفتی.ازین رو  خانواده شوهر در یک اقدام وحشیانه و دست جمعی ،موقع برگشت به خانه ،همگی بر سر عروس کم سن وسال میریزند و تا میتوانند کتکش می زنند . بطوریکه از ناحیه کلیه و دست وپا دچار ناراحتی جدی میشود. و خانواده اش مجبور شدند که چندین بار اورا نزد پزشک متخصص ببرند.او چند وقتی به قهر آمده بود.همسرم از مادرش می پرسد که چرا شکایت نمی کنید؟می گفتند که می ترسیم. حادثه دوم که پیش چشمهایم رخ داد بطوریکه با چشمها و گوشهایم،شاهد کتک خوردن یک زن نگون بخت توسط شوهرش بودم.چند روز پیش واسه انجام کاری به پشت بام خانه رفته بودم .بعد مدتی از خانه روبرویی صدای جیغ های ممتد یک زن بلند شد. فهمیدم کدام خانه است.نگاه کردم دیدم آن زن چند بار میخواست در حیاط را باز کرده وبه بیرون فرار کند اما هر بار شوهرش مانع میشد ودوباره اورا کتک میزند گویا با چوب و یک چیز دیگر که هنوز نمی دانستم چیست .او را محکم و بیرحمانه میزند.گویی برای کشتن می زند .اندک اندک ،همسایه ها جمع شدند.زن دوباره  به تقلا افتاد و در یکی از تلاشهایش موفق شد که به بیرون فرار کند دیدم شوهر بیرحمش، بیلی در دست ،ضربات پی در پی و محکمی  را بر پیکر این زن فرود می آورد.اندکی بعد چند نفر از همسایگان جلوی این مرد را گرفتند.شوهر نامرد به درون خانه رفته ودر را بر او می بندد. زمانیکه برادر ومادر این زن برای بردنش که میرسند ، حتا طفل چند ماهه اش را هم به او نمی دهد. بدون لباس و حتا کفش ودمپایی او را بیرون می کند.بعد هم خانواده این زن بدبخت ،ناامیدانه اورا با خود میبرند.همه اینها در برابر چشمم اتفاق افتاد. بعد ساعتی از طریق همسرم که از یکی از زنان همسایه شنیده بود فهمیدیم که علت این همه خشونت وبیرحمی ،ناشی از اعتراض این زن به وضعیت بغرنج زندگی و بیکاری و رفیق بازی شوهر بوده است.حالا هر دلیلی که بوده باشد،آنچیزی که درین خشونت ،بیشتر جلب توجه می کرد این بود که ،هیچ گونه شکایتی ویا اعتراضی از سوی او در دادگاه ویا نیروی انتظامی وغیره صورت نگرفت.گویی که این هم بخشی از زندگی اوست.بعدا هم فهمیدیم که این اولین بار نبوده است.بارها توسط شوهرش کتک خورده بود وحتا یکبار هم دستش شکسته شد بود.اما هیچگونه شکایتی در کار نبود. اعصابم خراب میشد که چرا باید چنین مرد قصی القلبی باید بدون مجازاب بماند.در پیشگاه خودم ،این زن وخانواده اش را به بزدلی وپخمگی محکوم می کردم.مگر میشود در مقابل این همه وحشی گری ساکت ماند.ازین طرف ،من همش در حال حرص خوردم بودم.حتا با گیر آوردن شماره موبایل این زن ،از همسرم خواستم که با او تماس گرفته و از اوبخواهد که از شوهرش شکایت کند.حقش را ازین ناجوانمرد بگیرد تا در آینده مانع تکرار چنین کاری شود.اما در مقابل ،جواب این زن فقط یک چیز بود.که ،من میترسم.من از کینه توزی و انتقام شوهرم میترسم.خانواده ام هم می ترسند.راستش چندی به گفته او  فکر کردم.حالا که خوب فکر کردم تا حد زیادی به او حق دادم.گیرم شوهرش را شکایت کند.آن وقت چه میشود؟یه چند وقت زندانی میشود.بعد چه؟