چرا حکومت ایران رفرم پذیر نیست؟
فاضل غیبی

 

از همان فردای انقلاب اسلامی بازار تئوری پردازی دربارۀ عوامل و اوضاعی که بدان منجر شد داغ بود. در آن روزها کسی تصور نمی‌کرد که ارتجاعی‌ترین جناح آخوندی بتواند قدرت را قبضه کند. اینک 38 سال از عمر حکومت اسلامی می‌گذرد و با آنکه کشور در سایۀ آن به پس رفت در همۀ زمینه ها محکوم شده است، پایگاه قدرت "آخوند سنتی" پیوسته محکم‌تر می‌شود. نفوذ و قدرت حکومت اسلامی چند ماه پیش با شرکت اکثریت ایرانیان که چیزی جز تأیید کل حاکمیت نبود به نقطۀ اوج رسید.  

در این میان شرکت میلیونی تحصیل‌کردگان و کسانی که خود را مخالف بنیادگرایی اسلامی می‌دانند چشمگیر بود. شور و شوق مردم در خیابان های تهران   و هجوم انبوه ایرانیان خارج از کشور به کنسولگری‌ها برای شرکت در رأی گیری چنان بود که گویی مردم کشوری دمکراتیک در برابر انتخابی سرنوشت ساز قرار گرفته‌اند و با رأی خود سرافرازانه مسئولیت شهروندی‌شان را به رخ جهانیان می کشند.  

 اینکه « ستیزه‌گری و کوشش برای سرنگونی قهرآمیز حکومت به برآمدن حکومتی قهرآمیزتر می انجامد» و « باید بتوانیم بجای مبارزه با حکومت تمرین دمکراسی کنیم و در پی یافتن اهداف مثبت برای آینده باشیم»... از جمله درس‌هایی هستند که نسل حاضر ایرانیان آموخته‌اند و بدین سبب شرکت کنندگان در انتخابات اخیر اغلب بر این نظر بودند که اگر شرکت در آن حتی قدمی کوچک در راه بهبود اوضاع باشد، بهتر از  تشنج فزایی و آب به آسیاب گروه‌های خشونت‌طلب ریختن است!

"دمکراسی" پدیدۀ سیاسی ـ اجتماعی است که  در آن انتخاب نهادهای سیاسی و مسئولان حکومتی رکن مهمی است، اما دمکراسی  بعنوان موجودی زنده دارای اندام دیگری (مانند: مصونیت حقوقی شهروندان، آزادی تبلیغات سیاسی، تفکیک قوای سه گانه، جوابگویی مسئولان حکومتی...) نیز هست و اختلال در یکی از آنها آن را چنان مسخ می کند که به وسیله‌ای برای توجیه و تحکیم خودکامگی بدل می شود.

 امروزه در میان بخش بزرگی از ایرانیان این باور نهادینه شده که تنها راه تحول مثبت برای ایران از همبستگی آگاهانه و مسالمت آمیز مردم می گذرد، اما نکته این است که حکومت اسلامی ایران از کدام ماهیت برخوردار است و تا چه حدّ خواهد توانست جوابگوی خواسته های مردم باشد؟    

کوتاه سخن، به نظر نگارنده، با "نظریۀ توتالیتاریسم" به بهترین وجه می توان ماهیت و ویژگی‌های حکومت اسلامی در ایران را بازشناخت و در این جستار در تأیید این نظریه، جنبه‌ای ناشناخته از رژیم توتالیتر  بررسی می‌گردد.

توتالیتاریسم نظام نوینی است که در پیامد رشد صنعت پدید آمد. اگر صنعتی شدن کشور با گسست ها و بحران های اجتماعی ـ فرهنگی توأم شود، زمینۀ لازم برای ایدئولوژی های توتالیتر فراهم می شود. بدین  صورت که با سرازیر شدن روستاییان به شهر، بدنبال کار در مراکز صنعتی تازه تأسیس، قشری عظیم به حاشیۀ شهرها اضافه می‌شود که از فرهنگ و اعتقادات روستایی خود گسسته، اما هنوز فرهنگی   را که جانشین آن شود نیافته است. این موقعیت بحرانی قشر مزبور را آمادۀ پذیرش باورها و شعارهای ساده انگارانه می کند.

