جنازهی سلاخیشدهی «هیتوشی ایگاراشی» را روز یازدهم جولای ۱۹۹۱ در دانشگاهی در توکیو پیدا کردند. پلیس اعلام کرد که او با ضربات متعدد چاقو به بازو، گردن و صورتش به قتل رسیده است.
پس از انتشار کتاب «آیههای شیطانی» به قلم سلمان رشدی، آیتالله خمینی رهبر دینی و سیاسی جمهوری اسلامی در فتوایی مذهبی، سلمان رشدی و همهی کسانی که این کتاب را ترجمه و یا منتشر میکنند مستحق مرگ دانست. این فتوا در تاریخ ۱۴ فوریه ۱۹۸۹ برای اولینبار از رادیوی دولتی ایران به این شرح منتشر شد:
باسمه تعالی
انّا لله و انّا الیه راجعون،
به اطّلاع مسلمانان غیور سراسر جهان میرسانم، مؤلّف کتاب «آیات شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم شده است، همچنین ناشرین مطّلع از محتوای آن، محکوم به اعدام میباشند. از مسلمانان غیور میخواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدّسات مسلمین توهین نماید و هر کس که در این راه کشته شود، شهید است انشاءالله؛ ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرّفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. والسّلام علیکم و رحمهالله و برکاته
پس از این فتوای قتل و تعیین جایزهی نقدی برای فرد یا افرادی که بتوانند سلمان رشدی را به قتل برسانند، تلاشهای بسیاری برای کشتن نویسنده و یا مترجمان و ناشران این کتاب صورت گرفت. در میان افراد بسیاری در حین اجرای این فتوای آیتالله خمینی کشته شدند.
برای مثال عدهای از مسلمانان تندرو که قصد کشتن «عزیز نسین»، مترجم بخشی از کتاب «آیههای شیطانی» را داشتند، در یازدهم تیر ۱۳۷۲ (دوم جولای ۱۹۹۳) پس از برگزاری نماز جمعه، به هتلی که این نویسنده ترکیهای در آن حضور داشت هجوم بردند و با شعار «زندهباد شریعت» هتل را به آتش کشیدند که عزیز نسین توانست جان سالم به در ببرد اما ۳۳ نفر کشته شدند.
در ۲۴ فوریهی ۱۹۸۹ در درگیری پلیس و مسلمانان معترض به انتشار این کتاب در بمبئی در کشور هندوستان هم دستکم دوازده نفر کشته شدند. پیش از آن، در دوازدهم فوریه ۱۹۸۹ نیز در اعتراض به سلمان رشدی، جمع کثیری از مسلمانان پاکستانی به مرکز فرهنگی امریکا در اسلامآباد حمله کرده بودند که در نتیجهی این حمله شش نفر کشته و بیش از صد نفر مجروح شدند.
مصطفی محمود مازح، جوان لبنانی یکی از دیگر افرادی بود که عزم بر کشتن سلمان رشدی و اجرای فتوای آیتالله خمینی کرد. این جوان هنگام ساختن بمب در هتلی در لندن کشته شد. حکومت جمهوری اسلامی نام شهید بر او نهاد و تصاویر او را بر دیوارهای برخی از خیابانها در ایران نصب کرد.
ویلیام نیگارد، ناشر کتاب «آیههای شیطانی» در نروژ یکی دیگر از کسانی بود که به جانش سوءقصد شد اما توانست از این سوءقصد جان سالم به در ببرد.
برمک بهدادی، مترجم کُردی کتاب آیههای شیطانی هم به دلیل ترجمهی این کتاب بارها به قتل تهدید شد. بر اثر این تهدیدات، مجلهی «خلق» چاپ سلیمانیه که بخش اول این ترجمه را منتشر کرده بود از انتشار ادامهی آن صرفنظر کرد با این حال به سردبیر این مجله تیراندازی شد که از این ترور جان سالم به در برد. اما مترجم کتاب در آن زمان به زندگی مخفیانه رو آورد چرا که سفارت ایران در عراق او را به قتل تهدید کرده بود.
جمهوری اسلامی در همهی طول حیات خود تلاش کرده دامن خود را از آلودگی به تروریسم و حمایت از آن مبرا بداند. این حکومت در عمر خود هیچگاه اتهام قتل و ترور دگراندیشان را در داخل و خارج کشور نپذیرفته است اما بر سر ماجرای دستور قتل سلمان رشدی ماجرا آشکارتر از آن است که جمهوری اسلامی و حامیان آن بخواهند از بار مسوولیت قتل و جنایت و ترور شانه خالی کنند.
پس از صدور فتوای قتل سلمان رشد توسط خمینی جوایز متعددی از سوی نهادها و افراد مختلف تعیین شد تا به قاتل سلمان رشدی پرداخت شود. این جوایز در نوبتهایی نیز افزایش پیدا کرد.
“بنیاد پانزده خرداد” در دوازدهم اکتبر ۱۹۹۸جایزهی ترور سلمان رشدی را با سیصدهزار دلار افزایش به مبلغ دو میلیون و هشتصدهزار دلار رساند.