اگر او در انتقام،تهمت خیانت به زنش را به دروغ بزند،چه؟قانون مجازات اسلامی می گوید که اگر مردی گمان برد که زنش مرتکب خیانت شده در صورت قتل ،مستوجب قصاص نمی گردد.فقط گمان بد ،خب این برگ بنده ایست در دست هر مرد که هر وقت بخواهد و در هر زمانی که اراده کند میتواند از این حربه بر علیه زنش استفاده کند.بعدش هم قانون چه چتر حمایتی ازین زن به عمل می آورد؟ایا مرکزی یا جایی وجود دارد تا به او کمکی کند؟سرپناهی ویا کمک مالی در اختیار او قرار دهد؟هیچ چیزی وجود ندارد.زن تنهاست.تازه اکثر قوانین هم برضد او و بنفع مقابل است.از نقصان ارث و دیه و شهادت گرفته تا قانون چند همسری و حجاب اجباری و خیلی از قوانین دیگر که بجای حمایت از زن ،بیشتر مایه دردسر و تبیض هستند.حتا زنان ودخترانی که در سطح ملی و در زمینه ورزشی برای خود وکشور موجب افتخار میشوند بدون موافقت پدر ویا همسر، حق خروج از کشور را ندارند.زنان از حق طبیعی و پیش پا افتاده  تماشای فوتبال در ورزشگاها هم محرومند.خب طبیعیست که در چنین احوالی،زن تنها و بی پناه باشند.برای همین است که ،زنی که بر پشتش  بیل خورده است دوباره به خانه اون مرد بر میگردد.همانطور که زن همسایه ما هم ،بعد چند روز دوباره به خانه آن مرد برگشت.چون که چاره دیگری نداشت.هم بچه اش را از دست می داد و هم بی پناه و دربدر و حکم متعلقه بر پشانی اش می خورد. از همه چیز محروم میشد. از ارایش کردن،از بیرون رفتن ،حتا از خندیدن هم محروم میشد. درین صورت ،جامعه هم دندان تیز میکرد ودر کمین می نشستند تا او مبادا لغزشی ،حرف نابجایی و کلا خطایی از او سربزند و انگاه خیل نکوهش ها ومحکوم کردن ها بر سر او اوار شود.خب بنظرم طبیعیست که بیل بر کمر خوردن بهتر و قابل تحمل تر باشد.متاسفانه در بین برادران عرب مان یک سری عادات ورسوم غیر انسانی بعضا هنوز هم  وجود دارد که در دوحادثه مذکور به چشم می اید.اینکه درین گروه از مردم،هنوز هم مناسبات قبیله ای و عشیره ای با درجاتی وجود دارد.داشتن فرزند ذکور برای خانواده های عرب خوزستان،هنوز هم یک فضلیت وافتخار است.یک بار در بیمارستان شهرمان(بیمارستان نظام مافی) زنی را در حال گریه کردن دیدیم جویای احوال که شدیم فهمیدم که علت این بوده است که ،بعد سنوگرافی فهمیده بود که ،بچه اش دختر است.می گفت ،حالا جواب شوهرش را چگونه بدهد؟.یک بار دیگر هم شنیدیم که ،مردی زنش را بخاطر به دنیا آوردن فرزند دختر،در بیمارستان رها کرده بود و گفته بود که بچه را نمی خواهم.ازین نمونه های بغرنج  در اطراف ما ،هنوز هم وجود دارد .سال 1389که بخاطر فعالیتهای کارگری به زندان افتاده بودم یکبار که به مرخصی آمدم یکی از زندانیها که مرتکب قتل شده بود ،کاغذی بهم داد و گفت که بشخصی در فلان روستا در بیست کیلومتری شوش برسانم.کاغذ باز شده را خواندم در ان نوشته بود که ،اقای فلانی،ما دیگر نمیتوانیم حبس بکشیم برو از خانواده عمویم رضایت بگیر.