در کشورهایی مانند فرانسه و انگلستان رشد خودآگاهی ملی موجب جذب این قشر در جامعۀ شهری شد، اما در کشورهایی مانند: روسیه، آلمان، ایتالیا.. روستاگریختگان و کارگران بیکار، جذب ایدئولوژی های فاشیستی و استالینی شدند.

رژیم‌های هیتلری و استالینی، پیش از انقلاب اسلامی "دو نمونه از مدل توتالیتر"(هانا آرنت) را تشکیل می دادند.

نگاهی به جامعۀ ایران در آستانۀ انقلاب اسلامی بخوبی نشان می دهد، که در پیامد تأسیس پرشتاب  مراکز صنعتی چنین قشری در شهرهای ایران رشدی تصاعدی یافت و با شروع اعتراضات دمکراسی‌طلبانۀ مردم، این قشر  به رهبری ملایان به میدان آمد و بزودی همۀ نیروی های رقیب و مخالف را از میدان بدر کرد. بدین ترتیب جنبش نوینی پدید آمد که ایدئولوژی آن به نام "اسلام سیاسی"، با شناخت مردم ایران از اسلام تفاوت داشت و چیزی نبود جز باورها و شعارهای "چپ روسی" با رنگ اسلامی.

تشابهات رژیم اسلامی با دو نمونۀ پیشین از رژیم توتالیتر شگفت‌انگیز است. هرچند که میان این سه نمونه طبعاً اختلافاتی نیز دیده می‌شود.

 مثلاً اگر اقتصاد تسلیحاتی، رژیم هیتلری را مجبور ساخت به جنگ جهانی دامن زند و در نتیجه عمرش بیش از 12 سال نپایید، رژیم استالینی علیرغم فجایع پی در پی توانست هفت دهه دوام آورد.

مثال دیگر: رژیم‌های هیتلری و استالینی تسلط بر جهان را از راه پیشرفت علمی و فنی و بالاخره تسلیحاتی پیگیری می کردند، درحالیکه رژیم تهران راه تخریب و تشنج آفرینی در منطقه و جهان را در پیش گرفته است.

    "مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم" و بطور کلی "تمدن فاسد و سودجوی غرب"، در راه رسیدن به "جهانی پرعدل و داد"، اگر در آستانۀ انقلاب شعار چپ‌ بود، امروزه در میان ایرانیان در داخل و خارج از کشور به باور همگانی بدل شده است و رمز گسترش قدرت و نفوذ حکومت اسلامی را نه در باورهای مذهبی، بلکه در فراگیری همین باورها جستجو  باید کرد. به همین سبب نیز پایگاه رو به گسترش رژیم اسلامی نه اقشار عقب افتاده‌ مذهبی، بلکه اقشار وسیع "غیرمذهبی" و "تحصیل‌کرده" هستند که هرچند اکثراً خود را مخالف رژیم اسلامی می شمارند، با همدردی برای "موضع ضدامپریالیستی"،  در نهایت پشتیبان حکومت اسلامی هستند.

این اقشار در میدان جاذبه‌ای فلج کننده میان دو قطب گرفتارند و همین نقطۀ قدرت رژیم است. بدین صورت که آنان شاهد و درگیر نابسامانی ایران هستند، اما به سبب ترس از تسلط "قدرت های خارجی جهان‌خوار و استثمارگر" به بقای رژیم و حفظ "استقلال ملی" رضایت می دهند.  آنان از دشنام‌گویی به اسلام و آخوند ابا ندارند، اما به محض آنکه یکی از سردمداران رژیم وعدۀ بهبود اوضاع بدهد،   از شور و امید به وجد می آیند. 

