تهران، مسجد الجواد

تهران، مسجد الجواد

مسجدهای تهران تلاش دارند تا به منظور درآمدزایی بیش‌تر مبله ‌شوند. چنانکه اکنون نیز کم نیستند مسجدهایی که مبله شده‌اند تا به هدف درآمدزایی آن یاری برسانند. مسجد امام حسن عسکری در خیابان سهرودی، مسجدالغدیر در میرداماد، مسجدالرضا در خیابان نیلوفر، مسجدالرسول در کارگر شمالی، مسجدالجواد در هفت تیر و خلاصه مسجدالنور در میدان دکتر فاطمی گروهی از همین مسجدهای مبله به حساب می‌آیند که در خصوص تجاری‌سازی فضای خود با هم مسابقه گذاشته‌اند. چون سالن‌های مبله‌ی این گروه از مسجدها را ضمن کاسبکاری مقدس‌مآبانه به مشتریان برگزاری مجلس ختم اجاره می‌دهند. حتا زمان و وقت برگزاری مراسم ختم را از دو ساعت به یک ساعت و نیم کاهش داده‌اند تا با همین حقه بتوانند مشتری بیش‌تری جهت برگزاری مجلس ختم بپذیرند. ضمن آنکه سالن‌های مسجد با این سئانس‌های یک ساعت و نیمه بدون وقفه از نه صبح تا یازده شب برای اجرای مراسم ختم به مشتریان مشتاق آن واگذار می‌گردد.

شیک بودن در دوره ولایی حتا در مراسم عزا و تدفین. از تزیین خرما و حلوای عزا گرفته تا سنگ قبر شیک، میان نوکیسه‌ها و اشراف دوره ولایی چشم‌وهم‌چشمی وجود دارد.

شیک بودن در دوره ولایی حتا در مراسم عزا و تدفین. از تزیین خرما و حلوای عزا گرفته تا سنگ قبر شیک، میان نوکیسه‌ها و اشراف دوره ولایی چشم‌وهم‌چشمی وجود دارد.

طبقه‌ی مرفه و نوکیسه‌ی تهران نیز ضمن چشم همچشمی و اظهار تشخص، ثروت و دارایی خود را در فضای مراسم‌هایی از این دست برای همدیگر به نمایش می‌گذارند. چنانکه در نمایش تاج‌ گل‌های اهدایی مجلس، تنها گوشه‌های کوچکی از همین تبلیغ شخصی و خودمانی به اجرا در می‌آید. گفتنی است که تاج گل‌های اهدایی، یک به یک در فضای مجلس ختم ردیف می‌شوند تا آنجا که در فضای عمومی سالن دیگر جایی برایش باقی نمی‌ماند. سپس چیدن تاج‌های گل بدون وقفه تا مسیر سنگفرش کوچه و خیابان هم امتداد می‌یابد. طبقه‌ی نوکیسه‌ی تهران چنین رویکردی را وجاهتی برای نمایش تمول و تشخص خویش می‌بیند. به تازگی برای حمل این تاج‌ گل‌های پرشمار کامیون‌های ویژه‌ای را نیز طراحی نموده‌اند، که طبقه‌بندی شده‌اند. این کامیون‌‌های طبقاتی ضمن طراحی مناسب، به راحتی گل‌های اهدایی را از مسجد تا خانه‌ی متوفا و بهشت زهرا می‌گردانند.

از سایت یک بنگاه متخصص: تاج گل ۴ طبقه‌ای با گل‌های ارکیده, آنتوریوم مینیاتوری، لیلیوم و گلایل. قیمت روز ۲ میلیون تومان

از سایت یک بنگاه متخصص: تاج گل ۴ طبقه‌ای با گل‌های ارکیده, آنتوریوم مینیاتوری، لیلیوم و گلایل. قیمت روز ۲ میلیون تومان

هر تاج‌ گل به نسبت حجم آن و جنس گل چیزی حدود پانصدهزار تا سه میلیون تومان برای مشتری هزینه در بر دارد. چنین هدیه‌ای به سهم خود نوعی سرمایه‌گذاری از سوی اهدا کننده به شمار می‌آید تا گیرنده‌ی هدیه از این پس تکلیف خود را با او به‌تر بداند. مصداق همان ضرب‌المثل معروف که با هر دست بدهی با همان دست پس می‌گیری. قراردادی ناگفته و نانوشته که در سطح مدیران ارشد ادارات و شرکت‌ها به شکل سنت و عرفی همگانی به کار گرفته می‌شود. به واقع کسی که تاج گل هدیه می‌دهد، خیلی خودمانی “التماس دعا” دارد و آن کسی هم که تاج گل هدیه می‌گیرد، سرآخر باید انتظار اداری اهداکننده‌ی گل را برآورده نماید. بدون تردید هدیه دهنده ارزش و قدر لحظه و موقعیت را به خوبی می‌فهمد و از مجلس ختم به نفع اهداف شغلی و اداری خویش سود می‌جوید.