درباره قاتل تحقیق کردم متوجه شدم که او سال گذشته به دلایلی از نامزدش که دختر عمویش هم بوده است بهم زده بود و بعد مدتی این دختر با فرد دیگری آشنا شده و عقد می کند روزی که به همراه نامزدش برای خرید عروسی ،به شهر دزفول رفته بودند نامزد قبلی بهمراه برادرش ،با قمه این دختر نگون بخت را تکه تکه می کنند.حالا هم که در حبس هستند با لحن طبکارانه می فرمایند که، نمیتوانیم حبس بکشیم.راستش با شنیدن این ماجرا،قلبم به درد آمد و حتا نامه اش را پاره کردم .مرتیکه بی شرف فکر می کند که مرغی را سربریده نه انسانی را.آنهم بی گناه.آخه اینجا همانطور که گفتم در جامعه عرب زبان بحث ازدواج فامیلی ،یعنی دختر عمو فقط برای پسر عمو هنوز در برخی از جاها وجود دارد.یعنی اگر دختر عمو ،پسر عمویش را نخواهد هر کسی که به خواستگاری او برود از سوی پسرعمو مورد تهدید وازار قرار می گیرد که در اکثر موارد ،با فراری دادن خواستگارها ،پسر عمو ،دختر عمو را به چنگ می اورد .چون که چاره دیگری برایش نمی ماند.یکی دیگر از رسوم بد اینجا، همان مسئله ،با لباس سفید و با کفن سفید است.یعنی موقعی که دختر را  شوهر می دهند گویی او را می فروشند.در برابر همه بداخلاقی ها و ازار اذیت های شوهر،از سوی خانواده اش مورد حمایت قرار نمی گیرد.گاها شنیده ایم که،زنی که چند روزی به قهر رفته بوده است از سوی خانواده پدری اش مجبور میشد که دوباره به خانه اش برگردد.همچنین یکی دیگر ،ازدواج دختران کم سن وسال است.دختر همکارم ،از پسرم سروش چند ماهی کوچکتراست و تازه باید عروسک بازی کند و شیرین پدرش باشد، اورا دو سال پیش یعنی در سیزده سالگی به خانه بخت فرستادند و حالا یک فرزند یک ساله هم دارد.همه اینها رسوم غلطیست که در اینجا و در برخی از مردم منطقه وجود دارد.رسومی که برای زنان بعضا ،غیر اخلاقی ،خشن و غیر انسانی هستند.البته سطح شعور وآگاهی جامعه در حال رشد است و اکثریت جامعه از آن گذر کرده اند هرچند در برخی از روستاها و حاشیه های شهری ،این رسوم واخلاقیات منحط و عقب افتاده با کیفیاتی هنوز وجود دارد.که از دید اکثریت مردم ،پذیرفتنی نیست ووحشیگری محسوب میشود.اما با این حال در سطح بالاترهم ، جامعه هنوز جای امنی برای زنان نیست. بزرگترین خشونت ممکن بر علیه زنان فقر است. زنی که بخاطر معیشت و نداری مجبور به تن فروشی میشود مواجهه با شدیدترین نوع خشونت است.متاسفانه بدلایل فقر گسترده اقتصادی که در جامعه حاکم است بهمان میزان هم خشونت ناشی از این فقر بر تن خیلی از زنان وارد میشود.در خاتمه: این درست است که جامعه ،در سنوات اخیر از جنبه فرهنگی و در زمینه رفتار با زنان دچار پیشرفت شده است که بخش مهمی ازین تغییر ،ناشی از شایستگی و موفقیت زنان در عرصه های مختلف بوده است.بطوریکه امروزه در دانشگاهها ،بیشترین قبول شدگان کنکور سراسری ،دختران و زنان هستند.با وجود تبعیض و نگاه سنت گرای جامعه ،زنان از استقلال مالی نسبتا خوبی برخوردارشده اند.و حتا در زمینه علمی و ورزشی و حتا سینمایی ، با مدالهای مختلف در سطح جهانی ،برای کشور افتخار می آفرینند.با اینهمه ،متاسفانه هنوز هم بحث خشونت علیه زنان در جامعه به اشکال و روشهای گوناگونی وجود دارد.