با این مقدمه به مطلب اصلی این نوشتار می رسیم و آن بررسی تفاوت ماهوی میان سه سیستم حکومتی دمکراتیک، دیکتاتوری و توتالیتر است:

ا)  در جامعه ای که در آن نظام دمکراتیک حاکم است بنا به قانون اساسی (بعنوان "قرارداد اجتماعی") حقوق و وظایف شهروندان و نهادهای حکومتی مشخص شده است و همۀ شهروندان در هر رتبه و مقامی از حقوقی برابر و خدشه ناپذیر برخوردارند. دمکراسی از سویی پرثبات ترین نظام حکومتی است و از سوی دیگر جامعه‌ای است "بحرانی"، که همواره با افشای نارسایی‌ها برای غلبه بر آن‌ها می کوشد.  دمکراسی را به لوکوموتیوی می توان تشبیه کرد که به نیروی درونی همواره به پیش می رود. از اینرو پس از "شهرنشینی" نقطۀ عطف دوم در تاریخ بشر است که بدان "مدنیت" واقعی تحقق خواهد یافت و هرگاه در همۀ جهان گسترده گردد، تاریخ شایستۀ انسان آغاز خواهد شد.

2)  رژیم های دیکتاتوری  بازماندگان حکومت های خودکامۀ بدوی هستند. این نوع حکومت ها امروزه در ظاهر خود را   بر قانون اساسی، سیستم حزبی و نهادهای انتخابی استوار می دانند، اما باطناً هیچگونه حق ذاتی برای افراد و گروه‌های مردم  نمی شناسند.  آن ها مادامی که افراد با حکومت مخالفتی نکنند آزادی های فردی و خصوصی را تحمل می کنند. از سوی دیگر مجبورند اکثریت جامعه را پشتیبان خود نگهدارند. بنابراین رژیم دیکتاتوری تنها بر جامعه‌ای با سرشت قرون وسطایی که به حقوق سیاسی خود آگاه نیست برقرار می‌ماند. در همین چند دهۀ گذشته با بالارفتن آگاهی شهروندان و رشد جامعۀ مدنی، بسیاری کشورهای دیکتاتوری (در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین) به دمکراسی گذار کردند.

 3) در حکومت توتالیتر، رهبر با تکیه بر ایدئولوژی غالب از طریق حزبی یکپارچه تمامی حقوق سیاسی، مدنی و حتی خصوصی افراد جامعه را قبضه می کند. حکومت توتالیتر معمولاً در دوران استقرار، با سرکوب هرگونه مخالفت و دست زدن به کشتارهای عامداً بی رویه به افراد جامعه القا می کند که  پایبند هیچگونه حقوق سیاسی، فردی و حتی خصوصی نیست و مرگ و زندگی هر فردی در هر لحظه ای در دست اوست و تنها سرسپردگی به رژیم می تواند باعث   ایمنی شود. حکومت توتالیتر به هیچ عرف، سنت و یا موازین اخلاقی، حقوقی و یا فرهنگی پایبند نیست و حاضر است همه چیز را در راه حفظ قدرت  قربانی کند.

از شگفتی‌های رژیم توتالیتر این است که چون خود را فراطبقاتی و فراملّی می داند، حتی در برابر طبقه ای که او را به قدرت رسانده نیز مسئول و خدمت گذار نیست:

 هیتلر یک سال و نیم پس از قدرت‌یابی یک شبه همۀ سران سازمان SA  را تیرباران کرد و بدین طریق سازمان توده ای را که در به قدرت رسیدن او نقش اساسی داشت و در این میان به 4 میلیون عضو رسیده بود از میان برداشت. برای کمونیست های روسی نیز سرمایه‌گذاری در صنایع سنگین و نظامی نسبت به برآوردن نیازهای "طبقۀ کارگر" اولویت تام داشت.

