در وصف علی اشرف درویشیان
خالد بایزیدی
1-
تقدیم به صمدبهرنگی کورد:علی اشرف درویشیان
که به شکوفه های ستارگان پیوست
«نان وغم»
سالها کوشیدم...
جزغم نان حاصلم نبود
دل کویرم را
شخم زدم
خوشه های گندم
پاشیدم
دانه های غم روئید
غم را
به آسیاب بردم
آسیاب!...
آردغم داد
با اشکهایم خمیرش کردم
ودرتنورگداخته ی دلم پختم
برسرسفره ی
غم گذاشتم
من وغم
سرسفره نشستیم
غم خاطرات اش را
ازهمنشینی با
تنهایی ها می گفت
منم!...
هی با اشکهایم
آرد غمم را
خمیرمی کردم ومی خوردم؟!
...............................................................
+شعرنان وغم الهامی است ازداستان«بفرینه ی»
زنده نام:علی اشرف درویشیان
..........................................................
2-
همیشه درمی یافتم
که خودرا
درمیان مردم
جا گذاشته ام...
برای این گاه گاه می دیدم:
مردمم چه با احتیاط
تکه تکه هایم را
یکی یکی جمع می کردند
........................................................
3-
چه غصه می خوردم
بااینهمه قفل
بازمی دیدم که....
دری باز نمی شود
.........................................................
4-
درواپسین دم
تنها نگرانی ام این بود
که افسوس
دیگرنمی توانم!
پیروزی مردمم راببینم
............................................................
5-
کاش!
مرگ من نیز
مثل مرگ مسیح بود
تامرا
امیدبه بازگشت بود
تاکه می دیدم :
شادی فتح وپیروزی مردمم
بردیکتاتوران جهان
.......................................................
6-
چشم هایم را
آهسته آهسته می گشایم
وبه عزرائیل که
بالای سرم ایستاده است
می گویم:
لحظه ای مهلت ام ده
تاکه درواپسین دمم
مردم دوست داشتنی ام راببینم
تاکه خرین نگاهشان را
باخودببرم
ودست خالی ازاین دنیا نروم
منبع:پژواک ایران