با آرزوی جامعه ای عاری از خشونت

رضارخشان

5/9/1396

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب رضا رخشان در سایت پژواک ایران 

*فعالین حقوق بشر یا موج سواری بر روی بدبختی کارگران؟  [2018 Sep] 
*سخن یک کارگر با عباس آخوندی وزیر راه وشهر سازی  [2018 Feb] 
*خانه کارگر، شما متهم هستید   [2018 Feb] 
*چه کسی مسبب سرنوشت تلخ مردم عفرین هست؟  [2018 Feb] 
*سهام عدالت یا تحقیر زحمتکشان؟  [2018 Jan] 
*پشیمانی موقوف  [2017 Dec] 
*فرصت طلبی های آزار دهنده  [2017 Dec] 
*شبح خوفناک برنامه وبودجه در ایران   [2017 Dec] 
*وقتی زن بی پناه است  [2017 Nov] 
*خودمان را گول نزنیم ما ملت بزرگی نیستیم  [2017 Sep] 
*از ژن برتر تا بابای بند باز   [2017 Jul] 
*تسلیت به کارگران،تبریک به سرمایه داران  [2017 Jul] 
*تلاش جهت شرکت در اجلاس ای ال او با چه هدفی صورت می گیرد؟  [2017 Jun] 
*این انتخابات متفاوت است   [2017 May] 
*همدردی کارگران هفت تپه در غم فاجعه معدن یورت  [2017 May] 
*جهان با سرعت به راست میتازد  [2017 Jan] 
*رفیق فیدل هم رفت  [2016 Nov] 
*آقای روحانی معیار شما در شرمسار خواندن وقایع چیست؟   [2016 Nov] 
*طبقه کارگر در امریکا و پدیده ترامپ‎   [2016 Nov] 
*کوروش و برخی از چپ ها  [2016 Nov] 
*باز هم طومار، بازهم درخواست   [2016 Oct] 
*آقای روحانی دست شما درد نکند  [2016 Oct] 
*نبرد حلب وبازیهای پیرامون آن  [2016 Oct] 
*مصیبتی بنام اصلاح طلبان   [2016 Sep] 
*چرا من به روحانی رای نمی دهم؟  [2016 Sep] 
*ارتجاع تروریستی محصول سرمایه داری است: در باره حوادث تروریستی فرانسه  [2016 Jul] 
*باز هم درباره اعتصاب غذای جعفر عظیم زاده، پاسخ به برخی انتقادات  [2016 Jul] 
*ادعاهای بزرگ,با دستاوردهای کوچک  [2016 Jul] 
*تبریک بخاطر ازادی عظیم زاده   [2016 Jul] 
*به این دوعدد نگاه کنید: ٤٥هزار تومان،٢٥٠میلیون تومان   [2016 Jun] 
*کارخانه ارج تعطیل شد   [2016 Jun] 
*جز تشکل کارگری راهی نیست   [2016 Jun] 
*وقتی کارگر شلاق میخورد  [2016 Jun] 
*ترکیه وبازیهای شکست خورده  [2016 Feb] 
*کارگران وانتخابات  [2016 Feb] 
*نقش نفت در توافق هسته ای  [2016 Feb] 
*کاهش قیمت نفت وبازیهای پیرامون آن نفت  [2016 Jan] 
*نکاتی پیرامون اخراج خبرنگاران بخش کارگری ایلنا  [2015 Jul] 
*از جنگ نیابتی تا چماقی بر سر زحمتکشان  [2015 Apr] 
*آیا نسل ما سوخت؟  [2015 Feb] 
*همچنان ایستاده ایم  [2015 Jan] 
*شارلی ابدو بودن افتخاری ندارد  [2015 Jan] 
*من شارلی ابدو نیستم  [2015 Jan] 
*در کوبانی ،انسانیت را می کشند  [2014 Oct] 
*سخنی با آقای منصور اسانلو  [2014 Jun] 
*کارگران بازهم فقیرتر میشوند  [2014 Jun] 
*نگاهی انتقادی به نظریۀ سرمایه داری انگل تجاری، و نکاتی درباره جهانی شدن وامپریالیسم  [2013 Nov] 
*اینبار عدالت پیروز است  [2013 Aug] 
*روز جهانی کارگر روز ماست  [2013 Apr] 
*وقتی کارگر خود را تحقیر می کند  [2013 Feb] 
*کارگر، آزادی ، سرمایه  [2012 Sep] 
*نامه دوم به دوست گم شده ام  [2012 Sep] 
*یارانه ها، تلاشی برای یک ارزیابی واقعی  [2010 Dec] 
*نگاهی به زندگی اکبر خوش كوشك یکی از عناصر امنیتی نظام  OIthCfdvmetfBTAX [2010 May] 
*مایک خانواده هستیم  [2009 Dec]