خبرگزاری فارس در ۲۸ بهمن ۱۳۹۴ گزارش داد که شرکتکنندگان در سومین نمایشگاه رسانههای دیجیتال انقلاب اسلامی، به مناسبت سالگرد صدور حکم ترور توسط خمینی، ۶۰۰۰ هزار دلار جایزه برای قتل سلمان رشدی تعیین کردهاند.
این فتوای ترور و تعیین جایزه موجب شد که سلمان رشدی، به زندگی مخفیانه رو بیاورد و با تلخی و دشواریهای بسیاری دست-به-گریبان بشود.
پس از مرگ آیتالله خمینی جانشین او علی خامنهای نیز بر حکم اعدام سلمان رشدی تاکید مجدد کرد و گفت که حکم قتل این نویسنده به قوت خود باقی است. سپاه پاسداران هم در بیانیههای خود اعلام کرده که فتوای قتل سلمان رشدی غیرقابل تغییر است.
رمان آیههای شیطانی، در سال ۲۰۰۱ به وسیلهی روشنک ایرانی به فارسی ترجمه و توسط نشر “نیما” منتشر شد.
دفتر ناشری که کتاب آیههای شیطانی را به فارسی ترجمه کرده بود نیز به آتش کشیده شد. داود نعمتی، مدیر نشر «نیما» در شهر “اسن”ِ آلمان که مبادرت به انتشار این کتاب به زبان فارسی کرده بود بارها تهدید به مرگ شد. مترجم فارسی کتاب، در بالای مقدمهی آن، این بیت از حافظ، شاعر ایرانی را نوشته بود:
«گویند سر عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتی است که تقریر میکنند»
در این میان، یکی از کسانی که بر اساس فتوای آیتالله خمینی به قتل رسید، هیتوشی ایگاراشی، مترجم کتاب آیههای شیطانی به زبان ژاپنی بود که در جولای ۱۹۹۱ در سن ۴۴سالگی به قتل رسید و جنازهاش بنا به گزارش پلیس در مقابل آسانسور طبقهی هفتم دانشگاه محل تدریسش پیدا شد.
همزمان با این قتل، «اتوره کاپریلو»، مترجم ۶۱سالهی ایتالیایی این کتاب هم در منزلش با ضربات چاقوی یک مسلمان بنیادگرا به شدت مجروح شد.
“هیتوشی ایگاراشی” متولد دهم ژوئن ۱۹۴۷ در استان «نیئی گاتا»ی ژاپن، در سال ۱۹۷۰ از دانشکدهی علوم دانشگاه توکیو در رشتهی ریاضیات لیسانس گرفت. او پس از آن تغییر رشته داد و وارد رشتهی علوم انسانی همین دانشگاه شد و در سال ۱۹۷۶ دکترای خود در رشتهی هنر و زیباییشناسی را اخذ کرد. ایگارشی زمان کوتاهی پس از فارغالتحصیلی به خواست و تشویق “توشیهیکو ایزوتسو”، قرآنپژوه و اسلامشناس ژاپنی به ایران سفر کرد. او در ایران علاوه بر یادگیری زبان فارسی بر روی متون کلاسیک ایرانی-اسلامی نیز تحقیق میکرد و به عنوان پژوهشگر “انجمن حکمت و فلسفه” نیز پذیرفته شد.
ایگاراشی علاوه بر زبانهای فارسی و عربی و انگلیسی، به زبانهای یونانی، لاتین، عبری و فرانسوی نیز تسلط داشت و در دانشگاه «تایشو» مجموعه سخنرانیهایی نیز در زمینههای فلسفه تطبیقی و اندیشههای شیخ شهابالدین سهروردی انجام داده بود.
او علاوه بر ترجمهی کتاب «آیههای شیطانی» کتاب «قانون» ابن سینا را نیز به ژاپنی ترجمه کرده بود.
ترجمهی ایگاراشی از کتاب «آیههای شیطانی» اما سر و صدای بسیاری بر پا کرد. یکی از مخالفان او، “ایزوتسو” بود که از آغاز با ترجمهی این اثر مخالفت کرده بود.
پس از انتشار این ترجمه به ژاپنی، ایگارشی سیزده مقاله در دفاع از آن نوشت و زیر عنوان «چرا من آیههای شیطانی را ترجمه کردم» در سال ۱۹۹۰ منتشر کرد.
قیاس حکومت جمهوری اسلامی با داعش، و جمهوری اسلامی را پیشکسوت این گروه تروریستی در قتل و جنایت دانستن، برخی را برآشفته میسازد و این قیاس را چندان به جا نمیدانند در حالی که تامل در فتوای قتل یک نویسنده به صرف نوشتن یک رمان که مشتی نمونه خروار است و یک از هزار، نشان میدهد که حکومت جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی از آغازگران مسیری است که به رشد و بسط بنیادگرایی اسلامی و تروریسم اسلامی منجر شده است.