چند سروده کوتاه
خالد بایزیدی
1-
آه...!
گهواره ها ازچه شرمگین اند
بگمانم داعشیان
کودکی را
جلودیدگان آئینه
سربریده اند؟!؟!
2-
من خدا را دیدم:
که ازکودک جنگ زده ای
عذرخواهی می کرد
وپیمبران فرستاده ی دروغین اش را
نفرین می نمود؟!؟!
3-
دردوغم واندوه کودکان جنگ زده
چه استحکام ای دارد
کاش می توانستم:
آن دردوغم واندوه را
درسینه ی جهان می کاشتم
بی گمان الان
منفجرشده بود؟!؟!
4-
دیگرهیچ خدایی نمانده
که پرستشش کنم
همه خدایان را
داعشیان کشتند؟!؟!
5-
اگرخداوند
روی زمین می بود
بیگمان
داعشیان آن را
انتحارمی کردند؟!؟!
6-
من خدارا
درنگاه معصومانه ی کودک
جنگ زده ای دیدم:
که هردوپاهایش را
ازدست داده بود
وآئینه درغم واندوه اش
کمرش خم شده بود؟!؟!
7-
«نفت»
لبخند دهکده ی جهانی
فقط درپربودن
بشکه های نفت است
چهره دهکده اما
ازمهرتهی است
آنگاه که بشکه ها
خ...
ا...
ل...
ی..
ا...
ن...
د...؟!؟!
8-
«جنگ افروز»
تسلیحات نمی گذارد
لحظه ای حتی
لبخندی برچهره جهان بنشیند
هم ازاین روست
که تابوت خنده
برشانه ی گریه ی جهان
حمل می شود
منبع:پژواک ایران