 بنابراین باید پرسید، رژیم توتالیتر به کدام قشری تکیه دارد و "پشتیبانی توده" را  چگونه بدست می آورد؟

پاسخ این است که به لحاظ ساختاری، رژیم توتالیتر   بر خلاف دیکتاتور که همۀ قدرت را در دست شخص خود می‌گیرد، مجبور است قدرت  بیکرانی را که بدست می آورد، به مراتب در  میان وابستگان خود تقسیم  کند و آنان را در حیطۀ قدرت‌شان مالک جان و مال مردم قرار می دهد.

یک عضو حزب نازی و یا کادر حزب کمونیست عملاً مالک جان و مال مردم در حیطۀ قدرتش بود. او می توانست بدون بازخواست هر متهم "یهودی"، "عنصر نامطلوب"  و یا "ضدانقلابی" را مورد تجاوز  و حتی کشتار قرار دهد. از سوی دیگر از آنجا که کادرهای حزبی (معمولاً بدون تحصیلات و تخصص) تنها به سبب وابستگی به جریان مسلط به قدرت رسیده‌اند، با تمام قوا از رژیم دفاع می کنند. زیرا بخوبی می‌دانند که قدرتشان ناموجه است و از این واهمه دارند که در صورت سقوط رژیم مورد بازخواست  و مجازات قرار گیرند. 

بدین ترتیب از آنجا که اقلیتی سرنوشت خود را با سرنوشت رژیم توتالیتر گره می زند و با تمام وجود از آن دفاع می‌کند   اکثریت جامعه دست بستۀ رژیم می شود و مخالفتش ممکن است به جنگ داخلی منجر شود، اما به هیچ وجه باعث عقب نشینی رژیم نخواهد شد!  

رژیم های توتالیتر بر مجموعۀ کادرهای حزبی، دولتی و نهادهای تبلیغی تکیه دارند که به مراتب و درجات سهمی از کل قدرت سیاسی گرفته‌اند. آنان بخوبی می دانند که هرگونه تغییر و تحولی به سقوط کامل از مواضع قدرت منجر خواهد شد. بدین سبب نیز هر فرد و یا حتی جناحی را که خواستار کمترین تغییری در خط‌مشی رژیم باشد با تمام قوا سرکوب می‌کنند.   

 نکتۀ مهم در این میان اینکه رهبر رژیم توتالیتر نیز در نهایت از قدرتی نمایشی برخوردار است، بدین معنی که مقام رهبری او نیز منحصراً مدیون دفاع از ایدئولوژی رژیم است و حتی اگر بخواهد نمی تواند مسیر دیگری جز آنکه او را به رهبری رسانده است در پیش گیرد.

سه رویداد تاریخی زیر مثال های خوبی برای این واقعیت اند:

1) تا سال 1941م. آلمان هیتلری تمامی اروپا را از نروژ تا یونان و از فرانسه تا لهستان تسخیر کرده بود. تاریخ‌پژوهان در این هم‌رأی هستند که اگر هیتلر پیش از حمله به روسیه چند سالی صبر می کرد، به چنان قدرت اقتصادی و نظامی بدل می‌گشت، که ممکن بود حتی بدون جنگ بر همۀ دنیا مسلط شود. اما اِعمال چنین سیاستی در برابر کادرهای حزب نازی که از پیروزی های پی در پی سرمست بودند ممکن نبود.

2) شوروی پس از استالین که (حتی هانا آرنت آن را دیگر توتالیتر نمی دانست ) در عین ورشکستگی اقتصادی و سیاسی، از آنجا که میلیون‌ها کادر حزبی از آن تغذیه می کردند،  38 سال طول کشید تا بالاخره در نتیجۀ کشاکش‌های درونی فروپاشید.

3) پس از اعتراض گسترده به نتایج اعلام شدۀ انتخابات22خرداد 1388 تا جمعه 29تیر مشخص نبود که رهبر حکومت اسلامی طرف کدام جناح را خواهد گرفت. حمایت او از "جنبش سبز" می توانست به پشتیبانی اکثریت عظیم مردم و بهبود حیثیت حکومت اسلامی در جهان منجر گردد، اما از آنجا که باعث جابجایی‌هایی در بدنۀ نظام می‌شد، با مخالفت قاطع خامنه‌ای روبرو گشت.