شکی نیست که بسیاری از این تاج گل‌ها با پول‌ اداره و نهاد دولتی خریداری می‌گردند. اما چون خرید گل چند میلیون تومانی در سازوکارهای مالی اداره‌ جایگاهی ندارد، بنا به تجربه و سنتی همگانی موضوع را به نحوی با فاکتورهای جایگزین پوشش می‌دهند.

از سویی در مجلس ختم رسم بر آن است که نام و عنوان آدم‌های متشخص مجلس را قاری، مداح و یا روضه‌خوان یک به یک از تریبون اعلام نمایند. اعلام نام و رسم این افراد بین حاضران و شرکت‌کنندگان هم به حتم پشتوانه‌ای محکم برای صاحب مجلس قرار می‌گیرد.

جدای از برگزاری مجلس ختمِ اعیانی و اشرافی، خرید قبر نیز نمایشی برای تشخص مرده و خانواده‌ی او شمرده می‌شود. در بهشت زهرای تهران قبرهای معمولی را یک میلیون و دویست هزار تومان می‌فروشند که در این قبر خریداری شده، دو نفر دیگر از بستگان مرده را هم پس از مرگ‌شان به خاک می‌سپارند. اما خرید این‌گونه قبرهای ارزان قیمت و معمولی در جهانی از چشم همچشمی برای افراد متمول و متشخص فاجعه‌بار خواهد بود. ناگفته نماند که بهشت زهرای تهران به منظور کاسبی و تجارت هر قبر اعیانی را در قطعات ویژه چیزی حدود سی تا شصت میلیون تومان به فروش می‌رساند. خانواده‌های متمول و ثروتمند هم ضمن خرید هر قبر به واقع در رقابتی تنگاتنگ اعتبار اجتماعی خود را به رخ همدیگر می‌کشند.

نمایش چنین اعتباری به طور طبیعی در خرید و نصب سنگ قبر نیز به کار گرفته می‌شود. چنانکه سنگ قبرهایی با قطر بیست و پنج سانتی‌متر، آن هم از جنس مرمر، این روزها دارد بیش از پیش رونق و بازار پیدا می‌کند. قیمت سنگ قبر هم بنا به جنس و نوع آن از حدود یک ملیون تومان شروع می‌شود و تا پانزده میلیون تومان به خریدار عرضه می‌گردد. بی‌دلیل نیست که تازگی‌ها سرقت سنگ قبر باب شده است. چون کسی که سنگ بیست و پنج سانتی‌متری قبری را می‌دزدد، به راحتی می‌تواند پنج سنگ قبر مرغوب از آن بتراشد که هر کدام را به تنهایی چند میلیون تومان به فروش برساند.

در روز تدفین، پس از آنکه مرده را به خاک سپردند رسم بر آن است تا مشایعت‌کنندگان را به صرف ناهار دعوت نمایند. انتخاب رستوران نیز حکایت از ارج و قرب مرده دارد. به همین منظور رستوران‌های اعیانی شمال شهر در پذیرایی از میهمانان چیزی کم نمی‌گذارند. هرگونه ابتکار عمل در پذیراییِ بیش‌تر و به‌تر رضایت خانواده‌ی مرده را هم برآورده خواهد کرد. موضوعی که به حتم در جذب مشتری نیز نقش می‌آفریند. صاحب مجلس هم آبروی خود را اغلب با پذیرایی از میهمانان گره می‌زند. به همین دلیل صاحبان رستوران به نیکی دریافته‌اند که چه‌گونه خواهند توانست این آبرو را برای خانواده‌ی متوفا حفظ کنند. چون هزینه‌ی مراسم مجلل چندان هم برای خانواده‌ی مرده مهم نیست. پیداست که آنان از قبَل مال و دارایی مرده چندان در می‌آورند که بخواهند آزادانه بخش کوچکی از آن را در راه خودِ مرده خیرات و صدقه بدهند.

عده‌‌ای هم برای نمایش هنردوستی خود در مراسم ختم و عزاداری، گروهی را به عنوان آوازخوان و خواننده خبر می‌کنند تا امتیاز خودشان را بر مردم عادی به‌تر در دیدرس همگان بگذارند. از افراد همین گروه‌ها کسانی دف و نی می‌زنند تا خواننده‌ی گروه نیز با سوزی جانگداز برایشان مثنوی بخواند. ناگفته نماند گروه‌هایی از این دست به تازگی دارند جای مداحان و قاریان حرفه‌ای را نیز می‌گیرند. با این رویکرد عزاداری‌های سنتی نیز کم‌کم به فراموشی سپرده می‌شوند تا شاید دیگر کسی گریبانش را از مرگ عزیزش جِر ندهد و یا با مشت و سیلی به موهای نداشته‌‌اش یورش نبرد. چنانکه در تحسین رفتار خودشان می‌گویند، آدم‌های متمدن هرگز مراسم عزاداری را به دشت کربلا و صحرای محشر تبدیل نمی‌کنند.

خانه سیاه‌پوش با بنرهای تسلیت

خانه سیاه‌پوش با بنرهای تسلیت

در شب نخست خاکسپاریِ مرده بستگانش در خانه‌ی او گرد می‌آیند و برایش نماز لیله‌المبیت و صلاه‌الوحشه (نماز وحشت) می‌خوانند. رسمی که چه‌‌بسا تا طلوع آفتاب صبح هم دوام می‌آورد. آن‌وقت کسانی که در طول عمرشان همانند من و امثال من همیشه تارک‌الصلاه بوده‌اند بدون وضو و طهارت شرعی تا دم صبح به سوی قبله می‌ایستند و برای مرده نماز به جا می‌آورند. پیداست که در انظار عمومی، همگی عشق به مرده را با رفتارهای عوامانه‌ای از این دست می‌سنجند. رسمی که نماز نخوان‌های مجلس از سر ظاهرنمایی بیش‌تر التزام خود را به برگزاری آن تعقیب و دنبال می‌کنند. به واقع رسمی را می‌پذیرند و به جا می‌آورند، بدون آنکه کم و کیف آن را باور داشته باشند.

آگهی دادن در روزنامه و نصب بنر بر دیوار مسجد یا منزل متوفا نیز در تبلیغ وجاهت خانوادگی مرده نقش می‌آفریند. آنگاه هرکسی بنری می‌نویسد و آن را در گوشه‌ای از دیوار منزل و یا مجلس ختم متوفا به نمایش می‌گذارد. در ضمن اصرار دارند همراه با نام‌هایی که در بنرها می‌آورند، عنوان اجتماعی‌شان را هم برای همه بنویسند. انگار حیف‌شان می‌آید که مردم این نام‌ها و عنوان‌های مفاخره‌آمیز را نشناسند و از دیدن آن‌ها غافل بمانند. در این خصوص یعنی نصب بنر و چاپ آگهی هرگز غفلت اطرافیان و دوستانِ خانواده‌ی مرده بخشودنی نخواهد بود. چراکه اگر کسی در این راه کوتاهی به عمل آورد به حتم بعدها مورد شماتت قرار خواهد گرفت. چون پس از کفن و دفن مرده بلافاصله شماتت‌های طرفین از همدیگر شروع می‌شود: ما لیاقت یک بنر و دسته گل را هم نداشتیم. من برای تدفین ننه‌اش تاج گل بردم، اما او به دیدن ما هم نیامد.

بنگاه‌های تدفین و عزاداری کسب‌وکار پررونقی دارند و برای عرضه خدمات شیک با هم رقابت می‌کنند

بنگاه‌های تدفین و عزاداری کسب‌وکار پررونقی دارند و برای عرضه خدمات شیک با هم رقابت می‌کنند

خانواده‌ی مرده هم عده‌ای دوست و آشنا گیر می‌آورند که تا زمان برگزاری مراسم چهلم مرده همچنان آن‌ها را دورشان بگردانند تا همگی وفاداری خودشان را به مرده نشان بدهند. شاید باورتان نشود رسم است که هرروز صبح زود بیدار شوند و همگی سر خاک مرده بروند و دسته‌جمعی بر سر و کول‌شان بکوبند. نمایشی که به ظاهر از دوستی و صمیمیت با مرده حکایت دارد. با این همه به دفعات از بلندگوهای مجلس اعلام می‌کنند که خانواده‌ی متوفا هزینه‌ی شب هفت را به خیریه اختصاص می‌دهند تا انسان‌دوستی بورژوامآبانه‌ی مرده و خانواده‌‌اش را به همه بباورانند.

در این مدت اگر از خانواده‌ی مرده کسی بازاری باشد، مغازه‌اش‌ بسته می‌ماند. آن‌وقت پس از پایان مراسمِ “دهه” عده‌ای از بازاریان که با او دوستی دارند به سراغش می‌آیند و با منت و خواهش او را به مغازه می‌رسانند که دکان خودش را باز کند. اگر هم اداری باشد عده‌ای از اداره به منزلش می‌روند تا او را سر کارش برگردانند. به هر حال پیراهن سیاه همچنان بر تنشان باقی می‌ماند تا چهلم مرده را از سر بگذرانند. سپس عده‌ای از دوستان و اطرافیان پیراهنی با رنگ روشن برایش می‌خرند و با پوشاندن این پیراهن بر تن‌اش به قول خودشان او را از عزا در می‌آورند.

خلاصه‌ی کلام، رسم و سنت برای گروهی بهانه قرار می‌گیرد تا برای خودشان و برای مردم “کلاس” بگذارند. آن‌وقت با صرف پول و هزینه، عده‌ای را هم به عنوان شاگردِ این کلاس، پای درس‌شان می‌نشانند.