 بنابراین بر خلاف آنچه تا بحال تصور می‌شد، رژیم‌های توتالیتر پس از استقرار تنها در خدمت کادرها و عواملی عمل می کنند که پاسدار رژیم در نهادهای حکومتی، حزبی و تبلیغی هستند. این واقعیت در چهار دهۀ گذشته باعث پسرفت همه جانبۀ کشورگشته و در آینده نیز سرنوشتی شوم را برای ایران تعیین خواهد کرد. زیرا این قشر که سوار بر شعارها و تبلیغات "ضدامپریالیستی" به قدرت رسید، نه می خواهد و نه می تواند به سازندگی کشور دست زند. از اینرو تنها راه حفظ قدرت را در "کوبیدن بر طبل ضدامپریالیستی" یافته است، تا تودۀ ایرانی را با توجه به "خطر حمله، اشغال و تسلط اجنبی" تا به آخر در بیم و امید نگه‌دارد.

 

منبع:پژواک ایران


فاضل غیبی

فهرست مطالب فاضل غیبی در سایت پژواک ایران 

*نه، لایق رستاخیز مهسا نبودیم!  [2024 Feb] 
*لایق رستاخیز مهسا نبودیم؟  [2024 Jan] 
*حملۀ خارجی به مراکز نظامی حکومت اسلامی؛ آری یا نه؟   [2023 Nov] 
* توهم دربارۀ «کشور مستقل فلسطین» را به دور افکنیم!  [2023 Nov] 
* حافظ، «دیوانۀ سرسامی» یا «فرزانۀ جاودانی»*  [2023 Nov] 
*مرز میان انقلاب و ضد انقلاب در انقلاب مشروطه  [2023 Aug] 
*دوچهرگی، بلای جان ایران  [2023 Jul] 
*رستاخیز مهسا زنده است  [2023 Jun] 
*میانه‌روی دمکراتیک، تنها راه نجات ایران  [2023 May] 
*جای بهائیان در رستاخیز نوین ایران خالی است!  [2023 Apr] 
*منشور مهسا و «کارناوال منیّت»  [2023 Mar] 
*رستاخیز همۀ ایران‌دوستان  [2023 Mar] 
*رستاخیز زن زندگی آزادی، اتوبوس نیست!  [2023 Feb] 
*رستاخیز زن زندگی آزادی را دریابیم!  [2023 Jan] 
*از «سلطنت» تا «پادشاهی»؛ تفاوت از زمین تا آسمان  [2023 Jan] 
*ایران «تاریخی» را پس می‌گیریم!  [2023 Jan] 
*دین «خدای رنگین کمان» !  [2022 Dec] 
*ترس از که و باک از چه؟  [2022 Nov] 
*آقای «هالو»، از جوانان ایران بیاموزید!  [2022 Oct] 
*ویژگی‌های رستاخیز نوین ایران کدامند؟  [2022 Oct] 
*پایان اسلام در ایران  [2022 Sep] 
*با اندیشه به سوی همبستگی  [2022 Sep] 
*چرا ملاها کمر به نابودی بهائیان بسته‌اند؟  [2022 Aug] 
*الفبای انقلاب  [2022 Jun] 
*بزرگ‌ترین دروغ قرن بیستم  [2022 May] 
*آیا می‌توانیم اقتدار ملاها را درهم بشکنیم؟  [2022 Apr] 
*اوکرائین و نبرد برای دمکراسی  [2022 Apr] 
*چرا «جریان چپ» هوادار پوتین است؟  [2022 Mar] 
*یونانیان همسایۀ «بربرها»   [2022 Feb] 
*کالبدشناسی یک پندار  [2022 Jan] 
*منطق‌گریزی اسلامی، عامل سقوط ایران   [2021 Dec] 
*من از اسلام می‌ترسم!‏  [2021 Sep] 
*با شادی به سوی آزادی  [2021 Aug] 
*فلسفه سیاسی ازلیان و بهائیان/ بخش دوم  [2021 Jul] 
*فلسفه سیاسی ازلیان و بهائیان بخش نخست  [2021 Jun] 
*خطر پوپولیسم و پایان دمکراسی   [2021 Jun] 
*رهبر انقلاب مشروطه که بود؟   [2021 May] 
*نقدی بر کتاب «مشروطه نوین»  [2021 Apr] 
*در جستجوی راه‌ نوین برای گذار از حکومت اسلامی  [2021 Mar] 
* ویژگی‌های «چپ نوین» کدامند؟  [2021 Mar] 
*به سوی آینده  [2021 Feb] 
*بهائیان بر سر دوراهی  [2020 Dec] 
*در ستایش ناسیونالیسم و ملّی‌گرایی  [2020 Dec] 
*بارکشان غول بیابان   [2020 Nov] 
*مقایسه‌ی رضاشاه با آتاتورک نابجاست زیرا…   [2020 Nov] 
*از ترامپ بیاموزیم!   [2020 Oct] 
*موانع مبارزه با حکومت اسلامی   [2020 Sep] 
*ْ چرا شاهان معاصر ایران خودکامه شدند؟   [2020 Aug] 
*سخنی با شاهزاده رضا پهلوی  [2020 Jul] 
*ملی‌گرایی تنها راه نجات ایران   [2020 Jul] 
*هیچکس ناموس هیچکس نیست!  [2020 Jun] 
*رسانه‌ها در خدمت بحران‌آفرینی   [2020 Jun] 
*دربارۀ انگیزه و راهکار جنبش چپ   [2020 Apr] 
*دربارۀ آزادی عمل پادشاهان ایران در دوران اشکانی و ساسانی مداومت در دگرگونی [2020 Mar] 
*تا فرصت از دست نرود!  [2020 Mar] 
*شرکت در «انتخابات» مخالف سرافرازی انسانی است  [2020 Feb] 
*فلسطین خوشبخت!  [2020 Feb] 
*پیشنهاد؛ اخراج حکومت اسلامی از سازمان ملل متحد   [2020 Jan] 
*چرا بهائی هستم؟   [2020 Jan] 
*درباره فرهنگ مبارزه با حکومت اسلامی  [2019 Dec] 
*نقدی بر کتاب «تأملات دیرهنگام» نوشته محمود صباحی  [2019 Oct] 
*آیا می‌توان بر «دینخویی» ایرانی غلبه کرد؟   [2019 Aug] 
*نامۀ محفل ملی بهائیان آمریکا و کانادا خطاب به رضا شاه  [2019 Jul] 
*فشار گازنبری بر رژیم دو بُنی ‎  [2019 Jun] 
*خود را از آمریکا‌ستیزی برهانیم   [2019 Jun] 
* نُتردام ما کجاست؟   [2019 May] 
*آیا ایران آینده بهائی خواهد بود؟  [2019 Apr] 
*چرا اپوزیسیون برنمی خیزد؟   [2019 Apr] 
*چپ‌گرایی، شیشۀ عمر حکومت اسلامی  [2019 Mar] 
*پس از چهل سال کجای کاریم؟   [2019 Feb] 
*«راست ملّی» در برابر «چپ ضد ملّی»  [2018 Dec] 
*پادشاه انتخابی، ضرورت تاریخی  [2018 Dec] 
*منتظر چه هستیم؟  [2018 Nov] 
*پیشنهادی به فَرَشگرد  [2018 Nov] 
*بحران سیاسی اروپا از کجا می آید؟  [2018 Oct] 
*آشتی ملی را نمی‌توان دور زد!   [2018 Oct] 
*ملایان، برندگان سه انقلاب  [2018 Sep] 
*غول‌های رسانه‌ای و حکومت اسلامی  [2018 Sep] 
*چرا ایران را دوست دارم؟   [2018 Aug] 
*کجا ایستاده‌ایم؟   [2018 Aug] 
*اگر صبر کنیم و امید داشته باشیم…   [2018 Aug] 
*«انقلاب مسلحانه، افسانه‌ای بیش نیست!»  [2018 Jul] 
*چرا، اثر می‌کند!  [2018 Jun] 
*چه زمانی آمریکا به ایران حمله خواهد کرد؟   [2018 Jun] 
*توقعات ملی ما کدامند؟ ‏   [2018 Jun] 
*تاریک اندیشان ایرانی‎ ‎‏ و اسرائیل   [2018 May] 
*چپ‌ها و برجام  [2018 May] 
*‏«جنبش ملی برای دمکراسی در ایران» و دیگر هیچ   [2018 May] 
* ایران به کجا می رود؟   [2018 Apr] 
*دوستان چپ، لطفاً دیگر مبارزه نکنید!  [2018 Mar] 
*نظام حکومت ایران چگونه باشد؟  [2018 Feb] 
*سرمایه‌داری یا توحش  [2018 Jan] 
*چنین باید کرد!   [2018 Jan] 
*چه باید کرد؟   [2017 Dec] 
*از هگل توتالیتر تا مارکس ضدانقلابی   [2017 Nov] 
*به مناسبت دویستمین سالگرد تولد بهاءالله   [2017 Oct] 
*آیا فلسفه یهودی است؟   [2017 Sep] 
*آیا سیاست می تواند اخلاقی باشد؟  [2017 Sep] 
* چرا حکومت ایران رفرم پذیر نیست؟   [2017 Aug] 
*زرین‌کوب، نمونۀ فرهنگ پرداز شرقی ‏   [2017 May] 
*هانا آرنت، نمونۀ فرهنگ‌پرداز غربی ‏(1)‏   [2017 Apr] 
*مردی که نباید شناخت!‏  [2017 Feb] 
*پیاده ها در نبرد ملایان ‏  [2017 Feb] 
*«جنبش چپ»، دشمن ایران  [2016 Jun] 
*«نسبیت فرهنگی»، بلای ایران  [2016 May] 
*پاسخ به «انتقاد دوستانه‌ای از مردم ایران»   [2016 Apr] 
* راز بقای حکومت اسلامی  [2016 Jan] 
*مصطفی‌ملکیان، متوهّم ملّی  [2015 Oct] 
*خردورزی حق ماست!  [2015 Oct] 
*28مرداد، نه «کودتا» نه «قیام»!  [2015 Jul] 
*زنده باد آمریکا!  [2015 May] 
*«اسلام ناب» یا «اسلام مهربان»   [2015 Apr] 
*مؤثرترین شخصیت تاریخ معاصر  [2015 Mar] 
* ما موش‌ها!  [2015 Jan] 
*سید جواد طباطبائی، لوتر ایران؟  [2015 Jan] 
*چه شد که چنین شد؟  [2014 Nov] 
*خدایان ایرانیان  [2014 Nov] 
*اعلام جرم  [2014 Oct] 
*گذار از ملّیت ایرانی به مدرنیته*  [2014 Sep] 
*«سرنوشت ایران چه خواهد بود»  [2014 Jun] 
*«بلای دین»(۱)  [2014 May] 
*اجازه ندهیم به ایرانیان توهین کنند!  [2014 Mar] 
*«حلقۀ مفقودۀ» انقلاب ۵۷  [2014 Mar] 
*تراژدی 35 سالۀ ایران  [2014 Feb] 
*موانع آشنایی با فلسفه متن سخنرانی در گردهمایی 8 دسامبر 2014 به دعوت "انجمن ادبی هزار و یک شب"، فرانکفورت [2013 Dec] 
*زوال هویت ایرانی؟  [2013 Nov] 
*فلسفه‌ی تاریخ  [2013 Oct] 
*اندیشه گاندی  [2013 Aug] 
*پرویز شهریاری، استاد ریاضی و معلم انسانیت در تهران درگذشت  [2012 May] 
*نگاه دیگر درآمدی بر کتاب "راهنمای سرگشتگان" اثر موسی ابن میمون یا Moses Maimonides  [2012 Mar]